03-21-2014, 10:31 AM
Mehrbod نوشته: چرایی آنچنانی ندارد, در دامنهیِ قانونهای مادی جهان ما هست که همچو آماسشی را داشته باشیم.متوجه نمی شوم، یعنی به عنوان پیش فرض باید آن را قبول کنیم هر چند دلیل آن را (حداقل فعلا) ندانیم؟
اگر اینگونه باشد معنای آن می شود نوعی ایمان !
نقل قول:از بین میرود؟ ماده هرگز از میان نمیرود. تنمایه و کارمایه هم هر دو چهرهای همارز از یک گوهر مادی به نام مایه (ماده) هستند.
منظور من هم از بین رفتن به معنای معدوم شدن نبود؛ تبدیل شدن به نوع دیگری از ماده
نقل قول:آماسش کیهان نیز پیوند آنچنانی به رسیدن به تُندای شید یا نور ندارد, زیرا ما دربارهیِ خود بستر اسپاشزمان داریم میگوییم, نه چیزهای درون آن.یعنی قوانین حاکم بر درون هستی با قوانینی که بر مجموعه هستی حاکم است فرق دارد؟
این لغزشی فراگیر است که میاندیشند هیچ چیز فراتر از تُندای شید نمیتواند
بجنبند, هنگامیکه «نگرهیِ نسبیت» تنها از مرزمندیِ ریزگان پیامرسان در اینباره میگوید و بس.
به دیگر زبان فرایافتهایِ درونِ جهان را نمیشود به خود جهان واگسترانید. کرانههایِ جهان را نیز کمابیش از همان آغاز نگرهیِ مهابنگ میدانستهایم
که فراتر از تُندای شیر وامیگسترند و اگر بهمین روند کنونی پیشبرود, در آیندهیِ دور آن اندازه کهشانها از هم با شتابی روزافزون میدورند که دیگر هیچ
ستارهای در آسمان شبِ زمین دیده نخواهد شد و هیچ رّد پایی از اینکه هرگز کهکشان دیگر بجز راهِ شیری بوده نیز بجا نخواهد ماند, زیرا تتُندای ریزگان
پیامرسان از ستارههایِ دوردست برابر با C (شید) است ولی بستری که در آن جای گرفتهاند تُندتر از C وامیگسترد و راهی برای رساندن خود به ما نخواهند داشت.
آیا بر ماده قوانینی فرا مادی (حالا نه لزوما به معنای آنچه در فلسفه مجرد نامیده می شود) حکومت می کند؟
ما در عالمي زندگي ميكنيم كه جلوهگاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديدههاي عالم تا كوچكترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستيشناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهادهاند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازيهاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني