نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی
#1

Erfan-93 نوشته: دروود خدمت سركار Mehrbod!

دوست گرامی؛ شوربختانه امكان پیوست فایل با این سرعت نتی كه من دارم ناشدنی ِ ؛
اما خوشبختانه همه فایل ها رو در یك فایل zip آپلود كردم و هم اكنون اماده ی فروبار(دانلود)
كردن است؛ امیدوارم وظیفمو به خوبی انجام داده باشم؛ اگر بازم كمكی از دستم بر اومد
از شما دریغ نمی كنم !E306

conversationwithmazdakbamdad

*همون طور كه گفتم فرمت فایل ها mht هست و با مرورگر Opera باز میشه !



با سپاس از [name]Erfan-93[/name] گرامی، من برای جستار « بایگانی: پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد » پیشتر یک نرم‌افزار ترزباننده نوشته
بودم که نوشتارها را از بایگانی به انجمن بیاوریم؛ چنانکه میتوان دید اندکی هم باگ دارد، ولی روی هم رفته میشود خواند E402


اگر کسی از دوستان همچنان دسترسی به بایگانی از انجمن‌های گفتگو و .. دارد به من بگوید، همچنین
همه نوشتارهای این جستار را میتوانید از pdf آپلود شده با آراستگی بالاتر نیز دریافت کنید (آیینه لینک بالا).


فایل‌های پیوست
.pdf pâsox-be-categoryhâye-târnamâye-qorân-Å¡enâsi.pdf.pdf اندازه 2.45 MB  تعداد دانلود: 259

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#2

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #1

***

kamran333
04-26-2008
پیک 1

چندی پیش یکی از دوستان مسلمانم تمام سایت
قرآنولوژی را پرینت کرده بود و به من داد تا کهنگی و عقب ماندگی 1400 ساله را
ترویج کند من هم تصمیم گرفتم از دوستان در محیط آزاد اینجا بهره گیرم تا من
هم با پرینت جواب های آزاد اندیشان به سوی او
روم............................................
................................«سوگند یاد می کنم به آنکه در هم شکسته و
پنهان می شود ـــ آنکه سطح را پاک میکند».تکویر 15-
16................................................ ..«خُنُوس» بمعنی: پنهان
شدن (ناپدید شدن) ناشی از خواری یا شکست یا در هم شکستن یا احساس کوچکی در
برابر کسی است. («اِختفاء» بمعنی: پنهان شدن بمعنی ناشناخته بودن جای چیزی
است ـ «غَیب» بمعنی: پنهان شدن از دسترس دیدِ چشم ـ «غُرُوب» بمعنی: پنهان
شدن از دید در دوردست است ـ « تواری (توارا)» بمعنی: پنهان شدن ناشی از شرم
نمودن است ـ و «اُفُول» بمعنی: آغاز به پنهان شدن نمودن است).
..................................................
.....................................«کَنس»: بمعنی رُفتن و جارو نمودن است،
و کُنَّس بمعنی چیزی است زیاد می روبد و جارو می کند.
..................................................
...................«خُنّس» چیزی است که درهم شکسته و پنهان می شود. و آنچه
در هم شکسته و پنهان می شود و پیرامون خود را جارو میکند (می مکد) ستاره هائی
هستند که در هم شکسته میشوند و به سیاه چاله تبدیل می شوند و پیش از این نیز
به آنها پرداختیم. این چاله ها با بلعیدن یا مکیدن هر آنچه از نزدیکیهای آنها
رد بشود (چنانکه در آیه مطرح شده) با جارو نمودن آنها، سطح فضا را پاک می
کنند. .................................................. .............(در
زبان علمی هم پاک کننده نامیده میشوند. Super giant vacuum cleanes
)............................................

***

Mazdak Bamdad
04-26-2008
پیک 2

فَلا أُقْسِمُ بِالخُْنَّسِ(15)
الجَْوَارِ
الْكُنَّسِ(16)


تفسیر المیزان

گر چه سوگند به
ستارگان كه در روز پنهان مى شوند (15).
و آنها كه سیارند و در مغرب خود
غروب مى كنند (16).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200026.htm#link234




كلمه ((خنس )) جمع خانس است ، همچنان
كه كلمه ((طلب )) جمع طالب است ، و مصدر آن ((خنوس )) است ، كه به معناى
گرفتگى و تاخر و استتار مى آید، و كلمه جوارى جمع جاریه است ، و مصدر جرى به
معناى سیر سریع است ، كه معنایى است استعاره از جریان آب ، و كلمه كنس جمع
كانس است ، و مصدر كنوس به معناى داخل شدن وحشى هایى از قبیل آهو و طیور به
درون لانه اش است ، لانه اى كه براى خود اتخاذ كرده و در آن جایگزین شده
.
و اینكه به دنبال جمله ((فلا اقسم بالخنس ...)) جمله ((و اللیل اذا عسعس
و الصبح اذا تنف س )) را آورده ، این احتمال را تاءیید مى كند كه منظور از
((خنس و جوار كنس )) ستارگان است ، یا همه آنها و یا بعضى از آنها، چیزى كه
هست چون ستارگان بعضى سیار و بعضى ثابتند، آنهایى كه سیار هستند با صفاتى كه
در این آیات براى ((مقسم بها)) آن چیرهایى كه با آن سوگند خورده آمده مناسبت
بیشترى دارد، چون از جمله صفات مقسم بها، صفت خنوس و جرى و كنوس را آورده ، و
این صفات با وضع پنج سیاره سرگردان یعنى زحل ، مشترى ، مریخ ، زهره و عطارد،
منطبق است ، زیرا اینها در حركتشان بر حسب آنچه ما مى بینیم استقامت و رجعت و
اقامت دارند، استقامت دارند براى اینكه حركتشان از نظر زمان شبیه هم است
،

ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
356



و رجعت دارند چون انقباض و تاخر و خنوس زمانى
دارند، و اقامت دارند، چون در حركت استقامتى و رجعتى خود زمانى توقف دارند،
گویى آهوى وحشى اند كه زمانى در آشیانه خود اقامت مى كند.
بعضى از مفسرین
گفته اند: مراد همه ستارگان است ، و خنوس ستارگان یعنى ناپدید شدن آنها در
روز روشن ، و مراد از جرى آنها، حركتى است كه مى بینیم در شب دارند، و مراد
از كنوس آنها غروب كردن هر یك در مغرب مخصوص به خودش است .
بعضى دیگر گفته
اند: منظور گاو وحشى و یا آهو است ، و بعید نیست كه منظور این مفسر از بردن
نام این دو حیوان از باب مثال بوده ، و منظورش همه وحشیان باشد.
و به هر
حال از میان این اقوال ، قول اول به ذهن نزدیك تر است ، و اما قول دوم بعید و
قول سوم از آن بعیدتر است .



پس
میبینیم كه دست اندركاران سایت قران شناسی تفسیر

به رای و بازگردان نادرست كرده اند و با مراجعه به

كارشناسان ترجمه و تفسیر ( علامه
طباطبایی در تفسری

المیزان ) دروغ آنها و
بازرگران برای چسبانیدن به دانش،

آشكار
میشود!!



***

kamran333
04-26-2008
پیک 3

با تشکر بسیار بسیار فراوان سعی می کنم بقیه
مطالب احمقانه این سایت را در اینجا بیاورم تا در فاروم خوب و آزاد گفتگو بخش
کاملی برای اسلام گرایان دژخرد داشته باشیم

***

kamran333
04-27-2008
پیک 4

این هم ادعایی دیگر از نویسنده« و فضا را، ما
آنرا با نیروی ویژه بنا کردیم، و این ما هستیم که پیوسته آنرا گسترش می
دهیم»!ذاریات 47................................................
...................«سماء»: چیزیکه در بالا قرار دارد (بالای سر قرار دارد)،
و به بالای هر چیزی سماءِ آن گفته می شود (و به پائین آن زمین
آن)............................................. ...........ابتدا به درخت
که بالای سر قرار دارد سماء گفته شده و بعد به گیاه تعمیم داده شده، و شاید
به خاطر اینکه گیاه بالای زمین قرار دارد به آن سماء گفته شده است. سماء در
برابر ارض (زمین) مؤنث است و مذکر هم بکار میرود. سماء هم مفرد و هم جمع هر
دو می آید و جمع آن سماوات است. سمائی که بمعنی باران است مذکر
میآید........................................ ........................سماء
در آیه بمعنی فضاء آمده است و می تواند مجاز باشد، که بمعنی "محتوای فضا"
خواهد بود و میتواند بمعنی خود فضا باشد، که در این صورت به این معنی خواهد
بود که گسترش فضا و گسترش محتوای آن با هم هستند و فضا بدون محتوای آن وجود
ندارد........................................
............................وقتی منبع نور به طیف نور نزدیک می شود امواج
نور آن بهم فشرده می شوند و خطوط سیاه در طیف به طـرف رنگ آبـی جابجا می شود.
و وقتی منبع نور از طیف نور دور می شود خطوط سیاه در طیف به طرف رنگ قـرمز
جابجا می شوند..........................................
...............................................و� �تی انسان از طـیـف نور
سـتارگان کهـکشانها تصویر می گیرد و آنها را با هم مـقایسه می کند، می بیند
که خطوط طیفی آنها در نظام تجزیه طیفی در جائیکه می بایست باشند نیستند،
بـلـکـه بـه سمت خط قـرمـز طیف جابجا شده اند. معنی این جابجائی این است که
ستارگان پیوسته از ما دور می شوند و این به این معنی است که کهکشانها پیوسته
از ما دور می شوند. و این به این معنی می شود که فـضا (یعنی جهان) پـیوسته در
حال گسترش است. یعنی همان چیزی که آیه گفته
است............................................ ................2ـــ فضا
با نیروی ویژه بنا شده است:...........................................
............................"پیوسته در گسترش بودن هستی" به این معنی است که
هر چه رو به عقب برمی گردیم نتیجه این می شـود کـه کـهکـشانها به هم نزدیک و
نزدیک تر میشوند. تا اینکه بالاخره هـمه جرم و انرژی موجود در جهان در یک
نقطه به هم می رسند. و نتیجه این می شود که همه جرم و انرژی موجود در هستی در
ابتدا در یک نقطه مـتمـرکز بوده و ضمن یک انـفجار به هر سو پخش و پراکنده شده
و جهان کـنونی مـا شکـل گـرفـته است. زمان آن انفجار حدوداً 18 میلیارد سال
پیش تخمین زده می شود............................................
..............................پس از پخش و پراکنده شدن جرم و انرژی اولـیه
با نیرو (یا بعبارتی با انفجار)، هـر یک از سـیارات و خورشـیـدهـا نـیـز
بنوبه خود با نیرو متولد می شوند. به این شکل که ابتدا نیروی جـاذبـه آغـاز
به جـذب مـواد و عـناصر بدور خود می کند و رفـته رفـته سیاره یا خورشید بزرگ
و بزرگ تر می شود و شکـل می گیرد

***

Mazdak Bamdad
04-28-2008
پیک 5

اینهم بیخود است، چرا كه "لموسعون"، بر پایه ی گفته ی تازی دانان
و سیاق
قران، به این چم است كه خدا بدینكار ها بسیار
توانا
است
( بزبان خودمانی ، وسع آنرا دارد) -] تفسیر
المیزان*
از این گذشته، سماء به معنی فضا
نمیباشد،
بلكه در قران به یك
سقف محكم بلورین گفته میشود كه هفت تا
و طبقه طبقه روی هم
هستند و نه فضا.*
پس در انیجا هم باز این سایت، از
بازگردان دلخواه و نادرست
سود برده و معنی را چنان كج كرده است كه با دانش
نوین امروزیهمسازی داشته باشد.



*
title html
معناى آیه : ((و السماء بنیناها باید و انا لموسعون
((

بـنـا بـر مـعـناى اول آیه چنین مى شود كه : ما
آسمان را با قدرتى بنا كردیم كه با هیچ مقیاسى توصیف و اندازه گیرى نمى شود،
و ما داراى وسعتى در قدرت هستیم ، كه هیچ چیز آن قدرت را مبدل به عجز نمى
كند.

و بنا بر معناى دوم آیه چنین مى شود كه : ما آسمان را بنا
كردیم در حالى كه بنا كردنش مـقـارن بـا نـعـمـتـى بـود كه آن نعمت را با هیچ
مقیاسى نمى توان تقدیر كرد، و ما داراى نعمتى واسع هستیم ، و داراى غنائى
مطلق مى باشیم ، و خزانه هاى ما با اعطاء و رزق دادن پایان نمى پذیرد، و از
آسمان هر كه را بخواهیم و به هر جور بخواهیم رزق مى دهیم
.


***

kamran333
04-28-2008
پیک 6

بسیار بسیار سپاس گزارم اگر فرصت داشته باشید و
به همه این اراجیف پاسخ دهید سعی خواهم کرد این مطالب را تحت عنوان پاسخ به
جفنگیات یک آموزگار قرآن بصورت کتابچه ای درآورم و در تمام تهران پخش کنم
ممنون و سپاس گزار

***

Satan
04-30-2008
پیک 7

kamran333 نوشته: [عکس: 7.gif]


این مطالب را تحت عنوان پاسخ به
جفنگیات یک آموزگار قرآن بصورت کتابچه ای درآورم و در تمام تهران پخش
کنم
جناب کامران اگر براستی توانایی و
قصد انجام اینکار را دارید، نیرو و تلاش خود را برای پخش کردن مطالب سایت زندیق بگذارید. مثلا
مطالبی که در رد سفسطه های مسلمانان آمده است تا با اینکار مستقیما به قلب
دشمن یعنی تازینامه و اسلام ضربه وارد شود و عده ای بسیاری هم با خواندن آنها
به جفنگ بودن تازینامه پی ببرند.

***

Mazdak Bamdad
04-30-2008
پیک 8

kamran333 نوشته: [عکس: 7.gif]


بسیار بسیار سپاس گزارم اگر فرصت
داشته باشید و به همه این اراجیف پاسخ دهید سعی خواهم کرد این مطالب را
تحت عنوان پاسخ به جفنگیات یک آموزگار قرآن بصورت کتابچه ای درآورم و
در تمام تهران پخش کنم ممنون و سپاس
گزار



مرسی، چشم براه اراجیف دیگر هستیم!

***

kamran333
05-01-2008
پیک 9

پایان
هستی.......................................... ...انبیا
104............................................... .......« روزی که فـضا
را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا به همان ترتیبِ
آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید»..................................
.............1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و
جمع خواهند شد: در آینده ( که زمان دقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال
تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن
اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در
نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند
شد.............................................. ..................2ـــ
هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:"پیچاندن و جمع نمودن هـستی
و برگردان آن به وضعیت آغازین خود" که آیه از آن صحبت میکند، به این معنی است
که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده
است. و این چیزی است که انسان در قـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته
قـرآن به آن رسیده است............................................
..............................................3ـ� � شکل هستی:"به هـم جمع
شـدن دوباره هـستی" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که
کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی
گشت.مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در
صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هر حالتی که باشد برمی
گردد).......................

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#3

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #2

***

Mazdak Bamdad
05-01-2008
پیک 10

یَوْمَ نَطوِى السمَاءَ
كَطىِّ السجِلِّ لِلْكتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ
نُّعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنَا إِنَّا كُنَّا فَعِلِینَ(104)



بازهم تقلب در بازگردان!
آسمان
را " فضا" جا زده!
در حالیكه اسمانها در قران
مانند پارچه ی خیمه هستند كه بر
فراز زمین گسترده شده اند و همچنان كه یك
شترچران،
پس از استراحت، خیمه اش را لوله میكند، الله هم اسمان
را
لوله میكند ! همین !
جمع شدن بادكنك هم ربطی به پیچانیده شدن ندارد( ترفند
دیگر)
بازگردان درست در تفسیر المیزان:


title html
روزى
كه آسمانها را در هم
پیچیم
چون در هم پیچیدن طومار براى نوشتن ، چنانكه خلقت را
از اول پدید آوردیم دوباره آن را اعاده كنیم كه كار ما چنین است
(104)
---
در مفردات گفته : كلمه سجل به قول بعضى سنگى است كه در قدیم
بر آن مى نوشتند، ولى فعلا به هر چیزى كه بشود روى آن نوشت سجل گفته مى شود،
همچنانكه خداى تعالى فرموده : ((كطى السجل للكتب (( یعنى مثل پیچیدن چیزى كه
در آن چیزى نوشته شده باشد تا محفوظ بماند. و این روشن ترین و ساده ترین
معنایى است كه براى این كلمه گفته شده است .title html



***

kamran333
05-01-2008
پیک 11

تشکر و سپاس فراوان

***

kamran333
05-01-2008
پیک 12

سقوط ستاره در
چاله.......................................ن�
�م1....................................« سوگند به ستاره وقتیکه از بالا به
گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)».
............................................«هَ وی» فعل گذشته از مصدر
هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی: فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای زمین یا از
روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غیره.
(«خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است ـ «حَطّ» بمعنی: فرود آمدن
یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپیما و پرنده) ـ
«هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از بالا به زمین فرو افتادن یا
سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از این واژه برای فرود آمدن هواپیما استفاده
می کنند. برای بیان فرود آمدن هواپیما میایست از جمله از واژه حَطّ استفاده
شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن چیز بدرد نخور یا چیزِ بحال خود رها و ول
می شود است. مانند: سرنگون شدن یک رژیم بدرد نخور یا میوه خراب شده ـ نزول
بمعنی: پائین آمدن است ـ و اِنهیار بمعنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).نکته
آیه ;فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله; است:وقـتی ستاره ای خیلی بزرگ
باشد، (بیش از 100000 برابر زمین باشد) نیروی جاذبه و فـشار در ستاره نوترونی
آنقـدر زیاد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم می شود
و به چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی است که جرم آن
تقریباً مساوی پروتون است و در کلیه هـسته های اتمی بجز هسته هیدروژن وجود
دارد)......................................... ..................چاله ها
چنان نیروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور نـیـز نمی تواند آنهـا را ترک کند.
به این خاطر دیده نمی شوند و چاله سـیاه نامیده شده اند، (آدم می تواند آنها
را هنگامی که گاز مارپیچ (به شکل تصویر) به درون آنها سقوط می کند آنها را
ببیند. چون گاز هنگامی که داغ می شود تشعشعات پردرخشش زیادی از خود ایجاد می
کند). این چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یا می بلعند و در خود
فـرو می برند. و به این شکل به تعبیر قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
.................................................. ...........(علت اینکه
قرآن «مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـیاه» را «فرو افتادن ستاره
در گودال» تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی سمت پائین) سمت کشش
نیروی جاذبه است، و سمتی که ستاره توسط نیرویِ جاذبه چاله سیاه کشیده می شود
نیز همان سمت پائین می شود. به این دلیل «مکیده شدن ستاره» توسط چاله سیاه را
«فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله» نامیده
است)...........................................
.................................................

***

kamran333
05-03-2008
پیک 13

مزدک عزیز چون طولانی شد تصور کردم مطلب جدید را
ندیدید
امیدوارم هر کجا هستید شاد و پیروز باشید
منتظر پاسخ های
زیبایتان هستیم

***

kamran333
05-06-2008
پیک 14

....

***

Mazdak Bamdad
05-06-2008
پیک 15

kamran333 نوشته: [عکس: 8.gif]


سقوط ستاره در
چاله.......................................ن�
�م1....................................« سوگند به ستاره وقتیکه از
بالا به گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)».
............................................«هَ وی» فعل گذشته از
مصدر هُوِیّ است. «هُویّ»: بمعنی: فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای
زمین یا از روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و
چاله و چاه و غیره. («خُرُور» بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است ـ
«حَطّ» بمعنی: فرود آمدن یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود
آمدن هواپیما و پرنده) ـ «هُبُوط» بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از
بالا به زمین فرو افتادن یا سرنگون شدن است. برخی اشتباهاً از این واژه
برای فرود آمدن هواپیما استفاده می کنند. برای بیان فرود آمدن هواپیما
میایست از جمله از واژه حَطّ استفاده شود) ـ « سقوط» بمعنی: فرو افتادن
چیز بدرد نخور یا چیزِ بحال خود رها و ول می شود است. مانند: سرنگون
شدن یک رژیم بدرد نخور یا میوه خراب شده ـ نزول بمعنی: پائین آمدن است
ـ و اِنهیار بمعنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).نکته آیه ;فرو افتادن
یا فرو ریختن ستاره در چاله; است:وقـتی ستاره ای خیلی بزرگ باشد، (بیش
از 100000 برابر زمین باشد) نیروی جاذبه و فـشار در ستاره نوترونی
آنقـدر زیاد می شود که نـوترونها تحت فـشـار خرد می شوند و ماده در هم
می شود و به چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی است که
جرم آن تقریباً مساوی پروتون است و در کلیه هـسته های اتمی بجز هسته
هیدروژن وجود دارد).........................................
..................چاله ها چنان نیروی جاذبه قـوی دارند که حتی نور
نـیـز نمی تواند آنهـا را ترک کند. به این خاطر دیده نمی شوند و چاله
سـیاه نامیده شده اند، (آدم می تواند آنها را هنگامی که گاز مارپیچ (به
شکل تصویر) به درون آنها سقوط می کند آنها را ببیند. چون گاز هنگامی که
داغ می شود تشعشعات پردرخشش زیادی از خود ایجاد می کند). این چاله ها
ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یا می بلعند و در خود فـرو می
برند. و به این شکل به تعبیر قـرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
.................................................. ...........(علت
اینکه قرآن «مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسـط چاله سـیاه» را «فرو
افتادن ستاره در گودال» تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی
سمت پائین) سمت کشش نیروی جاذبه است، و سمتی که ستاره توسط نیرویِ
جاذبه چاله سیاه کشیده می شود نیز همان سمت پائین می شود. به این دلیل
«مکیده شدن ستاره» توسط چاله سیاه را «فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره
در چاله» نامیده است)...........................................
.................................................



بازهم تقلب كرده و چند گزاره ی دانشیك را در پس بازگردان
نادرست آیات
قراضه ی قران ردیف كرده كه خواننده بپندارد كه قران چنین گفته
است !

[b]تفسیر المیزان

وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى
(1)
به نام خداى رحمان و رحیم . سوگند به اجرام آسمانى هنگامى كه غروب مى كنند (1).
--
[color=royalblue]تفسیر:[عکس: 8.gif]
[color=#f0003c]چند
قول درباره مراد از ((نجم )) در آیه : ((و النجم اذا هوى
))

ظاهر این آیه
چنین مى نماید كه مراد از ((نجم )) مطلق جرمهاى روشن آسمانى است ، و خداى
تعالى در كتاب مجیدش به بسیارى از مخلوقات خود سوگند خورده ، از آن جمله به
چند عدد از اجرام سماوى از قبیل خورشید، ماه ، و سایر ستارگان سوگند خورده ،
و بنابر این ، مراد از ((هوىّ نجم ))، سقوط و افتادن آن در كرانه افق براى
[color=red]غروب
است .

و بعضى
گفته اند: مراد از نجم ، ((قرآن )) است چون قرآن به طور نجومى (تدریجى ) نازل
شده . و بعضى گفته اند: مراد از نجم ، ستاره ((ثریا))و بعضى دیگر گفته اند:
مراد از آن ستاره ((شعرى )) است .

و بعضى از
مفسرین گفته اند: منظور از این نجم ، ستارگان نیستند، بلكه شهابى است كه به
وسیله آنها شیاطین جن رانده مى شوند، و عرب این شهاب را نجم مى نامد. و كلمه
((هوى )) هم با این قول مى سازد، و هم با قول قبلى ، ولى لفظ آیه با هیچ یك
از معانى مساعد نیست .

title html




میبینید كه از گودال و مودال خبری نیست جز
در كله ی
متولیان متقلب سایت قران شناسی!( گول زدن بیسواد ها با قران)

***

kamran333
05-06-2008
پیک 16

با تشکردر این پست دو فرنود کاوک(پوچ) را می آورم
که بسیار کوتاه هستند...........................ستارگا� � نیز تابع قانون
هستند(نحل 12)........................«همینطور ستارگان نیز به فرمان او تابع
قوانین هستند».در زمان پیامبر کسی نمی دانست که ستارگان نیز تابع قوانین
طبیعت هستند. ستارگان نیز مدار دارند، نیروی جاذبه دارند، متولد می شوند و می
میرند. و این از علوم عصر ما است. ....................صدای تک تک
ستاره(طارق1-3).................« سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ
چه می دانی آنچه تک تک می کند چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است».
.....................انسان به کمک رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب..
بیب.. و تک.. تک.. بشوند که صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک..
تک.. مربوط به ستاره های پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزی
که قرآن گفته است.

***

Mazdak Bamdad
05-15-2008
پیک 17

kamran333 نوشته: [عکس: 8.gif]


با تشکردر این پست دو فرنود کاوک(پوچ)
را می آورم که بسیار کوتاه هستند...........................ستارگا� �
نیز تابع قانون هستند(نحل 12)........................«همینطور ستارگان
نیز به فرمان او تابع قوانین هستند».در زمان پیامبر کسی نمی دانست که
ستارگان نیز تابع قوانین طبیعت هستند. ستارگان نیز مدار دارند، نیروی
جاذبه دارند، متولد می شوند و می میرند. و این از علوم عصر ما است.
....................صدای تک تک ستاره(طارق1-3).................«
سوگند به فضا و به آنچه تک تک می کند ـــ چه می دانی آنچه تک تک می کند
چیست؟ ــــ آن ستاره پر درخشش است». .....................انسان به کمک
رادیو تلسکوپ می تواند صدای منقطع: بیب.. بیب.. و تک.. تک.. بشوند که
صدای امواج آمده از ستارگان هستند. صدای تک.. تک.. مربوط به ستاره های
پر درخشش یا در مرحله پر درخشش است یعنی همان چیزی که قرآن گفته
است.
title html
(نحل 12)
بازگردان + تفسیر المیزان[/b]
و شب و روز
را به خدمت شما گذاشت و خورشید و ماه و ستارگان [color=red]به فرمان وى
در خدمت شما هستند
كه در این براى گروهى كه عقل خود را به كار برند
عبرتهاست (12)

در این كتاب چند نوبت پیرامون معناى تسخیر
شب و روز و ماه و آفتاب و نجوم ، بحث كرده
ایم...

---------------
title html
(طارق1-3).
بازگردان + تفسیر المیزان
به نام
خداى رحمان و رحیم . سوگند به آسمان و به طارق (1).
و تو چه مى دانى كه
طارق چیست (2).
ستاره اى است كه پرده ظلمت را مى درد (3).
..
ماده [عکس: 8.gif][size=1]((طرق ))[/quote]

در اصل - به طورى كه گفته اند - به معناى زدن
به شدت است ، به طورى كه صدایش به گوشها برسد. و
((مطرقه - چكش )) را هم به همین جهت مطرقه مى گویند، و نیز اگر
راه را طریق گفته اند باز به این مناسبت است كه رونده با پا بدان مى كوبد و
صداى پایش به گوشها مى رسد. ولى به تدریج در پیمودن طریق استعمال شده و در آن
شایع گشت ، و [color=red]سپس اختصاص یافت به آمدن از سفر در هنگام
شب
، و این نیز بدان مناسبت بود كه غالبا شخصى كه شبانه از راه مى رسد
همه درها را بسته مى بیند، و ناگزیر در را مى كوبد، و سپس استعمالش در هر چیزى كه شب ظاهر شود شایع گشت ، مانند ستارگان كه در
شب پیدا مى شوند، و [color=red]در آیه همین معنا منظور است

.
و كلمه [/size]((ثقب )) در اصل به معناى دریدن بود، و بعدها به معناى
هر چیز نورانى و روشنگر شد، به این مناسبت كه چنین چیزى پرده ظلمت را با نور
خود مى درد.


----


پس میبینیم كه اینجا هم با تقلب در معنی و با
سفسته ی
واژه شناسی ! خواسته اند اشعار
رمانتیك ! و زباله ی قران را به دانش
پیوند
بزنند تا مگر از اعتبار دانش چیزی هم به
قران پلید بماسد و اخوند
چند صباحی دیرترچاقتر شود!

***

kamran333
05-15-2008
پیک 18

با تشکر و سپاس
فراوان...........................این هم برای اسلام گرایان آسمند(دروغگو) تا
ایران ما از آذرنگ(مصیبت و بلا) و دین پژاگن و پچل و پلشت رهایی یابد و
دژخردان دژ نهاد از ایران بروند........................................
...منظومه شمسی........................آفرینش منظومه
شمسی..................................«آیا آفرینش شما مشکل تر است یا
منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت ـــ و شب
و روز را برای آن درست کرد»! « زمین و سیارات را نوآوری
نمود»......................(نازعات 27-29 و انعام
101).....................................(واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و
تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و
واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: ;بالا بردن و افزایش دادن است که از معانی
آن است)........................................... ................نکات
آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و دوباره
پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.1ــ بالا
بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5
میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار
و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که
ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم
آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده
است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد
بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای
هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه
هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های
بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با
پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می
خواند را می گیریم).......................................
........................در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ
رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ=آفریدگار شـما
آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! «
فـطـر» از جمله به معنی: ;از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست
شدن; است. هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی
جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود
و به این شکـل کره شکل می گیرد..........................................
............................2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:کسانی که
به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا
می میرویم دیگر زنده نمی شویم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن
برای آنها مـثال زده است. در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده
و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟ این به این معنی است
که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده
است............................................ .....................و در
آیه 101 سوره انعام نیز گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی:
نوساز، نوآور، نوین پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع»
است). و این موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات
پیش از این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده
آنست.......................................... ................مـنـظـومـه
شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول
آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده
بوده است. و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن
است............................................ ...........3ـــ درست کردن
شب و روز برای منظومه شمسی:منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب
و روز درست کردن برای سیارات آنست. و شب و روز در سیارات ناشی از گردش آنها
بدور خود و وضعیت محور آن نسبت به خورشید است. وقتی محور سیاره به موازات
خورشید قرار می گیرد با چرخش سیاره بدور خود باعث ایجاد شب و روز می شود. ولی
در صورتی که محور زمین یا هر سیاره دیگری عمود بر خورشید قرار می گرفت شب و
روز ایجاد نمی شد هر چند سیاره بدور خود نیز می چـرخید. مثلاً اگر قطب شمال
زمین رو به خورشید می بود قطب شمال همیشه روز می بود و قطب جنوب همیشه شب، هر
چند زمـیـن بدور خود نیز می چرخید........................................
.......................مطرح کردنِ ;درسـت کـردن; شب و روز برای منظومه شمسی
برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ریزی شده بودنِ ایجاد ;شب و
روزدر آنست. و این چیزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمین مرکز
عالم بود و خورشید بـدور آن می چرخید نمی خواند. چون در صورت گردش خورشید
بدور زمین ایجاد شب و روز امری طبیعی می نمود، ولی در صورت گردش زمین بدور
خود و بدور خورشید است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمین و سیارات نسبت
به خورشید شب و روز در آنها ایجاد نخواهد
شد..............................................
.........................................

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#4

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #3

***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 19

kamran333 نوشته: [عکس: 8.gif]


با تشکر و سپاس
فراوان...........................این هم برای اسلام گرایان
آسمند(دروغگو) تا ایران ما از آذرنگ(مصیبت و بلا) و دین پژاگن و پچل و
پلشت رهایی یابد و دژخردان دژ نهاد از ایران
بروند........................................ ...منظومه
شمسی........................آفرینش منظومه
شمسی..................................«آیا آفرینش شما مشکل تر است یا
منظومه شمسی؟ جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت
ـــ و شب و روز را برای آن درست کرد»! « زمین و سیارات را نوآوری
نمود»......................(نازعات 27-29 و انعام
101).....................................(واژه «سَـمْـک» به معنی:
غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و
متراکم شده. و واژه «رَفع» در آیه نیز به معنی: ;بالا بردن و افزایش
دادن است که از معانی آن
است)........................................... ................نکات
آیات: 1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.2ــ مرده بودن و
دوباره پا گرفتن منظومه شمسی. 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه
شمسی.1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:مـنـظـومـه شمسی
ما که حدوداً 5 میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و
گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده
بوده است. بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده
ابعاد و جوانب آن را بهم آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در
آمده بوده که بدور خود می چرخیده است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که
کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن
ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و
خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه هـای دیگری از گاز
و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبدیل شده
اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با پیدایش
منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می
خواند را می گیریم...........
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20...tm#link186
نازعات
27-29
ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ السمَاءُ بَنَاهَا(27)
رَفَعَ
سمْكَهَا فَسوَّاهَا(28)
وَ أَغْطش لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ
ضحَاهَا(29)


بازگردان و تفسیر المیزان:
آیا خلقت شما
سخت تر است یا آفرینش آسمان كه خدا بنایش كرده ؟! (27).
و سقف آن را بالا
برده و آن را منظم ساخته ؟ (28).
شبش را تاریك و روزش را روشن كرده
(29).



میبینیم كه باز این متقلب، " سماء (=آسمان ) را منظومه ی
شمسی !! معنی
كرده و خبری هم از " غلظت" و چگالی و این ها نیست و این
تلاشمذبوحانه دینمنداران ورشكسته است كه دین را به ساحت پاك دانش
بچسبانند!

***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 20

kamran333 نوشته: [عکس: 8.gif]


..« زمین و سیارات را نوآوری
نمود»......................(..انعام 101..و در آیه 101 سوره انعام نیز
گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی: نوساز، نوآور، نوین
پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع» است). و این
موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات پیش از
این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده
آنست..........................................
................مـنـظـومـه شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط
به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت
ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده بوده است. و منظومه شمسی فعلی
نوآوری آن ..شد............................................
...........................................
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j7/...tm#link193
انعام
101..
بَدِیعُ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ أَنى یَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ
تَكُن لَّهُ صحِبَةٌ وَ خَلَقَ كلَّ شىْءٍ وَ هُوَ بِكلِّ شىْءٍ
عَلِیمٌ(101)
بازگردان و تفسیر المیزان:
ایجاد كننده
آسمانها و زمین است چگونه او را پسرى هست با اینكه او را زنى نبوده و همه چیز
را آفریده و او به همه چیز دانا است (101)
--
وصف ((
بدیع السموات والارض
)) متضمن حجت
بر استحاله فرزند داشتن خدا است

[color=#f0003c] .[/size]

[color=#000000]بَدِیعُ
السمَوَتِ وَ الاَرْضِ ...


این جمله جواب
از همان اعتقاد است ، و حاصلش این است كه : داشتن فرزند حقیقى موقوف بر این
است كه قبلا همسرى اتخاذ شود و اتخاذ همسر براى خداى تعالى معقول نیست ، و با
این حال دیگر از كجا فرزند خواهد داشت ؟ علاوه بر این ، خداى تعالى خالق و
فاطر هر چیزى است ، و صاحب فرزند نمى تواند خالق فرزند خود باشد چون فرزند
جزئى از پدر است كه به وسیله عمل لقاح به محیط تربیتى رحم منتقل مى شود، و
معقول نیست كه جزء خداوند مخلوق خودش باشد این دو دلیل در جمله كوتاه (( بدیع السموات و الارض [size=1]))
نهفته است چون
وقتى خداوند به وجود آورنده همه اجزاى آسمانها و زمین باشد دیگر چه چیزى باقى
خواهد ماند كه بتواند همسر خداوند بوده باشد، ..[عکس: 8.gif]
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j7/miz00032.htm




میبینیم كه باز این متقلب، ایجاد كردن را " نوآوری"
معنی
كرده و با آسمان و ریسمان بافتن، خواسته
معانی دانشیك از این بازگردان
بدست بیاورد كه اعجاز زوركی بشود!!

***

kamran333
07-15-2008
پیک 21

با سپاس از ذوستان گرامی .................. در
اینجا دو مطلب کوتاه از جفنگیات این معلم قرآن را می آورم ................
هر چیز زنده ای اندازه داده شده و هدایت می شود ........... ( فرقان 2 )
(اعلی 3 ) .............. «هر چیزی را آفرید و بلافاصله همه چیز آنرا تقدیر
نمود)». « و آن خدائی که تقدیر کرد و بلافاصله هدایت نمود». ...... نکات
آیات: 1ـــ موجودات زنده تقدیر شده اند (یعنی: همه چیز آنها بدقت مشخص شده و
اندازه داده شده):موجودات زنده از عناصری که سلول نامیده می شود تشکیل می
شوند. هـر سـلـولی مولکولهای DNA را در بر دارد. DNA (مخفـف
desoxyribonucleicacid) ماده شیمیائی است که ژن را تشکـیل می دهـد. ژنها
اطلاعـات توارثی با خود دارند. یعنی همه ویژگیهای مربوط به موجود زنده از
قـبیل انـدازه، رنگ، طول و شکل و غیره در آن تقـدیر شده. (انسان این تقـدیر
را بصورت "اطلاعاتِ بصورتِ کد ضبط شده" تصور می کند). وقتی سلولهای نر و ماده
بهم میرسند و در هم ذوب می شوند و یک هویت جدید شکـل می گیرد ژنها کار شکل
دادن به موجود خود را آغاز می کنند. ....... 2ـــ آفرینش موجودات زنده هدایت
می شود:ژنها که اطلاعات توارثی را با خود دارند روند آفرینش (روند رشد و شکل
گیری) پدیده خود را هدایت می کنند.رفتن ذره در تخته سنگ و در سیارات
............. ( لقمان 16 ) ..................... « فرزند کوچکم! چنانچه
عملی که انجام می دهی به اندازه ذره ناچیزی از خردلی باشد، و در تخته سنگ یا
در سیارات و یا در درون زمین رفته باشد خدا آنرا خواهـد آورد»!
................... نکات آیه: 1ـــ ذره ناچیز در تخته سنگ می رود:قشر خارجی
زمین از لایـه های متعددی تشکیل میشود که در حرکت هستند. در برخی جاهـا کناره
یکی از آن لایه ها زیر لایه دیگر می رود و به مواد مذاب می رسد. بعد با
آتشـفـشان فوران می کند و پس از سرد شدن به تخته سنگ تبدیل می شود. به این
شکل ذره ای که روزی روی سطح زمین بوده الآن در دل یک تخته سنگ قـرار دارد.
..... 2ـــ ذره در سیارات می رود: پیوسته گاز و انرژیها و گـرمـا و ذرات از
محدوده اطـراف زمـین خارج شـده و به فـضـا می رود. به ایـن شـکـل ذره ای که
روزی روی زمین بوده الآن می تواند در سیاره دیگری باشد. ... ......

***

Mazdak Bamdad
07-15-2008
پیک 22

اینكه خدا همه چیز را تقدیر نمود به ژن ها چه ربطی
دارد؟
اینكه در قران نیامده است! روشن است كه برای دین داران
همه چیز
را خدا تقدیر و تقریر كرده . كجای این معجزه بود؟
داستان ذره در تخته سنگ
هم مسخره است ، همه چیز از
ذرات مادی درست شده است و منظور قران ذره ای
بدیو خوبی بوده و نه الكترون و فوتون !! •[/size]
[/b]

***

Satan
07-15-2008
[color=#DDA0DD]پیک 23


این مسلمان شارلاتان نشان داد که حتی ذره ای
درباره دانش ژنتیک و جهش ژنها نمی داند و فقط یک سری تعاریف کلی و پایه ای از
علم ژنتیک را با تقلب و جعل در ترجمه به ناف تازینامه بسته! آنهم
بصورت کاملا متناقض. یعنی اینکه یک واقعیت علمی و
تجربی
مانند دانش ژنتیک را به یک اعتقاد خرافی و مذهبی به اسم سرنوشت پیوند
داده!!!


نقل قول:(انسان
این تقـدیر را بصورت "اطلاعاتِ بصورتِ کد ضبط شده" تصور می کند).
یکم اینکه، کاملا مشخص است که سرنوشت یک
اعتقاد خرافی بوده و هیچ ربطی به علم ژنتیک و کدهای ژنی که بحث پیچیده
علمی است نداشته و ندارد. چیزهایی مانند تقدیر و قضا و قدر را فقط باید در
کتب مذهبی و باورهای خرافی ادیان و مذاهب جستجو کرد.

دوم اینکه، این
مردک حقه باز نمی دانسته که ژنها قابل تغییر و جهش یافتن Mutation
هستند و عوامل درونی و بیرونی زیادی در طول سالهای متمادی بصورت خودبخود در
ژنها جهش و تغییرات عمده ایجاد می کنند. مثلا ترکیبات شیمیایی از قبیل گاز
خردل، ازت، بنزوپرین، رنگهای اکریدین و غیره یا عوامل فیزیکی مانند اشعه
کیهانی، امواج اتمی، امواج ماوراء بنفش، اشعه x و غیره می توانند در ژنها جهش
و تغییرات منفی و مثبت ایجاد کنند.

سوم اینکه، سالهاست با تحول گسترده
ای که در مهندسی ژنتیک بوجود آمده، انسان براحتی قادر است ژنها را
دستکاری کند و تغییرات بنیادین در آنها پدید آورد.
بشر توانسته با ایجاد
جهش های هدفمند در ژنها و دستکاری ژنهای خاص، به درمان انواع بیماریهای
ژنتیکی و سرطانی و غیره دست پیدا کند و بسیاری از ناهنجاریهای ژنی را در همان
مرحله نطفه و جنینی از بین ببرد. همچنین بشر توانسته با استفاده از تغییرات
ژنتیکی در گیاهان و غلات، دگرگونی های بزرگی مانند افزایش مقاومت در برابر
آفت ها یا چند برابر کردن محصول آنها را ایجاد کند که به غلات تغییر ژنتیک
یافته
مشهورند. و هزاران تحولات ژنی دیگر در سطح سلولهای انسانی و حیوانی
که روز بروز درحال گسترده تر شدن است.


پس دوباره باید از شارلاتان
مسلمان سایت مذکور پرسش شود که این چه جور تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده
ای ست که براحتی قابل انگولک شدن و تغییر و تحول است؟!! [عکس: 9.gif]

***

kamran333
07-16-2008
پیک 24

با سپاس از دوستان ..................... زیگزاگی
پیش رفتن در فضا .................. (حجر 14-15 ) ............... « چنانچه
دری هم از جو رو به فضا برای اینها باز می کردیم و در آن زیگزاگی پیش می
رفتند ــ باز هم می گفتند: نه! ما در فضا نیستیم یا نه "ما را سحر زده" کرده
اند»! ............................ نکات آیه: 1ــ وقتی انسان رو به فضا می
رود در جو دری ایجاد می شود. 2ـــ انسان در فضا زیگزاگی پیش می رود. 3ـــ در
فضا انسان احساس غیر طبیعی دارد (احساس سحر زده شدگی میکند).1ــ وقتی انسان
رو به فضا می رود در جو دری ایجاد می شود:وقتی انسان زمین را ترک می کند طبقه
ازون جو سوراخ می شود و بمثابه باز شدن دَر می ماند.2ـــ انـسان در فضا
زیگزاگی پیش می رود:واژه عروج که قرآن برای حرکت و ادامه حرکت در فـضا از آن
استفـاده کرده است به معنی «حرکت زیگزاگی» است. و این به این معنی است که
حرکت و پـیـش روی در فـضـا در یک رونـد و فـرایند زیگـزاگی صورت می گیرد.
واقعیت هم همین است. در فضا چیزی راست و مستقیم پیش نمی رود بلکه تحت تأثـیـر
نیروی جاذبه کج می شود. حتی مسیر نور و امواج نیز تحت تأثیر نیروی جاذبه کج
می شوند و زیگزاگی پیش می روند. ........................ 3ـــ در فضا انسان
احساس غیر طبیعی دارد: احساس و وضعیتی که انسان در فضا دارد نسبت به احساس و
وضعیتی که روی زمین دارد با هـم فـرق می کند. از جمله: ـــ در فضا انسان سمت
بالا و پائین را احساس نمی کند، چون سمت پائـیـن ناشی از کشش نیروی جاذبه
زمین است که در فضا وجود ندارد. و وقتی سمت پائین احساس نشود طبعا سمت بالائی
نیز احساس نخواهد شد. ـــ در فضا انسان نمی تواند روی پاها راه برود چون وزن
ندارد. برای جابـجـائـی خـود می بایست دسـتاویزی را بگیرد و خود را بجلو بکشد
و یا با پای خود چیزی را به عـقـب هـل دهد که باعث جلو رفـتن وی بشود. با این
و ضع و احساس در فضا، چنانکه آیه گفـته: "اگر آنها به فضا برده می شدند" باز
هم می گفـتند: "ما در فضا نیستیم بلکه ما را سحر زده کرده اند"......

***

Mazdak Bamdad
07-16-2008
پیک 25

مسخره است!
سماوات را جو معنی كرده كه نادرست است!
جو
هم درب ندارد چون از گاز است!
اوزون هم با موشك سوراخ نمی شود
چون
مولكول های ان به كنار رفته و دوباره در
اثر دیفوزیون بیدرنگ به
جای خود بر میگردند
و نابود نمیشوند. سوراخ اوزون را گاز هایی
مانند
فرئون به اصطلاح سوراخ میكنند ، چون
مولكول اوزون o3 را از هم
میپاشانند. در حالیكه
موشك این مولكول را از هم وا نمی پاشاند!
از سوی
دیگر جنبش موشك ها هم خط راست و یا
حد اكثر خمشی ( منحنی ) در مدار ها و
یا برای
سود بردن از گرانش سیارات .،. است و نه زیگزاگی،
چون هیچ
دیوانه ای بجز مسلمین ، فاصله میان مبداء
و مقصد را كه از روی مهاد هندسه
خط راست است،زیگزاگی نمیرود!! آنهم با این بهای سوخت !!
زیگزاك هم
به منحنی نمیگویند مگر در اسلام بیسوادان!


از سوی دیگر فضا نوردان بسییاری به فضا رفته اند و
خیلی
هم خوب دریافته اند كه در فضا هستند. این ایه ی قران
نوعی سفسته است كه
میگوید شما را به فضا نمیبریم چون
اگر ببریم هم سودی ندارد : چرا ؟ چونكه
نمیتوانسته كسی
را به فضا ببرد!!
روایت:
روزی محمد نزد عمویش
ابوحكم ( پس از ترور شخصیت همان
ابو جهل) رفته و گفت كه من معراج كرده ام
و به اسمانها رفته ام
و به من ایمان بیاور (=پول و دختر بده). او هم گفت
اگر هم اكنون
بتوانی دو وجب به بالا بلند شوی به تو ایمان میاورم ! كه
محمد
هم خیط شده سر افكنده برگشت و از كینه، او را ترور شخصیتكرده و
نام ابو جهل بر او نهاد، در حالیكه شارلاتان خودش بود!




اینجا دیگر بیسوادی ژرف نویسنده ی سایت شارلاتانی فاشیستی
قران شناسی و از بیخ عرب بودن او بر كوران هم هویداست!


***

kamran333
07-16-2008
پیک 26

با سپاس بسیار فراوان .......................
همه چیز جـفـتی است .................. (ذاریات 49 ) .هر چیزی را بصورت
جـفـتی آفریدیم».نـکـتـه آیـه: همه چیز جفتی است (یا نر و مادگی دارد):ــــ
همه گیاهان نر و مادگی دارند (برخی از آنها نر و مادگیشان در خود
آنهاست).ــــ همه جانوران نر و مادگی دارند.ــــ ذرات مثبت و منفی دارند.ــــ
جریان الکتریسیته مثبت و منفی دارد.ــــ ماده و ضد ماده در فیزیک. ــــ عنصر
عضوی شیمیائی بدن چپی و راستی دارد.ــــ نیروی مغناطیسی دو قطبی استهمه چیز
جفتی است. در زمان محمد انسان میدانست که برخی از گیاهان و حیوانات نر و
مادگی دارند، ولی اینکه همه چیز نر و مادگی دارد مربوط به دانش عصر مـا اسـت.
مثلا انسان نمی دانست که گلها نیز نر و مادگی دارند و بادها آنها را تلقـیح
می کنند. .................

***

Mazdak Bamdad
07-16-2008
پیک 27

خوب همه چیز جفتی نیست،
مثلا ً انواعی از حشرات و یا دو
جنسی ها و یا كرمها
تك جنسی هستند. همچنین یاخته ها و تك یاخته ها،
با
دوبله شدن زاد و زای میكنند و جفت ندارند.
نیروی گرانش هم تنها رباینده
است و مانند نیروی
كهربایی، ربایش و رانشی ( مثبت و منفی) نیست.
از سوی
دیگر اتمها و یا مولكول ها جفت ندارند
مثلا اتم اهن و یا مولكول آب تك است
و جفت ندارد!
چپی و راستی ندارد!

پس گرچه بسیاری چیز ها دارای
همسنجی دوگانه
( تقارن دوتایی) هستند، ولی نه همه چیز. فزون
براین ما
وابستگی سه تایی هم داریم ، مثلا ً
سه كوارك كه یك پروتون را درست
میكنند
و كوارك ها كه بیش از دو گونه اند و نیروهای
مهادین كه ۳ گونه
اند ( گرانشی و كهربایی و هسته ای)


بر اینپایه، بازهم نویسنده ی بیسواد سایت قران شناسی
با
پندار اینكه دیگر خوانندگان این مزخرفات هم مانند خود
او بیسوادند،
دوگانگی برخی پدیده ها را ( كه در قران
تازه منظور جانوران بوده) به همه
چیز واگیر ( تعمیم)
داده كه عین سفسته و ترفند است، برای انیكه
قرانزباله را دانشیك جا بزند.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#5

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #4

***

kamran333
07-16-2008
پیک 28

با سپاس از مزدک عزیز .... پیش بینی برگشتن محمد
به مکه ........................ (قصص 85 ) ................. « آن که قرآن
به تو داد ترا به مکه باز خواهد گردانید». .... (مُعاد در اصل مَـعْـوَد بر
وزن مَـفـْعـَل اسم زمان و مکان است بمعنی: زمان و مکان برگشت. و در معنی دوم
خود از جمله به "روز رستاخیز اطلاق شده (به اعتبار اینکه زمان و مکان برگشتن
به زندگی است)"، و به زادگاه اطلاق می شود (به اعتبار اینکه انسان هر جا برود
نهایتاً به آن برمی گردد). و در آیه به مکه اطلاق شده که زادگاه محمد بوده
است). ............. محمد به دلایلی که می دانیم مجبور شده بود که مکه را ترک
کند. آیه به وی وعده می دهد که وی به مکه باز خواهد گردید. همه قرآن و اسلام
در گرو این آیه گذاشته شده بوده است. اگر محمد پیش از برگشتن به مکه فوت می
کرد و یا هیچگاه پیروز نمی شد و نمی توانست وارد مکه بشود، در آنصورت همه دین
وی می سوخت. چون برای پیروان وی روشن می شد که اگر این قرآن حرف خدا می بود،
خدا منطقاً می بایست می دانست که محمد به مکه برمی گردد یا نه.
..................... و روشن است که کسیکه یک دینی درست می کند، اینقدر می
فهمد که شاید فردا پس فردا فوت کند و هیچگاه به مکه برنگردد، و دروغ بودنِ
وحی بودنِ قرآن برای مردم روشن می شود. روشن است که این آیه حرف کسی غیر از
خدا نمی تواند باشد..............

***

Mazdak Bamdad
07-18-2008
پیک 29

سوره قصص مكی است، مدنی نیست،
یعنی در مدینه نازل نشده
است كه
بازگشت به مكه در آن موردی داشته
باشد. در هیچ روایتی هم
نیامده است
كه محمد از هجرت خود آگاهی داشته
و در هیچ روایتی هم نیامده
است كه
مسلمین در گاه نزول ان ایات در مكه،
شگفت زده شده باشند و از
چند و
چون این بازگشت به " مكه " !! پرسیده
باشند . پس در نگر عرب
آنزمان روشن
بوده كه این بازگشت به مكه معنی نمیدهد.
بر این پایه
بازگردان درست این آیه هم
همان بازگشت بسوی خداست و نه
مكه، چنانكه از
آیات پیشین و پسین
هم دیده میشود كه همگی در متن
معاد هستند و این
سایت تقلب كرده!
( العاقبة المتقین ... من جاء بالحسنهو له
الخیر....له الحكم و الیه ترجعون !
)

***

kamran333
07-18-2008
پیک 30

مرسی مزدک عزیز و گرامی از پاسخ خوبتان
....................... پیش بینی آلوده شدن محیط................. ( روم 41
) ......... «از کارهای مردم در دریا و خشکی فساد ایجاد خواهد شد».
................ در زبان عربی وقـتی بخواهـنـد اتـفـاق افـتـادن قـطـعی و
محـتـوم کاری در آینده را بیان کنند از جمله از فعـل گذشته استفاده می کنند
(که گوئی اتفاق افتاده است). به این خاطر این آیه مـسـئـلـه ای مربوط به
آینده را با فعـل گذشته بیان نموده است. .... نکته آیه: عملکردهای انسان در
آینده (یعنی در زمان ما و آیندگان) در دریا و خشکی آلودگی ایجاد خواهد کرد:
... این پیش بینی قـرآن فعلاً تحقـق پیدا کرده است. و آلودگی محیط چیزی است
که هـمـه با آن آشـنـائی داریم.....

***

Mazdak Bamdad
07-18-2008
پیک 31

kamran333 نوشته: [عکس: 10.gif]


مرسی مزدک عزیز و گرامی از پاسخ
خوبتان ....................... پیش بینی آلوده شدن
محیط................. ( روم 41 ) ......... «از کارهای مردم در دریا و
خشکی فساد ایجاد خواهد شد». ................ در زبان عربی وقـتی
بخواهـنـد اتـفـاق افـتـادن قـطـعی و محـتـوم کاری در آینده را بیان
کنند از جمله از فعـل گذشته استفاده می کنند (که گوئی اتفاق افتاده
است). به این خاطر این آیه مـسـئـلـه ای مربوط به آینده را با فعـل
گذشته بیان نموده است. .... نکته آیه: عملکردهای انسان در آینده (یعنی
در زمان ما و آیندگان) در دریا و خشکی آلودگی ایجاد خواهد کرد: ... این
پیش بینی قـرآن فعلاً تحقـق پیدا کرده است. و آلودگی محیط چیزی است که
هـمـه با آن آشـنـائی داریم.....
اگر
گرداگرد آن آیه ( روم ۴١) را بخوانیم نیز
از فساد برخی مردم كه بیشترشان "
مشرك"
هستند سخن گفته شده كه به پادافره كردارشان
(=جزای اعمالشان)
رسیده اند. پس روشن است
كه تنها مشرك نیست كه زباله به دریا میریزد و
یا
اینكه الله، قوم نوح و عاد و ثمود و هود و لوط و غیره
را برای اینكه
زباله درست میكردند و یا دود بنزین[عکس: 11.gif]
راه می انداختند، دچار پتیاره ی ایزدی ( بلای الهی)
نكرده
است، بلكه فساد قوم لوط و عاد و غیره، چیز
دیگری بوده !پس:


فساد در متن قرانی ( چه مفسده ! در روی
زمین و یا دریا،
) به چم آلودن زیستبوم نیست
بلكه به چم نافرمانی از الله, زیان رسانیدن به
بشر
( مسلمان) است و برای همین هم " مفسد فی الارض"( كه در انقلاب
اسلامی ! هی اعدام میشدند و میشوند )


كسی نیست كه زباله به دریا و یا دشت بریزد[عکس: 11.gif] بلكه

كسی است كه با دین/ الله/اسلام/ آخوند مخالف باشد
و یا تبهكاری های
بسی زشت انجام داده باشد.
گواه این سخن این است كه در متن دینی و
اسلامی،
همه جانداران و گیاهان و غیره، چیز فرو دست تر از
آدمی بشمار
رفته و در خدمت ادمی شمرده شده اند
و رعایت حال اینها بایسته نشده است.
برای همین
هم پاسداری از زیستبوم (=حفاظت محیط زیست )
هرگز در كشور
های اسلامی در این ١۴۰۰ سال
مطرح نبوده و در این راستا هم كاری انجام
نشده
است و بنگر میرسد كه این چم تازه ی این آیه را
اقایان شارلاتان
سایت قرانشناسی ، بتازگی
كشف كرده باشند![عکس: 12.gif]

***

kamran333
07-18-2008
پیک 32

با سپاس فراوان............. پیش بینی سطری نوشتن
.......( قلم 1 ) ..... « ن و سوگند به قلم و به آنهائی که سطری می
نویسند»........... آیه به آنهائی که سطری می نویسند سوگند می خورد. یعنی پیش
بینی می کند که چیزهائی پیدا خواهند شد که سطری خواهند نوشت و به آنها سوگند
می خورد. این پیش بینی فعلاً تحقق پیدا کرده است. یکی از آنها دستگاه کپی
است. دستگاه کپی از بالا به پائین کاغذ و بصورت سطری می نویسد. یعنی همزمان
یک سطر را می نویسد. اگر دستگاه را در حین کپی کردن خاموش کنیم و به نوشته آن
نگاه کنیم، اگر آخرین سطری که مشغول چاپ آن بوده کامل نشده باشد آن را به یکی
از حالتهای در تصویر می بینیم: .... فعل یسطرون به معنی می نویسند نیز هست،
اگر به این معنی بکار گرفته شده باشد در آنصورت آیه پیش بینی می کند که
دستگاهائی پیدا خواهند شد که خواهند نوشت. و این چیزی است که فعلاً تحقق
یافته است...

***

Mazdak Bamdad
07-20-2008
پیک 33

چم آیه این نیست كه آن سایت آورده.
چم راستین آیه این
است: سوگند به
قلم و آنچه خواهد انگاشت ( نوشت)..
تازه،
دستگاه ها
هم از راست به چپ و یا
از چپ براست مینویسند و نه یك سطر
را در یك جا.
منتها انها ، نقطه به نقطه
( dot ) چاپ میكنند و آدم ها واژه
به واژه.
یعنی سطر به سطر نوشتن
شان با ادمها فرقی ندارد و سطر را
یكجا
نمینویسند.


یعنی بازهم تقلب ضربدر بیسوادی!

***

kamran333
07-21-2008
پیک 34

با سپاس از مزدک عزیز ...... حـیـات اولـیـه
............... ( فرقان 54 ) .................... «و این خدا بود که موجود
بی ریش و پشمی را در آب آفرید، مدت کوتاهی بعد خلقـت آنرا نـَسَبی (یعنی: از
خود آن) و از طریق جفت گیری قرار داد». .... « بَـشَـر» در آیه به مـعـنی:
موجود بی مو و ریش و پشم و پولک است که از جمله معانی آن است. ( و به انسان
به اعتبار «بی ریش و پشم» بودن وی نسبت به سایر مـوجودات بَـشَـر اطلاق شـده
است). بَـشَـر در آیه به معـنی: « لخت» نیز می تواند باشد که از معانی آن
است.«صَـهْـر» در اصل به معنی: گداخـتن و ذوب نمودن و پیوند خوردن است. در
وزنهای دیگر به معنی: داماد شدن و پیوند محرمیت خوردن با کسی و مفاهیمی در
این زمینه بکار رفـته است. و صِـهْـرْ به معنی: گداختگی ـــ داماد ــ شوهر
خواهر ـــ پیوند محرمیت، پیوند زناشوئی و مفاهیمی از این قبیل است. و در آیه
به معنی: جفـت گیری و آمیزش دو جنس مخالف بکار گرفته شده که از معانی آن
است.مِـنْ به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: اذا نـودی لـلصّلاة
مِـنْ یوم الجمعه (جمعه 9) که «مِـنْ» در آیه به معنی « فی یوم الجمعه» است.
..... نکات آیه: 1ـــ اولین موجود زنده موجود بی ریش و پشم (لخت) بوده است.
پس از مدت کوتاهی از آفرینش آن، آفرینش آن بطور نَسَبی (یعنی: از طریق تکثیر
یابی خود آن) و از طریق جفت گیری صورت گرفته:بر اساس شناختی که امروز انسان
از حیات دارد، ابـتـدائی تـریـن شکـل حـیات یک مـولکول لخت بـوده است. ابتدا
خود را تکثیر می کرده و بعد به دو جفت نر و ماده تکامل پیدا کرده و جفـت گیری
صـورت گـرفـتـه است. چـیـزی که انسان به آن رسیده چیزی بهتر و بیشتر از آنچه
آیه توصیف کرده و گفـته در برندارد. ..... هنوز هم حیات به شکل تکثیر موجود
زنده وجود دارد:فـعـل جَـعْــل به معنی « قرار دادن» بر اسـتمـرار دلالت
دارد. وقتی آیه می گوید: آفرینش آن موجود اولیه را بطور نـَسَـبی و صهری «
قرار داد»، به این معنی است که "هر دو حالت (نـَسَـبی و صهری) همچنان ادامه
دارد". یعنی امروزه "تکثیر شدن" نیز مانند "جفـت گیری کردن" وجود دارد.امروزه
نیز تک یاختگان نخستین همچنان به تولید مثل از طریق تقسیم شدن ادامه می دهند.
یک ارگانیسم ساده تک سلولی مثل آمیب خود را به دو قسمت تقسیم میکند. .....

***

freeman625277
07-22-2008
پیک 35

چرند است ترجمه اینچنین است :
" و اوست كسى
كه از آب بشرى آفرید و او را [داراى خویشاوندى] نسبى و دامادى قرار داد و
پروردگار تو همواره تواناست (54) "
آیه به این
اشاره دارد كه از آب منی انسانی ساخته شده و این انسان دارای قوم و خویشی است
كه روابط سببی و نسبی دارند.
شارلاتانها آب را به آب اقیانوسها ترجمه كرده
اند !!!

***

Mazdak Bamdad
07-23-2008
پیک 36

kamran333 نوشته: [عکس: 10.gif]


با سپاس از مزدک عزیز ...... حـیـات
اولـیـه ............... ( فرقان 54 ) .................... «و این خدا
بود که موجود بی ریش و پشمی را در آب آفرید، مدت کوتاهی بعد خلقـت آنرا
نـَسَبی (یعنی: از خود آن) و از طریق جفت گیری قرار داد». .... «
بَـشَـر» در آیه به مـعـنی: موجود بی مو و ریش و پشم و پولک است که از
جمله معانی آن است. ( و به انسان به اعتبار «بی ریش و پشم» بودن وی
نسبت به سایر مـوجودات بَـشَـر اطلاق شـده است). بَـشَـر در آیه به
معـنی: « لخت» نیز می تواند باشد که از معانی آن است.«صَـهْـر» در اصل
به معنی: گداخـتن و ذوب نمودن و پیوند خوردن است. در وزنهای دیگر به
معنی: داماد شدن و پیوند محرمیت خوردن با کسی و مفاهیمی در این زمینه
بکار رفـته است. و صِـهْـرْ به معنی: گداختگی ـــ داماد ــ شوهر خواهر
ـــ پیوند محرمیت، پیوند زناشوئی و مفاهیمی از این قبیل است. و در آیه
به معنی: جفـت گیری و آمیزش دو جنس مخالف بکار گرفته شده که از معانی
آن است.مِـنْ به معنی «در» است که از معانی آن است. مانند: اذا نـودی
لـلصّلاة مِـنْ یوم الجمعه (جمعه 9) که «مِـنْ» در آیه به معنی « فی
یوم الجمعه» است. ..... نکات آیه: 1ـــ اولین موجود زنده موجود بی ریش
و پشم (لخت) بوده است. پس از مدت کوتاهی از آفرینش آن، آفرینش آن بطور
نَسَبی (یعنی: از طریق تکثیر یابی خود آن) و از طریق جفت گیری صورت
گرفته:بر اساس شناختی که امروز انسان از حیات دارد، ابـتـدائی تـریـن
شکـل حـیات یک مـولکول لخت بـوده است. ابتدا خود را تکثیر می کرده و
بعد به دو جفت نر و ماده تکامل پیدا کرده و جفـت گیری صـورت گـرفـتـه
است. چـیـزی که انسان به آن رسیده چیزی بهتر و بیشتر از آنچه آیه توصیف
کرده و گفـته در برندارد. ..... هنوز هم حیات به شکل تکثیر موجود زنده
وجود دارد:فـعـل جَـعْــل به معنی « قرار دادن» بر اسـتمـرار دلالت
دارد. وقتی آیه می گوید: آفرینش آن موجود اولیه را بطور نـَسَـبی و
صهری « قرار داد»، به این معنی است که "هر دو حالت (نـَسَـبی و صهری)
همچنان ادامه دارد". یعنی امروزه "تکثیر شدن" نیز مانند "جفـت گیری
کردن" وجود دارد.امروزه نیز تک یاختگان نخستین همچنان به تولید مثل از
طریق تقسیم شدن ادامه می دهند. یک ارگانیسم ساده تک سلولی مثل آمیب خود
را به دو قسمت تقسیم میکند.
.....




فزون بر آنچه آزادمرد گرامی گفتند،
نخستین موجود زنده هم
تك یاخته
بوده و از راه بخش شدن ، فزونی
و همانند سازی میكرده است و
نه
از راه جفت گیری. تازه، آدم نخستین
هم پشمالود بوده است! نسبی هم به

بخش شدن خود یاخته نمیگویند! بر این پایه
اینجا هم آن سایت بیسواد
بوده است.

اینهم كه گفته از خود آن، برای این
است كه همه بشر و
همچنان كه
در قران آمده حوا را هم از (دنده ی )
خود آُدم آفریده
است.( من نفس واحده)وگرنه محمد سواد تكیاخته ای نداشته !!




[color=#ff0000]•
[color=#ff0000]

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#6

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #5

***

kamran333
07-24-2008
پیک 37

با تشکر از مزدک گرامی و آزاد مرد عزیز
................... در آمدن جانـوران از آب ........ ( نور 45 ) ........
«خدا هر جانوری را (یعنی: همه جانـوران را) در آب آفرید. بنابر این آن که
رویِ شـکـم خـود راه می رود از آنهاست (از آنها آمده)، و آنکه روی دوپا راه
می رود از آنهاست (از آنها آمده)، و آنکه روی چهار پا راه می رود از آنهاست
(از آنها آمده). خدا هر چه را بخواهد می آفریند»..... وقـتی واژه «کُـلّ» بر
سر واژه نکره بیایـد بر تمامیت نوع آن دلالت می کند. مانند: نـَظـّـفـتُ
کُـلّ بـیتٍ=هر خانه ای را تمیز کردم، (که به معنی: "همه خانه ها را تمیز
کردم" می باشد). بنابر این قـاعـده عـبارتِ «کُـلّ دابّـةٍ=هر جانوری» به
معنی «هـمه جانوران» است. و مِـنْ در «مِـن ماء» به معنی «در» است که از
معانی آن است. مانند: « إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ
فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ...=هرگاه در روز جمعه برای نماز فراخوان
داده شد، بـیدرنگ برای پرستش خداوند بشتابید»، که «مِــنْ یَـوم الجمعة» به
معنی: فـی یَـوم الجمعة اسـت. و مِـنْ در «فـَمِـنـْهُـم» و در «مِـنـْهُـم»
ها برای تبعـیض است، (یعنی: برای جداسازی است. به این معنی که واژه «مِـن»
نیز به سهم خود معنیِ جدا شدنِ "آنـکـه روی شکم راه می رود و آنکه روی دوپا
راه می رود و آنکه روی چهار پا راه می رود" از حیوانات دریائی، را به جمله می
دهد). ............. نکـات آیـه: 1ــ همه جانوران در آب آفریده شده اند.
آنهائی که روی شـکـم یـا روی دو پـا یـا روی چهار پـا راه می روند (یعنی در
خشکی زندگی می کنند) از جانوران دریائی آمده اند:ابتدا موجودات دوزیست از آب
در آمده اند و طی میلیونها سال زندگی روی خشکی رفـته رفـته تکامل پیدا کرده
اند و جانوران تنوع یافته اند.قرآن در زمان محمد از طرف کسانیکه خود را
روشنفکر می پنداشته اند خرافات و افـسانه هـای پیشینیان خوانده می شده است.
ولی امروزه همین چیزهای خرافاتی آنروز، از خوراک های دست اول محافل علمی و
روشنفکری است ...... 2ـــ فعل یَخْـلُقُ به معنی می آفریند در وزن مضارع
است:مضارع بـودن فـعـل یَـخـْـلُـق به ایـن معـنی است که خدا همچنان موجودات
جدیدی را می آفریند. برخی می گویند تکامل بیولوژیکی تمام شده و نژادها و تیره
های جدید دیگری بوجود نمی آیند. ولی این صرفاً یک نظریه است و هیچ دلیل علمی
در این رابطه وجود ندارد. از طرفی انسان پیوسته موجودات جدیدی را در دریاها،
جنگـلها و بیابانها پیدا می کند. چند صد سال پیش انسان تعداد انواع موجودات
را چند هزار اعلام کرده بود. امروزه بیش از یک میلیون و هـفـت صد هزار نوع را
می شناسد. ...

***

Mazdak Bamdad
07-25-2008
پیک 38

نقل قول:خدا
هر جانوری را (یعنی: همه جانـوران را) در
خدا
هر جانوری را (یعنی: همه جانـوران را) [B] آب آفرید[/quote]
وَ
اللَّهُ خَلَقَ كلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ
فَمِنهُم مَّن یَمْشى عَلى بَطنِهِ ....
خدا همه جنبندگان را از
ى
آفریده بعضى از آنها با
شكم خویش و بعضى با دو پا و بعضى با چهار پا راه مى روند خدا هر چه بخواهد
خلق مى كند كه خدا به همه چیز توانا است (45)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15...tm#link106


تفسیر
المیزان ،



چم مهادین را چنانكه در بالا امده نوشته : مِّن مَّاءٍ =
" از
آبی
" نه " در آب " :از آبی،
یعنی از آب منی آفریده،
در حالیكه این شارلاتان ، در آب بازگردان كرده!

یعنی تقلب زیركانه به سود اسلام ننگین.

***

kamran333
07-28-2008
پیک 39

با سپاس فراوان ........ بخش عمده هر موجود زنده
ای آب است ........ (انبیاء 30 ) ..... « و هر چیز زنده ای را از آب قرار
دادیم». ... نکـتـه آیه: بخش عـمـده هـر چیز زنده ای آب است:در زبان عربی
مـبحثی وجود دارد بنام مجاز. یکی از مباحث این مبحث اینست که: "می توان چیزی
را با بیشترین صـفـتی که در آن است" توصیف نمود. مثلا به "خانه ای که مصالح
آن عـمـدتاً از تخـته است"، می توان گـفـت: خانه تخته ای. هـر چـند عناصر
دیگری از قبیل آهن، شیشه و غیره نیز کم و بیش در آن بکار رفـته باشد
......... در چهار چوب این مبحث، قرآن موجودات زنده را با آب توصیف می کند.
یعنی: «قـرار دادن هـر چـیز زنده ای از آب»، به این معنی است که: «بخش عـمده
هر چیز زنده ای آب است».هـمـانطور که قرآن موجودات زنده را توصیف می کند «بخش
عـمده آنها (یعنی بیشترین عنصر آنها) آب است». مـثلاً 60 تا 65 درصد بدن خود
ما انسانها آب است. هیچ موجود زنده ای را نمی توان پیدا کرد که بخش عمده بدن
آن آب نباشد. ............

***

Mazdak Bamdad
07-28-2008
پیک 40

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_29.htm#link264
جَعَلْنَا
مِنَ الْمَاءِ كلَّ شىْءٍ حَىٍ ..

..
اما اگر مراد از رتق
آنها این باشد كه زمین از آسمان ، و آسمان از زمین ، جدا نبود تا چیزى از
آسمان به زمین فرود آید و یا چیزى از زمین بیرون شود، و مراد از فتق آن ،
مقابل این معنا باشد، آن وقت معناى آیه شریفه این مى شود كه : آسمان رتق بود،
یعنى بارانى از آن به زمین نمى بارید، پس ما آسمان را فتق كردیم ، و از آن پس
بارانها به سوى زمین باریدن گرفت ، و زمین هم رتق بود، یعنى چیزى از آن نمى
رویید، پس ما آن را فتق كردیم ، و در نتیجه روییدن آغاز كرد، و با این آیت
خود، برهان خود را تمام كردیم . در این صورت دیگر آیه شریفه با آن معنایى كه
علم امروز اثباتش مى كند ارتباطى ندارد، و چه بسا جمله ((و جعلنا من الماء كل
شى ء حى (( كه بعد از آیه مورد بحث قرار دارد، این معناى دوم را تاءیید كند،
چیزى كه هست در این صورت برهان آیه شریفه مختص مساءله باریدن
آسمان ، و روییدن زمین مى شود، و نظرى به سایر حوادث ندارد،
به خلاف
معناى اول كه برهان آیه بر آن معنا شامل همه حوادث مى شود.

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_31.htm




منظور این بوده است كه همه چیز از اب،
( باران و رود و
..) زنده میماند و زنده شده
است، وگرنه همه چیز، از جمله جانداران،
از
پروتون ها و الكترون ها درست شده اند
و آب، تنها یك چینش و یك مولكول از
میان
بیشمار مولكولهایی است كه پیكر آدمی و یا
جانداران را میسازد.

یونانیان باستان هم باور داشتند كه همه چیز
در جهان از ۴ آخشیج باد و
آب و خاك و اتش
درست شده اند. و این هزار سال پیش از قران!


پس بهرروی میبینیم كه سخن معجزه آسا و
" دانشیك" در این
ایه ی قران نیست و بازهم
با خلط معنی، شارلاتان های اسلامیست،بازار
گرمی كرده اند!! [b]

***

kamran333
07-29-2008
پیک 41

مرسی از جواب های خوبتان ............ آفـریـنـش
انـسـان ........ (حجر 26 ) ..... یکی از مباحث مبحث مجاز در زبان عربی
"گـفـتـن نـتـیجه کار بجای خود کار" است. مانند:ـــ نان می پزم. بجای خمیر می
پزم.ـــ جام شـفـا نوشیدم. بجای جـام دوا نوشیدم.ـــ سیب کاشتم. بجای درخت
سیب یا تخم آنرا کاشتم.ــــ ساعت 12 پرواز می کنم. بجای هواپیما پرواز می
کند. .......... آیه مزبور نیز مانند جملات مزبور در چهارچوب مبحث مجاز گفـته
شده. یعنی "آفرینش انسان" در آیه به معنی آفرینش خود انسان نیست. بلکه آفرینش
چیز دیگری است که قرار بوده نتیجه آن آفرینش انسان بشود. پیش از این نیز در
آیه 20 عنکبوت دیدیم که قرآن گفـت: بروید در زمین و ببینید خدا حیات را چگونه
آغاز کردSad قـُلْ سـیروُا فِی الاَرْضِ فـَانـْظـُروُا کَـیْـفَ بَـدَاَ
الـْخـَلـْقَ). و در آیه 54 فـرقان دیدیم که خدا "موجود بی ریش و پشمی" را در
آب آفرید (خـَلـَقَ مِـنَ الْـماءِ بَـشَراً).و در این آیه، محل آغاز حیات و
مواد آنرا را گفـته، که از "خاک کوره (خاک آتشفشانی) و در مرداب و گِـل و لای
لجن متعـفـن" بوده است. (یعنی چنین حیاتی تکامل یافـته و راه به پیدایش انسان
برده است). ....... در سوره سجده آیات 7 تا 9 نیز چنین می خوانیم: « الَّذِی
أَحْسَنَ كُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الانـْسَانِ مِنْ طِینٍ ـــ
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ ــ ثُمَّ سَوَّاهُ
وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ
وَالافْئِدَةَ قَلِیلاً مَا تَشْكُرُونَ ».« آن خدائی که آفرینش هر چیزی را
بهتر نمود و آفرینش انسان را در گِـل آغاز نمود ـــ مدت درازی بعد نسل وی را
از چکیده ای از آب بی ارزشی قرار داد ــ مدت درازی بعد او را راست (قامت)
نمود و از روح خود در او دمید. همینطور شنوائی و بینائیها و احساسات (اعصاب)
برای شما درست کرد. افراد کمی از شما سپاسگذار هستند». .............. در این
آیات می بینیم که انسان راست قامت کرده شده (یعنی در آغاز آفرینش خود راست
قامت نبوده)، و پیش از راست قامت شدن نیز از طریق نطفه تولید مثل داشته، و
راست قامت شدن وی نیز مدت زمان درازی پس از تولید مثل وی از طریق نطفه صورت
گرفته، (چنانکه حرف ثـُمّ که برای بیان فاصله زمانی و زمان بلند مدت است بر
آن دلالت دارد). دمیده شدن روح خدائی در وی بمعنی: دادن کارکرد و عملکرد
خدائی به وی است. یعنی اندیشمند نمودن وی. (واژه روح از جمله به معنی: حرکت و
کارکرد و عملکرد است).....................

***

Mazdak Bamdad
07-30-2008
پیک 42

اینهم بیخود است، چرا كه در قران امده است كه الله
جهان
را ( و از جمله آدم) را در شش روز آفرید و این
آفرینش در آن ۶ روز پایان
گرفته. در حالیكه روند تكامل
روندی همیشگی است و پایانی ندارد.
فزون
براین، معنی "ثم " : مدت درازی ! نیست بلكه " سپس"
است و بسته به سیاق
آیات است كه درازی و كوتاهی این
سپس، دانسته میشود. چون این عملیات انسان
سازی در
دوز های پایانی آفرینش ۶ روزه بوده، پس به تكامل آدمی
در روند
" پس از افرینش" پیوند ندارد و ثم به معنی سپسكوتاه مدت و یا بیدرنگ
است.


" این معنی از انجا یافت میشود كه قرار دادن چشم و
گوش
را پس از دمیدن روح كه اینجا " اندیشمندی" بازگردان شده،
بدست الله
انجام شده و روشن نیست كه این موجوداندیشمند!!
و .. چگونه تا آنزمان بدون
چشم و گوش زندگی میكرده!!"
ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ
فِیهِ مِنْ رُوحِهِ
وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ
اندیشمندی هم دارای درجات است
و نه اینكه بگوییم كه
از این مرز به پیش، آدمی اندیشمند نبوده و سپس
اندیشمند
بوده!" حتی میمون هم بدرخور خود، اندیشمند است : گویا
الله
كمی كمتر از روح خود را در شامپانزه دمیده!!
بهرروی این ها بازی با واژگان
قران، برای همساز كردن
آن با دانش مدررن و داروینیسم هست ، همان
داروینیسمی
كه دهه ها انكار و لعن میكردند و اكنون از ناچاری
دست
بدامان دانش شده و اراجیف قران را جامه ی دانش میپوشانند
تا چند
ناآگاه دیگر را به هوای علمی بودن ! قران ، خر كنندو به مفت خوری
فاشیستی خود پی بگیرند!


***

kamran333
07-30-2008
پیک 43

به قول تازیان همه این سایت ارجاف است ... ارجاف:
خبرهای نادرست و سخنان دروغ گفتن و مردم را به هیجان افکندن .... به امید
ایرانی بهکام ................ پـیـدایـش گـیـاه وار انسان ....... (نوح 17 )
.......... «خدا شما را "گیاه وار" از زمین رویانید»! ............ آیه نقل
قول صحبت حضرت نوح به قوم خود است. تـشـبیـه رویـش انـسـان از زمـیـن مانند
رویش گیاه بـه این معنی است که انسان درجا آفـریده نشده بلکه ضمن مراحلی گیاه
وار آفـریده شده است:ـــــــ گـیـاه (یعـنی دانه ای که منجر به پـیدایش گیاه
می شود) در ابتدای خود عنصری بسیار ساده و در آب و خاک است. بنابر این انسان
(یعنی موجودِ زنده ای که منجر به پیدایش انـسـان شـده) نـیـز در ابـتـدای
خـود می بـایست عنصری ساده در آب و خاک بوده باشد. بر اساس شناخت امروزی ما
از حیات اولـیه، چنین نیز بوده است. ... ...... ـــــــ گـیـاه رفـتـه رفـتـه
جـوانه می زند و شـاخ و بـرگ می دهد. بـنابر ایـن آن عـنصر حیاتی اولیه نیز
رفـته رفته پیچیده و پیچیده شده و صاحب شاخ و برگ یعنی دست و بال و غـیره شده
است.چـیـزی که یک پـیامبر در چند هزار سال پیش گفـته و کسانیکه خود را
روشنفکر می دانسته اند به آن می خندیده اند امروزه علم عصر ماست. ........

***

Mazdak Bamdad
07-31-2008
پیک 44

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200003.htm#link24
وَ
اللَّهُ أَنبَتَكم مِّنَ الاَرْضِ نَبَاتاً(17)
ثمَّ یُعِیدُكمْ فِیهَا وَ
یخْرِجُكمْ إِخْرَاجاً(18)


یعنى خدا شما را از زمین
رویانید، رویاندن نبات ، چون خلقت انسان بالاخره منتهى مى شود به عناصر زمینى
، و خلاصه همین عناصر زمین است كه به طور خاصى تركیب
مى شود، و به صورت مواد غذایى در مى آید، و پدران و مادران آن را مى خورند، و
در مزاجشان نطفه مى شود، و پس از نقل از پشت پدران به رحم مادران ، و رشد در
رحم كه آن هم به وسیله همین مواد غذایى است ، به صورت یك انسان در مى آید و
متولد مى شود.
حقیقت نبات هم همین است ، پس جمله مورد بحث در مقام
بیان یك حقیقت است ، نه اینكه بخواهد تشبیه و استعاره اى را به كار
ببرد.

ثمَّ یُعِیدُكمْ فِیهَا وَ یخْرِجُكمْ
إِخْرَاجاً

منظور از ((برگرداندن به زمین )) این است كه شما را مى میراند، و در قبر مى كند. و منظور از
((اخراج )) این است كه روز قیامت
براى جزا از قبر بى رونتان مى آورد. پس آیه مورد بحث با آیه قبلیش مجموعا
همان را مى خواهند افاده كنند كه آیه زیر در مقام افاده آن است
:


[color=#b00e]ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
50

و در اینكه فرمود: ((و یخرجكم )) و نفرمود: ((ثم یخرجكم )) اشاره است به اینكه اعاده شما به زمین و بیرون آوردنتان در
حقیقت یك عمل است ، و اعاده جنبه مقدمه را براى اخراج دارد، و انسان در دو
حال اعاده و اخراج در یك عالم است ، آن هم عالم حق است ، همچنان كه در دنیا
در عالم غرور بود.



همچنان كه از تفسیر المیزان هم
دیده میشود، سخن از این
است كه
آدمی در ریشه،از زمین آفریده!!?? شده.
سخنی از " گیاه وار"
آفریده شدن نیستو آدمی هم هرگز از "گیاهان" تكامل نیافته !


یس اینجا معجزه علمی ! در كار نیست!
آدمی هزاران سال پیش
از قران هم
میدانسته است كه زندگی و رویش
و به زندگی و رویش گیاهان
وابسته
است كه بنمایه بنیادین همه خوراكی
ها هستند. بر این پایه اینهم
یك شارلاتانبازی دیگر اسلامیست های ضد بشر بود.

***

kamran333
07-31-2008
پیک 45

مرسی مزدک عزیز ................. آفرینش بشر ضمن
مراحل بلند مدت .... (نوح 13-14 ) ................. « مشکل شما کدام است که
به خدا شکوهمندانه نگاه نمی کنید در حالیکه شما را طی دوره های بلند مدت
آفرید». ............. آیه نقـل قول از گفتارهای نوح به قوم خود است. وی چند
هزار سال پیش از میلاد به مردم خود گفته بوده که انسان ضمن مراحل بلند مدت
«انسان» شده، ولی مردم طبق معمول بـوی می خندیده اند و از جمله بوی می گفته
اند: تو حالت خوب نیست. (اطوار از جمله جمع « طـَور» است به معنی: یک گام، یک
مرحله، یک حالـت از گامها و مراحل و حالات شئ)...........................
منظور آیه از " روآوردن با وقار و شکوهمندانه به خدا" بخاطر آفرینش انسان در
دوره های طولانی، این بوده که از آنجا که انسان در دراز مدت آفریده شده مانند
هر چیز دست ساز وقـت گیرِ دیگر ارزشمند و نفیس است، و خالق آن نیز ارزشمندتر.
بنابر این انسان باید با وقار و شکوه به آفـریدگار شکوهـمـند خود
روبیاورد.............

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#7

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #6

***

Mazdak Bamdad
08-01-2008
پیک 46

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200003.htm#link24
مَّا
لَكمْ لا تَرْجُونَ للَّهِ وَقَاراً(13)
وَ قَدْ خَلَقَكمْ
أَطوَاراً(14)


راستى شما را چه مى شود كه براى خدا عظمتى قائل
نیستید (13).
با اینكه اوست كه شما را به اشكال و احوالى
مختلف آفرید
(14).

این جمله حال از فاعل فعل
((ترجون )) است ، و كلمه ((اطوار)) جمع طور است ، و ((طور)) به معناى حد هر چیز و
آن حالتى است كه دارد. و حاصل معناى جمله این است كه : شما براى خدا امید
وقار و ثبات در ربوبیت ندارید، در حالى كه خود شما را او خلق كرد و به اطوار
و احوال گوناگون خلق كرد، كه هر طورى طور دیگر را به دنبال دارد، یك فرد از
شما را نخست خاك آفرید، آنگاه نطفه ، سپس علقه و در مرحله چهارم مضغه و در
مرحله پنجم جنین ، و در مرحله ششم طفل و آنگاه جوان و سپس سالخورده و در آخر
پیر آفرید، این راجع به فرد فرد شما بود. جمع شما را هم مختلف آفرید، هم از
نظر نر و مادگى ، و هم از نظر رنگ ، قیافه ، نى رومندى ، ضعف و غیر ذلك ، و
آیا این چیزى به جز تدبیر است ؟ پس مدبر امور شما خود اوست ، پس او رب شماست
.

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20/al200004.htm


نقل قول:مشکل
شما کدام است که به خدا شکوهمندانه نگاه نمی کنید در حالیکه شما را طی دوره های بلند مدت آفرید
مشکل
شما کدام است که به خدا شکوهمندانه نگاه نمی کنید در حالیکه [FONT
color]».[/quote]
hehe



اینجا میبینیم كه یك تقلب ارزان در بازگردان
كرده اند،
شارلاتان های سایت قرانشانسیو اسلامیست های ضد بشر.

***

kamran333
08-01-2008
[color=#DDA0DD]پیک 47

بهکام باشید مزدک عزیز ................ تنوع
یافتن جانوران و هر یک از نژادهای آنها ................. ( جاثیه 4 )
............... « و در خلقت خود شما و خلقت هر نوع جانور دیگری که بطور غیر
منظم گسترش میدهد نشانه هائی برای کسانیکه مسائل را عینی و مادی می فهمند
وجود دارد»! .................. نکته آیه: 1ـــ موجودات بثّ پیدا می کنند.
2ـــ فعل « یبثُّ» در وزن مضارع است. 3ـــ در خلقت انسان و خلقت هر جانور
دیگری نشانه هائی وجود دارد ................... 1ـــ موجـودات بثّ پیدا می
کنند:واژه بَثّ به معنی: گسترش دادن (یا پخش نمودن) غیر منظم است. (یعنی:
گسترش دادن یا پخش نمودن چیزی به شیوه ها و اشکال گوناگون و متنوع). و «بثّ»
نمودن هر نوع جانوری به این معنی است که: هر نوع جانوری (یعنی هـر نژاد و
تیره ای از جانوران) را در اشکال و صورتهای متنوع زیاد می کند. که بطور ضمنی
و تلویحی به این معنی است که آنـها را از همدیگر در می آورد
........................ 2ـــ فعل « یبثُّ» در وزن مضارع است:مضارع بودن
فعـل « یَـبُـثُّ» به این معنی است که هـنوز نیز نژادهـا و تیره های جدیدی از
انواع موجودات آفریده می شوند. چند صد سال پیش انسان انـواع مـوجودات را
شمرده بود و عددی حول و حوش هفت هزار را برای آنها تعـیـین کرده بود. امروزه
انسان در حدود بیش از یک میلـیون و هـفت صد هـزار نوع موجود زنده را می
شناسد. و پیوسته انواع جدیدی را پیدا می کند. (برخی نوشته اند که تکامـل و
تـنوع انـواع مـوجـودات تـمـام شـده و دیـگـر مـوجـود جـدیـدی بوجود نمی آید.
(ولی این فـقـط یک نظریه است و هـیچگونه توضیح و مبنای علمی برای آن وجود
ندارد). ..................... در خلقت انسان و خلقت هر جانور دیگری نشانه
هائی وجود دارد:تصویر 1 دست انسان، تصویر 2 بال یک پرنده، تصویر 3 بال خفاش و
تصویر 4 بال مارمولک پرنده، تصویر 5 فسیل یک جانور دوزیست است. در همه آنها
مچ بازو، مـچـهـای سـاعـد، مچهای دست و انگشتان مشترک است. تفاوت در شکـل و
اندازه آنها است که به نوع کاربرد آنها مربوط می شود.آیه خطاب به بت پرستان
است که برای هر چیزی خدائی قـائل بودند. آیه با استدلال به ساختمان بدن انسان
و جانوران یگانگی خدا را استدلال می کند. و منظور آن اینست که در موجودات ردی
بیش از رد یک آفریننده دیده نمی شود..............

***

Mazdak Bamdad
08-01-2008
پیک 48

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j18/al180018.htm#link158
وَ
فى خَلْقِكمْ وَ مَا یَبُث مِن دَابَّةٍ ءَایَتٌ لِّقَوْمٍ
یُوقِنُونَ(4)
به درستى در آسمانها و زمین آیت ها هست براى مردم با ایمان
(3).
و نیز در خلقت خودتان و جنبندگانى كه همواره منتشر مى كند آیت ها هست
براى مردمى كه اهل یقین باشند (4).
كلمه ((یبث (( از مصدر ((بث (( است كه به معناى متفرق كردن و افشاندن است . و
بث جنبندگان به معناى این است كه خداى تعالى آنها را در زمین
منتشر و متفرق كرده
، همچنان كه در جاى دیگر در باره خلقت انسان
فرموده :
((ثم اذا انتم بشر تنشرون
((.
و معناى آیه شریفه این است
كه : و در خود شما از حیث وجودتان كه وجودى است مخلوق و نیز در جنبندگان از
این حیث كه خداى تعالى خلقشان كرده و در زمین متفرق و
پراكنده
ساخته ، آیاتى است براى مردمى كه راه یقین را سلوك مى
كنند.

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j18/al180019.htm



اینجا میبینیم كه یك تقلب ارزان در بازگردان
كرده اند،
شارلاتان های سایت قرانشانسیو اسلامیست های ضد بشر.

***

kamran333
08-01-2008
پیک 49

مرسی مزدک گرامی ................ آدم ...... (
اعراف 11 ) ............... « ما شما را آفریدیم، مدت درازی بعد رفته رفته به
شما رنگ و رو (رنگ و روی بشری) دادیم، و مدت درازی بعد به فرشتگان گـفـتیم:
به آدم تن بدهید (تسلیم وی شوید). همه تسلیم شدند بجز ابلیس که با تسلیم
شوندگان نبود». ................ نکات آیـه: 1ـــ انسان مدت درازی پس از
آفریده شدن رفته رفته رنگ و روی انسانی داده شده: مدت درازی پس از آفریده شدن
رفـتـه رفـتـه رنگ و روی انسانی بخود گرفتن، به این معنی است که انسان پیش از
اینکه شکل و شمایل انسانی بخود بگیرد در شکل و شـمـایل دیگری از حیات و زندگی
وجود داشته است. یعنی از انسان موجود دیگری به انسان تبدیل شده است. فعلاً
نزدیک ترین حیوان به انسان میمون است که انسان می تواند تکامل یافـته آن
باشد. ....................... 2ـــ مدت درازی پس از رنگ و روی انسانی گرفتنِ
انسان، ملائکه به آدم تن داده اند:آدم یعنی چه و آدم مورد نظر آیه کدام
است؟واژه «آدم» در اصل اَءْدَمْ است. وقتی دوتا همزه بترتیب مفـتوح و ساکن
کنار هم قرار بگیرند، در هم ادغام شده و به «آ» تبدیل می شوند. به این ترتیب
واژه اَءْدَمْ به آدم تبدیل شده. اَءَْدَمْ بر وزن اَفْعَـلْ صفت تفضیلی است.
به معنی: چیزیکه بهـتـر یا بیشتر می تواند میان دو یا چند مـتـضـاد،
ناهـمـاهـنگ، ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آنها را هماهنگ، سازگار،
همخوان، و منطـبـق و غیره بکند. ................. برای آشنائی بیشتر با واژه
آدم برخی از واژه های هم خانواده آنرا می بینیم:«به میانجی اَدْمَهْ هـم
گفـته شده (چون میان دو چیز می رود و مسائل آنها را حل می کند) ــــ به نمک،
زرد چـوبـه، فـلـفـل، سرکه و مواردی از این قـبـیل اُدْمْ هـم گـفــته شـده،
و بـه ادویه جات روی هم رفـته اَدْمْ و اِدام هم گفـته شده (چون میان دو یا
چـنـد چـیز مختـلـف و ناهـمـگون میروند و نوعی هـماهـنگی و یگانگی مـیان آنها
ایجاد می کنند) ــــ به چربی اِدامْ هم گـفـتـه شـده (چون اصطکاک و تـضـاد
میان دو چیز را رند می کند) ـــــ و به واشـر چـرمی اَدْمْ هـم گفـته شده
(چون هـماهـنگـی و انـطـباق بیشتر و بهتری را میان دو یا چند چیز نا منطبق
ایجاد می کند). .................. با توجه به معنی واژه «آدم» که به معنی:
چـیـزی اسـت کـه بـهـتـر یـا بیشتر می تواند میان دو یا چند متضاد، ناهماهنگ،
ناسازگار، ناهمخوان و غیره برود و آنها را هماهنگ، سازگار، همخوان، و منطبق و
غیره بکند، وقتی انسان انـدیـشــمـنـد شـده و توانسته بهتر و بیشتر از
موجودات دیگر مسائل خود را حل بکـند، خداوند وی را آدم نامیده است. (جمع آن
اوادِم است. اَوادِم بر وزن اَفاعِل است. این وزن برای جمع بستنِ وزنِ
اَفْعَل است. در ابتدا گـفـتیم کـه آدم در اصل اَءْدَمْ بر وزن اَفـْعَـل
است). ............ آدم در آیه نام نوعی انسان است، (یعنی به معنی «انسان»
است نه نام یک نـفـر). در جـاهای دیگـر نـیـز واژه «آدم» بـه معنی انسان بکار
گرفـته شـده. مثلاً داستان آدم در سـوره ص آیه 71 ببعد و در سـوره حجر در آیه
26 ببعد تکرار شده و در آنجا بجای واژه « آدم» واژه «بشر» آمده. و داستان
مطرح شده در سوره ص نیز در سوره سجده تکرار شده و در آنجا بجای واژه «بشر»
واژه «انسان» آمده است.به این ترتیب وقتی حیوان رنگ و روی انسانی بخود می
گیرد و اندیشمند می شود و می تواند میان اشیاء و مسائل برود و آنها را نسبت
به سائر موجودات بهتر و بیشتر حل کند، آدم نامیده شده است.ملائکه یعنی چه و
چگونه به آدم تن داده اند؟ ............ واژه «مَـلائِـکِـه» جمع مَـلـَکْ
است (از مصادر مَـلـْکْ ـ اَلـَکْ و لَـئْک) به مـعـنی: پـیـام رسـانـنـده،
واسط، کسی یا چیزیکه بنمایندگی از کسی کاری را انجام می دهد، گمارده، و
مـفـاهـیـمـی از این قـبـیل است. در قـرآن از جـمـلـه به قـوانین طبیعت
(مانند نیروی جاذبه) و نـیـروهـا و مـوجوداتی که از طرف خداوند مأموریت می
گیرند اطلاق می شـود. از آنـجـا کـه آنـهـا انـدیـشـمـنـد و خـلاق نیسـتند و
با اراده خود کار نمی کـنند، پائین تر از انسانِ اندیشمند، خلاق و با اراده
قـرار می گـیرند و انسان بر آنها برتری دارد یا بر آنها متسلط می شود. مثلاً
انسان بر نیروی جاذبه غلبه میکند و زمین را ترک می کند. ..........

***

Mazdak Bamdad
08-02-2008
پیک 50

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:

وَ لَقَدْ خَلَقْنَكمْ ثُمَّ
صوَّرْنَكُمْ ثُمَّ قُلْنَا
لِلْمَلَئكَةِ اسجُدُوا لاَدَمَ فَسجَدُوا إِلا إِبْلِیس لَمْ یَكُن مِّنَ
السجِدِینَ(11)
شما را خلق كردیم آنگاه نقش
بندیتان نمودیم ، سپس به فرشتگان گفتیم كه آدم
را سجده كنید، همه سجده كردند مگر ابلیس كه از سجده كنندگان
نبود(11)
این آیات ابتداى خلقت انسان و صورت بندى او و
ماجراى آن روز آدم و سجده ملائكه و

سرپیچى ابلیس و
فریب خوردن آدم و همسرش و خروج شان از بهشت و سایر امورى

را كه خداوند براى آن دو مقدر كرده بود بیان مى فرماید.
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j8/...htm#link12


میبینیم كه داستان در باره ی آفرینش آدم و رانده
شدن او
از بهشت است و پیوندی با زندگی او
در زمین و میمون ها !! ندارد!!

تازه، آدمیان از میمون ها پدید نیامده اند ، بلكه
آدمیان و میمون ها
خود از پریمات های نخستین
و آنها از نخستین پستاندا موش مانند نخستین
و
آنها از ماهی های نخستینی و انها هم از چند یاخته
های نخستینی و انها
اهم از تك یاخته ها و آنها
هم از اسید های امینه و انها هم از نیتروژن و

كربن و هیدروژن و آنها هم از الكترون ها و
كوارك ها، .. در روی زمین
در اثر تكامل انواع
و بدون دخالت دست الله ! پدید آمده اند ومعنی
"ثم " : مدت درازی ! نیست بلكه " سپس" است
و بسته به سیاق آیات است كه
درازی و كوتاهی این
سپس، دانسته میشود. چون این عملیات انسان سازی!!
در
روز های پایانی آفرینش ۶ روزه بوده، پس به تكامل آدمی
در روند " پس
از افرینش" پیوند ندارد و ثم به معنی سپس
كوتاه مدت و یا بیدرنگ است.

این معنی از انجا یافت میشود كه قرار دادن چشم و گوش


را پس از دمیدن روح كه اینجا " اندیشمندی" بازگردان
شده،
بدست الله انجام شده و روشن نیست كه این موجوداندیشمند!!
و ..
چگونه تا آنزمان بدون چشم و گوش زندگی میكرده!!"
ثُمَّ
سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ
رُوحِهِ
وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ
---


آدم هم در قران یك تن است كه حتی همسرش ( حوا ) را
هم
طبق قران، ات تن خود او ساخته اند، بگونه ای كه
كل آدمیان از یك تن یعنی
آدم ، پدید آمده اند و این در آیه
خود قران، به روشنی ( صریحا ً) آمده است
: " ..من نفس واحده.."
---------------] گفته های
بیسواد های شارلاتان سایت قران شناسی،


سراسر فریب و دروغ برای حفظ بیضه اسلام ضد بشری
است.





***

kamran333
08-02-2008
پیک 51

ببینید چه مزخرفاتی سر هم کرده اند تا هر چیزی را
با دانش امروز پیوند بزنند ..................... هم ملیتی انسان، جانوران و
پرندگان ........ ( انعام 38 ) ................ «هیچ جانوری در زمین یا
پرنده ای که با دو بال پرواز می کند نیست مگر اینکه همه امتهائی مانند شماها
هستند»! ...................... نکته آیه: جانوران و پرندگانی که با دوبال
پرواز می کنند امت (یا ملیتهائی) مانند انسانها هستند:منظور از همگونی امتی
یا ملیتی میان جانوران و پـرندگان با انسان می تواند: از جنبه نحوه آفـرینش
آنها باشد، و می تواند از جنبه بافت آفرینش آنها باشد، و می تواند از هر دو
جنبه باشد. ............... اگـر مـنـظور از آن جنبه آفـریـنـش آنـهـا بـاشـد
در آن صـورت آیـه به این معنی است که انواع تیره های حیوانات مزبور و پرندگان
از همدیگر ریشه گرفـتـه اند، چون پیش از این خواندیم که همه تیره های انسانی
(یعنی همه امتها و ملیتها) از یک پدر و مادر ریشه گرفته اند، بنابر این
همگونی امتی یا مـلـیـتی در آنـها و در انسانها میبایست در "از هم ریشه گرفتن
آنها و تیره بـنـدی شدن آنها" باشد. ..................... و اگر منظور از
همگونی امتی و مـلـیـتـی آنـهـا بـا انـسانها در بافت آفرینش آنـهـا باشـد در
آنـصورت آیه به این معنی است که آنها و انسانها از بافت و سـاختار زیربنائی
آفرینشی مشترکی برخوردارند، کـه پـیـش از این نمونه ای را در این رابطه در
آیه چهارم سوره جاثیه دیدیم. .................

***

Mazdak Bamdad
08-02-2008
پیک 52

آیه و چم راستین ان از
تفسیرالمیزان:

وَ مَا مِن دَابَّةٍ فى الاَرْضِ وَ لا طئرٍ یَطِیرُ
بجَنَاحَیْهِ إِلا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطنَا فى الْكِتَبِ مِن
شىْءٍ ثُمَّ إِلى رَبهِمْ یحْشرُونَ(38)
و هیچ جنبده اى در زمین و پرنده
اى كه با دو بال خود مى پرد نیست مگر اینكه آنها نیز مانند شما گروههائى
هستند، و همه به سوى پروردگار خود محشور خواهند شد، ما در كتاب از بیان چیزى
فروگذار نكردیم (38)

این آیه خطابش به مردم است ، و مى
فرماید حیوانات زمینى و هوائى همه امتهائى هستند مثل شما مردم ، و معلوم است
كه این شباهت تنها از این نظر نیست كه آنها هم مانند مردم داراى كثرت و
عددند، چون ، جماعتى را به صرف كثرت و زیادى عدد، امت نمى گویند، بلكه وقتى
به افراد كثیرى امت اطلاق مى شود كه یك جهت جامعى این كثیر را متشكل و به
صورت واحدى درآورده باشد، و همه یك هدف را در نظر داشته باشند حال چه آن هدف
، هدف اجبارى باشد و چه اختیارى .
همچنانكه از این نظر هم نیست كه این
حیوانات انواعى و هر نوعى براى خود امتى است كه افرادش همه در نوع خاصى از
زندگى و ارتزاق و نحوه مخصوصى از تناسل و تولیدمثل و تهیه مسكن و سایر شؤ ون
حیات مشتركند، زیرا اگر چه این مقدار اشتراك براى شباهت آنها به انسان كافى
است ، لیكن از اینكه در ذیل آیه فرمود: [size=1]((
ثم الى ربهم
یحشرون )) استفاده مى شود كه مراد از این شباهت تنها
شباهت در احتیاج به خوراك و جفتگیرى و تهیه مسكن نیست ؛
بلكه در این بین ،
جهت اشتراك دیگرى هست كه حیوانات را در مساله بازگشت به سوى خدا شبیه به
انسان كرده است .[/size]
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j7/miz00007.htm#link42




میبینیم كه چم آیه تنها این است كه پرندگان و غیره هم مانند
شما
گروه گروه هستند ( كه خیلی معجزه نكرده!) و همانندی در گروه
گروه
بودن شان است ( تفسیر المیزان به گروه های اجتماعی
تفسیر كرده..)و نه در
ریشه و چیزهای دیگر كه فریبكاران سایت
قران شناسی ادعا كرده اند. از سوی
دیگر بگفته ی دانشمندان,
آدمیان همه از یك " پدر و مادر" ریشه نگرفته اند.
تیره های پرندگان
و غیره هم از " همدیگر" ریشه نگرفته اند. اینكه میگویند
كه مثلا ً
پرندگان از خزندگان ریشه گرفته اند، به معنی خزندگان امروزین

نیست، بلكه خزندگان نخستینی و دیناسور ها و غیره است.پس
به " بافت
افرینش " !! پیوندی ندارد و به " بافت اجتماعی" كار دارد.

پس بازهم
:
١- دروغ در بازگردان
٢- دروغ و فریب در سفرنگ
۳- بیسوادی
دانشیك
۴- پررویی بی مرز



***

kamran333
08-03-2008
پیک 53

مرسی مزدک گرامی .............. قـیـامـت
............... (حج 1 - 2 ) .................. تأثیرات زلزله روی موجودات
زنده ................... «مـردم! رهنمودهای آفریدگار خود را بکار بگیرید که
لرزش روز رستاخیز لرزشی بی سابقه است ـــ روزیکه با آن مواجه شوید: هر شـیر
دهنده در حال شیر دهی شیرخوار خود را رها می کند وهر ماده بارداری وضع حمل
میکند، و مردم را مست می بینی در حالیکه مست نیستند بلکه مجازات خـدا طولانی
است». ........................ نکات آیـه:1ـــ زلزله باعث وضع حمل می
شود،انسان را مست می کند، باعث رها نمودن شیردهی می شود:موجهای صوتی با تناوب
ضعیف، با تواتر و تناوب ضعیف تر از شنوائی بشر (مادون صوت) با 7 ــ 15 نوسان
در هر ثانیه، بیش از آنچه شنیده شوند احساس می شوند و روی موجودات زنده تأثیر
می گذارند. نمونه این نوع تواتر و تناوبِ صوتی زلزله ها هستند. زلزله در صورت
شـدید بودن و طول کشیدن از جمله همین تأثیراتی که در آیه بیان شده را روی
انسان می گذارند. کسیکه در حال شیردادن به نوزاد است شیر دهی نوزاد را رها می
کند. کسیکه باردار است وضع حمل می کند. و انسان گیج و منگ میشود یا به توصیف
قـرآن "مست" بنظر می رسد. ....................... 2ـــ روز رستاخیز با زلزله
بی سابقه همراه خواهد بود:زمین از جهت غرب در جهت شرق بدور خود می چرخد که
این امر یکی از دلایل ایجاد شب و روز در روی زمین است. هر صد سال یک هزارم
ثانیه از سرعت حرکت زمین بدور خود کاسته میشود (به عبارتی هر یک قرن یک هزارم
ثانیه به طول روز اضافه می شود). طوری که حدوداً 4 هزار میلیون سال پیش سرعت
زمین آنقدر زیاد بوده است که طول شب و روز 4 ساعت بوده است. نتیجه کم شدن از
سرعت زمین اینست که روزی زمین از حرکت باز خواهد ایستاد و بعد به سمت عکس
حرکتِ کنونی خود حرکت خواهد کرد (یعنی از شرق به غرب)، و خورشید نیز از غرب
طلوع خواهد کرد. در مدتی که زمین از حرکت باز خواهد ایستاد دچار تنش و
لرزشهای سهمگینِِ بی سابقه خواهد شد. .............

***

Mazdak Bamdad
08-03-2008
پیک 54

مردم آنزمان ، هم با پدیده ی زمین لرزه آشنا بودند
و هم
میدانستند ترسناك است و هم اینكه زنان از
ترس میتوانند بچه بیندازند و یا
بچه شیر خواره را
رها كنند و یا به گیجی دچار شوند. این ایه هم
چیزی
فرای این ننوشته و معجزه نیست و دیگر چیز ها
مانند فركانس صوتی و
این ها را . خود اسلامیستهای
شیاد سایت قران شناسی به این نوشته افزوده
اند
كه ظاهر علمی ! بخود بگیرد و گویا قران اینها را هم
میدانسته
!!


اینهم كه زمین گویا در روز قیامت و زلزله راستای
چرخشی
خود را دگرگون خواهد كرد هم یك ادعا و
پیش بینی است و ربطی به معجزه ی
علمی ندارد
و طبق فیزیك هم لنگر چرخشی زمین ، نمیتواند بدوندخالت یك
جرم دیگر، دگرگون شود ( مهاد پایایی مومنتوم)


اینكه از تندای چرخشی زمین كم میشود به انگیزه ی
مالش (
اصطكاك) با كره ی ماه و خورشید است و
پس از میلیونها سال، زمین تنها
یكبار در سال بگرد خود
خواهد گردید ولی هرگز به راستای وارون
چرخشی
نخواهد رسید، درست مانند یك توپ بیلیاردكه در اثر اصطكاك
با تخته
بیلیارد، می ایستد ولی اصطكاك سبب نمیشود كه توپ
در راستای وارون هم انرژی
و تندا بگیرد. این نشان میدهد
كه بازهم نویسندگن سایت الهی عبادی قران
شناسی، سوادفیزیك ندارند !

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#8

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #7

***

kamran333
08-07-2008
پیک 55

مرسی مزدک گرامی ............ صـدا مـی کُـشـد
.......... ( زمر 68 ) ......... « و در شـیـپـور دمـیـده خواهد شد و هـر کـه
در زمین و سـیارات باشد بیهـوش شده و می میرد غیر از آنکه خدا آنرا استثناء
کرده باشد». ............. نکات آیه: 1ـــ صدا انسان را بیهوش می کند و می
کشد: واحد اندازه گیری شدت صدا دسیبل است. پائین ترین صدائی که انسان می
تواند بشنود 20 دسیبل است. هنگامیکه شدت سر و صدا نزدیک 45 دسیبل است انسان
به آسودگی نمی تواند بخوابد، نزدیک 85 دسیبل دردهای گوش آغاز می شود. در سر و
صداهای نزدیک به 90 دسیبل آدم نمی بایست 8 ساعت بیشتر در آن فضا بماند، در
100 دسیبل نمی بایست بیش از دو ساعت بماند، در 110 دسیبل نمی بایست بیش از
نیم ساعت بماند، و به 160 دسیبل که برسد آدم کر می شود. ........... در شدت
سر و صدای دستگاهای ما فوق صوت که به 200 دسیبل می رسد بافت های خیلی از
جانواران دریائی دریده می شود و می میرند. پرنده بلدرچین اگر صدای رعد شدید
بشنود می میرد. فـشار موج بالای 200 دسیبل برای انسان کشنده است. مثلاً
انفجار یک بمب اتم در فـاصله 500 متری می تواند انسان را بکشد. (البته گرمای
آن در آن فاصله کشنده تر است ولی در صورت کشته نشدن با گرمای آن از صدای آن
می میرد). ..................... 2ـــ هنگام قیامت کسانی در سیارات خواهند
بود: موقعیت عـلـمی انـسـان امـروز و رفـتن وی بـه مـاه درسـتی رفــتـن
انـسان به سیارات دیگر و بودن وی در آنها را تأیید می کند................

***

Mazdak Bamdad
08-07-2008
پیک 56

پیش از اسلام در تورات هم هست كه با شیپور چه و چه
میشود
و دیوار ها هم حتی فرو میریزند، پس پیش از قران دانسته بوده
و
اگر معجزه ای باشد ، از آن تورات است.
از ان گذشته سماوات را به سیارات !
بازگردان كرده است !!
و مسخره تر از همه اینكه، صوت یك شیپور، اصولا ً در
خلاء و
جایی كه جناب فرشته هست، پخش نمیشود كه به زمین و
دیگر سیارات
هم برسد یا خیر! حال چند دسی بل هم باشد یاخیر!!
تازه اگر خلاء هم نمیبود،
تندای پخش صوت در هوا به اندازه ای
كم است كه میلیارد ها سال به درازا
میكشد كه به ته كهكشان
خودمان برسد تا چه رسد به كهكشانهای دیگر
!!
كوتاه سخن اینكه، جوك خوبی بود و به بیسوادی الله و نوكرانش
در سایت
قران شناسی كلی این شب جمعه خندیدیم !!


***

kamran333
08-07-2008
پیک 57

مرسی مزدک عزیز ... امیدوارم شب جمعه که هیچ هر
روز با سخنان این معلم دینی و قرآن شاد شوید ............ حال میخواهم مطلبی
از این مردک را بیاورم که نام مزخرف بزرگ بر آن نهادم ............. این هم
مزخرف بزرگ این بی خرد که با دروغ و فریب زندگی می کند ....................
مـراحـل وقـوع قـیـامـت ................. ( قیامت 6 - 10 ) .... ( تکویر 1 -
2 ) ..... ( تکویر 11 ) ... ( انفطار 3) ........ (تکویر 6 ) ....... (
مرسلات 8 ) ........... «امروز می پـرسـد: روز قـیامت دیگر چه وقت است ـــ
ولی وقتی نور چشم را بگیرد ـــ و ماه ناپدید بشود ــ و خورشید و ماه یکی شوند
ـــ آنروز می گـوید: گریزگاه کجاست»! قیامت 6ــ10 «وقتی خورشید حجیم شود و
ستارگان تیره شوند (بمیرند)». تکویر 1ــ2 «و وقتی جو کنده شود». تکویر 11« و
وقتی دریاها طغـیان کنند». انفطار 3 « و وقتی دریاها به غلیان آمده و تبخیر
شوند». تکویر 6 « وقتیکه ستارگان کم کم تمام شوند». مرسلات 8 ..............
نکات آیات: 1ـ خورشید حجیم خواهد شد. 2ـ چشم را برق خواهد گرفت. 3ــ دریاها
طغیان خواهند کرد. 4ـــ دریاها تبخیر خواهند شد. 5ـــ مـاه خـواهـد گرفت.6ـــ
جو کـنـده خواهد شد. 7ــ جو نسبت به زمین بمثابه پوست می ماند. 8ـ ماه و
خـورشید یکی خواهند شد. 9ـ ستارگـان تیره خواهند شد (خواهند مرد). 10ـــ
ستارگان کم کم تمام خواهند شد .............. 1ــ خورشید حجیم خواهد
شد:خورشید از هـیـدروژن و هلـیوم تشکیل شده است. بدلیل دمای بـسـیـار بـالای
درون آن پیوسته هیدروژن آن تجزیه میشود و به هلیوم و حجم عظیمی از انرژی که
گرما و نور و تشعشعات بـاشـد تبدیل میشود. هـیـدروژن آن روزی تـمام می شود و
منبع هلیوم آن متلاشی می شـود و دمـای آن بالا میرود. بـه دلیل افـزایـش دما
بخش (انبار) هـیدروژن به بیرون هل داده می شود و خورشید گسترش پیدا می کند و
غـول آسایِ سرخ رنگ می شود. بعد دوباره کم کم جمع می شود و بعد دوباره امتداد
پیدا می کند و بعد دوباره جمع و کوتوله سفید رنگ میشود. (عمر خورشید 5000
مـیـلـیـون سـال دیـگـر بـرآورد می شـود. ایـن تـخـمـیـن با بررسی انواع
انفعـالات هــسـتـه ای مـوجـود در خورشید و در ترکیب خورشید و حساب اشعه های
خارج شونده از آن، و حساب جرم آن زده شده است و بستگی به این دارد که: اولاً
خورشید پیوسته هـمـیـن اندازه از ماده را تجزیه کند. و ثانیاً: نحوه تجزیه و
فعل و انـفـعالات درون خورشید پیوسته به هـمین منوال کنونی خود ادامه داشته
باشد. و این چیزی است که انسان از آن مطمئن نیست). (مصدر تکویر در اصل بمعنی
پیچاندن چیزی دور چیزی است. بعد بطور ضمنی بمعنی حجیم شدن، پف کردن، در خود
جا دادن یا فرو بردن، کوره شدن و غیره بکار رفته است)....................
2ــ چشم را برق خواهد گرفت:هنگامیکه خورشید گسترش پیدا می کند و غول آسا
میشود، گازهای داغ آن سرد می شود و رنگ زرد آنها به رنگ سرخ تغییر می کند،
ولی از آنجا که با غول آسا شدن آن قطر آن حدود 150 بار بزرگتر می شود و به ما
خیلی نزدیک می شود علی رغم سردتر شدن گازهای آن درخشندگی و پرتو آنها برای ما
خیلی خیلی بیشتر از آنچه فعلاً هست خواهد شد، و این باعـث برق گرفتن چشم
خواهد شد. ......................... 3ــ دریاها طغیان خواهند کرد:از آنجا که
دمای هـوای قـطبها در حدی نیست که بـرفـهـای آن آب شـونـد سال بسال بر اندازه
برف و یخ آنها افزوده می شود. و به هـمان اندازه نیز از آب دریا رفـته رفـته
کاسته میشـود. وقـتی خـورشـیـد آغاز به گسترش پیدا کردن می کند دمای حرارت
روی زمین بالا می رود و باعث ذوب شـدن بـرفـهـای قطبها میشود. با آب شدن آنها
سطح آب دریاها بالاتر می آید و به این ترتیب دریاها طغـیان می کنند
.................... 4ـــ دریاها تبخیر خواهند شد:در ادامه گـسـتـرش
خـورشـیـد و پـیـوسـته بالاتر رفـتن دمای حرارت در زمین، آبهای روی زمین
تبخیر خواهند شد. ................ 5ـــ ماه خواهد گرفت:با افـزایش گرما و
تبخیر شدن دریاها، جو زمین یکپارچه پر از بخار می شود و ماه دیده نخواهـد شد.
.................6ـــ جو کنده خواهد شد:با گسترش خورشید و افزایش دما و
تـبخیر دریاها، جو زمین از محدوده زمین خارج می شود و به فضا می رود. گرمای
روی زمین روزها گرمتر از درون تنور خواهد شد. .................... 7ــ جـو
نسبت به زمین بمثابه پوست می ماند:واژه «کشط» به معنی پوست کـنـدن اسـت. و
«کـشـط شـدن» جـو به این معنی است که جو زمین بمثابه "پوست زمین" می ماند.
قـطر زمین 12800 کـیلومتر است و ارتفاع جو 1000 کـیلومتر. یعنی ارتفاع جو
نسبت به قطر زمین تقریباً یک سیزدهم است. این نسبتِ جو نسبت به قـطـر زمـین
مانند نسبت پوست به مـیـوه می ماند. .......................8ــ ماه و خورشید
یکی خواهند شد: وقـتـی خورشید امتداد پیدا می کند و بزرگ می شود ابتدا عطارد
را می بلعد که در فاصله 58 میلیون کیلومتری آن قراردارد. بـعـد زهره را می
بلعـد که در فاصله 108 میلیون کیلومتری آن قرار دارد. و بعـد نوبت ماه میرسد
و ماه را می بلعد. در آن زمان البته فاصله ماه تا زمین بیشتر از آنچه امروزه
هست خواهد بود، چون ماه هر سال 3 سانتیمتر از زمین دور می شود. و به این
ترتیب ماه و خورشید یکی خواهند شد. ...................... 9ـــ ستارگان تیره
خواهند شد (خواهند مرد):ستارگان نیز مانند سایر پدیده هـای دیگر تولد و زندگی
و مرگ دارند. برخی از ستاره هائی که می بینیم از خیلی وقتها پیش مرده اند و
ما فـقـط نور آنها را می بینیم، و بـقـیه نیز خواهند مرد. ...............
10ـــ ستارگان کم کم تمام خواهند شد:در داخل کهکـشـانـهـا از ابرهای گازی
موجود در آنها بطور متوالـی ستاره های جدید متولد می شوند. ولی آن ابرهای
گازی روزی تمام خواهند شد. وقتـی هـمـه گـازهای موجود در ابرهای گازی تمام
شـوند سـتـاره هـای جـدیـد دیـگـری نمی توانند متولد شوند، و به این ترتیب
ستارگان کم کم تمام خواهـند شد.

***

Mazdak Bamdad
08-08-2008
پیک 58

بازگردان ها از تفسیر المیزان:
( قیامت
6 - 10 )

یَسئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَمَةِ(6)
فَإِذَا بَرِقَ
الْبَصرُ(7)
وَ خَسف الْقَمَرُ(8)
وَ جُمِعَ الشمْس وَ
الْقَمَرُ(9)
یَقُولُ الانسنُ یَوْمَئذٍ أَیْنَ
المَْفَرُّ(10)


(كه دایم با شك و انكار) مى پرسد كى روز قیامت (و
حساب ) خواهد بود؟ (6).
(بگو) روزى كه چشمها از وحشت و هول خیره
بماند(7)



[color=#b00e]ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحه
163
[/color]
و ماه (تابان ) تاریك شود (8).
و میان خورشید و ماه جمع
گردد (9).
و در آن روز انسان (زشت كار) گوید: (اى واى از سختى عذاب ) كجا
مفر و پناهى خواهد بود؟ (10).



-----
آیات 1 - -2-6، سوره تكویر

إِذَا الشمْس كُوِّرَت (1)
وَ إِذَا النُّجُومُ
انكَدَرَت (2)

وَ إِذَا الْبِحَارُ سجِّرَت (6)
زمانى كه آفتاب
درهم پیچیده مى شود (1)
و آن روز كه ستارگان سقوط مى كنند (2).
و زمانى
كه دریاها افروخته گردند (6)
----

آیات 1 - 3، سوره انفطار

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ
الرَّحِیمِ
إِذَا السمَاءُ انفَطرَت (1)
وَ إِذَا الْكَوَاكِب انتَثرَت
(2)
وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَت (3)


وقتى كه آسمان
بشكافد (1).
و وقتى كه ستارگان پراكنده شود (2).
و وقتى كه دریاها به
هم متصل گردد (3).


----


میبینیم كه باز در بازگردان ها تقلیب كرده و
برای نمونه
هیچ جا از "حجیم " شدن خورشید
سخنی در میان نیست.

امّا جوك بزرگ در
این است كه گرچه برخی از
این رویداد ها، به تنهایی ممكن است كه
در
زمانی روی خواهند داد، امّا همه ی اینها
نمیتوانند در یك روز و
همزمان روی بدهند.
برای نمونه، تیره شدن همه ستارگان، بسیار
دیر تر از
حجیم شدن خورشید و بخار شدن
آبهای زمین، بسیار پیش تر از تبدیل
خورشید
به غول سرخ، كه خود اینهم در درازای
میلیونها سال روی میدهد،
روی میدهد و
همه ی ادمیان هم پیش از اینكه اب دریا ها
بخار شوند (
دمای اتمسفر به بالای ١۰۰ درجه
برسد) مرده اند، چون ۷۰ تا ۸۰ درجه كه
شد،
تنها سوپرمن میتواند زنده بماند.[عکس: 13.gif]

نتیجه اینكه این ایه های شعر های دراماتیك برای
ترسانیدن
مردم بوده اند و ارزش دانشیك ندارند


***

kamran333
08-08-2008
پیک 59

مرسی از پاسخ خوبتان ............... کتاب جالبی
خواهد شد برای آنها که مدعی وجود معجزات در قرآن هستند .......... وضـعـیـت
آسـمـان در آغـاز قـیامـت ............ ( رحمن 37 ) .. ( معارج 8 ) ...... «
وقتی آسمان (منظومه شمسی) از هم گسیخته شود، مانند "گـُلی به شکلِ روغنِ ته
مانده غذای سرخ کرده" خواهـد شد (رحمن: 37)». «روزیکه آسمان مانند چیز گداخته
(یا روغن گداخته) شود ( معارج 8)». .... («دِهان» بمعنی: روغنِ سرخِ روشن،
باقیمانده روغن، ته مانده روغن خوراک سرخ کرده شده ــ روغن مالیدنی ــ جای
لیز و لغزنده ــ چرم سرخ ــ و ابزار روغن مالی است. و همینطور یکی از دو جمع
«دُهن» است. دُهن روغن جامد است، (به روغن مایع «زیت» گفته می شود و به روغن
جوشان و گداخته«مُهل»). دُهن همینطور به باران ضعیف گفته می شود (بارانی که
زمین را کمی چرب و نرم می کند). ........... «مُهل» بمعنی: چیزی است که با
آرامش با آن کار و برخورد می شود. و در معنی دوم خود به: هر چیز داغ و گداخته
(از جمله روغن داغ و گداخته) ــ چرک، زرداب ــ طلا، نقره ــ چیزیکه قطره قطره
می چکد ــ و اشیائیکه در تنور به نان می چسبند، اطلاق شده است. ............
وقـتی خورشید گسترش پیدا می کند، برخی از سیارات را می بلعد و برخی دیگر باقی
می مانند. و مـنظـومه شمسی از هم گسیخته می شود، و همانطور که قرآن آنرا
توصیف نموده و در تصویر می بینیم مانند "روغـن تـه مـانـده خـوراک سـرخ کرده"
و مانند "روغن یا چـیـز گـداخـتـه" خـواهـد شـد. .............

***

Satan
08-08-2008
پیک 60

درود بر جناب مزدک بامداد و جناب
کامران

یک pdf پیدا کردم که شارلاتان های اسلامی، «محاسبه سرعت نور»
را به ناف تازینامه بسته اند!!! و دقیقا به سبک همین سایت قرانولوژی با
استفاده از چند فرمول ریاضی فیزیک و اشاره به مدارات ماه و خورشید و غیره،
خواسته اند طوری جلوه دهند که محاسبه سرعت نور در تازینامه وجود
دارد!!!

آیاتی هم که به آن استناد می کنند: 5 یونس - 33 انبیاء و 5
سجده است!

http://www.2shared.com/file/3688545/2b50...peed4.html

اگر
جناب مزدک گرامی، جفنگیات و حقه بازی های این مورد را هم بررسی و به این
تاپیک اضافه کنند خیلی سودمند می شود. قطعا بدرد کتاب جناب کامران هم خواهد
خورد.
متشکرم [عکس: 14.gif]

***

kamran333
08-09-2008
پیک 61

شیطان نوشته: [عکس: 15.gif]


درود بر جناب مزدک بامداد و جناب
کامران

یک pdf پیدا کردم که شارلاتان های اسلامی، «محاسبه سرعت
نور» را به ناف تازینامه بسته اند!!! و دقیقا به سبک همین سایت
قرانولوژی با استفاده از چند فرمول ریاضی فیزیک و اشاره به مدارات ماه
و خورشید و غیره، خواسته اند طوری جلوه دهند که محاسبه سرعت نور در
تازینامه وجود دارد!!!

آیاتی هم که به آن استناد می کنند: 5
یونس - 33 انبیاء و 5 سجده است!

http://www.2shared.com/file/3688545/2b50...peed4.html

اگر
جناب مزدک گرامی، جفنگیات و حقه بازی های این مورد را هم بررسی و به
این تاپیک اضافه کنند خیلی سودمند می شود. قطعا بدرد کتاب جناب کامران
هم خواهد خورد.
متشکرم [عکس: 16.gif]
جالب است بدانید این در سایت
قرآنولوژی هم آورده شده اما چون مزدک در سایت های دیگر به آن پاسخ داده بود
گذاشتم تا در آخر این مطلب را در اینجا بیاورمسرعت حرکت اوامر خداوند
............... ( سجده 5 ) ........... « خدا مسائل زمین را از فضا اداره می
کند و بعدها (اوامر وی) در شبانه روز معادل 1000 سالی که شما می شمارید بطور
زیگزاگی بطرف وی بر می گردد».آیه می گوید که اوامر خداوند در روز به اندازه
هزار سالی که ما می شماریم به طرف خدا حرکت میکند. منظور آیه از سالی که ما
(مسلمانان) می شماریم سال قمری است که مربوط به گردش ماه بدور زمین است. ماه
در هر سال 12 بار دور زمین می گردد و در هر 1000 سال 12000 بار. مسافتی که
ماه در 12000 بار گردش خود بدور زمین طی می کند 83134723/25 بیلیون کیلومتر
است. یعنی اوامر خداوند در یک شبانه روز مسافت مزبور را طی میکنند. هر شبانه
روز 09966/86164 ثانیه است. اگر مسافتی که اوامر خداوند در روز طی میکنند را
بر ثانیه ها تقسیم کنیم سرعت حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می آید. بترتیب
زیر:................ 83134723/25 (بیلیون کیلومتر) تقسیم بر 09966/86164
(ثانیه)=458/299792 کیلومتر در ثانیهسرعتی که برای حرکت اوامر خداوند در
ثانیه بدست می آید 458/299792 کیلومتر در ثانیه است، و این سرعت همان سرعت
حرکت نور در ثانیه است. در رابطه با زیگزاگی حرکت کردن نیز چنانکه می دانیم
چیزی در فضا مستقیم حرکت نمی کند بلکه هر چیزی تحت تآثیر نیروی جاذبه کائنات
خم می شود. و خم شدن مکرر به این طرف و آن طرف ناشی از نیروی جاذبه کائنات
نیز مسیری زیگزاگی برای پدیده ایجاد می کند.

***

Mazdak Bamdad
08-12-2008
پیک 62

kamran333 نوشته: [عکس: 15.gif]


مرسی از پاسخ خوبتان ...............
کتاب جالبی خواهد شد برای آنها که مدعی وجود معجزات در قرآن هستند
.......... وضـعـیـت آسـمـان در آغـاز قـیامـت ............ ( رحمن 37
) .. ( معارج 8 ) ...... « وقتی آسمان (منظومه شمسی) از هم گسیخته شود،
مانند "گـُلی به شکلِ روغنِ ته مانده غذای سرخ کرده" خواهـد شد (رحمن:
37)». «روزیکه آسمان مانند چیز گداخته (یا روغن گداخته) شود ( معارج
8)». .... («دِهان» بمعنی: روغنِ سرخِ روشن، باقیمانده روغن، ته مانده
روغن خوراک سرخ کرده شده ــ روغن مالیدنی ــ جای لیز و لغزنده ــ چرم
سرخ ــ و ابزار روغن مالی است. و همینطور یکی از دو جمع «دُهن» است.
دُهن روغن جامد است، (به روغن مایع «زیت» گفته می شود و به روغن جوشان
و گداخته«مُهل»). دُهن همینطور به باران ضعیف گفته می شود (بارانی که
زمین را کمی چرب و نرم می کند). ........... «مُهل» بمعنی: چیزی است که
با آرامش با آن کار و برخورد می شود. و در معنی دوم خود به: هر چیز داغ
و گداخته (از جمله روغن داغ و گداخته) ــ چرک، زرداب ــ طلا، نقره ــ
چیزیکه قطره قطره می چکد ــ و اشیائیکه در تنور به نان می چسبند، اطلاق
شده است. ............ وقـتی خورشید گسترش پیدا می کند، برخی از سیارات
را می بلعد و برخی دیگر باقی می مانند. و مـنظـومه شمسی از هم گسیخته
می شود، و همانطور که قرآن آنرا توصیف نموده و در تصویر می بینیم مانند
"روغـن تـه مـانـده خـوراک سـرخ کرده" و مانند "روغن یا چـیـز
گـداخـتـه" خـواهـد شـد.
.............




ترفند باز در بازگردان بیجا و دروغ است،
بازهم آسمانها
را " منظومه ی شمسی"
بازگردان كرده! گاه هم همین سایت، آنرا
از روی
نیاز، گاه به كهكشانها و گاه به اتمسفر
زمین و گاه به سیارات و ..
بازگردان كرده!
تازه از هم گسیخته هم نیمشود بلكه شكافته
میشود كه
بازهم تقلب كرده. شكافتن آسمان
كه در اسلام یك گوی بلورین و سخت و
سقف
مانند است، پیوندی با ستارگان و سیارات
و منظومه ی شمسی و از هم
گسیختگی !!
آنها ندارد. تازه انها در خورشید فرو خواهند
رفت و از هم
گسیخته ! نخواهند شد!
دیگر اینكه زمانی كه مثلا ً خورشید چنان
بزرگ
شده باشد كه اسمان سرخ شود،
اصولا میلونها سال پس از آن خواهد بود
كه
هیچ انسانی در بند زندگی در زمین نخواهد
بود و همچه منظت´ره ای را نخواهد
دید و
این روند هم یكروزه ( در روز قیامت!) نیست!
باران هم زمین را
چرب نمیكند، چون چربی
نیست ! بلكه خیس میكند و زمین را هم همواره"
نرم " نمیكند بلكه بستگی به ماتریال خاك دارد.


***

[b]Mazdak Bamdad

08-12-2008
[color=#DDA0DD]پیک 63


kamran333 نوشته: [عکس: 15.gif]


جالب است بدانید این در سایت
قرآنولوژی هم آورده شده اما چون مزدک در سایت های دیگر به آن پاسخ داده
بود گذاشتم تا در آخر این مطلب را در اینجا بیاورمسرعت حرکت اوامر
خداوند ............... ( سجده 5 ) ........... « خدا مسائل زمین را از
فضا اداره می کند و بعدها (اوامر وی) در شبانه روز معادل 1000 سالی که
شما می شمارید بطور زیگزاگی بطرف وی بر می گردد».آیه می گوید که اوامر
خداوند در روز به اندازه هزار سالی که ما می شماریم به طرف خدا حرکت
میکند. منظور آیه از سالی که ما (مسلمانان) می شماریم سال قمری است که
مربوط به گردش ماه بدور زمین است. ماه در هر سال 12 بار دور زمین می
گردد و در هر 1000 سال 12000 بار. مسافتی که ماه در 12000 بار گردش خود
بدور زمین طی می کند 83134723/25 بیلیون کیلومتر است. یعنی اوامر
خداوند در یک شبانه روز مسافت مزبور را طی میکنند. هر شبانه روز
09966/86164 ثانیه است. اگر مسافتی که اوامر خداوند در روز طی میکنند
را بر ثانیه ها تقسیم کنیم سرعت حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می
آید. بترتیب زیر:................ 83134723/25 (بیلیون کیلومتر) تقسیم
بر 09966/86164 (ثانیه)=458/299792 کیلومتر در ثانیهسرعتی که برای
حرکت اوامر خداوند در ثانیه بدست می آید 458/299792 کیلومتر در ثانیه
است، و این سرعت همان سرعت حرکت نور در ثانیه است. در رابطه با زیگزاگی
حرکت کردن نیز چنانکه می دانیم چیزی در فضا مستقیم حرکت نمی کند بلکه
هر چیزی تحت تآثیر نیروی جاذبه کائنات خم می شود. و خم شدن مکرر به این
طرف و آن طرف ناشی از نیروی جاذبه کائنات نیز مسیری زیگزاگی برای پدیده
ایجاد می کند.




نكته های مسخره در این داستان این است كه:
١- امر خداوند
هم تابع قانون فیزیك و مادی است و نمیتواند بیش از تندای نور بجنبد!
٢-
جای خداوند در " فضا" میباشد و از انجا امور زمین ! رااداره میكند!! ( طبقه ی
بالای اداره ی نخست وزیری!)
۳- یك سال، یك واحد زمانی است و به مسافتی كه
كره ی ماه در یك سال میپیماید ، پیوندی ندارد.
بر این پایه نمیتوان برای
بدست آوردن سرعت اوامر الله، مسافتی را " اختراع" كرد، بلكه
باید مسافت
میان زمین و همان نقطه ی فضا را كه الله از انجا، امور زمین را اداره میكند!
در
محاسبه وارد كرد و نه این مسافت من درآوردی را.
تازه خود ماه هر
سال، مسافت دیگری را میپیماید چون مدار ان ثابت نیست و هر سال از زمین

دورتر میشود! ( لابد سرعت نور هم هرسال بیشتر خواهد شد!!)
۴- خود همین
مسافت هم نادرست حساب شده است، چون مدار ماه پرهونی نیست و مرغانه ای
است
و در پی ان، عددی بالاتر از این عدد ادعایی در میاید. كه گویا اینجا
هم روی این حساب كرده اند
كه كسی نخواهد رفت و محاسبه ی اینهارا كنترل
نخواهد كرد!
تندای ماه، یك كیلومتر در ثانیه است، یعنی در هزار سال قمری
كه ۳۵۴٢۵۰ روز و برابر ۳۰۶۰۷ میلیون ثانیه است،
همان ۳۰۶۰۷ میلیون كیلومتر
را میپیماید كه اگر به ثانیه های یك روز كه ٢۴*۳۶۰۰ است، بخش
كنیم، میشود
همان ۳۵۴٢۵۰ كیلومتر در ثانیه ( برابر شمار روزها در هزارسال) و نه سرعت
نور!!
۵- پیروی نور از ایزومتری و خمش فضا به چم زیگزاگ!! نیست، گویا مدعی
مدعی معنی زیگزاگ
را و یا مفهوم خمش فضا را نمیدانسته است. با در نگر
گرفتن خمش فضا، بهرروی دیگر خط
"راستی" وجود ندارد! برای همین، خط راست
همان خطی است كه خمس فضا تعیین میكند و
نور هم همواره از اینرو در فضا در
خط " راست" حركت میكند، چون تعریف خط راست، بهررویاز جنبش نور گرفته
شده است!

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#9

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #8

***

kamran333
08-15-2008
پیک 64

فـاصـلـه سـتـارگان ........... (واقعه 75 -77 )
........ «به فواصل ستارگان سوگند یاد می کنم ــ سوگندی که وقتی فواصل را
دانستید سوگند بسیار بسیار بزرگی خواهد بود ــ که این قرآن قرآنِ پرباری
است». ........... (اگر «لا» بر سر فعل اُقـسِمُ برای نفی باشد شاید به این
خاطر باشد کـه ستارگان در آن جائی که ما آنها را می بینیم نیستند بلکه بر اثر
کج شدن مسیر نور تحت تأثیر نیروی جاذبه، ما آنها را در جای دیگری می بینیم. و
هـمینطور به این خاطر که برخی از ستارگانی که آنها را می بینیم فعلاً وجود
ندارند بلکه هزاران و میلیونها سال پیش مرده اند و ما فقط نور آنـهـا را می
بینیم. ولی «لا» ظاهـرا حرف تأکید است). ........... نکات آیات: 1ــ فواصل
میان ستارگان سرسام آور است. 2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه خواهد
گرفت و آنها را خواهد دانست. 3ــ قرآن کتاب پرباری است. ....... 1ــ فواصل
میان ستارگان سرسام آور است:در زمان محمد انسان می دانسته که ستارگان خیلی از
ما دور هستند. ولی اینکه فـاصله آنها بسیار بسیار زیاد است (یعنی سرسام آور
است) طبعاً کسی چیزی نمی دانسته است. (بسیار بسیار بزرگ بودن سوگند در آیه،
بمعنی: بسیار بسیار دور بودن ستاره ها است).ـــــ فاصله خورشـید تا نزدیکترین
ستاره تقـریباً 4 سال و 4 ماه نوری است. یعنی نور که 300000 کیلو متر در
ثانیه میرود، 4 سال و4 ماه طول میکشد تا به آن ستاره برسد.ـــــ سیروس کـه
یکـی از نزدیکترین ستاره ها به خورشید است 8،7 سال نوری دور است. نوری که ما
از آن می بینیم تقریباً 9 سال پیش آن ستاره را ترک کرده است. مواقع نجوم
بمعنی فاصله ستاره ها نسبت به همدیگر نیز هست. چنانکه در تصویر میبینیم ما
آنها را نزدیک بهم می بینیم، در حالیکه اینطور نیستند. بلکه فاصله های سرسام
آوری از هم دارند. ............ 2ــ روزی انسان فواصل ستارگان را اندازه
خواهد گرفت و آنها را خواهد دانست:فعلاً انسان فواصل ستارگان را اندازه گیری
می کند و آنها را می داند. .......... 3ــ قرآن کتاب پرباری است:تا اینجا
بخشی از پرباری آنرا دیدیم و در ادامه بیشتر خواهیم دید.

