نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بایگانی: پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی
#11

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #10

***

mikh
09-14-2008
پیک 82

راستش اگر این آیه به انبساط و انقباض جهان اشاره
داشته با شه دقت بالایی داره و من از توضیح جناب بامداد قانع نشدم.یَوْمَ
نَطوِى السمَاءَ كَطىِّ السجِلِّ لِلْكتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ
نُّعِیدُهُ وَعْداً عَلَیْنَا إِنَّا كُنَّا فَعِلِینَ(104)بازهم تقلب در
بازگردان!آسمان را \" فضا\" جا زده!در حالیكه اسمانها در قران مانند پارچه ی
خیمه هستند كه برفراز زمین گسترده شده اند و همچنان كه یك شترچران، پس از
استراحت، خیمه اش را لوله میكند، الله هم اسمانرا لوله میكند ! همین !جمع شدن
بادكنك هم ربطی به پیچانیده شدن ندارد( ترفند دیگر)بازگردان درست در تفسیر
المیزان:http://www.ghadeer.org/qoran/almizan...3...ink318روزى
كه آسمانها را در هم پیچیم چون در هم پیچیدن طومار براى نوشتن ، چنانكه خلقت
را از اول پدید آوردیم دوباره آن را اعاده كنیم كه كار ما چنین است
(104)---در مفردات گفته : كلمه سجل به قول بعضى سنگى است كه در قدیم بر آن مى
نوشتند، ولى فعلا به هر چیزى كه بشود روى آن نوشت سجل گفته مى شود، همچنانكه
خداى تعالى فرموده : ((كطى السجل للكتب (( یعنى مثل پیچیدن چیزى كه در آن
چیزى نوشته شده باشد تا محفوظ بماند. و این روشن ترین و ساده ترین معنایى است
كه براى این كلمه گفته شده است .http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_37.htm

***

Mazdak Bamdad
09-15-2008
پیک 83

kamran333 نوشته: [عکس: 18.gif]


مـاه
خورشید و ماه در
تناسب می باشند

« خورشید و ماه در
تناسب هستند».

رحمن ( 5
)

[b]چه تناسبی میان ماه و خورشید
وجود دارد؟

http://www.quranology.com/t-ketab/khorsh...-farsi.JPG
قطر خورشید 1400000 کیلومتراست قطر ماه 3500 کیلومتر. فاصله
خورشید تا زمین 150000000 کیلومتر است. و یکی
از فاصله های متوسط ماه تا زمین 375000 کیلومتر است.
[عکس: 18.gif]

تناسبی که مـیان آنها وجـود
دارد این است که: قطر خورشید 400 بار از قطر ماه بزرگ تر است و 400 بار
نیز از ماه دورتر است! به این خاطر تقـریباً به یک اندازه به نظر می
آیند و در خسوف کاملتقـریباً بر هم منطبق می
شوند.
بازگردان درست
ایه:
خورشید و ماه با حساب منظمى مى‏گردند، (5)
و گیاه و درخت
براى او سجده مى‏كنند! (6)
...
تقلب اصلی در بازگردان ایه است.


+
قطر خورشید 1391000
کیلومتراست:

Equatorial radius6.955×108 m
قطر ماه 3476
کیلومتر

Equatorial radius1,738.14 km (0.273 Earths)
ماه در
حال دور شدن و خورشید در حال بزرگ شدن است.



نقل قول:[b][font=Arial][color=#ff0000]یکی از فاصله
های متوسط ماه تا زمین 375000

[B]
[/quote]
[عکس: 19.gif]
[عکس: 19.gif]
[/b]

***

kamran333
09-15-2008
پیک 84

مزدک عزیز در سایت قرآنولوژی
پاسخی برای مسئله ارث در قرآن است
که من تصور می کردم همان داستان
ما ترک و مما ترک است که در هوپا با آن کاربر صحبت
کرده بودید اما دیروز برای اولین بار دیدم انگار داستان این یکی چیز دیگری
است

نویسنده سایت قرآنولوژی ابتدا نوشته نویسنده اصلی را آورده و
بعد پاسخ داده

محبت کنید این دفاع او از قرآن را پاسخ دهید

مرسی
آیا خدا جمع و ضرب هم بلد
است!



مسلمانان هر چند که اختلاف داشته باشند در
یک چیز متفقند و آن اینکه قرآن کلام خداست و نه تنها خالی از هر نوع اشتباهی
ست بلکه متعلق به تمام اعصار و در هر زمان و مکان حقیقت مطلق است. بنا به
تعریفی که آنان از خدا دارند باید چنین نیز باشد. خدای اکبر، خدای قادر، خدای
دانا، خدایکه به هر چیز آگاه و داناست و دارای علم بی پایان است، خدایکه جهان
را با همه پیچید گیهایش آفریده و بر تمامی اعمال و حرکات همه چیز و همه کس
آگاهی مطلق دارد.

آیا چنین خدایی جمع و ضرب هم
بلد است؟ ویا شاید قرآن کلام الهی نیست؟

ارث و
میراث مقوله مهمی در اسلام بوده و هـست از همین رو سوره های زیادی به آن
اشاراتی داشته اند، اما سـوره نسأ آیه های 12، 11، و 178 جزئیات و چگونگی
تقسیم آنرا شرح داده اند اما با اشتباهات فاحش ریاضی.

گوئی پروردگار بی نهایت عالم درس ریاضی خود را خوب حاضر نکرده
است!!!

سوره نسأ آیه 11
خداوند در باره فـرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم (میراث)
پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد; و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بیش از دو
دختر باشند، دو سـوم میراث از آن آنهاست; و اگر یکی باشد، نیمی ( از میراث،)
از آن اوست، و بـرای هر یک از پدر و مادر او، یک ششم میراث است، اگر (میت)
فرزندی داشته باشد; و اگر فرزندی نداشته باشد، و تـنـها پدر و مادر از او ارث
برند، برای مادر او یک سوم است (و بقیه از آن پدر است); و اگر او برادرانی
داشته باشد، مادرش یک ششم می برد (و پنج ششم باقـیمانده، برای پدر است). (همه
اینها،) بعد از انجام وصیتی است کـه او کرده، و بعد از ادای دین است. شما نمی
دانید پـدران و مادران و فرزندانتان، کدامیک برای شما سودمندترند! ــ این
فریضه الهی است; و خداوند، دانا و حکیم است. (11).

بنابر آیه فوق، اگر مردی دارای همسر، پدر، مادر و دو دختر بود و
از دنیا برفت. سهم وارثین بدین قرار خواهد شد:

زن
(همسر) 8/1

دختران 3/2
پدر 6/1
مادر 6/1
اگر تمام سهام بالا را جمع کنید آشکارا به اشتباه دانای دانایان
پی خواهید برد.

برای نوجوانانیکه هنوز جمع و ضرب
کسری را نیاموخته اند:

24/ (4+4+16+3)=6/1 +
6/1 + 3/2 + 8/1

24/27 =
همچنان که می بینید جمع سهام بالا از کل ارث بیشتر
است.

[b]پاسخ:
آیه مورد نظرچنین است:« یوصیكم الله فی
أولادكم: للذّكر مثل حظّ الأنثیین. فإن كنّ نساء فوق اثنتین فلهنّ ثلثا ما
ترك. وإن كانت واحدة فلها النّصف. ولأبویه لكل واحد منهما السدس مما ترك إن
كان له ولد. فإن لم یكن له ولد وورثه أبواه فلأمّه الـثـّلـث. فإن كان له
إخوة فلأمه السّدس من بعد وصیة یوصی بها أو دین. آباؤكم وأبناؤكم لا تدرون
أیهم أقرب لكم نفعا فریضة من الله إن الله كان علیما حكیما» (نساء: 11)

«سفارش خدا در رابطه با ارث بردنِ فرزندان:
پسر دو برابر دختر ارث می
برد ــــ اگر فرزندان دختر بوده و دو تا به بالا باشند دو سوم ارث را می برند
ــــ و اگر فرزند یک دختر باشد نصف ارث را می برد ــــ و اگر ارث گذار فرزندی
داشته باشد پدر و مادر وی هر کدام یک ششم می برند ــــ اگر ارث گذار فرزندی
نداشته باشد و وارث وی فقط پدر و مادرِ وی باشند، مادر یک سوم ارث را می برد
ــــ اگر ارث گذار خواهر و برادرانی داشته باشد مادرِ وی یک ششم ارث را می
برد ــــ ضوابط مزبور بعد از جداسازی موارد اختصاصی (احتمالی) در وصیت نامه،
و بعد از پرداختِ بدهیِ (احتمالیِ) ارث گذار صورت می گیرد. شما نمی دانید
"پدران و مادران شما بیشتر بدردِ شما خورده اند یا فرزندانتان". رهنمودهای
مزبور ضوابط خداست، و خدا البته می داند که چه کسی بیشتر بدردِ چه کسی می
خورد و خدا با حکمت کار میکند».

نویسنده می
گوید که بنابر آیه فوق اگر کسی بمیرد و دارای همسر، پدر، مادر و دو دختر
باشد، بنابر سهمی که برای آنها تعیین شده، یعنی: زن یک هشتم (البته زن در آیه
12 آمده)، دو دختر دو سوم، و پدر و مادر هر کدام یک ششم، مجموع سهام از کل
ارث بیشتر میشود.

در آیه
مزبورالبته جائی برای چنین فرض و تصوری وجود ندارد
. مانند این می ماند
که ما 100 تومان به کسی بدهیم و به او بگوئیم: اگر در بازار انار بود 50
تومان انار بخر، اگر انار نبود 60 تومان پرتقال بخر، اگر هیچکدام نبود 80
تومان شیرینی و 10 تومان قهوه بخر! و بعد کسی بیاید و بگوید: بنابر این اگر
در بازار انـار باشد (50 تومان)، پـرتـقـال هـم باشد (60 تـومان)، و قـهـوه
هـم بـاشد(10 تومان)، مجموع هزینه از کل دارائی بیشتر می شود. این فرض و تصور
البته غلط است.

آیه گفته اگر فرزندان دختر باشند
و دوتا به بالا باشند دو سوم ارث را می برند، و کمی آن طرف تر گفته اگر ارث
گذار فرزندی داشته باشد (که البته می تواند پسر یا دختر باشد) پدر و مادر وی
هر کدام یک ششم می برند. ما نمی توانیم این دو مورد را در
رابطه با یک فرد بحساب بیاوریم
و سهام دختران و پدر و مادر را با جمع
کنیم. یعنی مثلاً ما نمی توانیم بگوئیم: اگر علی فقط دختر داشت و دوتا به
بالا بودند دو سوم ارث می برند، و اگر علی فرزندی داشت (که می تواند دختر یا
پسر باشد) پدر و مادر وی هر کدام یک ششم می برند، و بعد بیاییم سهام دختران و
سهام پدر و مادر را با هم جمع کنیم. چون فقط یکی از این حالت
میتواند شامل علی بشود.

چیزیکه نویسنده می
گوید غلط است و اشتباهی در آیه وجود ندارد. و از آنجا که هر
کسی فقط یک بار می میرد نیز هیچگاه چنین فرض و تصوری موضوعیت پیدا نمی
کند.

