10-21-2015, 12:20 AM
سلام
می دانم که هر چه بگویم پذیرفتنی نیست و در پاسخ باید دشنام و تحقیر و انگ و توهین را پذیرا باشم. بنده انتظار پاسخ درست را که چه عرض کنم انتظار خودِ پاسخ را هم از شما ندارم همینکه پستم را بخوانید فقط و فقط بخوانید و به سوالاتش پیش ِ خودتان پاسخ دهید، براستی بزرگواری کرده اید.
حق با شماست قربان. بنده و امثال بنده سایه ی هیچ هم نیستیم چه برسد به عمله و این لطف شما را می رساند که باز ما را در حد عمله ی جهل می بینید. هر چند کارگر بودن ، خدمتکار و مستخدم بودن و......... همه ی اینها شغل های شریفی هستند و حقیر نیستند.
در هر صورت بنده فقط از همن لینکی که خودتان گذاشته بودید نشان دادم که معنای عمله در فارسی مفرد به کار می رود و قصدم جسارت نبود هر چند شما که هرگز نخواهید پذیرفت حتی اگر پوزش هم بطلبم همچنان به جرم مسلمانی باید...... در هر حال شرمنده ام اگر شما جسارت برداشت کرده اید.
بنده نمی دانم چرا در بحث با مسلمانهای دیگر از دوم شخص استفاده می کنید "ی" یا "ید" ولی با بنده از سوم شخص "ند" ! براستی چرا؟ برای اینکه بیشتر تحقیرم کنید؟ می خواهید بگویید حتی حقیر تر از آن هستم که یک مسلمان باشم ؟ یا اینکه می خواهید بگویید تو اینقدر حقیری که نمی توانم ببینمت چه برسد از آنکه از ضمیر دوم شخص هم برایت استفاده کنم.
قربان بنده که ستیزی ندارم اگر مرا زمخت نگر بخوانید خب شما درست می فرمایید بنده یک زمخت نگر بیش نیستم و خودم هم معترفم و اگر جایی بابت زمخت نگریم سبب رنجش شما شده ام خاضعانه پوزش می طلبم. در باب خودآگاهی بنده همیشه فکر می کردم خودآگاهیم پایین است . این درست است که زیاد سوال می پرسم از همان کودکی از همان وقتی که حرف زدن را یاد گرفتم مشغول پرسیدن بودم تا الان و دستِ خودم نیست ذهنم فقط پرسش کردن را خوب می داند ولی پاسخ را ....... چون تمام وجود و هستی ام شدست فقط برای من سوال ! خب چون به این قضیه عادت کرده بودم فکر نمی کردم مربوط به خودآگاهی باشد. برای سرایش شعر یا برای ساخت یک آهنگ باید نا خودآگاه قوی داشت چون اصولا خلق شعر و موسیقی پیش از پیدایش در عالم مادی ، در عالم خیال صورت می گیرد. از اینرو گمان می کردم چون ناخودآگاه نیرومندی دارم پس نباید خودآگاهی بالایی داشته باشم . بخدا قصدم جسارت و گستاخی و ستیز با شما نبود. در مورد خودم تنها صادقانه نظرم را گفتم که طبق معمول شما آن را .. بگذریم فقط می خواهم بگویم قصدم آزار شما نبود و اگر چنین برداشت کرده اید معذرت می خواهم ببخشید .
نه قربان شما گویا اصلا به متن انگلیسی دقت نکرده اید. منظورم این بود که آنها که غربی هستند به موسیقی سنتی ایران و معماری سنتی ایرانی بخوبی آشنایی دارند و حتی نام یکی از هنرمندان ایران را آوردند که در زمینه ی رابطه ی بین موسیقی و معماری کار کرده است.
راستش را بخواهید این شما هستید که دوست ندارید پاسختان را بدهم . چرایش را نمی دانم فقط این را خوب می دانم شما اگر از بقیه مسلمانان انتظار کرنش و رکوع را در برابر خود دارید از بنده توقع سجده را دارید!! براستی چرا ؟
آن "محمد"ی که نام بردید کیست؟ کارگرتان هست؟ محمد زیاد داریم ولی بنده پیامبری را می شناسم که اتفاقا نامش همان بود ولی معجزاتش هم فراوان بود. از شق القمر بگیرید تا معراج و.....
