09-01-2012, 09:52 PM
Ouroboros نوشته: ادعاهای فروید ربطی به عرفان و متافیزیک نداشتند اما به مانند آنها برمبنی و اساس باورهای نا-آزمودنی، اثباتناپذیر و فاقد دلایل عقلانی بنا شده بودند.خیر!
فروید بر اساس آنچه در وجود آدمی مشاهده کرده بود؛ برای روان آدمی دسته بندی هایی را درنظر گرفته بود.گرچه من نسبت به دسته بندی او نقد دارم و دسته بندی من کمی متفاوت از او می باشد؛ ولی آنچه اکنون مهم است دانشیک بودن روش کار فروید می باشد. برای نمونه، او نظریه جنسی را به خاطر آروین ها و مشاهداتی که در افراد مختلف و رفتارشان داشت،بیان نمود. همین طور روش روانکاوی هم از نظریه ها و فرضیه های قبلی اش به وجود آمد که در آروین به نتیجه ای مطلوب رسید. من خودم هم روانکاوی را برای درکِ بهترِ رفتارِ ضمیرناخودآگاه تحلیل نموده ام که روشی بس مشکل و حساس است. از این رو اگر همچنان روش دست یازیدن به این مفاهیم را پاد دانشیک می پندارید؛ نیکوتر می نماید که به یک نمونه خاص اشاره کنید تا پیرامون آن گفتگو نماییم.
Ouroboros نوشته: اراجیفی از قبیل داستان کتابخانهی فروید، که گویا صدای تق آنرا پیشگویی میکرده، یا این یاوه که در عمق ذهن هریک از ما مفاهیمی هست مبتنی بر اساطیر و سمبولیسم که روانکاو قادر به استخراج آنها و استفاده از آنهاست.. که هیچ بنیانی ندارند!در این موارد بن مایه هایی معتبر ارایه کنید؛ تا به بررسی دقیق تر بپردازم.
Ouroboros نوشته: ولی مخالفت کلی من با روانکاوی از آنجا آغاز میشود که قصد ورود به عرصهی درمان را میکند، و این مخالفت چند وجه دارد، از یک جهت مکتبی چنین فاقد چهارچوبهای مشخص نمیتواند و نمیباید چیزی خطیر و مهم مانند ذهن انسان را به بازی بگیرد، تصور بکنید که دادگاهی بخواهد از یک روانکاو سلامت عقل کسی را جویا بشود. دیگر آنکه دستگاهی چنین غیرقابل نقد، غیرقابل اثبات و غیرقابل آزمایش حق نسخهپیچیدن ندارد، حال آنکه مفعولان و مخاطبان ِ آن به شدت نیازمند نسخه هستند.دوست گرامی؛ نباید از روانکاوی چشم داشتی بیش از آنچه هست؛ داشت. من قبول دارم که بسیاری از افراد خود را "روانکاو'' می خوانند و به دیگران اَنگ های مختلف می زنند و برایشان به اشتباه نسخه ها می پیچند؛ اما باز تاکید دارم که آنچه فروید از روانکاوی مطرح می کرد و به کار می بست با آنچه روانکاوان امروزی در مطبهایشان انجام می دهند تفاوت فراوانی دارد. شاید برایتان جالب باشد بدانید که خود من هم از نگر برخی از روانکاوان به عنوان بیمار روانی شناخته شده ام، ولی به بیماری خود افتخار می کنم!!!
Ouroboros نوشته: امثال گتاری یا دلوز که جنون را از دریچهای رمانتیک مینگریستند سخت در اشتباه بودند(و من با ایشان چه بسیار بیشتر مخالفم تا روانکاوان)، بیماران روانی آدمهایی هستند واقعی، با دردهایی واقعی و بسیار شدید، که دراز کشیدن روی کاناپه و صحبت کردن راجع به پستان مادر کمکی بهشان نکرده، نمیکند و قطعا نخواهد کرد.نگرشی در این باره ندارم.
Ouroboros نوشته: من دینباور نیستم که نظرم تغییر نکند، اگر شما به راستی مطالبی جالب برای ارائه داشته باشید که من نتوانم غلط بودنشان را اثبات بکنم، بیشتر پیرامون آنها مطالعه خواهد کرد، و اگر غلط بودنشان اثبات نشد، شک نکنید که باورهای غلط خود را اصلاح خواهم کرد و چه بسی از شما بابت آن تشکر هم خواهم کرد و خود را مدیونتان خواهم دانست.آری همین طور است؛ ولی شما در همان ابتدا جستار اصلی را نادیده گرفتید و به ''روانکاوی'' که چندان پیوندی با جستار مورد نظرم نداشت؛پرداختید!
Ouroboros نوشته: خلاصه که اجازه ندهید صداهای مخالف باعث دلسردی شما بشوند. اندیشه به مثابهی سنگیست نخراشیده، و نقد همچون چکش سنگتراش آنرا زیبا و پرابهت میکند.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...