نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درخودماندگی
#21

یک سایکوپات از امیال، گرایش ها، هیجانات، احساسات و از هر ویژگی انسانی برای بهره بردن و نفع شخصیش، سواستفاده میکنه.
گروه های دگرباش، فمنیست، رنگین پوست و ... وجود ندارند مگر به این علت که توسط جنون پیشگان این ویژگی هاشون بولد شدن و بعنوان هویت بهشون نمایانده شده، تا به نحوی که من سر در نمیارم، مورد بهره برداری قرار بگیرن.
کون کونک بازی همیشه در تاریخ بشر بوده و گویا پایه ژنتیکی هم داره ولی کون کونک بازان کمتر از یک درصد هر جامعه سالمی هستند، قرار نبوده که این یک درصد اینهمه حجمه تبلیغاتی داشته باشند، قرار نبوده که کون کونک بازی یک هویت برای فرد باشه. چون شخصیت هر فردی بزرگتر از گرایش ها، امیال، هیجانات و احساساتشه. هر کجا که گروهی دیدید که خودشون رو صرفا با نمایاندن یک ویژگی ابراز میکنند و به آن شکل هویت داده اند و به آن افتخار میکنند، بدانید که جنون پیشه ای در آن نزدیکیست.
اما آدمها بسیار فراتر از یک یا دو ویژگی خاص هستند، آدمها مجموعه ای از همه چیز هستند، و به همین دلیل است که من وقتی کسی را میبینم که یک خرده هویت را بیش از آنچه که باید، برای خودش بزرگ کرده، از اون فرد، از فریبخوردگی اون فرد و از غرور کاذبش برای عضوی از اون خرده هویت بودن، متنفر میشم!
در نهایت نرمال ها اینجا هستند تا دقیقا به همین شکل مورد استثمار جنون پیشگان قرار بگیرند. نرمال ها به اصالت افکار، امیال و هیجاناتشون عمیقا اعتقاد دارند و درصدی گمان نمیکنند که این کیر جنون پیشه است که در کون آنهاست. هیچ راهی برای آگاه سازی نرمال از گاییده شدن توسط جنون پیشه نیست. انگار که یک نوع صد طبیعی (احتمالا نوع عملکرد مغزشون) جلوشون رو میگیره که بخان همچین چیزی رو واقعا بفهمن. انگار که واقعا نمیخان بپذیرن که اون بیرون کسانی هستند که به هیچ چیزی اعتقادی ندارند مگر به نفع شخصی شون و کنترل کردن دیگران. در جهانبینی دینی جنون پیشه نماد واقعی شیطانه، فرد گرایی که بدنبال نفع شخصیشه ولی خدا و سیستم خدایی جمع گراست و بفکر نفع جمعه. در داستان های دینی هر کس که با شیطان پریده، بی برو برگرد بگا رفته. ولی سیستم خدایی امن و مطمئنه: اخلاقیات بردگان. من حتی حدس میزنم که کل این سیستم دین و این کس شعر بازیا هم کار نیاکان جنون پیشه ام بوده ان.
ولی خب در نهایت، این کاره درخودمانده است که از استثمار نرمال ها توسط جنون پیشه جلوگیری کنه (اونم نه با آگاهی رسانی به نرمال ها درباره اینکه چطور به بازی گرفته شدن، چون نرمال اینو نمیفهمه) بلکه با کنترل کردن جنون پیشه از طرق مختلف.
یک درس خوبی که من از این انتخابات گرفتم این بود: در انتخابات اخیر، میل به ضد انقلاب بودن و ضد آخوند و بسیجی بودنِ نرمال های ایرانی به صورت هوشمندانه ای مورد استثمار قرار گرفت: روحانی نماد آزادی خواهی شد، در صورتی که نیست، و نرمال های از همه جا بیخبر که منتظر هستند تا خرده هویت لیبرال بودنشان را به هر نحو ممکن نشان دهند و به لیبرال بودن افتخار کنند (شما بخوانید افتخار به بازی گرفته شدن) از او حمایت کردند. و خب برد روحانی هم کاملا قابل پیش بینی بود. قسمتی از مفهوم لیبرالیسم و آزادی خواهی برای فرد ایرانی، میل به کس دادن و کس کردن و کون دادن و کیر خوردن آزادانه است، که خب این خودش میتونه رانه ی قوی باشه برای اینکه براحتی به بازی گرفته بشه.
البته این فقط شخص خامنه ای نیست که پشت این سیستم بود، سایکوپات ها (جنون پیشه ها) توانایی خاصی توی پیدا کردن لاشه دارن (موقعیت مناسب برای استثمار) و همه با هم یک سیستم پیچیده از منفعت های شخصی میسازن که در نهایت نتیجه ای مثه این میده. خامنه ای باهوش هست، ملت رو هم کنترل میکنه ولی در نهایت هدفش از این کنترل کردن، چندان چیز جالبی نیست: مبارزه با امپریالیسم آمریکایی، یعنی یک ملت رو میخاد بگا بده که ایدئولوژیش تخمیش رو پیاده کنه. سایکوپات واقعی، به هیچ چیز اعتقاد نداره، حتی به ایدئولوژی. اینه که فقط برای سود شخصیش ملت رو کنترل میکنه، ای کاش اینم اونطوری بود. دسته کم خطرش کمتره برای مردم و درخودمانده ها راحت تر میتونن کنترل و محدودش کنن.
حتی من تازگی کتابی میخوندم، که دقیقا من رو به این نتیجه رسوند که شخص خامنه ای برای سایکوپات های جهانی فقط یک بازیچه است. بازیش میدن بدون اینکه خودش بفهمه و از قبلش ابر شرکت های سرمایه داری کلی سود میبرن. حالا اینکه چطور باید برید کتاب "اعترافات یک جنایتکار اقتصادی" رو بخونید. نویسنده ایش میگه که من جاکشی ابرشرکت ها رو میکردم و کشورای دیگه رو بگا دادم ولی الان پشیمونم و میخام مردم رو آگاه کنم (نقش درخودمانده گرفته بخودش) اینکه راست میگه یا خود اینم یه بازیه، معلوم نیست ولی در کل کتاب خوبیه.
پاسخ
#22

دیدین این کتاب های موفقیت رو که توش تضمین پولدار کردن ملت رو میدن، این سی دی های آموزشی این کلاس ها و سخنرانی های انگیزشی و کس شعر. از همه واضح تر این نتورک مارکتینگ که توش به مردم قول میدن سریع پولدار میشید...
اینها ساده ترین روش های گاییدن نرمال ها و خوردن منابعشونه، اینهایی که این روش ها رو پیاده میکنن حتی به زحمت میشه بهشون گفت سایکوپات، اینها رده پایین ترین سایکوپاتهای تاریخ هستند و روش هاشون هم سطحی ترین و ساده ترین روش هاست: تحریک میل سریع پولدار شدن در نرمال ها. (البته با همین روش کیری کلی هم پول به جیب میزنن) حالا ببین سایکوپات های تاپ و رده بالا چیکار میکنن و چطور به نرمال ها، به سایکوپاتهای دیگه، به درخودمانده ها و به همه و همه رکب میزنن.
یک سایکوپات از امیال، گرایش ها، هیجانات و احساساتشه و از هر ویژگی انسانی برای بهره بردن سواستفاده میکنه، شما میل به کون کونک بازی داری، طعمه خوبی هستی برای گوشت قربونی شدن در راه لیبرال دموکراسی (بخوانید سایکوپات سالاری ) شما میل به جاودانه کردن لحظات زندگیتان دارید؟ میل به فناناپذری لحظه حال؟ گوشی ها و دوربین ها وسلفی های شرکت های تکنولوژی و در آینده لنزهای تماسی هوشمند برای شما ساخته شده اند که دیوانه وار و در تمام لحظات از خودتان عکس بگیرید.
از هر ویژگی انسانی میشود بهره بردای کرد! نرمال ها معادن سایکوپات ها هستند!
بنظر من وجود سایکوپات حتی از وجود درخودمانده هم برای نرمال ‌ها ضروری تر است. نرمال ها بدون سایکوپاتها تا مرز خودکشی خواهند رفت. سایکوپات با استثمار نرمال، به او راهی برای زندگی کردن میدهد، در نبودش اما نرمال به راههای بس خطرناکی کشانده خواهد شد: چرا وجود دارم؟ هدف من از زندگی چیه؟ من چی هستم و ....
پاسخ
#23

