11-23-2012, 06:06 PM
دادستان- این عجیب است که مردی پس از 70 سال عمر..
مصدق- ببخشید ,بیشتر دارم (خنده ی شدید حضار)
دادستان- بله,هفتاد و چهار سال عمر ,این کار ها را بکند و بعد نتواند بگوید که یک تیر تفنگ در کجا خالی شده است. به هر حال همه ی کارهایش از همین قبیل است.هم اکنون ملاحظه فرمودید که بیانات من هر شنونده ای را مجذوب می کند.نه به لحاظ نحوه ی بیان که از لحاظ اینکه چرا باید در این کشور مردی پیدا شود که فرمان شاه را اجرا نکند!!
مصدق- از بس که ناجنس است (خنده شدید حضار و خود دکتر مصدق)
متن بالا قسمتی از شرح دادگاه دکتر مصدق در محکمه ی نظامی جلسه ی 25 آبان ماه سال 52 که در روزنامه ی اطلاعات,تالیف سرهنگ جلیل بزرگمهر وکیل تسخیری دکتر مصدق است.
مداخله های گاه و بی گاه مصدق در جریان سخنرانی دادستان ارتش و نکته گیی های طنز امیز او که خواه ناخواه همه را میخنداند,شاهکار بود.
حاضر جوابی ,موقع شناسی و تسلط او بر اعصاب خود در میان آن غوغا و در آن حالت بیماری خستگی,خیره کننده بود.
اما اتهام دکتر چه بود؟
اتهام انان خیانت و اقدام برای به هم زدن اساس حکومت و ترتیب وراثت تخت و تاج و تحریص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت بود که کیفر مجازات اعدام برای آن صادر شده بود.
این محاکمه بزرگترین محاکمه ی تاریخ ایران بود.
شرایطی نا عادلانه و مغرضانه...
دکتر مصدق خود چند ایراد اساسی به صلاحیت این دادگاه داشتند:
اول آنکه ایشان نخست وزیر بودند و و طبق قانون اساسی اتهامات نخست وزیران باید بعد از موافقت مجلس در دیوان کشور رسیدگی شود نه محکمه ای نظامی!
دوم اتهام بر اندازی و تغییر رژیم سلطنتی به وضوح یک اتهام سیاسی بود و رسیدگی به جرای سیاسی مستلزم حضور هیئت منصفه بود .
و....
با این وجود که شرایط همه بر ضد دکتر بود باز ایشان با سیاست و زیری ها ی خاص خود توانسته بودند در برابر این ناعدالتی ها بایستند.
هرچه عربده کشی ها ی دادستان خامی و درشتی و فقرو خساست او را برملا میکرد پاتک های مصدق نشان از پختگی و ورزیدگی و فرهیختگی وی داشت.
پاینده باد نام و راه او....
مصدق- ببخشید ,بیشتر دارم (خنده ی شدید حضار)
دادستان- بله,هفتاد و چهار سال عمر ,این کار ها را بکند و بعد نتواند بگوید که یک تیر تفنگ در کجا خالی شده است. به هر حال همه ی کارهایش از همین قبیل است.هم اکنون ملاحظه فرمودید که بیانات من هر شنونده ای را مجذوب می کند.نه به لحاظ نحوه ی بیان که از لحاظ اینکه چرا باید در این کشور مردی پیدا شود که فرمان شاه را اجرا نکند!!
مصدق- از بس که ناجنس است (خنده شدید حضار و خود دکتر مصدق)
متن بالا قسمتی از شرح دادگاه دکتر مصدق در محکمه ی نظامی جلسه ی 25 آبان ماه سال 52 که در روزنامه ی اطلاعات,تالیف سرهنگ جلیل بزرگمهر وکیل تسخیری دکتر مصدق است.
مداخله های گاه و بی گاه مصدق در جریان سخنرانی دادستان ارتش و نکته گیی های طنز امیز او که خواه ناخواه همه را میخنداند,شاهکار بود.
حاضر جوابی ,موقع شناسی و تسلط او بر اعصاب خود در میان آن غوغا و در آن حالت بیماری خستگی,خیره کننده بود.
اما اتهام دکتر چه بود؟
اتهام انان خیانت و اقدام برای به هم زدن اساس حکومت و ترتیب وراثت تخت و تاج و تحریص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت بود که کیفر مجازات اعدام برای آن صادر شده بود.
این محاکمه بزرگترین محاکمه ی تاریخ ایران بود.
شرایطی نا عادلانه و مغرضانه...
دکتر مصدق خود چند ایراد اساسی به صلاحیت این دادگاه داشتند:
اول آنکه ایشان نخست وزیر بودند و و طبق قانون اساسی اتهامات نخست وزیران باید بعد از موافقت مجلس در دیوان کشور رسیدگی شود نه محکمه ای نظامی!
دوم اتهام بر اندازی و تغییر رژیم سلطنتی به وضوح یک اتهام سیاسی بود و رسیدگی به جرای سیاسی مستلزم حضور هیئت منصفه بود .
و....
با این وجود که شرایط همه بر ضد دکتر بود باز ایشان با سیاست و زیری ها ی خاص خود توانسته بودند در برابر این ناعدالتی ها بایستند.
هرچه عربده کشی ها ی دادستان خامی و درشتی و فقرو خساست او را برملا میکرد پاتک های مصدق نشان از پختگی و ورزیدگی و فرهیختگی وی داشت.
پاینده باد نام و راه او....