***

Mazdak Bamdad
08-15-2008
پیک 65

بازگردان راستین " موقع نجوم" از تفسیر
المیزان

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j19...tm#link155

فَلا
أُقْسِمُ بِمَوَقِع النُّجُومِ(75)
وَ إِنَّهُ
لَقَسمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ(76)
إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ
كَرِیمٌ(77)



پس به نام پروردگار عظیمت تسبیح كن (74).
مطلب
آنقدر روشن استحاجت نیست به این كه به سقوط
ستارگان سوگند یاد كنیم (75).
(ولى یاد مى كنیم ) و این سوگند اگر بدانید
بسیار عظیم است (76).




پس میبینیم كه نویسنده ی شیاد، بازگردان نادرست
كرده و
سپس روی همین نادرستی هم مانور داده و از
سالهای نوری و غیره چسانیده است
به قران قراضه!

***

kamran333
08-16-2008
پیک 66

مرسی مزدک عزیز ... اجرت با آقا امام زمان !
............ شلیک شدن یا شلیک کردن ستاره ................. ( ملک 5 )
....................... « وآسمان نزدیک (نزدیکترین آسمان) را با ستارگان
آراسته نمودیم و همینطور آنها را شلیکی به شیطانها قرار دادیم».
............... نکات آیه:1ـــ آسمانی که می بینیم آسمان نزدیک به ما است: در
عـلـم نـجـوم زمان محمد سـتـارگـانی کـه بـا چـشـم دیـده می شدند نهایت مرز
هستی بودند. در حالیکه قرآن ستارگانی که می بینیم را در آسمان نزدیک به ما
قرار می دهد. و این به معنی است که هـسـتی خـیلی فـراتـر از آنچه کـه ما
آنـرا با چشم می بینیم هست. و این نیز چیزی است که امروزه در عصر تـلـسکـوپ
درستی آن به اثبات رسیده است. ............. 2ـــ ستارگان به شیطانها شلیک می
شوند:در رابـطـه با شیطانهای مورد نظر آیه ما فعلاً چیزی نمی دانیم ولی در
رابطه با اینکه آیـه می گوید: ستارگان شلیک می شوند" درست است. انسان فعلاً
با تلسکوپ عکسهائی از ستارگان گرفـته که: منفجر و شلیک می شوند، یا در بخشی
از آنها انفجاری رخ می دهد و توده های گاز و مواد مذاب دیگر از آنها شلیک می
شوند.سال 1987 ستاره شناسان انفجار یک ستاره در یکی از کهکشانها را مشاهده
کردند (تصویر). این ستاره 170000سال پیش منفجر شده. تصویری که می بینیم نیز
مربوط به وضعیت آن در چند سال پس از انفجار آن است. ...............

***

Mazdak Bamdad
08-16-2008
پیک 67

اینهم بیخود است، چون آسمان دنیا به معنی اسمان
نزدیك
نیست بلكه به معنی همان اسمان دنیا به معنی جهان است و
ابوریحان
بیرونی و دیگر ستاره شناسان اسلامی هم آنرا همان
فلك انجم كه هفت فلك (
آسمان ) سیارات زیر ان هستند،
دانسته است.
از سوی دیگر ستارگان شلیك
نمیشوند، چون شلیك به معنی
این است كه در یك راستای ویژه و برای زدن آماجی
چیزی را
با تندی پرت كنند. در حالیكه انفجار ستارگان انان را به
هیچ
سویی پرت نمیكند تا چه رسد برای زدن شیاطین !
دیگر اینكه اگر این
ستارگان شلیك بشوند، به انگیزه ی دوری
از اجنه كه در زمین ریشه دارند، و
طبق ایات، از زمین برای
استراق سمع آیات به اسمانها بر میخیزند، میلیونها
سال
نیاز دارد و اجنه با خیال راحت میتوانند شیطنت خود را پی
بگیرند!


هیچ ستاره ای هم دیده نشده كه نخست تركیده باشد و سپس
به
سوی زمین كه جایگاه و فرودگاه اجنه ! است امده باشد.


داستان این است كه اینجا سخن از سنگ های اسمانی و یا همان

شهاب است كه الله بیسواد آنها را ستارگان ثاقب و سرنگون
شونده
و یا تیر فرشتگان نگهبان اسمان ها بسوی اجنه شیطان جا زده
است كه
اكنون گند این ادعای نادانشیك هم در آمده است. این
ایات برای این اشاره
به شهاب دارد كه نشانه ها و گواهی برای
تازیان بوده كه شبها شهاب را
میدیده اند و گرنه عرب كه نمیتوانست
ستارگان دور میلیارد ها سال نوری را
ببیند، چگونه میتوانست
اینها را نشانه های خداوند بداند؟ پس این ایات از
یك چیز قابل
مشاهده سخن گفته اند و آن چیزی نبوده جز سنگ های شهاب
كه
چیستی انها برای مردم انزمان ناروشن بوده و در پی ان،جناب شاعر قران هم
اینرا نمیدانسته=الله بیسواد بوده!

***

kamran333
08-16-2008
پیک 68

فکر می کنم نویسندگان سایت دیوانه اند
............. وجـود 11 سـیـاره ................. (یوسف 4 ) ...............
« یوسف به پدر خود گفت: پدرم! من یازده سیاره دیدم و خورشید و مـاه را دیدم
که برای من سجده می کرده اند». .............. نکـتـه آیـه: یوسف 11 سیاره
دیده است:"خورشید" و "ماه" که یوسف در خواب دیده پدر و مادر وی (کـه مادر وی
در واقع خالـه وی بوده) می باشد. و 11 سیاره 11 برادر وی می باشد، ولی دیدن
11 سیاره الـزاماً به این معنی است کـه یازده سیاره برای دیده شدن می بایست
وجود داشـته باشد.در زمانی که یوسف این خواب را دیـده (یعـنی 2000 سال پیش از
میلاد مسیح)، تا زمان محمد و همینطور تا پیش از اختراع تلسکوپ، انسان فـقـط
سیاراتی را که بچشم می دید می شناخت. یعنی عـطارد، زهره، مریخ و مشتری.
............. هـفتمین سیاره (اورانوس) در سال 1781 کشف شد ــــ نپتون
(هشتمین سیاره) در سال 1846 ـــ و پلوتون (نهمین سیاره) در سال 1930. مجموع
سیارات منظومه شمسی که فعلاً انسان آنها را می شناسد 9 تا است. در سال 1992
انـسـان یـک سـیاره یخی کوچکی را در خارج از حومه پلوتون کشف کرد. و از آن پس
15 سیاره کوچک دیگر را در همان نواحی پیدا کرده، ولی فعلاً مشغـول بررسی
آنهاست که آیا سیاره هستند یا سیارک و یا چیز دیگری. .................. در
سال 2003 سیاره دیگری کشف شد که بعدها بعنوان دهمین سیاره شناخته شد. جرم آن
حداقل به اندازه پلوتون است و فاصله آن از خورشید بیش از دو برابر فاصله
پلوتون از خورشید است. ...

***

Mazdak Bamdad
08-16-2008
پیک 69

اگر هر جرم و سنگ و سیارك! فضایی
را ، " سیاره" بدانیم
كه بسیار بیش از
١١ است و اگر خیر، كه هشت سیاره
كه شایسته ی این نام
باشند، در گردار
خورشید داریم و سخن این شیاد و رویای
جناب یوسف همه
افسانه میشوند ! ( پلوتون
هم دیگر سیاره شمرده نمیشود چون از یك مرز
ویژه
كوچكتر است و این اقای رمال سایت شارلاتانی قران شناسی باید
اگاهی های خود را بروز كند!)


***

kamran333
08-16-2008
پیک 70

مرسی مزدک گرامی .............. خـورشـیـد
............... ( شمس 1 - 4 ) ............ « سوگند به خورشید و پرتو آن ــ
و به ماه وقتیکه آنرا بازتاب می دهد ــ و به روز وقتیکه آنرا متجلی می کند ــ
و به شب وقتیکه آنرا می پوشاند» .......... نکته آیات: روز پرتو خورشید را
متجلی می کند و شب آنرا می پوشاند:تصویری که می بینیم تصویر کره زمین است که
از فضا گرفته شده است. چنانکه می بینیم فضا در اصل سیاه و تاریک است، هر چند
نور و پرتو خورشید در فضا وجود دارد اما متجلی نیست، ولی آن بخشی از زمین که
روبروی خورشید قرار دارد و روز نامیده می شود آن را متجلی می کند. که ارتفاع
آن حدوداً 100 کیلومتر از جـو است. و با چرخش زمین و رفتن روز بجای شب، شب آن
بخش متجلی پرتو خورشید را می پوشاند.....

***

Mazdak Bamdad
08-17-2008
پیک 71

معجزه ی بدون شرح!!

***

kamran333
08-17-2008
پیک 72

حرکت خورشید ..................... ( یس 38 ) .................. «و خورشید در قرارگاه خود در حرکت است»! ................... نکـتـه آیـه: خورشید در قرار گاه خود در حرکت است:واژه « مُـسـتـقـر» به معنی: جای ثابت و مشخصی است که شئ یا فـرد در آن است ضمن اینکه به اینطرف و آنطرف نیز رفت و آمد می کند. خورشید همانطور که آیه توصیف می کند در «مستقـر» خود در حرکت است. «مستقـر» آن مـرکـز مـنـظـومـه شمسی است که جای ثابت و مشخص آن است. و حرکت آن از جمله حرکت آن بدور خود است که هر 27 تا 28 روز یک دور است و حرکت دیگر آن حرکت در مداری در کهکشان راه شیری اسـت که با سرعـت 900000 کـیلومـتر در ساعت در آن در حرکت است و 225 یا 250 میلیون سال طول می دهد تا آن را طی کند و کل منظومه شمسی را نیز با خود دارد. بنابر محاسباتی که فعلاً وجود دارد خورشید تا کنون 18 دور در مدار خود دور زده است.(بنابر عـلم نجوم عصر پیامبر: زمین مرکز جهان بود و خورشید و سیارات بدور آن می چرخیدند. این تئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. ولی قـرآن خورشید را در «مستقـر» خود (که مرکز منظومه شمسی باشد) در حرکت بیان کرده است).

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#10

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #9

***

Mazdak Bamdad
08-27-2008
پیک 73

این هم بازگردان و سفرنگ تازه ی این شارلاتانهاست.
در قران، كیهانشناسی بتلمیوسی نمایانده شده كه در آن،
جای استقرار خورشید، یك گوی بلورین بنام فلك خورشید
است و بهمراه گردش این گوی كریستالی، خورشید هم بگرد
زمین میگردد، درست مانند ماه كه به فلك خودش چسبیده است
و برای همین هم خورشید و ماه همواره در پیوند با شب و روز
" گردنده" نمایانده میشوند. تازه جای خورشید در مركز منظومه ی
خورشیدی هم " ثابت" ! و مشخص نیست. هیچ چیزی در كیهان
جای ثابت و مشخص ندارد و جا ها همواره نسبی و در دگرگونی
جاودانی هستند.


***

Hamid Reza
08-31-2008
پیک 74

شماری از پستهای نامربوط به این جستار، به اینجا جابجا شد.

حمیدرضا


***

jooyandeh
09-02-2008
پیک 75

kamran333 نوشته: [عکس: 17.gif]

حرکت خورشید ..................... ( یس 38 ) .................. «و خورشید در قرارگاه خود در حرکت است»! ................... نکـتـه آیـه: خورشید در قرار گاه خود در حرکت است:واژه « مُـسـتـقـر» به معنی: جای ثابت و مشخصی است که شئ یا فـرد در آن است ضمن اینکه به اینطرف و آنطرف نیز رفت و آمد می کند. خورشید همانطور که آیه توصیف می کند در «مستقـر» خود در حرکت است. «مستقـر» آن مـرکـز مـنـظـومـه شمسی است که جای ثابت و مشخص آن است. و حرکت آن از جمله حرکت آن بدور خود است که هر 27 تا 28 روز یک دور است و حرکت دیگر آن حرکت در مداری در کهکشان راه شیری اسـت که با سرعـت 900000 کـیلومـتر در ساعت در آن در حرکت است و 225 یا 250 میلیون سال طول می دهد تا آن را طی کند و کل منظومه شمسی را نیز با خود دارد. بنابر محاسباتی که فعلاً وجود دارد خورشید تا کنون 18 دور در مدار خود دور زده است.(بنابر عـلم نجوم عصر پیامبر: زمین مرکز جهان بود و خورشید و سیارات بدور آن می چرخیدند. این تئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. ولی قـرآن خورشید را در «مستقـر» خود (که مرکز منظومه شمسی باشد) در حرکت بیان کرده است).
درود بر شما،

من یک نوشته در این رابطه دارم:



از اشاراتِ "علمی" قرآن به ساختار منظومهی شمسی
http://jadal.blogfa.com/post-14.aspx




بدرود

***

kamran333
09-14-2008
پیک 76

واقعا خنده داره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نوع کار خورشید وشراره های آن[/size]
نبا ( 13)
« و چراغ (خورشید) روشنگری با شراره های بزرگ قرار دادیم».

[font=Arial]نکات آیـه:
1ــ خورشید بمثابه چراغ می ماند:
تشبیه خـورشـیـد بـه چـراغ بـه ایـن مـعنی است که خورشید سوختی را می سـوزانـد و نـور و گرما میدهـد. خـورشـیـد از عنصر هـیدروژن و هـلیوم تشکـیـل شده. به دلـیل دمای بسـیار زیاد درون آن، پیوسته بخشی از هـیدروژن می سوزد و بههـلـیـوم تبدیل می شود و مقادیر زیادی نیز انرژی مانند گرما و نور و تشعشعات آزاد می کند. و به این ترتیب بمثابه چراغ می ماند.http://www.quranology.com/t-ketab/khorsh...orshid.GIF
2ـــ خورشید پیوسته شراره دارد:
سـطح خـورشـیـد نـیـز هـمـانگـونه کـه قـرآن آن را توصیف نموده، از جمله به شکلی که در تصویر می بینیم شراره های بزرگ دارد.


***

Mazdak Bamdad
09-14-2008
پیک 77

تفسیر المیزان:
وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً(13)
و چراغى (چون خورشید) رخشان برافروختیم (13).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20...tm#link166



میبینیم كه در بازگردان، " درخشان " شده و
خبری از شعله های زبانه كش و .. نیست كه
بیایند و فرایند جوش هسته ای را هم برایخوانندگان ساده لوح ! ردیف كنند.




تازه در انزمان ، بهرروی خورشید را " چراغی"
آویزان از فلك خورشید میدانستند و چون هیچ
چراغی نمیشناختند كه بی آتش و بی شعله و
بی زبانه باشد، انرا دارای شعله هم میدانستندكه بصورت تصادفی درست هم هست!

وَهَّاج صـــــفـــــــة


مُتَوَهِّج



red-hot , alight , fiery , torrid , lurid , candent , candescent , violent , ablaze , fervent , afire , white-hot , aglow , affected with inflammation , impassioned , incandescent , conflagrant , deflagrating , enraged , ebullient , flashing , flaming , glaring , glistening , glittering , glowing , aflame

***

kamran333
09-14-2008
پیک 78

مـاه
خورشید و ماه در تناسب می باشند
« خورشید و ماه در تناسب هستند».
رحمن ( 5 )
چه تناسبی میان ماه و خورشید وجود دارد؟
http://www.quranology.com/t-ketab/khorsh...-farsi.JPG
قطر خورشید 1400000 کیلومتراست قطر ماه 3500 کیلومتر. فاصله خورشید تا زمین 150000000 کیلومتر است. و یکی از فاصله های متوسط ماه تا زمین 375000 کیلومتر است.
تناسبی که مـیان آنها وجـود دارد این است که: قطر خورشید 400 بار از قطر ماه بزرگ تر است و 400 بار نیز از ماه دورتر است! به این خاطر تقـریباً به یک اندازه به نظر می آیند و در خسوف کاملتقـریباً بر هم منطبق می شوند.
[/b]

***

mikh
09-14-2008
پیک 79

پـایـان هـسـتی« روزی که فـضا را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا به همان ترتیبِ آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید»انبیا 104نکات آیه:1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و جمع خواهند شد: در آینده ( که زمان دقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند شد.2ـــ هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:\\"پیچاندن و جمع نمودن هـستی و برگردان آن به وضعیت آغازین خود\\" که آیه از آن صحبت میکند، به این معنی است که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده است. و این چیزی است که انسان در قـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته قـرآن به آن رسیده است.3ــ شکل هستی:\\"به هـم جمع شـدن دوباره هـستی\\" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی گشت. مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هر حالتی که باشد برمی گردد).

***

kamran333
09-14-2008
پیک 80

mikh نوشته: [عکس: 17.gif]

پـایـان هـسـتی« روزی که فـضا را مانند پیچاندن طومار نوشتار پیچانده و جمع کنیم، آنرا به همان ترتیبِ آغازِ آفرینشِ خود باز خواهیم گردانید»انبیا 104نکات آیه:1ــ فضا (هستی) مانند پیچیده و جمع شدن طومار نوشتار پیچیده و جمع خواهند شد: در آینده ( که زمان دقیق آن معلوم نیست ولی میلیاردها سال تخمین زده میشود) کهکشانها آغاز به پیچیدنِ طومار گونه به دور خود و بلعیدن اجرام و انرژی خود خواهـند نمود، و بعد نیز همدیگـر را خواهند بلعید، و در نهایت همه در یک نقطه بلعـیده و جمع و متمرکز خواهند شد.2ـــ هستی در آغاز خود در یک جا جمع و متمرکز بوده است:\\"پیچاندن و جمع نمودن هـستی و برگردان آن به وضعیت آغازین خود\\" که آیه از آن صحبت میکند، به این معنی است که جهان (یعنی: همه جرم و انرژی آن) در ابتدا در یک نقـطه جمع و متمرکـز بوده است. و این چیزی است که انسان در قـرن بیستم یعنی 1400 سال بعد از گفـته قـرآن به آن رسیده است.3ــ شکل هستی:\\"به هـم جمع شـدن دوباره هـستی\\" به این معنی هست که جهان مانند یک بادکنک می ماند که کهکشانها در سطح آن قـرار دارنـد. در صورتی که بشکل دیگر می بود برنمی گشت. مثلاً اگر مسطح می بود تا ابـد به گسترش خود ادامه می داد. (البته در صورت برگشت قانونمند. و گر نه با اراده خداوند به هر حالتی که باشد برمی گردد).
دوست خوبم
این پرسش در صفحات قبلی پاسخ داده شده

***

mikh
09-14-2008
پیک 81

درد و بهبودی در پشه« إذا وقع الذباب فی شراب
أحدكم فلیغمسه ثم لینتزعه فإن فی إحدى جناحیة داء وفی الأخرى شفاء: چنانچه
پشه در نوشیدنی کسی از شما بیفتد (یا بنشیند)، آنرا در آن نوشیدنی فرو ببرد و
کمی پس از آن آنرا در بیاورد. در یکی از بالهای آن بیماری و در دیگری بهبودی
نهفته است». (این حدیث از جمله در کتاب \"بخاری\" آمده است. و در حدیث دیگری
\"افتادن پشه در غذا و مالیدن آن به غذا\" نیز آمده است).این حدیث می گوید که
در یکی از بالهای پشه بیماری و در دیگری بهبودی نهفته است. و این درست است.
یکی از بالهای پشه باکتریها را به کنار خود می برد و هنگامی که پشه در آب یا
غذا می افتد آن باکتری یا باکتریها در نوشیدنی یا خوردنی رها می شود. و در
نزدیکی بال دیگر آن ماده ضد آن باکتری دارد. با زدن آن پشه به درون نوشیدنی و
یا مالیدن آن به محل افتادن آن در غذا، آن ماده ضد باکتری، باکتریها را می
کشد.http://www.quranology.com/mabahes/az-sok...yambar.htm

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان