mamad1 نوشته: بابا مهربد من منظورم سکس نیست
کلی گفتم
نه یک مورد دها مورد از افراد رو دیدم که وقتی رفتارشونو می بینی پیش خودت فکر میکنی ایا تو کله اینا مغز هم هست؟
مثلا فلان دختر میدونه فلان پسر 10 تا دخترو بالا و پایین کرده اما چون پسره زبون چرب و نرمی داره کور میشه و باز حاظر میشه با پسره رابطه بر قرار کنه
بلعکسشم دیدم
خب ادم به خودش میگه اینها نیاز به فریفتن ندارن
فریفته خدایی هستند
خوب این از دیدگاه نگرنده بیرون که تو بوده باشی ساده آمده ممد جان، اگر از نزدیک
نگاه کنی همین فرایند فریفتن و زبان ریختن خودش یک مهارت است و نیاز به کار کردن و زمان گذاشتن و اینها دارد.
اینجا هم که از همان آغاز درباره سکس (=سانفرانسیسکو) بود نه چیز دیگر.
من نگرش دوستمان کسرا را میپسندم، رابطه برقرار کردن با جنس روبرو را اگر بریخت یک بازی در بیاوریم میشود
یک بازی دشواری که رقابت بسیار سختی هم روی آن انجام میگیرد، بویژه از سوی پسرها برای رسیدن به دخترها.
مانند جستارهای واکافت سیستم (system anylsis)، یک دختر را هم میتوان بمانند یک سیستم انگاشت که
رفتار و اندیشهاش در راستای پیشگیری از گول خوردن و همچنین یافتن بهترین و سرترین پسر برای همخوابگی است.
تا جاییکه من میدانم هتا خود طبیعت یک راهکارهایی را هم درآورده که از این دُژسود بردن پسرها پیشگیری کند،
برای نمونه همین پنهان بودن ماهانگی (قاعدگی) از خود دختر مایهی این میشود که پسرها نتوانند با زمانبندی دقیق
تنها زمانی با یک دختر سکس داشته باشند که بچه برسد، از همینرو وادار میشوند در کنارش بمانند تا هم با کس
دیگری در این زمان نخوابد و بچهدار نشود (حس غیرت مردانه) و هم سرانجام تخمکگذاری شده و دختر بچهدار شود.
یا یکی از راهکارهای دیگر طبیعت همین moody کردن دخترها است. دخترهایی که moody میشوند خودبهخود پیشبینیناپذیر میشوند.
پیشبینیناپذیری یکی از مهادینترین رویکردها در فرازیست است، برای نمونه بیانگار اگر دیگران بدانند که با آزاردن و شوخی کردن با تو
میدانند
دقیقا چه زمانی برآشفته شده و به آنها میپری (آستانه خشم)، آنگاه میتوانند بسادگی تنها تا جایی که به مرز نزدیک میشود
تو را آزارانده و درست پیش از اینکه به آستانه برسند دست بردارند.
ولی اگر در این میان randomوار و هر از گاهی در برابر کوچکترین شوخیای ناگهان "بیجنبه" شوی (over-react کنی)، اینجا یک فاکتور پیشبینیناپذیری
در رفتارت آوردهای و دیگر دوستان و نزدیکان نمیدانند تا چه جایی میتوانند روی اعصابت راه بروند و حواسشان را ناچار جمع میکنند!
رویکرد moody بودن دخترها که هورمونها + ماهانگی دو تا از فاکتورهای آن هستند بسادگی آنها را پیشبینیناپذیر میکند.
یک پسر دیگر نمیداند چه زمانی میتواند با آنها کنار بیاید یا چگونه زبانبازی بکند. یا اگر دروغگو باشد پس از چندبار moody شدن دختر خسته شده و از بازی میافتد بیرون!