------------------------
نویسنده
ادامه میده:

به آیه های زیر نیز توجه
فرمائید:

سوره نساء آیه 12
و برای شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندی نداشته
باشند; و اگر فرزندی داشته باشند، یک چهارم از آن شماست; پس از انجام وصیتی
که کرده اند، و ادای دین (آنها). و برای زنان شما یک چهارم میراث شماست، اگر
فرزندی نداشته باشید; و اگر برای شما فرزندی باشد، یک هشتم از آن آنهاست; بعد
از انجام وصیتی که کرده اید، و ادای دین. و اگر مردی بوده باشد که کلاله
(خواهر یا برادر) از او ارث میبرد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر
کدام یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادری باشند); و اگر بیش از یک نفر
باشند، آنها در یک سوم شریکند; پس از انجام وصیتی که شده، و ادای دین; بشرط
آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست; و
خدا دانا و بردبار است. (12)

سوره نسآ آیه
176

از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال
میکنند، بگو: «خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را برای شما بیان میکند:
اگر مردی از دنیا برود، که فرزند نداشته باشد، و برای او خواهری باشد، نصف
اموالی را که به جا گذاشته، از او (ارث) میبرد; و (اگر خواهری از دنیا برود،
وارث او یک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث میبرد، در صورتی
که (میت) فرزند نداشته باشد; و اگر دو خواهر (از او) باقی باشند دو سوم اموال
را میبرند; و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را میان خود
تقسیم میکنند; و) برای هر مذکر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند (احکام خود
را) برای شما بیان میکند تا گمراه نشوید; و خداوند به همه چیز داناست.
(176)

از سه آیه بالا چنین بر میآید که اگر مردی
از دنیا برود و همسر، مادر، و خواهرش و برادران وارثین بجای گذارد: بنابر آیه
12 همسرش 4/1 و بنابر آیه 11 چونکه فرزندی ندارد مادرش 3/1 و بنابر آیه 176
خواهران 3/2 اموال را به ارث میبرند.

یک جمع و
ضرب ساده نشان میدهد که یک بار دیگر مجموع سهام وارثین از کل سهام پیشی
میگیرد.

15/12=12/(8+4+3)=3/2+ 3/1 +
4/1

پاسخ:
بازهم نویسنده برای خود فرض و تصوری کرده و
بنابر آن فرض یکسری از سهام را که در واقع بنابر چنین فرضی تعیین نشده اند و
به هم ربطی ندارند را با هم جمع کرده است.

نویسنده می گوید که از آیات مزبور چنین بر می آید که اگر کسی از
دنیا برود و همسر، مادر، و خواهرش و برادران بجا بگذارد مادرش یک سوم ارث می
برد. واقعیت اینست که از آیات مزبور چنین چیزی بر نمی آید، که اگر بر می آمد
در این 1400 سال که از عمر قرآن می گذرد خیلی وقتها پیش از این برای کسانی بر
آمده بود. در آیه 11 گفته شده:
فإن لم یكن له ولد و
ورثه أبواه فلأمّه الـثـّلـث =
اگر ارث گذار فرزندی
نداشته باشد و وارث وی فقط پدر و مادرِ وی باشند، مادر یک سوم ارث را میبرد.
یعنی مادر در شرایطی یک سوم ارث را می برد که ارث گذار خواهر و برادر و همسر
ندارد.

نویسنده می گوید که از آیات مزبور
چنین بر می آید که اگر کسی از دنیا برود و همسر، مادر، و خواهرش و برادران
بجا بگذارد، خواهران دو سوم ارث را می برند. در حالیکه قرآن
چنین چیزی نمی گوید و چنین چیزی از آیات بر نمی آید و آیات چنین چیزی را رد
می کنند
. به این ترتیب که در آغاز آیه 11 گفته شده که پسر دو برابر
دختر ارث می برد. بنابر این اگر کسی برادر و خواهرانی داشته باشد، خواهران دو
سوم ارث را نمی برند، بلکه خواهران بر مبنای "خواهر نصف برادر" ارث می برند.
آنجا که قرآن می گوید: "خواهران دو سوم ارث می برند" مربوط به زمانی است که
ارث گذار برادر ندارد.

چیزیکه نویسنده می گوید غلط است و اشتباهی در واقع در آیات وجود
ندارد.

---------------------------------------------------------
نویسنده ادامه میده:
بر همین منوال
میتوانید وضعیتهای مختلفی بیابید که مجموع سهام کمتر از کل ارث باشد. برای
مثال اگر مردی وفات یابد و تنها همسرش را بجای گذارد: 4/1

و یا همسر، و مادرش: 12/7=3/1 + 4/1
پاسخ:
قرآن گفته اگر ارث گذار فرزندی نداشته باشد همسر وی یک چهارم می
برد. و نویسنده نتیجه گرفته که بنابر این اگر کسی بمیرد و فقط همسرش بجای
گذارد، همسر وی یک چهارم می برد. که این نتیجه گیری البته غلط است. چنین چیزی
از آیه بر نمی آید

همینطور قرآن گفته: «اگر
وارثین فقط پدر و مادر باشند مادر یک سوم ارث می برد»، و نویسنده نتیجه گرفته
که: اگر وارثین فقط همسر و مادر باشند مادر یک سوم می برد و همسر یک چهارم.
که چنین نتیجه گیری نیز البته غلط است. و آیه چنین معنائی نمی دهد که اگر
وارثین همسر و مادر باشند هم مادر یک سوم می برد

----------------------------------------------------
[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-15-2008
پیک 85

یك سفسته ی نویسنده این است كه میگوید كه اگر در
تقسیم ارث
اشكالی بود در این 1400 سال مواردی پیش میامد و روشن میشد!

خوب مواردی پیش امده و روشن شده است كه ایراد دارد و برای
همین ،
فقیهان، نخست ارث خویشاوندان سببی را با این سهم های
یاد شده در قران جدا
كرده اند و سپس سهام یاد شده در قران برای
خویشاوندان نسبی را بر آنچه پس
از جدا كردن سهم سببی ها ،
" باقی مانده " پیاده كرده اند، یعنی كلك
مرغابی.
عوام هم به این ترفند تا كنون پی نبرده است چون افسارش را بدست

همین مرجع تقلید ها داده بوده است.

از سوی دیگر اگر مدعی میگوید
كه این ایات قران به این موارد
مشخص ربطی ندارند، بما نشان دهد كه در این
موارد مشخص،
قران كه گویا هیچ ترو خشكی نیست كه در ان نباشد، چه حكمی

داده است و اگر حكمی نداده است، پس ناقص است، چون یا
باید همه ی
احكام را به فقها واگذار میكرد و یا همه ی احكام از
خود قران میتوانستند
بیرون كشیده شوند.

برای نمونه، بهتر است از مدعی بپرسیم كه اگر مردی
بمیرد و از
او سه دختر و یك همسر و یك پدر و یك مادر بجا بماند و از او

5544 دینار بجا بماند، این اقای مدعی چگونه و با كدام حكم شرعی
قران،
این پول را میان مرده ریگبران ( ورثه میت) بخش میكند؟
در یك نمونه ی عملی
، تهی بودن سخنان ایشان اثبات میشود!

***

molhed
09-15-2008
پیک 86

درود
مزدک گرامی پستی که جناب میخ در بالا
اشاره کردند رو من در یک سایت سنی دیدم ولی در مورد مگس بود[عکس: 20.gif]
آن
مطلبی هم که سایت سنی آورده بود مربوط میشد به این که اگر مگسی در ظرف آب
بیفتد باید بال دیگر مگس هم در آن فرو کنیم ( جلل الخالق ).

ولی این
نوشته در آن سایت مربوطه کپی پیست بود شما اگر بروید به گوگل و عبارت "
معجزه/قرآن+مگس " رو سرچ بکنید چندین سایت باز میشه که انوم فقط از قول یک
پزشک ژاپنی چنین مطلبی رو نوشتند .

نمیدونم چرا اینهمه معجزه رو باید
ژاپنی ها کشف بکنند؟؟؟

بهر حال به گمانم باید به مگس هم سجده کنیم!!!!

***

Mazdak Bamdad
09-15-2008
پیک 87

فرق مگس با پشه این است كه در مگس، باكتری ها

روی بال راست و ضد باكتری ها، روی بال چپ
هستند، در حالیكه در باره ی
پشه، وارونه ی این
درست می باشد. در باره ی سنجاقك كه 4 بال دارد،

بالها بنوبت و از روی احتمالات كوانتومی گاهی
دارای باكتری و گاهی
دارای ضد باكتری هستند و
مستحب این است كه هر چهار بال او را درون سوپ

انداخته و با گفتن یا زهرا نوش جان فرمایند.
از سوی دیگر، افتخار كشف
" باكتری ضد باكتری"
از ان مسلمین است، كه پیش از كشف " ضد ماده"،

بزرگترین كشف هزاره نخست و دوم و سوم و چهارم .. است.

***

kamran333
09-16-2008
پیک 88

نور خورشید نور اصلی و نور
ماه نور بازتابی است

( یونس 5 )

«اوست که خورشید را نور اصلی و ماه را
نور بازتابی قرار داد».

«ضیاء و ضوء»
درخشش و تابشی است که از خود شئ ساطع می شود، مانند تابش وhttp://www.quranology.com/t-ketab/khorsh...-farsi.GIF
درخشش چراغ و شمع. و «نور» روشـنـائی و تابـشی است که از خـود شئ ساطع نمی
شود بلکه بازتاب تابش ضیاء است. و اینکه آیه می گوید: خـورشـیـد «ضیاء» است و
ماه «نور»، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است ولی تابـش ماه از
خـود آن نیست بـلـکه بازتاب تابش خورشید است.(این موضوع در سوره نوح و به
نقـل از حضرت نوح آمـده. یعـنی وی چند هـزار سال پـیش از میلاد حضرت مسیح به
مـردم گـفـتـه بـوده که: تـابـش خـورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش
خورشید است. ولی مردم طـبـق معـمـول بوی می خندیده اند).


***

freeman625277
09-16-2008
پیک 89

mazdak bamdad نوشته: [عکس: 18.gif]


بازگردان درست ایه:
خورشید و
ماه با حساب منظمى مى‏گردند، (5)

و گیاه و درخت براى او سجده
مى‏كنند! (6)
...
تقلب اصلی در بازگردان ایه است.


+
قطر خورشید 1391000
کیلومتراست:

equatorial radius6.955×108 m
قطر ماه
3476 کیلومتر

equatorial radius1,738.14 km (0.273 earths)
ماه
در حال دور شدن و خورشید در حال بزرگ شدن است.

[عکس: 19.gif][عکس: 19.gif]
ضمن آنكه
فاصله زمین تا خورشید و همچنین زمین تا ماه ثابت نیست و در 2 جولای هر سال
فاصله زمین و خورشید به نزدیكترین و 2 ژانویه هر سال به دورترین میزان خود
میرسد ، این فاصله فكر میكنم بین 147 میلیون كیلومتر تا 152 میلیون كیلومتر
متغیر باشد ، یعنی با اختلاف 5 میلیون كیلومتر !!

***

Mazdak Bamdad
09-16-2008
[color=#DDA0DD]پیک 90

kamran333 نوشته: [عکس: 18.gif]


نور خورشید نور
اصلی و نور ماه نور بازتابی است

(
یونس 5 )

«اوست که خورشید را نور
اصلی و ماه را نور بازتابی قرار داد».

[font=arial]«ضیاء و ضوء» درخشش و تابشی است که از خود شئ ساطع می شود،
مانند تابش وhttp://www.quranology.com/t-ketab/khorsh...-farsi.gif
درخشش چراغ و شمع. و «نور» روشـنـائی و تابـشی است که از خـود شئ ساطع
نمی شود بلکه بازتاب تابش ضیاء است. و اینکه آیه می گوید: خـورشـیـد
«ضیاء» است و ماه «نور»، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است
ولی تابـش ماه از خـود آن نیست بـلـکه بازتاب تابش خورشید است.(این
موضوع در سوره نوح و به نقـل از حضرت نوح آمـده. یعـنی وی چند هـزار
سال پـیش از میلاد حضرت مسیح به مـردم گـفـتـه بـوده که: تـابـش
خـورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش خورشید است. ولی مردم طـبـق
معـمـول بوی می خندیده اند).



معجزه ی دانشیك نیست ، چون حكیمان یونان
میدانستند كه
ماه نور مهر را باز میتابد به این
فرنود ساده كه نور ماه ثابت نیست و از
كاملا ً
تاریك تا هلالی و تا ماه پـُر دگرگون میشود.
روشن است كه چنین
جسمی نمیتوانسته
خود دارای نور شمرده شود. تازه اینها هم
زمانی كه
بازگردان آیه ها را ماستمالی نكرده
باشند كه كرده اند* و ادعا میكنند كه "
نور"
به معنی بازتاب است! با این انگاشت، اینكه
گفته شده است كه " الله
نور السماوات.."
به این چم است كه الله هم از خود نوری ندارد
و بازتابی
بیش نمی باشد.


*

[b][color=#ff0000]ALMIZAN[عکس: 18.gif]

هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشمْس ضِیَاءً وَ
الْقَمَرَ نُوراً
او كسى است كه خورشید را داراى روشنائى نمود و ماه را
نورانى كرد،
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j10....htm#link1
هُوَ
الَّذِى جَعَلَ الشمْس ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً...
[color=#f0003c]حقانیت خلقت الهى در آفرینش آفتاب و ماه
[/quote]

كلمه ((ضیاء)) بطورى
كه گفته شده - مصدر است براى ((ضاء، یضوء، ضوء و
ضیاء)) همانطور كه كلمه ((عیاذ)) مصدر است براى ((عاذ، یعوذ، عوذا و
عواذا)). و اى بسا كه جمع باشد براى كلمه ((ضوء))، همانطور كه كلمه ((سیاط)) جمع است براى ((سوط)) و این عبارت چیزى در تقدیر دارد
كه مضاف كلمه ((ضیاء)) است ، و
تقدیر آن ((جعل الشمس ذات صیاء و القمر ذانور)) است ، یعنى خداى تعالى خورشید را داراى ضیاء و ماه را داراى
نور كرد.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#12

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #11

***

kamran333
09-16-2008
پیک 91

ماه شکافته شده
بوده

« روز رستاخیز نزدیک شد و ماه شکافته
شد».

( قمر 1 )
[b]در بررسی هـائی کـه در سال 1970 از ماه شـد
شکـافی به طول 160کـیلـومتر در ماه مـشـاهـده شـد. همینطور اثر جوش خوردگی
نیز در سلسله کوههای ماه، و ادامه آن در اعماق ماه دیده شده است. برخی از
محققین معتقدند که ماه شکافته شده بوده و دوباره جوش خورده بوده
است.

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-16-2008
پیک 92

كشك است، شكافهای پدید امده
رویه ی ماه در پوسته هستند

و بسیار كوتاه و گاه پیچ و خم دار
هستند كه نشان میدهد كه
بستر
ماگما ( مواد مذاب) بوده اند.
هیچكس از " محققین" چنین
اعتقادی
ندارد و برای همین
هم این شیادان نام هیچكدام از
آن " محققین" ادعایی
را ننوشته اند
و احتمالا ً از همان محققین اسلامی جمهوری اسلامی یا
پاكستان ! هستند!

***

kamran333
09-17-2008
پیک 93

مرسی مزدک گرامی
خـورشـیـدهـا و مـاهـهـا
(
فصلت 37 )

« نه به خورشید و نه به ماه
هیچکدام سجده نکنید، بلکه به خدائی سجده کنید که آنها را (یعنی: ماهها و
خورشیدها را) آفـرید».

[b]نکـتـه آیه: خورشیدها و ماهها وجود دارد:
در زبان عربی «ضـمـیـر» برای مفـرد (یکی) و برای مثنی (دوتا) و
برای جمع (سه تا و بالاتر از آن) صـرف مـی شود. آیـه از مـاه و خـورشـیـد
که دوتا هستند صحبت می کند ولی بجای ضمیر دوتائی مناسبِ آنها که
«هُـمـا» به معنی «آنـدو» باشد، ضمیر جمع «هُـنَّ» به معنی «آنـهـا»
بکار برده است. یعنی می گوید: به خدائی سجده کنید که خورشـیـدها و ماهـهـا را
آفـرید.

در زمـانمحـمـد و تا پیش از
اختراع تـلـسـکـوپ کـسـی خورشـیدی و ماهی غیر ماه و خورشیدی که می بینیم را
نمی شناخت. از زمـان اختراع و بکارگیری تـلـسـکـوپ (هـزار سhttp://www.quranology.com/t-ketab/khorsh...-farsi.GIFـال
پـس از محمد) تا کـنون (در منظومه شمسی) دهـها ماه کشف شـده است. تعداد ماه
های سیاره مـشـتری که تا کنون شـنـاخـتـه شده 16 تا است، مریخ دو تا، کـیوان
19 تا، اورانـوس 15 تا و نپتون 8 تا.

خـورشـیـد نـیـز چنانکه آیـه آنرا جمع بسـته تنها خورشید منظومه
شمسیما نیست، بلکه در هـسـتی مـیـلـیاردهـا خـورشـیـد وجود دارد.

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-17-2008
پیک 94

تفسیر المیزان

وَ مِنْ ءَایَتِهِ
الَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ الشمْس وَ الْقَمَرُ لا تَسجُدُوا لِلشمْسِ وَ
لا لِلْقَمَرِ وَ اسجُدُوا للَّهِ الَّذِى
خَلَقَهُنَّ إِن كنتُمْ إِیَّاهُ
تَعْبُدُونَ(37)
و یكى از آیات او شب و روز و خورشید و
ماه
است ، پس دیگر معنا ندارد كه براى خورشید و
ماه
سجده كنید بلكه باید براى خدایى سجده كنید كه
آنها
را آفریده اگر به راستى مى خواهید عبادتى كنید (37).

پس
جمله ((و من آیاته اللیل و النهار(( احتجاجى است از راه وحدت تدبیر سراسر
عالم و پیوستگى آن بر وحدت رب مدبر. و باز احتجاجى است از راه وحدت رب ، بر
پرستش او به تنهایى . و به همین جهت دنبال جمله مورد بحث فرمود: ((و براى
خورشید و قمر سجده مكنید...((.
پس كلام در این آیه در واقع دفع دخلى است
از توهمى كه ممكن است بشود، گویا بعد از آنكه فرمود: ((و یكى از آیات او شب و
روز است ...(( و با این جمله یگانگى خداى تعالى در ربوبیت را اثبات كرد، كسى
پرسیده پس حال چه باید كرد؟ در پاسخ فرموده : براى خورشید و ماه سجده مكنید،
كه آن دو مخلوق خدا و مدبر به تدبیر اویند، بلكه تنها
خداى را سجده كنید، و تنها او را عبادت كنید. و عموم وثنى
مذهبان
خورشید و ماه را تعظیم مى كردند، ولى آنها را نمى پرستیدند،
تنها صابئین بودند - كه به طورى كه مى گویند - این دو را
عبادت مى
كردند. و ضمیر در ((خلقهن (( به لیل و
نهار و شمس و قمر برمى گردد

http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j17...tm#link383


میبینیم كه مانند همیشه، بازگردان تقلبی شده است
و "
آنها" در اینجا، همان یك ماه و یك خورشید ،
بهمراه شب و روز هستند.
از
سوی دیگر، القمر و الشمس، نام خاص
خورشید و ماه ما هستند و به دیگر
ستارگان
خورشید ( الشمس) نگفته اند و هرگز در هیچ
جای قران، از خورشید
ها ! و یا ماه ها !
سخن گفته نشده است كه اینجا دومی اش باشد.
در
اینجا ضمیر جمع مونث چندتایی است چون
به آغاز آیه كه از الَّیْلُ وَ
النَّهَارُ وَ الشمْس وَ الْقَمَرُ
سخن گفته نیز اشاره دارد كه نوسینده
از قصد،
ایه را ناقص آورده است.یعنی باز یك شارلاتان بازی دیگر
اسلامی برای احمقان


***

Ataabak
09-17-2008
پیک 95

kamran333 نوشته: [عکس: 21.gif]


مرسی مزدک گرامی
خـورشـیـدهـا و مـاهـهـا
( فصلت 37 )[عکس: 21.gif]
[font=arial]« نه به
خورشید و نه به ماه هیچکدام سجده نکنید، بلکه به خدائی سجده کنید که
آنها را (یعنی: ماهها و خورشیدها را) آفـرید».


[/quote]
این دیگه
چه جور شعبده بازیست؟! لابد خدا وقتی "آنها" رو میگفته یه چشمک هم به محمد
میزده! [عکس: 22.gif]

امیر
خان میگفت "هفت" همون میلیارد هاست،این یکی که پاک میگه "آنها" همون میلیارد
و تریلیون ستاره ست!

والا نمیدونم شاید معجزات که میگن به همین
شامورتی بازی ها میگن ؟[عکس: 23.gif][عکس: 24.gif]

***

[b]kamran333
09-17-2008
پیک 96

[font=Arial]دور بردن زمین و درآوردن آب و گیاه آن
( نازعات 30 - 31 )
« و زمین
را پس از آن ضمن چرخش دور برد. آب و گیاهِ آن را هر دو از خود آن درآورد».

[b][font=Arial]نکات
آیه:

1ـــ زمین ضمن چرخش دور برده
شدهاست:

در آیات پیش از این آیات می گوید:
«اَ اَنـْـتـُمْ اَشَـدُّ خـَلْـقـاً اَمِ السَّـماءُ بَـنـیـها ــ رَفـَعَ
سَـمْکَـهـا فـَسَـوّیـهـا»!

«آیا آفـرینش
شـمـا مـشکـل تر است یاساختن مـنـظومـه شمسی؟ که نواحی و جوانب آنرا بهم
آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت». راجع به این آیات در آغاز مـنـظـومه
شمسی صحبت شد.پـس از آن، آیات مزبور مطرح می کند کـه:زمـین را ضمن چرخاندن
(غـلـتاندن) دور برده است. این موضوع نیز در مطالب مربوط به منظومه شـمـسی
دیـدیـم کـه در ابـتـدا سیارات در کنار خورشید درست شدند و بعد فاصله
گرفـتند. موضوع جدید در آیه چـرخـش زمـیـن است.
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-zamin.GIF

2ـــ آب و گیاه زمین از خود آن در آورده شده
است:

آب موجود روی زمین گاز و بخاری بوده
کهبا آتـشـفـشـانـهـای اولیه زمین از درون آن درآمده و به جو رفته و بعد
باریدن گرفته. گیاهان نیز ناشی از وجود دی اکسید کربن بوده که ضمن فعالیت
آتشفشانها از درون زمین درآمده بوده است.