[FONT=&amp]سه نکته ی دیگه که در این مورد به ذهنم میرسه اینا هستن:[/FONT]
1. [FONT=&amp]این تفسیر و توضیح و واکاویِ سیستم و شرح اعمال جنون پیشه و درخودمانده و باقی قضایا، یک حرکت صرفا "درخودمانده وار" است. چرا؟ چون این روش درخودمانده است که تمایل داره همه چیز رو بشناسه و بعد از طریق این شناخت برشون تاثیر بذاره. من هم البته نیمچه گرایشات درخودماندگی هنوز در خودم حس میکنم ولی واقعا نسبت به قبل خیلی خیلی کمتر میل دارم که دانسته هام رو با دیگران در میون بزارم. (قبلا تنها هدفم رو همین میدونستم و وقتی با کسی دانسته هام رو در میون میذاشتم از شدت شوق رعشه میزدم. از این کارم خوشم نمی اومد ولی راهی هم برای جلوگیری ازش نداشتم چون نحوه تاثیر گذاریم بر دیگران همین بود و لذت هم میبردم ازش. از طرفی راههای تاثیر گذاری دیگه ام (کنترل کردن و دستکاری ویژگی های انسانی دیگران) رو با برچسب گناه آلود بودن بر خودم بسته بودم.) اینه که الان از نوشتن اینا یک احساس گناهی هم دارم. ولی خب دلیل دیگه ای هم برای نوشتن اینها دارم: تاییدیه گرفتن! بله من از بس خود واقعیم رو پس زدم، کمی در زمینه باور به افکار خودم دچار عدم اعتماد بنفس شدم، اینه که بدنبال تاییدیه گرفتن از دیگران برای افکار هستم. ولی خب این هم کم کم رفع میشه.[/FONT]

2. [FONT=&amp]نکته دوم اینکه، من فکر میکنم این قضیه آلفا و بتا و گاما و .... اینا واقعا اونطورم که اینجا بهش پرداخته شده مهم نیست. آلفا و بتا و اومگا و زن باز و کونده و کون کن همه وهمه، فقط یک مشت نرمال هستند که توی سیستم های ریز و درشتی که جنون پیشه براشون ساخته دارن زندگی میکنن و تلاش میکنن مراتب این سیستم رو طی بکنن و به درجات بالاتری برسن تا کون باقی نرمال ها رو بسوزونن. اینه که آلفا هم همچین مالی نیست، آلفا یه کس خلیه که تونسته به نحو احسن تمام موارد لزوم برای ترقی توی سیستم جنون پیشه رو طی کنه. همین.[/FONT]

3. [FONT=&amp]درباره بحث گفتمان تکنولوژی هم که اینجا مهربد پی گرفته و هرجا و توی هر تاپیکی سرشو باز میکنه، بنظر من این همه نگرانی برای فردی مثه مهربد طبیعیه، چون من مهربد رو یک درخودمانده‌ی اصیل میبینم. و واقعا باور دارم که باورهاش اعتقاد سختی داره.
باور فعلی من اینه که طی یک دوره از طریق تکنولوژی نرمال ها توسط جنون پیشه ها به بردگی واقعی کشیده خواهند شد. ولی چیزی شبیه نیروهای انقلابی و تئوری های ضد تکنولوژیک (شبیه آنچه که مهربد طرفدارشه) هم بر سر کار میان. و جنگی شبیه جنگ کمونیسم و سرمایه داری شکل میگیره. شاید در آینده چندتا کشور آنتی تک هم داشته باشیم که نماد عکسای تد کازینسکی رو در ابعاد بزرگ توی خیابوناشون نصب میکنن. و خب این حرکت های در نهایت جو استثمار به وسیله ی تکنولوژی رو کمی معتدل تر میکنه و کمی جنون پیشه های اون زمان رو کنترل میکنه.[/FONT]
پاسخ
#24

Rustin نوشته: [FONT=&]سه نکته ی دیگه که در این مورد به ذهنم میرسه اینا هستن:[/FONT]
1. [FONT=&]این تفسیر و توضیح و واکاویِ سیستم و شرح اعمال جنون پیشه و درخودمانده و باقی قضایا، یک حرکت صرفا "درخودمانده وار" است. چرا؟ چون این روش درخودمانده است که تمایل داره همه چیز رو بشناسه و بعد از طریق این شناخت برشون تاثیر بذاره. من هم البته نیمچه گرایشات درخودماندگی هنوز در خودم حس میکنم ولی واقعا نسبت به قبل خیلی خیلی کمتر میل دارم که دانسته هام رو با دیگران در میون بزارم. (قبلا تنها هدفم رو همین میدونستم و وقتی با کسی دانسته هام رو در میون میذاشتم از شدت شوق رعشه میزدم. از این کارم خوشم نمی اومد ولی راهی هم برای جلوگیری ازش نداشتم چون نحوه تاثیر گذاریم بر دیگران همین بود و لذت هم میبردم ازش. از طرفی راههای تاثیر گذاری دیگه ام (کنترل کردن و دستکاری ویژگی های انسانی دیگران) رو با برچسب گناه آلود بودن بر خودم بسته بودم.) اینه که الان از نوشتن اینا یک احساس گناهی هم دارم. ولی خب دلیل دیگه ای هم برای نوشتن اینها دارم: تاییدیه گرفتن! بله من از بس خود واقعیم رو پس زدم، کمی در زمینه باور به افکار خودم دچار عدم اعتماد بنفس شدم، اینه که بدنبال تاییدیه گرفتن از دیگران برای افکار هستم. ولی خب این هم کم کم رفع میشه.[/FONT]

2. [FONT=&]نکته دوم اینکه، من فکر میکنم این قضیه آلفا و بتا و گاما و .... اینا واقعا اونطورم که اینجا بهش پرداخته شده مهم نیست. آلفا و بتا و اومگا و زن باز و کونده و کون کن همه وهمه، فقط یک مشت نرمال هستند که توی سیستم های ریز و درشتی که جنون پیشه براشون ساخته دارن زندگی میکنن و تلاش میکنن مراتب این سیستم رو طی بکنن و به درجات بالاتری برسن تا کون باقی نرمال ها رو بسوزونن. اینه که آلفا هم همچین مالی نیست، آلفا یه کس خلیه که تونسته به نحو احسن تمام موارد لزوم برای ترقی توی سیستم جنون پیشه رو طی کنه. همین.[/FONT]


به دید من اینها بیش از اندازه فانتزی‌پرورانه میایند, بویژه اینکه این نگره‌ی «روانیان در برابر درخودماندگان» بیش از اندازه ساده‌وارانه
آدمها را دو دسته کرده است, هنگامیکه در واقعیت بیشتر میخورد هر کس بسته به بافتار و پریستارهای پیرامون خود گه اینجور باشد
و گه آنجور.

همانجور که یک آلفا نیز همواره آلفا نیست, ولی ذهن آدمی از آنجاییکه بیش از اندازه نیرومند نیست همواره میکوشد چیزها
را به الگوهای ساده و هضم‌پذیر ساده کند اینجور می‌انگارد که آلفا همیشه آلفاست, هنگامیکه اگر نیک در زندگی یک مرد آلفا
نگریسته شود دیده میشود که در گذر سالها چه اندازه فراز و نشیب میگذراند و همین آلفا یکجا بتا‌ست, یکجا آلفا و تنها رویهمرفته,
از آنجاییکه در نگاه ناظر بیرون, در بیشتر زمانها آلفا آمده ناگاه فرایافت آلفامنشی کسی از «بیشتر زمانها» به «همیشه» دگرگون شده.

این تغییر «۹۵% به ۱۰۰%» را بسیار میبینید, برای نمونه اگر شما بگویید «بیشتر دخترها در ریاضی بد اند» ناگهان میبینند که مشتی
آدم سرتان ریخته‌‌اند که میگویند «کی گفته همه‌ی دخترها در ریاضی بد اند؟؟! من یکیشان را میشناسم که بهمان و بیسار و ...»



Rustin نوشته: 3. [FONT=&]درباره بحث گفتمان تکنولوژی هم که اینجا مهربد پی گرفته و هرجا و توی هر تاپیکی سرشو باز میکنه، بنظر من این همه نگرانی برای فردی مثه مهربد طبیعیه، چون من مهربد رو یک درخودمانده‌ی اصیل میبینم. و واقعا باور دارم که باورهاش اعتقاد سختی داره.
باور فعلی من اینه که طی یک دوره از طریق تکنولوژی نرمال ها توسط جنون پیشه ها به بردگی واقعی کشیده خواهند شد. ولی چیزی شبیه نیروهای انقلابی و تئوری های ضد تکنولوژیک (شبیه آنچه که مهربد طرفدارشه) هم بر سر کار میان. و جنگی شبیه جنگ کمونیسم و سرمایه داری شکل میگیره. شاید در آینده چندتا کشور آنتی تک هم داشته باشیم که نماد عکسای تد کازینسکی رو در ابعاد بزرگ توی خیابوناشون نصب میکنن. و خب این حرکت های در نهایت جو استثمار به وسیله ی تکنولوژی رو کمی معتدل تر میکنه و کمی جنون پیشه های اون زمان رو کنترل میکنه.[/FONT]


گفتمان فندآوری یک پرسمان اندیشیک است و آنرا نمیتوان «باور» خشک و خالی انگاشت. اگر بیشتر از هر چیز دیگری من
به آن میپردازم ازینروست که ارزش و اثرگذاری‌ای که در زندگی ما دارد بسادگی, بیشتر از هر چیز دیگری‌ست.
اینکه روبات‌های هوشمند دارند ساخته میشوند از «باورهای درخودمانده‌ی من» نیست, بساکه از واقعیت‌های
پیش پا افتاده‌ی پیرامون ما است. پیدایش و پیشرفت هوشواره‌ها یک امر واقعی‌ست, دستکاری ژنتیکی
یک امر واقعی‌ست و ساخت ابزارهای مغزخوانی و مغزشویی نیز بهمانند, امرهایی واقعیت و اندر رویداد.

همسنجی تکنولوژی با کمونیسم نیز همسنجی نابجاست, زیرا خود کمونیسم در بستر تکنولوژی تعریف میشود و درباره‌ی
برتری یا کهتری یک سیستم سخن میگوید, هنگامیکه تکنولوژی درباره‌ی نیستی یا هستی آدمی. زمانیکه آدمی به «تکینگی
فندین / technological singularity» دست یابد همه‌ی آدمی میتواند بآسانی نیست و نابود شود و ازینرو گیر به
تکنولوژی نه «استثمار \ بهره‌کشی» بساکه گرایشی ما, بویژه من, به فرازیستن (survival) و برده‌ی سیستم نشدن است.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#25

Rustin نوشته: بنظر من وجود سایکوپات حتی از وجود درخودمانده هم برای نرمال ‌ها ضروری تر است. نرمال ها بدون سایکوپاتها تا مرز خودکشی خواهند رفت. سایکوپات با استثمار نرمال، به او راهی برای زندگی کردن میدهد، در نبودش اما نرمال به راههای بس خطرناکی کشانده خواهد شد: چرا وجود دارم؟ هدف من از زندگی چیه؟ من چی هستم و ....

پژوهش در زندگی تیره‌های نخستینی که از همین «نرمال‌ها» ساخته شده اند درست وارونه‌ی این را میگوید. درست مانند
بگوییم گربه‌ها و دیگر جانوران, آدم‌ها نیز در زیستبوم طبیعی خود شاد و خرسند زندگی خودشان را میکنند. برای دریافت بهتر
به این نکته برنگیرد که در تیره‌های نخستینی چیزی به نام "خودکشی" کمابیش بی‌معناست, ولی در جهان امروز امری فراگیر و رو به افزایش.




Rustin نوشته: چرا وجود دارم؟ هدف من از زندگی چیه؟ من چی هستم و ...

این پرسش‌ها تنها و تنها زمانی پدیدار و سُتُرگ و مِهند میشوند که در زندگی کس, تراز درد و رنج از شادی و خوشی بسیار بالاتر رفته باشد و ازهمینرو کس میکوشد با ارزیابی خوب و بد‌های زندگی خود ببیند که آیا پذیرفتن و کنار آمدن با این همه درد ارزش اش را دارد یا نه.

گرنه, کسیکه شاد و تندرست است و ورزش میکند و درآمد و زندگی خوبی دارد از بیخ هرگز
دچار این پرسمان‌های فلسفیک نمیشود و اگر هم بشود, در ترازی خردورزانه و خودآگاهانه و اندیشه‌ورزانه.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#26

Mehrbod نوشته: به دید من اینها بیش از اندازه فانتزی‌پرورانه میایند, بویژه اینکه این نگره‌ی «روانیان در برابر درخودماندگان» بیش از اندازه ساده‌وارانه
آدمها را دو دسته کرده است, هنگامیکه در واقعیت بیشتر میخورد هر کس بسته به بافتار و پریستارهای پیرامون خود گه اینجور باشد
و گه آنجور.

همانجور که یک آلفا نیز همواره آلفا نیست, ولی ذهن آدمی از آنجاییکه بیش از اندازه نیرومند نیست همواره میکوشد چیزها
را به الگوهای ساده و هضم‌پذیر ساده کند اینجور می‌انگارد که آلفا همیشه آلفاست, هنگامیکه اگر نیک در زندگی یک مرد آلفا
نگریسته شود دیده میشود که در گذر سالها چه اندازه فراز و نشیب میگذراند و همین آلفا یکجا بتا‌ست, یکجا آلفا و تنها رویهمرفته,
از آنجاییکه در نگاه ناظر بیرون, در بیشتر زمانها آلفا آمده ناگاه فرایافت آلفامنشی کسی از «بیشتر زمانها» به «همیشه» دگرگون شده.

این تغییر «۹۵% به ۱۰۰%» را بسیار میبینید, برای نمونه اگر شما بگویید «بیشتر دخترها در ریاضی بد اند» ناگهان میبینند که مشتی
آدم سرتان ریخته‌‌اند که میگویند «کی گفته همه‌ی دخترها در ریاضی بد اند؟؟! من یکیشان را میشناسم که بهمان و بیسار و ...»






گفتمان فندآوری یک پرسمان اندیشیک است و آنرا نمیتوان «باور» خشک و خالی انگاشت. اگر بیشتر از هر چیز دیگری من
به آن میپردازم ازینروست که ارزش و اثرگذاری‌ای که در زندگی ما دارد بسادگی, بیشتر از هر چیز دیگری‌ست.
اینکه روبات‌های هوشمند دارند ساخته میشوند از «باورهای درخودمانده‌ی من» نیست, بساکه از واقعیت‌های
پیش پا افتاده‌ی پیرامون ما است. پیدایش و پیشرفت هوشواره‌ها یک امر واقعی‌ست, دستکاری ژنتیکی
یک امر واقعی‌ست و ساخت ابزارهای مغزخوانی و مغزشویی نیز بهمانند, امرهایی واقعیت و اندر رویداد.

همسنجی تکنولوژی با کمونیسم نیز همسنجی نابجاست, زیرا خود کمونیسم در بستر تکنولوژی تعریف میشود و درباره‌ی
برتری یا کهتری یک سیستم سخن میگوید, هنگامیکه تکنولوژی درباره‌ی نیستی یا هستی آدمی. زمانیکه آدمی به «تکینگی
فندین / technological singularity» دست یابد همه‌ی آدمی میتواند بآسانی نیست و نابود شود و ازینرو گیر به
تکنولوژی نه «استثمار \ بهره‌کشی» بساکه گرایشی ما, بویژه من, به فرازیستن (survival) و برده‌ی سیستم نشدن است.

[FONT=&amp]خب واقعیتش توی چند ماه اخیر من بطرز عمیقی درگیر این ایده بودم! من اعتراف میکنم که اوائل خیلی شیفته و تحت تاثیر مفهوم "جنون پیشه" با اون قدرت بالاش توی کنترل و دستکاری نرمال ها قرار گرفتم. ولی الان خیلی ملایم تر و واقعی تر دارم با این ایده برخورد میکنم.[/FONT]
[FONT=&amp]در حال حاضر عمیقا متقاعد شدم که هیچکدوم از اینها واقعن چیزی ضروری تر یا برتر از دیگری نیستن، همه لازمن![/FONT]
[FONT=&amp]*****[/FONT]
[FONT=&amp]اما درباره ایرادی که مهربد گرفته... بنظر من هم بله این تز یک تز کامل و نهایی نیست ولی خب کدوم تز اساسا یک تز کامل هست که این باشه؟
اساسا ما جهان رو بر پایه مدل سازی درک میکنیم، یعنی الگوها رو میبینم و به هم ربط میدیم و میکنیم مدل. مدل هم صرفا یک تقریب از واقعیت هست نه واقعیت محض. خب حالا بعضی از مدل ها تقریب درست تری از واقعیت هستن (درست تر بودنشون رو سازگار تر بودنشون با مشاهدات دیگه ثابت میکنه) برای من این مدل واقعن خیلی توضیح دهنده بوده، من میتونم به کمک این مدل بسیاری از مسائل رو براحتی تحلیل کنم (بسیار بهتر از قبل) و حتی پیشبینی کنم (یک مدل خوب مدلیه که پیش بینی هاش درست باشن!)[/FONT]
[FONT=&amp]پس اساسا ایراد مهربد ایراد اساسی نیست که کل مدل رو زیر سوال ببره، ایراد همیشگی تمام مدل هاست.[/FONT]
[FONT=&amp]*****[/FONT]
[FONT=&amp]چیزی که در حال حاضر ذهن من رو خیلی مشغول کرده اینه که چطور یک درخودمانده یک جنون پیشه رو کنترل میکنه؟[/FONT]
[FONT=&amp]من همونطور که قبلا هم گفتم باور دارم، که نرمال توان خودآگاه کافی رو برای اینکه داره چطوری به گا میره رو نداره! که اگه داشت دیگه نرمال نبود! جنون پیشه میشد.[/FONT]
[FONT=&amp]در نتیجه تمام تزهایی که بر اساس آگاه کردن و انقلابی کردن توده بنا میشن، تمام تزهایی که بدنبال بالابردن سطح آگاهی عمومی هستن و غیره بنظرم صرفا تزهایی خام هستن و تاریخ مصرف دارن و بسیار هم هزینه بر هستن![/FONT]
[FONT=&amp]اینچیزی که الان میخام بگم بنظرم حرف گنده ایه ولی خب درسته![/FONT]
[FONT=&amp]من وقتی به چیزی مثل دین اسلام نگاه میکنم (ورژن محمد) چیزی جز نبوغ خالص توش نمی بینم! هنوز که هنوزه، جنون پیشه های 1400 سال بعد از محمد که توی سیستم بانکداری کار میکنن با بحث "ربا" و حرام بودنش گلاویز میکنن.[/FONT]
[FONT=&amp]بنظر من هم جنون پیشه و هم درخودمانده، هر دو میدونن که تنها راه تحت تاثیر قرار دادن نرمال، از طریق عواطف، امیال، هیجانات و ... هست. اینه که هر دو دقیقا یک کار میکنن، ولی با اهداف متفاوت!
جنون پیشه، میل "براحتی پولدار شدن" نرمال رو دستکاری میکنه. و از طریق کلک های مالی و بانکی منابعش رو میخوره (امیال مادی و جسمانی رو هدف گرفته!)[/FONT]
[FONT=&amp]درخودمانده میل "جاودانگی" رو تحریک و بولد میکنه! میخای از این نکبت دربیای؟ جاودانه بشی؟ توی دنیای دیگه میتونی؟ ولی باید توی این دنیا دور بعضی چیزا رو خط بکشی؟ (اغلب چیزایی که به جنون پیشه سود میرسونن، مثلن همین ربا توی سیستم بانکی – برای توان بگادهندگی بانکدارها نگاهی کنید به وضعیت آمریکا)[/FONT]
[FONT=&amp]در واقع هر دو به یک روش دارن کار میکنن، و هر دو دارن نرمال رو کنترل میکنن. ولی یکی برای اهداف آسمانی و "والا" یکی برای اهداف "زمینی و مادی و شخصی".
اینه که وجود هر دو برای جامعه بشدت ضروریه!
[/FONT]
پاسخ
#27

Mehrbod نوشته: اینکه روبات‌های هوشمند دارند ساخته میشوند از «باورهای درخودمانده‌ی من» نیست, بساکه از واقعیت‌های
پیش پا افتاده‌ی پیرامون ما است. پیدایش و پیشرفت هوشواره‌ها یک امر واقعی‌ست, دستکاری ژنتیکی
یک امر واقعی‌ست و ساخت ابزارهای مغزخوانی و مغزشویی نیز بهمانند, امرهایی واقعیت و اندر رویداد.
من هم نگفتم، اینها چیزهایی غیر واقعی هستند که ذهن شما ساخته
من فکر میکنم این نامگذاری "درخودمانده" یکجورایی به فکر شما جهت داده، صرفا به شکل یک نام ببینیدش که به مفهومی ارجاع میده، که واقعا هم مفهوم بدی نیست، اتفاقا درخودمانده ها بسیار انسان های ماندگاری در طول تاریخ میشن. بدون بار ارزشی بهش نگاه کنید!
من کاملا باور دارم که تکنولوژی اومده که در ابعاد کهکشانی ملت رو بگا بده! (و این با تمام بگا دهندگی های قبلی فرق داره) ولی از طرفی فکر نمیکنم که اونقدر هم مهیبه که نشه کنترلش کرد.
پاسخ
#28

Mehrbod نوشته: شادی و خوشی
همین شادی و خوشی رو عمه من که برای نرمال ها تدارک ندیده! دیده؟
این شادی و خوشی رو جنون پیشه (گاهی هم درخودمانده) با دستکاری امیال و هیجاناتشون بهشون میده! تا خودشون رو درگیر سوالات بنیادی نکنن و چرخدنده های خوبی باشن و بخوبی بچرخن و کار کنن و ابزارهای منفعت درآورتری باشن!
یک مسابقه صوری براشون تدارک میبینه و آدرنالین و سروتونینشون رو براشون ترشح میکنه.
حس ترفیع و حس پیشرفت بهشون میده!
یا از این ساده تر همین دکمه لایک و دیسلایک، همین بازخورد آنی اینترنت، اینها همه حسی از لذت و خوشی برای فرد میسازن! کی اینها رو ساخته؟ به چه دلیلی؟ چرا باید من از نوشتن یک کامنت توی فلان صفحه احساس لذت کنم و دوپامین ترشح کنم و معتاد این تکنولوژی بشم؟ چون جنون پیشه سودش رو میبره و البته نرمال هم لذتش رو.

باید عمیقا درگیر این تز بشید تا بفهمید چقدر خوب میتونه همه چیز رو توضیح بده! البته من به هیچ وجه توضیح دهنده خوبی نیستم! شاید چون که همزمان خیلی چیزا تو ذهنم میگذزه (که از طرز نوشتنم هم معلومه) و اینکه معمولا بدون آمادگی مینویسم و از قبل آماده نمیکنم چیزی رو.....
در کل این مدل خوبیه، خیلی براحتی توضیح میده همه چیز رو! (و پیشبینی میکنه!)
پاسخ
#29

Mehrbod نوشته: و برده‌ی سیستم نشدن است
خود جنون پیشه ها و درخودمانده ها هم که از کشاکشون این سیستم ها ایجاد شدن گاهی اوقات مجبور شدن به سیستم بدن!
این همه جنگ به سیستم برای چیه آخه؟ یه کم شل کن بزار بکنه بابا! اونقدر هم بد نیست که گاهی اوقات حس مسئولیت رو بزاری یه طرف و بارش و سنگینیش رو بزاری رو دوش یکی دیگه (که خب یه سودی هم این وسط عایدش میشه)
من که خودم بعضی وقتا با کمال میل قمبل میکنم و به سیستم میدم! E404 (هر چند قبلا مثه شما خیلی یاغی بازی در میاوردم)
پاسخ
#30

Rustin نوشته: یا از این ساده تر همین دکمه لایک و دیسلایک، همین بازخورد آنی اینترنت، اینها همه حسی از لذت و خوشی برای فرد میسازن! کی اینها رو ساخته؟ به چه دلیلی؟ چرا باید من از نوشتن یک کامنت توی فلان صفحه احساس لذت کنم و دوپامین ترشح کنم و معتاد این تکنولوژی بشم؟ چون جنون پیشه سودش رو میبره و البته نرمال هم لذتش رو.
Tristan Harris: The manipulative tricks tech companies use to capture your attention | TED Talk | TED.com
ترجمان - تکنولوژی چگونه ما را در دام اعتیاد گرفتار می‌کند؟‌
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 16 مهمان