10-10-2013, 04:35 PM
r.daramroei نوشته: شما را حواله میدهم ب نیروی شگرف منفی ک هگل از آن سخن میگوید. آنجا ب تفصیل اثبات میگردد ک ماهیت مرکب است از هست و نیست. نمیتوانید هیچیک از این اجزا را بدون آن دیگری موجودیت بدهید و این سخن شما را بشود در قضیه ای مصرف کرد.توضیح داده شد که این نیست صرف اعتبار است و حقیقتی ندارد.
نقل قول:با چنین توصیفی عملا راه را بر حضور "وجود" در قضایای منطقی میبندید. اگر قرار شود منطق صوری را کنار نهاده و وارد واقعیت شویم این جملات درواقع هیچ "کاربرد"ی ندارند و در منطق صوری نیز در هیچ قضیه ای مصرف نمیشوند. وجود چگونه میتواند وجود داشته باشد اگر آنرا موجود نخانیم؟وجود را معادل ماده بگیریم یا خدا
عقلا راه بر معلولیت او بسته است و الا گرفتار دور و تسلسل خواهیم شد؛ چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
نقل قول:دقیقا سخن ما را تأیید کردید. برخی تعاریف فقط شخصی هستند اما این ک بخاهید وجود تعریف غیرشخصی را منکر شوید نمیتوانید. وجود یعنی موجود بودنِ چیز. وجود یعنی موجود. وجود یعنی علت و معلول بودن توأمان. = وجود یعنی عدم. پیگیری این قضیه بدون دخالت دادن و ارجاع ب "چیز" ممکن نیست. پس وجود "چیز" است و دارای وابستگی. هر چیزی علت و معلول توأم است.این تعریف ها دوری یا تعریف لغوی است و اطلاعات اضافه ای بیش از درک و شهود باطنی ما از وجود به ما نمی دهد.
نقل قول: فرد بدون دیگری وجود ندارد. نه در اندیشه ی محض و نه در حاق واقع. علم و فلسفه در هماهنگی کامل این را تأیید میکنند.توضیح داده شد که دیگری صرف توهم و برای رنگ رنگ کردن فرد است.
نقل قول:ثابت شد ک خدا همان خالق است.خدا خالق هم هست.
نقل قول:چیز با کارکرد آن موجود میشود.این تحصیل حاصل است چیز با کارکرد آن تنها متعین می شود نه موجود، موجود قابلیت موجود شدن دوباره را ندارد.
نقل قول:پس دیگری بخشی از ماهیت چیز است.دیگری محال است که بخشی از چیز شود چرا که دیگر ها دائما در حال معدوم شدن و تبدیل شدن هستند اما چیز همچنان پابرجاست.
نقل قول:هیچ موجودی ک شامل این دو بخش نباشد وجود ندارد.به دلیل بالا بخش دوم وجود, حقیقتی ندارد و اعتبار محض است.
نقل قول:تمام تعاریفی ک از خدا ارائه میشود این را میگوید ک کل هستی ک همان بمعنی نیستی است خدا است. مثل اینست ک بگوئیم خدا و نیستی دوجزئی هستند ک خدا نام دارند. ملاحظه فرمودید؟این کلمات معنای قابل فهمی حداقل برای من ندارد.
نقل قول:آنچه شما میدانید همان سخن ما است. فقط نمیدانید ک با چنین دانسته ها باید نتیجه بگیرید ک "فرد" وجود ندارد و آنچه خدا نامیده شده عقلا نمیتواند خدای ادیان باشد.از خدای ادیان تعاریف متعددی ارائه می شود؛ موحد واقعی آن را چنین معنا می کند:
داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالمفارقه یعنی همان که فکر کنم ملا صدرا می گوید؛ وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت.