08-20-2012, 12:51 AM
Russell نوشته: امیر عزیز درباره این Kin Selection و Group Selection و اینها هم توضیح میدی با توجه به آشناییت.من جدیدا آشنا شدم ولی نفهمیدم دقیقا الان چی به چی هست.مثل اینکه یکسری مثل داوکینز مخالف انتخاب گروهی هستند چرا که نشون داده شده که ناپایدار هست در مقابل حمله ژن خودخواه.ولی باز هم مطرح هستند هنوز،کلا زیست شناسی فرگشتی مثل اینکه خیلی شیر تو شیر تر هست در مقایسه با مثلا فیزیک
رفتار نوعدوستانه با انتخاب طبیعی در تعارض است، زیرا به فرد دریافتکننده به قیمت کاهش شانس بقای اهداکننده یک برتری آشکار میدهد. داروین برای توضیح این مسئله تز انتخاب گروهی را مطرح کرد، به این معنا که افرادی که کنشی هماهنگ یا در جهت با ارتقاع شانس یا کیفیت بقای جامعهی خود انجام میدهند شانس بالاتری نسبت به بقیهی اعضا، و دیگر گروهها برای بقا دارند و بزودی جای تمام آنها را میگیرند، و نیز سپس به جایگزینی تمام گروههای دیگر که فاقد چنان اعضایی میباشند در روند انتخاب طبیعی میپردازند(خواصی که برای گروه مناسبتر هستند بر تکامل افراد تاثیر مستقیم میگذارند). امروزه انتخاب گروهی طرفداری ندارد و نظریهای مردود شده محسوب میشود زیرا از توضیح اینکه چرا چیتها(یا ساکرها)بیشترین موفقیت را ندارد و تقریبا در همه جای(و البته نه «همیشه») طبیعت گراجرها هستند که در اکثریت هستند عاجز است. البته این انتقاد داوکینز نیست، مخالفت داوکینز به این دلیل است که انتخاب گروهی میان حاملان ژن و مولدان آن تفاوتی قائل نمیشود، به این معنی که هیچ توضیحی برای رقابت درونگروهی ندارد، و «منافع گروه» بیمعناست زیرا منافع یک بخش از یک گروه، به زیان بخش دیگری تمام خواهد شد. برخی هنوز طرفدار این نظریه هستند، بدون آنکه پاسخی برای انتقادات متعددی که بر آن وارد است داشته باشند. ویلیام همیلتون اولین بار مطرح کرد که آنچه به ظاهر برای اهداکننده یک ضعف به نظر میرسد، در صورتیکه نفع حاصله کافی باشد میتواند در بلندمدت(با پخش شدن ِ بیشتر سرمایهی ژنتیکی در خویشاوندان) جبران بشود. انتخاب خویشاوندی به پروسهی فرگشتی گفته میشود که در آن شایستگی ِمشمولی جریان دارد، به این معناست که در یک جامعهی جانوری به مرور زمان شانس بقا و گسترش خزانهی ژنتیکی افراد ِ نوعدوست از بقیه فزونتر خواهد بود و این پدیده به مرور به افزایش نوعدوستی خواهد انجامید.
به باور من کُل ِ درونمایهی بنیادین زیستشناسی تکاملی به اختلاف نظر میان ریچارد داوکینز و استفان جی گولد ختم میشود، اولی معتقد به هدفمندی تکامل و دومی مخالف سرسخت آن بود. من شخصا خود را شاگرد و پیرو دومی برمیشمارم هرچند احترامی بیاندازه برای داوکینز قائلم. دلیل این هرج و مرج مبارزهی بیوقفه و سنگاندازی دائم مذهبیون جاهل برعلیه دانشمندان این رشته است، چنانکه خود داوکینز چندبار به زیبایی مثال آورده، اگر شما مورخ روم باستان باشید و ناگهان یک روز سر کلاس دانشگاهتان یک مشت جاهل ِ دیوانه با عربدهجویی بیایند و منکر وجود روم باستان بشوند نمیتوانید با آرامش و دقت و فراغتی که لازمهی هر کار علمیست به آنچه زندگی خود را وقف آموختن و آموزاندنش کردهاید بپردازید.
زنده باد زندگی!