یادش بخیر وقتی کودک بودم داستان پیامبری را شنیدم که مبعوث شده بود تا مهربان باشد اما چون معجزه ای نداشت مردم به او ایمان نیاوردند ! بیچاره ها نمی دانستند که پیامبرشان بزرگترین معجزه ی هستی را برایشان آورده است : مهربانی!
مگر معجزه چه باید باشد؟ جهان معجزه ایست که ما به آن عادت کرده ایم . اینکه تک و تنها با لبان تشنه و با دلی شکسته از مرگ عزیزان در ظهر داغ کربلا در جلوی هزاران نفر که تشنه به خونت هستند بایستی و یک لحظه دلت نلرزد ، این یعنی معجزه!
بنده عاشق بحث کردنم چون در بحث انسان به چیزهای جدیدی میرسد حقایق جدیدی برایش مکشوف می گردد. از بندگی فکری گریزانم و دوست دارم جهان را با چشمهای خودم ببینم. اینکه شما توقع دارید در بحث مخاطبتان بخصوص اگر مسلمان باشد به فنا برسد و هم رای و نظر شما گردد خب دیگر بحث کردن آیا فایده ای دارد؟ اینجا کاربری از بنده پرسیدند چرا دیگر بحث هایت را ادامه ندادی بنده جواب روشنی به ایشان ندادم ولی اینجا می خواهم پاسخ روشنی به سوال ایشان بدهم و آن اینست که دلیلش شخصِ شما بود ! شما می خواستید بخاطر مسلمانیم در جستارهای دیگر چون فلسفه هنر و ... با تحقیر کردنم نگذارید که حرفم را به منزل برسانم مثل همان ترول کردنتان و حتما بعدش هم می خواستید بگویید مگر در اسلام موسیقی و نقاشی و شعر حرام نیستند و ......... آغاز تحقیرهای جدید.
دو دیدگاه در بررسی حرکت سیالات مطرح است : اویلری و لاگرانژی .
اگر نقطه ثابتی را در فضا به مختصات x,y,z در نظر بگیریم، سرعت ذرات گذرنده از این نقاط در هر لحظه را می توان با استفاده از میدان سرعت (v(x,y,z,t بدست آورد. به این روش كه در یك نقطه ثابت از فضا سرعتهای رشته پیوسته ای از ذرات سیال كه از آن نقطه می گذرند اندازه گرفته می شود، دیدگاه اویلری گفته می شود .
در دیدگاه لاگرانژی، حركت هر یك از ذرات سیال را با دنبال كردن آن ذره تعقیب می كنیم. در این حالت برای هر یك از ذرات سیال سه تابع زمانی (x) ,(y) ,(z) را خواهیم داشت كه در حالت كلی با توابع زمانی سایر ذرات متفاوت است.
بنده از آنجایی که همه عمر بدنبال خودم نعره زنانم خوب تنها می توان از دیدگاه لاگرانژی خودم را بسنجم اما گاهی نیاز می شود که از دیدگاه اویلری هم برای ارزیابی خودم بهره بگیرم و چون نمی توان خودم را از خودم تفکیک کنم (که ای کاش می توانستم) از اینرو با بحث کردن با دیگران بدنبال آن هستم. بقول حضرت مولانا:
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم
می بینید مولانا که خود یک عارف نامیست هم از همین رویه بهره جسته.
هرکسی از ظن خود شد یار من
کس نجست از درون اسرار ِ من
هر چند همانطور که در بیت بالا آورده شد گویا دیدگاه اویلری برای خودشناسی چندان پاسخگو نیست... بگذریم
هر چند در بحثی که در باب خودآگاهی با بنده داشتید گمان کردم یکی از پازل های گم شده ی وجودم را دارم در می یابم فکر می گردم که به پاسخ یکی از هزاران پرسش ذهنم دارم می رسم چون بی نهایت نزدیک شده بودم ولی از آنجا که شما نیتتان از بحث با مسلمانان فقط و فقط تحقیر آنان است بجای ادامه ی بحثتان فقط و فقط به تحقیرم پرداختید و بی نهایت مرا از رسیدن به پاسخ دور کردید. همه ی اینها تنها در یک لحظه رخ داد اینکه بی نهایت به پاسخ نزدیک بودم و در همان حال بی نهایت دور. اینجا بود که عدم قطعیت هایزنبرگ را با تمام وجودم درک کردم! و تا چند روز بعد از آن نه خواب داشتم و نه خوراک و فقط و فقط گریه می کردم چون سخت است برایم این رسیدن و نرسیدن ها و خسته شدم از تکرار هر روزه ی آنها بطوریکه مرگ برایم بهترین هست.
بگذریم می دانم بحث با یک مسلمان برای شما فقط برای تفریح و تحقیر است ولی برای بنده فقط برای رسیدن به یک ساحلی. امیدوارم از بنده رنجشی در دل نداشته باشید و اگر جایی توهینی کرده ام معذرت می خواهم. در پایان اگر ممکن است که می دانم برایتان ممکن است ، استدعا دارم تمام پست هایم را از ابتدا تا به انتها پاک کنید بنده یک کاربر اشتباهی بودم پس همان بهتر که پستهای این کاربر اشتباهی پاک گردد.
می دانم که هر چه بگویم پذیرفتنی نیست و در پاسخ باید دشنام و تحقیر و انگ و توهین را پذیرا باشم. بنده انتظار پاسخ درست را که چه عرض کنم انتظار خودِ پاسخ را هم از شما ندارم همینکه پستم را بخوانید فقط و فقط بخوانید و به سوالاتش پیش ِ خودتان پاسخ دهید، براستی بزرگواری کرده اید.
Mehrbod نوشته: انگیختار (علّت) اینکه زبان پارسیک آلوده به عربیک شده همین اسلام است و این گندکاریها که اسلامگراهای بیسواد از دیرباز
کردهاند, مانند همین "عمله" که بجای "کارگر" جازدهاند دو چیزیاند که با هم میایند (اسلام و عربیک), ازینرو ما به آنها
همین «عملهیِ جهل» میگوییم ولی به چم درست آن (= کارگزاران نادانی) است, ولی گندکاری و عشق اسلام ریشهمندانهیِ
آنها به زبان عربیک مایهیِ این میشود که چیز دیگری برداشت کنند و نزد خودشان بشود دشنام (= یک تیر و دو نشان).
حق با شماست قربان. بنده و امثال بنده سایه ی هیچ هم نیستیم چه برسد به عمله و این لطف شما را می رساند که باز ما را در حد عمله ی جهل می بینید. هر چند کارگر بودن ، خدمتکار و مستخدم بودن و......... همه ی اینها شغل های شریفی هستند و حقیر نیستند.
در هر صورت بنده فقط از همن لینکی که خودتان گذاشته بودید نشان دادم که معنای عمله در فارسی مفرد به کار می رود و قصدم جسارت نبود هر چند شما که هرگز نخواهید پذیرفت حتی اگر پوزش هم بطلبم همچنان به جرم مسلمانی باید...... در هر حال شرمنده ام اگر شما جسارت برداشت کرده اید.
بنده نمی دانم چرا در بحث با مسلمانهای دیگر از دوم شخص استفاده می کنید "ی" یا "ید" ولی با بنده از سوم شخص "ند" ! براستی چرا؟ برای اینکه بیشتر تحقیرم کنید؟ می خواهید بگویید حتی حقیر تر از آن هستم که یک مسلمان باشم ؟ یا اینکه می خواهید بگویید تو اینقدر حقیری که نمی توانم ببینمت چه برسد از آنکه از ضمیر دوم شخص هم برایت استفاده کنم.
Mehrbod نوشته: دربارهیِ اینکه تراز خودآگاهی شما براستی چند بالاست سخن بسیار میتواند
برود, ولی در اینکه تراز زمختنگری شما بسیار بالاست هیچ سخنی نمیرود.
گفتهیِ من در جُستار دیگر نیز این بوده "در شما نشانههایِ بالا بودن خودآگاهی دیده میشود[/b]. این گفتهیِ بسیار ساده ولی
تا اینجا به دهها گونه هرکدام زمختتر و نادرستتر از هم خوانده شده, از «نشانهها (signs)» به «تعریف (definition)» برداشت شده, از «نشانههایِ
خوبی دیده میشود» به «شما گفتی خودآگاهی من بالاست شما از کجا منو از خودم بهتر میشناسی نه نیست نیست نیست» رسیده و تاپا.
