10-18-2012, 01:45 PM
میشه یه سند از مذهب شیعه که این چرندیات توشه بگید(این اسناد همش از اهل سنت بود)
masih نوشته: میشه یه سند از مذهب شیعه که این چرندیات توشه بگید(این اسناد همش از اهل سنت بود)
masih نوشته: میشه یه سند از مذهب شیعه که این چرندیات توشه بگید(این اسناد همش از اهل سنت بود)
Anarchy نوشته: با درود و خوش آمد گویی به شما مسیح گرامی...من روایت کامل داستان و تفسیر های مورد قبول یعنی تفسیر نمونه و المیزان رو هم آوردم.اول اینکه منظور شما کدوم چرندیات هست؟منظور من این عبارته: (داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...) عشق بازی در کدام منبع از شیعه آمده؟ شما منابع شیعه را آوردید ولی چیزی که گفتید در آن دیده نمی شود. مگر خودتان آن منابع را نخوندید: (تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 275: و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یكى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش ، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود)
Anarchy نوشته: دوم اینکه اسناد اهل سنت ایرادش چی هست؟شیعه اسناد اهل سنت را معتبر نمیداند.(در علت آن بحث بسیار است)
Anarchy نوشته: 90% دنیای اسلام سنی هستن...در این زمینه ها روشنگری کنید ممنون میشم.از نظر شما اکثریت، ملاک حق و باطل اند؟ شیعه، اسلام حقیقی را مذهب شیعه می داند و بقیه را منحرف از اسلام می داند.
masih نوشته: منظور من این عبارته: (داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...) عشق بازی در کدام منبع از شیعه آمده؟ شما منابع شیعه را آوردید ولی چیزی که گفتید در آن دیده نمی شود. مگر خودتان آن منابع را نخوندید: (تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 275: و این راز مشتمل بر دو مطلب بود: یكى نوشیدن عسل نزد همسرش زینب بنت جحش ، و دیگرش تحریم نوشیدن آن بر خود در آینده بود)
نقل قول:[TABLE="class: cms_table, align: center"]
[TR]
[TD]شان نزول :[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
در شاءن نزول آیات فوق روایات زیادى در كتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از میان آنها آنچه مشهورتر و مناسبتر به نظر مى رسد انتخاب كرده ایم و آن اینكه :
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گاه كه نزد ((زینب بنت جحش )) (یكى از همسرانش ) مى رفت زینب او را نگاه مى داشت و از عسلى كه تهیه كرده بود خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى آورد، این سخن به گوش ((عایشه )) رسید، و بر او گران آمد، مى گوید: من با ((حفصه )) (یكى دیگر از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار گذاشتیم كه هر وقت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد یكى از ما آمد فورا بگوئیم آیا صمغ ((مغافیر)) خورده اى ؟! (((مغافیر)) صمغى بود كه یكى از درختان حجاز به نام ((عرفط)) (بر وزن هرمز ) تراوش مى كرد و بوى نامناسبى داشت ) و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مقید بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان یا لباسش شنیده نشود بلكه به عكس اصرار داشت همیشه خوشبو و معطر باشد! به این ترتیب روزى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نزد ((حفصه )) آمد، او این سخن را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت ، حضرت فرمود: من ((مغافیر)) نخورده ام ، بلكه عسلى نزد زینب بنت جحش نوشیدم ، و من سوگند یاد مى كنم كه دیگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل روى گیاه نامناسبى و احتمالا مغافیر نشسته باشد) ولى این سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گویند چرا پیامبر
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 272 غذاى حلالى را بر خود تحریم كرده ؟ و یا از كار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت كنند، و یا به گوش زینب برسد و او دلشكسته شود).
ولى سرانجام او این راز را افشا كرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه اى بوده است ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سخت ناراحت شد و آیات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پایان داد كه دیگر این گونه كارها در درون خانه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تكرار نشود).
در بعضى از روایات نیز آمده است كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بعد از این ماجرا یك ماه از همسران خود كناره گیرى كرد و حتى شایعه تصمیم آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند و از كار خود پشیمان شدند.
نقل قول:روایاتى در ذیل آیات نخست سوره تحریم و شاءننزول آن آیات
قمى در تفسیر خود به سندى كه به ابن السیار دارد، از او از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده كه در تفسیر آیه ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك تبتغى مرضات ازواجك )) فرموده است : عایشه و حفصه روزى كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در خانه ماریه قبطیه بودند به گوش نشستند، و بعدا به آن جناب اعتراض كردند كه چرا به خانه ماریه رفتى ، حضرت سوگند خورد كه و اللّه دیگر نزدیك او نمى شوم ، خداى تعالى در این آیه آن جناب را عتاب كرد كه چرا حلال خدا را بر خود حرام كردى ، كفاره قسم را بده ، و همچنان به همسرت سر بزن .
