07-22-2013, 11:12 AM
روایت اول جلد 51 بحار الانوار ص 14
حکیمه می گوید بعد از 40 روز غلام یعنی مهدی را نزد برادر زاده ام یعنی حسن عسکری بردم وایشان غلام را در بغل گرفتند و من گفتم ای سرورم این دوسال بیشتر ندارد امام تبسمی کردند وگفتند فرزندان انبیاء واوصیاء بخلاف فرزندان دیگران رشد می کنند و یک ماهه ما به مانند یک ساله است و فرزندان ما در بطن مادرانشان قرآن می خوانند و پروردگارشان را عبادت می کنند وملائک بدانها شیر می دهند
روایت دوم در بحار الانوار جلد 51 ص 20
در این رووایت نیز حکیمه می گوید بعد از چهل رو وارد خانه امام عسکری شدم که دیدم مولایمان یعنی مهدی در خانه راه می رود گفتم سرورم این غلام کاری انجام میدهد که من قبلا ندیده ام ودر چهل روزگی راه می رود؟امام فرمود اما بدان ما معاشر ائمه در یک روز آنقدر رشد می کنیم که غیرمان در یک سال نمی کند!
حکیمه می گوید بعد از 40 روز غلام یعنی مهدی را نزد برادر زاده ام یعنی حسن عسکری بردم وایشان غلام را در بغل گرفتند و من گفتم ای سرورم این دوسال بیشتر ندارد امام تبسمی کردند وگفتند فرزندان انبیاء واوصیاء بخلاف فرزندان دیگران رشد می کنند و یک ماهه ما به مانند یک ساله است و فرزندان ما در بطن مادرانشان قرآن می خوانند و پروردگارشان را عبادت می کنند وملائک بدانها شیر می دهند
روایت دوم در بحار الانوار جلد 51 ص 20
در این رووایت نیز حکیمه می گوید بعد از چهل رو وارد خانه امام عسکری شدم که دیدم مولایمان یعنی مهدی در خانه راه می رود گفتم سرورم این غلام کاری انجام میدهد که من قبلا ندیده ام ودر چهل روزگی راه می رود؟امام فرمود اما بدان ما معاشر ائمه در یک روز آنقدر رشد می کنیم که غیرمان در یک سال نمی کند!