قربان بنده که ستیزی ندارم اگر مرا زمخت نگر بخوانید خب شما درست می فرمایید بنده یک زمخت نگر بیش نیستم و خودم هم معترفم و اگر جایی بابت زمخت نگریم سبب رنجش شما شده ام خاضعانه پوزش می طلبم. در باب خودآگاهی بنده همیشه فکر می کردم خودآگاهیم پایین است . این درست است که زیاد سوال می پرسم از همان کودکی از همان وقتی که حرف زدن را یاد گرفتم مشغول پرسیدن بودم تا الان و دستِ خودم نیست ذهنم فقط پرسش کردن را خوب می داند ولی پاسخ را ....... چون تمام وجود و هستی ام شدست فقط برای من سوال ! خب چون به این قضیه عادت کرده بودم فکر نمی کردم مربوط به خودآگاهی باشد. برای سرایش شعر یا برای ساخت یک آهنگ باید نا خودآگاه قوی داشت چون اصولا خلق شعر و موسیقی پیش از پیدایش در عالم مادی ، در عالم خیال صورت می گیرد. از اینرو گمان می کردم چون ناخودآگاه نیرومندی دارم پس نباید خودآگاهی بالایی داشته باشم . بخدا قصدم جسارت و گستاخی و ستیز با شما نبود. در مورد خودم تنها صادقانه نظرم را گفتم که طبق معمول شما آن را .. بگذریم فقط می خواهم بگویم قصدم آزار شما نبود و اگر چنین برداشت کرده اید معذرت می خواهم ببخشید .
Mehrbod نوشته: به یاوههایِ غربی, مانند همین political correctness نیز جای دیگر پرداختهایم.
نه قربان شما گویا اصلا به متن انگلیسی دقت نکرده اید. منظورم این بود که آنها که غربی هستند به موسیقی سنتی ایران و معماری سنتی ایرانی بخوبی آشنایی دارند و حتی نام یکی از هنرمندان ایران را آوردند که در زمینه ی رابطه ی بین موسیقی و معماری کار کرده است.
Mehrbod نوشته: سفستهیِ محمدّین: به محمد گفتند اگر راست میگویی پیغمبری پس فرجود (معجزه) بیاور, گفت نمیاورم چون اگر بیاورم هم باور نکنید ...!
راستش را بخواهید این شما هستید که دوست ندارید پاسختان را بدهم . چرایش را نمی دانم فقط این را خوب می دانم شما اگر از بقیه مسلمانان انتظار کرنش و رکوع را در برابر خود دارید از بنده توقع سجده را دارید!! براستی چرا ؟
آن "محمد"ی که نام بردید کیست؟ کارگرتان هست؟ محمد زیاد داریم ولی بنده پیامبری را می شناسم که اتفاقا نامش همان بود ولی معجزاتش هم فراوان بود. از شق القمر بگیرید تا معراج و.....
یادش بخیر وقتی کودک بودم داستان پیامبری را شنیدم که مبعوث شده بود تا مهربان باشد اما چون معجزه ای نداشت مردم به او ایمان نیاوردند ! بیچاره ها نمی دانستند که پیامبرشان بزرگترین معجزه ی هستی را برایشان آورده است : مهربانی!
مگر معجزه چه باید باشد؟ جهان معجزه ایست که ما به آن عادت کرده ایم . اینکه تک و تنها با لبان تشنه و با دلی شکسته از مرگ عزیزان در ظهر داغ کربلا در جلوی هزاران نفر که تشنه به خونت هستند بایستی و یک لحظه دلت نلرزد ، این یعنی معجزه!
بنده عاشق بحث کردنم چون در بحث انسان به چیزهای جدیدی میرسد حقایق جدیدی برایش مکشوف می گردد. از بندگی فکری گریزانم و دوست دارم جهان را با چشمهای خودم ببینم. اینکه شما توقع دارید در بحث مخاطبتان بخصوص اگر مسلمان باشد به فنا برسد و هم رای و نظر شما گردد خب دیگر بحث کردن آیا فایده ای دارد؟ اینجا کاربری از بنده پرسیدند چرا دیگر بحث هایت را ادامه ندادی بنده جواب روشنی به ایشان ندادم ولی اینجا می خواهم پاسخ روشنی به سوال ایشان بدهم و آن اینست که دلیلش شخصِ شما بود ! شما می خواستید بخاطر مسلمانیم در جستارهای دیگر چون فلسفه هنر و ... با تحقیر کردنم نگذارید که حرفم را به منزل برسانم مثل همان ترول کردنتان و حتما بعدش هم می خواستید بگویید مگر در اسلام موسیقی و نقاشی و شعر حرام نیستند و ......... آغاز تحقیرهای جدید.
دو دیدگاه در بررسی حرکت سیالات مطرح است : اویلری و لاگرانژی .
اگر نقطه ثابتی را در فضا به مختصات x,y,z در نظر بگیریم، سرعت ذرات گذرنده از این نقاط در هر لحظه را می توان با استفاده از میدان سرعت (v(x,y,z,t بدست آورد. به این روش كه در یك نقطه ثابت از فضا سرعتهای رشته پیوسته ای از ذرات سیال كه از آن نقطه می گذرند اندازه گرفته می شود، دیدگاه اویلری گفته می شود .
در دیدگاه لاگرانژی، حركت هر یك از ذرات سیال را با دنبال كردن آن ذره تعقیب می كنیم. در این حالت برای هر یك از ذرات سیال سه تابع زمانی (x) ,(y) ,(z) را خواهیم داشت كه در حالت كلی با توابع زمانی سایر ذرات متفاوت است.
بنده از آنجایی که همه عمر بدنبال خودم نعره زنانم خوب تنها می توان از دیدگاه لاگرانژی خودم را بسنجم اما گاهی نیاز می شود که از دیدگاه اویلری هم برای ارزیابی خودم بهره بگیرم و چون نمی توان خودم را از خودم تفکیک کنم (که ای کاش می توانستم) از اینرو با بحث کردن با دیگران بدنبال آن هستم. بقول حضرت مولانا:
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم
می بینید مولانا که خود یک عارف نامیست هم از همین رویه بهره جسته.
هرکسی از ظن خود شد یار من
کس نجست از درون اسرار ِ من
هر چند همانطور که در بیت بالا آورده شد گویا دیدگاه اویلری برای خودشناسی چندان پاسخگو نیست... بگذریم
هر چند در بحثی که در باب خودآگاهی با بنده داشتید گمان کردم یکی از پازل های گم شده ی وجودم را دارم در می یابم فکر می گردم که به پاسخ یکی از هزاران پرسش ذهنم دارم می رسم چون بی نهایت نزدیک شده بودم ولی از آنجا که شما نیتتان از بحث با مسلمانان فقط و فقط تحقیر آنان است بجای ادامه ی بحثتان فقط و فقط به تحقیرم پرداختید و بی نهایت مرا از رسیدن به پاسخ دور کردید. همه ی اینها تنها در یک لحظه رخ داد اینکه بی نهایت به پاسخ نزدیک بودم و در همان حال بی نهایت دور. اینجا بود که عدم قطعیت هایزنبرگ را با تمام وجودم درک کردم! و تا چند روز بعد از آن نه خواب داشتم و نه خوراک و فقط و فقط گریه می کردم چون سخت است برایم این رسیدن و نرسیدن ها و خسته شدم از تکرار هر روزه ی آنها بطوریکه مرگ برایم بهترین هست.
بگذریم می دانم بحث با یک مسلمان برای شما فقط برای تفریح و تحقیر است ولی برای بنده فقط برای رسیدن به یک ساحلی. امیدوارم از بنده رنجشی در دل نداشته باشید و اگر جایی توهینی کرده ام معذرت می خواهم. در پایان اگر ممکن است که می دانم برایتان ممکن است ، استدعا دارم تمام پست هایم را از ابتدا تا به انتها پاک کنید بنده یک کاربر اشتباهی بودم پس همان بهتر که پستهای این کاربر اشتباهی پاک گردد.