و در كافى به سند خود از زراره از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده كه گفت : من از آن جناب از مردى پرسیدم كه به همسرش گفته : تو بر من حرامى ، حضرت فرمود: اگر من حاكم مبسوط الید بودم توى سرش مى زدم و مى گفتم خدا او رابر تو حلال كرده ، به چه اجازه اى بر خود حرامش مى كنى ؟ بله این مرد سخنى كه گفته هیچ اثرى ندارد، و زنش همچنان زن او است ، تنها دروغى به زبان خود رانده ، و به حلال خدا گفته كه تو بر من حرامى ، و گرنه با این كلام نه طلاقى واقع شده و نه كفاره اى لازم مى شود.
عرضه داشتم : پس آیه شریفه ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك ))، چه مى گوید؟ این آیه كفاره را واجب كرده است ؟ فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) ماریه را در عین اینكه همسرش بود بر خود حرام كرد، و سوگند خورد كه به او نزدیك نشود، و كفاره اى كه بر آن جناب واجب شد كفاره سوگند بود، نه كفاره تحریم .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 567
و در الدر المنثور است كه ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردویه ، به سندى صحیح از ابن عباس روایت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هر وقت به خانه همسرش سوده مى رفت ، در آنجا شربتى از عسل مى نوشید، روزى از منزل سوده در آمد و به خانه عایشه رفت ، عایشه گفت : من از تو بویى مى شنوم ، از آنجا به خانه حفصه رفت ، او هم گفت من از تو بویى مى شنوم . حضرت فرمود: به گمانم بوى شربتى باشد كه من در خانه سوده نوشیدم ، و و اللّه دیگر نمى نوشم ، خداى تعالى این آیه را فرستاد كه ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك ...)).
مؤ لف : این حدیث به طرق مختلف و الفاظى مختلف نقل شده ، لیكن به روشنى با آیات مورد بحث كه همه در یك سیاق قرار دارند تطبیق نمى شود.
و نیز در آن كتاب است كه ابن سعد و ابن مردویه ، از ابن عباس روایت كرده اند كه گفت : عایشه و حفصه خیلى به هم علاقمند بودند و با هم مى جوشیدند، روزى حفصه به خانه پدرش عمر رفت ، و با پدر گرم گفتگو شد، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) وقتى خانه را از حفصه خالى دید، فرستاد كنیزش بیاید، و با كنیزش در خانه حفصه بود، و اتفاقا آن روز روزى بود كه باید رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) به خانه عایشه مى رفت ، عایشه آن جناب را با كنیزش در خانه حفصه یافت ، منتظر شد تا بیرون بیاید، و سخت دچار غیرت شده بود، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) كنیزش را بیرون كرد، و حفصه وارد خانه شد و گفت : من فهمیدم كه چه كسى با تو بود، به خدا سوگند تو با من بدى مى كنى . رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود. به خدا سوگند راضیت مى كنم ، و من نزد تو سرى مى سپارم آن را حفظ كن . پرسید آن سر چیست ؟ فرمود: آن این است كه به خاطر رضایت تو این كنیزم بر من حرام باشد و تو شاهد آن باش . حفصه چون این را شنید نزد عایشه رفت و سر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) را نزد او فاش ساخت ، و مژده اش داد كه رسول خدا (صلى الله علیه و آله وسلم ) كنیز خود را بر خود حرام كرد، همین كه حفصه این عمل خلاف را انجام داد، خداى تعالى پیامبر گرامیش را بر آن واقف ساخت ، و در آخر فرمود: ((یا ایها النبى لم تحرم ما احل اللّه لك .))
مؤ لف : این روایت هم آنطور كه باید به روشنى با آیات مورد بحث و مخصوصا با جمله ((عرف بعضه و اعرض عن بعض )) نمى سازد، زیرا ظاهر عبارت این است كه خداى تعالى بعضى از خلافكاریهاى آن دو زن را بیان كرد، و همه را بیان نكرد، و ظاهر عبارت
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 568
((یا ایها النبى )) این است كه همه آن اسرار را براى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فاش ساخت ، و به آن جناب عتاب كرد كه چرا چیزى را كه پروردگارت برایت حلال كرده بر خود حرام مى كنى .
و نیز در آن كتاب كه طبرانى و ابن مردویه ، از ابن عباس روایت كرده اند كه در تفسیر آیه ((و اذ اسر النبى الى بعض ازواجه حدیثا)) گفته : حفصه در خانه خودش به درون اطاق رفت و دید كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در حجره او با ماریه كنیزش عمل زناشویى انجام مى دهد، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) به حفصه فرمود: جریان را به عایشه خبر مده تا من به تو بشارتى بدهم ، و آن بشارت این است كه پدرت بعد از من و بعد از ابو بكر زمامدار مسلمانان مى شود.
حفصه بلافاصله خبر را به عایشه رسانید، عایشه از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) پرسید: چه كسى به تو خبر داد كه پدر من و پدر حفصه بعد از تو زمامدار مى شوند؟ فرمود: خداى علیم و خبیر، عایشه گفت : من دیگر به روى تو نظر نمى كنم تا ماریه را بر خود حرام كنى ، رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) هم او را بر خود حرام كرد، و اینجا بود كه آیه شریفه ((یا ایها النبى لم تحرم ...)) نازل گردید.
نقل قول:نقد و بررسى روایات فوق
مؤ لف : روایات در این باب بسیار زیاد، و بسیار مختلف است ، و در بیشتر آنها آمده كه ماریه را به خاطر كلام حفصه بر خود حرام كرد، نه به خاطر كلام عایشه ، و گوینده ((من انباك هذا - چه كسى این را به تو خبر داد)) حفصه بود، نه عایشه ، و منظور حفصه از این سوال این بود كه چه كسى به تو خبر داد كه من جریان ماریه را به عایشه رساندم .
و این روایات با همه كثرتش در عین حال ، ابهامى را كه در جمله ((عرف بعضه و اعرض عن بعض هست ))، بر طرف نكرده و روشن نكرده كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) براى چه كسى بعضى از داستان را تعریف كرد، و از بعضى دیگرش صرفنظر نمود. بله در روایتى كه ابن مردویه از على (علیه السلام ) نقل كرده آمده است كه هیچ انسان بزرگوارى به خود اجازه نمى دهد ته و توى یك ماجرا را در آورد، براى اینكه خداى عزوجل (درباره رسول گرامیش ) مى فرماید: ((عرف بعضه و اعرض عن بعض )) قسمتى از داستان را با پى گیرى كشف كرد، و از بقیه آن صرفنظر نمود. و نیز در روایتى كه ابن ابى حاتم ، از مجاهد و ابن مردویه از ابن عباس نقل كرده اند آمده كه آن قسمتى را كه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) پى گیرى و كشف كرد مساءله ماریه بود، و آنچه را كه از پى گیریش صرفنظر نمود مساءله زمامدارى ابو بكر و عمر بعد از رحلت خود بود،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 569
چون ترسید اشاعه پیدا كند.
اشكالى كه متوجه این دو روایت است این است كه كجاى این كار كرامت و بزرگوارى است ، آیا افشا كردن ماجراى ماریه (كه یك مساءله خانوادگى بزرگوارى است )؟! و یا پنهان كردن زمامدارى ابو بكر و عمر بزرگوارى است ؟ یا اینكه اگر كرامتى باشد در عكس این قضیه است ؟ یك انسان بزرگوار همواره مسائل خانوادگى و ناموسى خود را پنهان مى دارد، و مسائل اجتماعى را در اطلاع همه مى گذارد.
masih نوشته: شیعه اسناد اهل سنت را معتبر نمیداند.(در علت آن بحث بسیار است)
masih نوشته: از نظر شما اکثریت، ملاک حق و باطل اند؟ شیعه، اسلام حقیقی را مذهب شیعه می داند و بقیه را منحرف از اسلام می داند.
masih نوشته: در اینجا لازم می دونم چند نکته رو بگم: 1- دوستان فکر نکنن که من یک مسلمان یا یک شیعه هستم; بلکه فقط به دنبال حقیقت می گردم. 2- نسبت های زیادی از این قبیل به پیامبر اسلام داده شده ولی تمامی آنها در منابع اهل سنت می باشد و این سؤالهایی است که شیعه از اهل سنت می پرسد. در واقع شما فقط می توانید اهل سنت را محکوم کنید و اشکالی به مذهب شیعه وارد نیست. 3- شما واقعا برداشتتون اینه که پیامبر به خاطر عسل زنهاش رو تهدید به طلاق کرد؟؟!!!!!!!!!!! اگر کسی واقع نگر باشه میفهمه که پیامبر از توطئه آنها ناراحت شد. 4- من نمی فهمم کجای این قضیه اشکال داره؟ اینکه پیامبر با همسرانش چنین رفتاری داشتند آیا خلاف عقل یا خلاف شرع می باشد؟ در ضمن این رفتار پیامبر در اینجا به خاطر همسرانشان نشانگر توجه ایشان نسبت به همسرانشان می باشد و اینکه در اسلام چقدر به خانواده اهمیت داده شده است(بر خلاف دیگر ادیان).
masih نوشته: شیعه، اسلام حقیقی را مذهب شیعه می داند و بقیه را منحرف از اسلام می داند.
Anarchy نوشته: همین جوری کلی گویی کردن نشان میدهد سمپاتی عمیقی به اسلام دارید نه حقیقت یابی..وقتی کسی یه چیزی تعصب داشته باشه و در عین حال قصد تظاهر به چیزی بکنه که بهش باور نداره سرانجام در یک قسمت هایی سوتی میده و باور واقعیش رو بیان می کنه
کافر نوشته: راستی این عسل یهویی از کجا اومد !