11-26-2012, 03:09 AM
مرزباننامه به پارسی سره
به کوششِ حامد قنادی
پیشگفتار
مرزباننامه، کلیله و دمنه، سندبادنامه و بسیاری دیگر از داستانهای شیرین و پندآموز پارسی به زبان نوشته شده که گویا مردمان زمانهاش هم از دریافت آن ناتوان بودند، چه رسد به اکنون که پارسی رو به پیراستگی و بیگانهزدایی پیش میرود. خویشکاری هر ادبدوست و ادبشناسیست که این مانداکِ گرانارج ولی دشوار گذشتگان را به زبانی رسا و زیبا و هرآینه به دور از واژگان بیگانه که کمابیش، زمانی رخت از زبان برمیبندند، بپیرایاند. این آیین چندیست روا شده که سرهنویسی کلیله و دمنه به خامهی احمد آجودانی و مثنوی معنوی به خامهی ابوالقاسم پرتو از آن است.
مرزباننامه، چون "کلیله و دمنه" نسکی پر از داستان و سرگذشت پندآموز است که در سدهی چهارم خورشیدی به دست مرزبان پور رستم پور شروین که از شاهزداگان تبرستان بود، به گویش کهن تبری نوشته شد؛ آنگاه در سدهی هفتم، به دست سعدالدین وراوینی به پارسی در آمد.
افشان این نسک، بسیار دشوار و پُر از واژگان تازیست، به سانی که به زبانی که امروز به آن سخن میگوییم، هیچ مانستگی ندارد. در سال 1287، محمد بن عبدالوهاب قزوینی آن را با بهرهگیری از پنج نگارش ویراسته و اگرچه در سالهای پس از آن، استادانی همچون خطیبرهبر، به آشکاری آن پرداختند؛ لیک دشواری خود را از دست نداد، چراکه در روزگار برگردانی نسک به دستِ وراوینی، تازیپردازی را دانشمندی میدانستند.
من در راه نمایش تواناییهای زبان پارسی کوشیدهام که هر چه مینویسم، به پارسی سره باشد تا این که کلیله و دمنه به پیرایش احمد آجودانی را برخواندم و آهنگِ پیرایش پارسی نسکی دیگر چون او کردم. بر این پایه به پیشنهاد یکی از استادان، مرزباننامه را گزیدم که زمینهای چون کلیله و دمنه داشت، پس رنج و سختیاش را به جان پذیرفتم و با شیفتگی بسیار، آغاز به کار نمودم.
در برگردان این نسک، اگرچه کوشش برین بوده که نوشته آرایههای سخنوری خود را از دست ندهد، لیک گاه گزافنویسیهای خستهکننده و فرگفتهای نابجهجا که ویژهِ افشان آن زمان بوده، زدوده شده است.
واژههای کمکاربردِ نوشته، به همراه برابرهایِ تازی آن، در پایان نسک آورده شدهاند که خواننده میتواند، پایان نسک را همیشه در نگر داشته باشد تا در خوانشِ نوشته به دشواری برنخورد.
به کوششِ حامد قنادی
پیشگفتار
مرزباننامه، کلیله و دمنه، سندبادنامه و بسیاری دیگر از داستانهای شیرین و پندآموز پارسی به زبان نوشته شده که گویا مردمان زمانهاش هم از دریافت آن ناتوان بودند، چه رسد به اکنون که پارسی رو به پیراستگی و بیگانهزدایی پیش میرود. خویشکاری هر ادبدوست و ادبشناسیست که این مانداکِ گرانارج ولی دشوار گذشتگان را به زبانی رسا و زیبا و هرآینه به دور از واژگان بیگانه که کمابیش، زمانی رخت از زبان برمیبندند، بپیرایاند. این آیین چندیست روا شده که سرهنویسی کلیله و دمنه به خامهی احمد آجودانی و مثنوی معنوی به خامهی ابوالقاسم پرتو از آن است.
مرزباننامه، چون "کلیله و دمنه" نسکی پر از داستان و سرگذشت پندآموز است که در سدهی چهارم خورشیدی به دست مرزبان پور رستم پور شروین که از شاهزداگان تبرستان بود، به گویش کهن تبری نوشته شد؛ آنگاه در سدهی هفتم، به دست سعدالدین وراوینی به پارسی در آمد.
افشان این نسک، بسیار دشوار و پُر از واژگان تازیست، به سانی که به زبانی که امروز به آن سخن میگوییم، هیچ مانستگی ندارد. در سال 1287، محمد بن عبدالوهاب قزوینی آن را با بهرهگیری از پنج نگارش ویراسته و اگرچه در سالهای پس از آن، استادانی همچون خطیبرهبر، به آشکاری آن پرداختند؛ لیک دشواری خود را از دست نداد، چراکه در روزگار برگردانی نسک به دستِ وراوینی، تازیپردازی را دانشمندی میدانستند.
من در راه نمایش تواناییهای زبان پارسی کوشیدهام که هر چه مینویسم، به پارسی سره باشد تا این که کلیله و دمنه به پیرایش احمد آجودانی را برخواندم و آهنگِ پیرایش پارسی نسکی دیگر چون او کردم. بر این پایه به پیشنهاد یکی از استادان، مرزباننامه را گزیدم که زمینهای چون کلیله و دمنه داشت، پس رنج و سختیاش را به جان پذیرفتم و با شیفتگی بسیار، آغاز به کار نمودم.
در برگردان این نسک، اگرچه کوشش برین بوده که نوشته آرایههای سخنوری خود را از دست ندهد، لیک گاه گزافنویسیهای خستهکننده و فرگفتهای نابجهجا که ویژهِ افشان آن زمان بوده، زدوده شده است.
واژههای کمکاربردِ نوشته، به همراه برابرهایِ تازی آن، در پایان نسک آورده شدهاند که خواننده میتواند، پایان نسک را همیشه در نگر داشته باشد تا در خوانشِ نوشته به دشواری برنخورد.
.Unexpected places give you unexpected returns