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-18-2008
پیک 97

ALMIZAN
ءَ أَنتُمْ أَشدُّ خَلْقاً أَمِ
السمَاءُ بَنَاهَا(27)
رَفَعَ سمْكَهَا فَسوَّاهَا(28)
وَ أَغْطش
لَیْلَهَا وَ أَخْرَجَ ضحَاهَا(29)
وَ الاَرْض بَعْدَ ذَلِك
دَحَاهَا(30)
أَخْرَجَ مِنهَا مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا(31)


آیا
خلقت شما سخت تر است یا آفرینش آسمان كه خدا بنایش كرده ؟! (27).
و سقف آن
را بالا برده و آن را منظم ساخته ؟ (28).
شبش را تاریك و روزش را روشن
كرده (29).
و زمین را بعد از آن گسترده (30).
آب و چراگاه در آن بیرون
كرده (31).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j20...tm#link186
((و الارض بعد ذلك دحیها)) - یعنى بعد از آنكه آسمان را بنا كرد و سقفش
را بلند نمود، و هر جزئش را در جاى خود قرار داد، و شبش را تاریك و روزش را
روشن ساخت ، زمین را بگسترانید.
بعضى گفته اند: معنایش این است كه زمین را
با این حال بگسترد، (و خلاصه كلمه بعد ذلك به معناى مع ذلك است )، همچنان كه
در جمله
((عتل بعد ذلك زنیم
)) كلمه بعد به معناى مع آمده ، و
ما در تفسیر سوره
((الم سجده
)) گفتارى پیرامون اینكه از كلام
خدا درباره خلقت آسمان و زمین چه استفاده مى شود داشتیم . و بعضى گفته اند:
كلمه
((دحو)) كه فعل ((دحیها)) از آن مشتق است ، به
معناى
((دحرجه )) یعنى غلتاندن است
---------


اینهم بیخود است كه باز سماوات را " منظومه ی شمسی
"!!
معنی كرده است. گویا هر جا گیر میكند، گاه سماوات كهكشانها
میشوند
و گاه جو زمین و گاه منظومه ی شمسی و روشن
نیست كه "آسمان" چه پیوندی مثلا
ً با مریخ دارد!!


تازه زمین هم تیله نیست كه روی چیزی
بغلتد!
بلكه زمین در فضا بگرد خود و هور " میچرخد".
غلتیدن همواره نیاز
به یك جای دوم دارد كه چیزی
در روی ان بتواند بغلتد!

تازه این ایه
نشان میدهد كه تصور بر این بوده كه
زمین صاف است و آنرا مانند فرش لوله
شده
غلتانیده و باز كرده اند كه امروزه نادرستی اینمزخرفات اثبات
شده.




تازه میبینیم كه باز در بازگردان آیه ها تقلب كرده
است،
و سخنی از دور بردن و غلتانیدن هم در آن نیست!
یعنی شارلاتان بازی
هفت طبقه !!


***

kamran333
09-18-2008
پیک 98

زمـیـن آرام
شـده

( نمل 61 )
« آیا آنکه زمین را آرام نمود و درون آن رودها قـرار داد و
برای
آن کـوههـا قرار داد و میان دو دریا
دیوار قرار داد، آیا خدائی پابپای وی وجود دارد؟
بیشترین اینها دانشی ندارند (از طبیعت چیزی نمی
دانند)».

[b]"أرض" در
آیه بمعنی بخشی از کره زمین است که روی آن راه می رویم و زندگی می کنیم، یعنی
لایه و قشر خارجی آن است. و نکته آیه اینست که زمین زیرپای ما در آغاز آرام
نبوده بلکه می لرزیده است.

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...in-f-a.JPG
زمـیـن در واقـع در ابـتدای شکل گیری خود مذاب و متلاطم بوده است.
پس از اینکه رفته رفته سرد شده و قشر بالائی آن سفـت شده نیز، بخاطر نازک
بودن آن قشر، فعل و انفعالات خشونت بار درونی زمین، آن قشر نازک و در نتیجه
سطح زمین را پیوسته بگونه خشونت باری می لرزانده است (یعنی سطح زمین پیوسته
زلزله های خشونت بار داشته است). تا اینکه با گذشت زمان رفته رفته زمین سردتر
و سردتر شده، و قشر خارجی آن کلفت تر و کلفت تر می شود، و فعل و انفعالات
خشونت بار درونی زمین به اندازه ای از سطح آن فاصله می گیرند که دیگر نمی
توانند سطح زمین را بلرزانند (بگونه ای که ما آنرا احساس کنیم). امروزه ضخامت
لایه سطح زمین در خشکیها 70 کیلومتر است. و به این شکل زمین رفتهرفته آرام می
شود. (بـقـیه مطالب آیه در جاهای مربوط بخود بررسی شده
اند).

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-19-2008
پیک 99

بیخود است، اگر زمین را ارام كرده چرا مردم و شهر رودبار
از
روی نقشه ایران در زمین لرزه پاك شدند و همچنان زمین لرزه
ها دنباله
دارد؟ پس زمین آرام و رام نسده و الله دروغ گفته است.
دیگر اینكه انزمانی
كه بروی زمین مواد مداب بوده، اصولا ً
آدمی نبوده است كه زمین زیرپای او
بلرزد. یعنی این زندگی
است كه بر اثر سرد شدن زمین توانسته پدید بیاید و
نه وارونه
كه گویا خدا زمین را " برای" ما رام كرده باشد.

تازه
بازگردان درست ایه هم چیز دیگری است و میرساند كه
گویا الله با كوبیدن
میخ هایی بنام " كوه" !! زمین را ارام نموده
است و این یكی از مسخره ترین
ادعا های قرانی و اسلامی
است، چرا كه كوه ها خود از آتشفشان ها و جریان
همرفت
مواد مذاب درونی زمین كه تكه های پوسته ی زمین را بهم
فشار
میدهند، پدید امده اند و هیچ همانندی، نه از دید كاربرد
و نه ریخت و نه
جنس ، با میخ ندارند! و برروی زمین هم " قرار داده" نشده اند( جعل لها
رواسی !!)

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#13

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #12

***

kamran333
09-19-2008
پیک 100

حـرکـت وضـعـی
زمـیـن

«آیا زمین را گهواره وار
نکردیم»!

(نباء 6 )
«اَلَم نـَجْـعـل» بهمعنی: «قـَدْ جَعَـلـنا»
است. (پرسش مـنـفـی برای "اقـرار گرفـتن" است). و «مِـهاداً» تشبیه بلـیغ
است، به معنی: «کَـالـمِـهاد» به معنی: «گـهـواره وار». و آیه به این معنی
است که: « ما زمین را گهـواره وار نـمـودیـم ».



نـکـات آیـه:1ــ زمین گهـواره وار است:
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...hvareh.GIFیکی
از حرکات زمین حرکت گهواره واری آن است. در این نوع حرکـت قـطـب شـمـال آن در
تابـسـتان و زمـستان به یک طرف مایل می شود. در تابستان تمایل آن رو به
خورشید است. در پـائـیـز مـحـور آن راست اسـت. در زمـستان تمایـل آن در جهت
خلاف خورشید است. و در بـهـار محور آن راست است. این حرکت گهـواره واری
زمـیـنحـرکت وضعی نامیده می شود.

2ـــ زمین حرکت
دارد:

تشبیه زمین به "گهواره" به معنی:
"متحرک" بودن آن است. (و این برخلاف علم نجومعـصر
پیامبر است که در آن زمین ثابت و مرکز
جهان بود).



***

Mazdak Bamdad
09-20-2008
پیک 101

ترفند در این سفسته است كه گهواره دو ویژگی دارد،
یكی
برای آرامش و نگهداری و پرورش كودك و یكی
دیگر,
جنبدگی ان است ، امّا جنبدگی او فرعی و در راستا و آماج

آسایش كودك است. از اینرو، چم سنجشی و وام گرفته
( تشبیه و استعاره )
از واژه ی مهد/مهاد، " آرامشگاه
و پروشگاه" است و نه جنبندگی. با نگاه به
ایه های پس
از این ایه كه میگوید: "ایا كوه ها را نگهدار آن
نساختیم
و برای شما همسر آفریده و خواب را برای آسایش شما
درست
كردیم ". میبینیم كه همان چم آسایش و پرورش
و نگهبانی و مراقبت از آدمی از
واژه ی گهواره منظور
بوده و بازگردان های درست هم همین را گفته اند و
از
چم " آسایش" سود برده.
از سوی دیگر، جنبش زمین هیچ نزدیكی و همانندی
با
گهواره ندارد و دارای جنبش پیچیده ی آمیخته از چرخش
بگرد خود و بگرد
خورشید و بهمراه خورشید و سرانجام
دگرگونی زاویه ای محور قطبی است كه
تابستان /زمستانرا پدید میاورد.

***

kamran333
09-21-2008
پیک 102

حـرکـت زمین
[b]«او زمین و سیارات منظومه شمسی را هر کدام بجا
و بمورد آفرید. شب را بر روز می پیچاند در حالیکه روز را بر شب می پیچاند. و
خورشید و ماه را مناسب نمود.ه
ـمه آنها تا
زمان مشخصی در حرکت هستند». ( زمر 5
)
[/b]
نکـتـه
آیه: سیارات، زمین، خورشید و ماه تا زمان تعیین شده ای در حرکت خواهند
بود:

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-farsi.JPG
[b]عـلـم نـجـوم عـصـر پیامبر میگفـت: زمین ثابت و مرکز جهـان است. ایـن تـئوری تا سال 1543 بقوت
خود باقی بود. در آن تئوری (یعنی وقتی زمین ثابت و مرکز جهان باشد و خورشید و
سیارات بدور زمین بچرخند)، ما می بایست سیاره زهره راهمیشه به شکلی که در
تصویر سمت چپ می بینیم، بصورت هلالهای ماه ببینیم. ولی وقتی انسان تلسکوپ
بکار گرفت دید که سیاره زهره به شکل ماه کامل (ماه شب چهارده) پیدا است
(تصویر سمت راست). نتیجه این شد که زهره می بایست به آن طرف خورشید رفته باشد
و آن طرف خورشید باشد تا بتواند به این شکل نور خورشید را بازتاب بدهد. و
نتیجه این شد که زهره در واقع دور خورشید می گردد نه به دور زمین. و از اینجا
بود که انسان نتیجه گرفت که خورشید در مرکز است و سیارات به دور آن می
گردند.

از آنجا که مسلمانان معمولاً چیزهای خارجی را دوست دارند و می
پسندند، دنبال اندیشه های علمی آن دوران رفته بوده اند و مانند بقیه نوشته
اند که زمین به دورخورشید می گردد، در حالیکه آیه خیلی صریح و
واضح
پس از اینکه از
سیارات و زمین و ماه و خورشید صحبت می کند می گوید
: همه آنها (یعنی هر یک از سیارات و زمین و خورشید و ماه)
تا زمان تعیین شده ای در
جریان هستند (یعنی حرکت می کنند).
یکی از حرکتهای خورشید حرکت آن در مداری در کهکشان راه شیری با
سرعت 900000 کـیـلـومتر در ساعت است، که 225 میلیون سـال طـول می کشد تا آن
را طی کند. و حرکت ماه نیز اینست که بدور زمین در حرکت
است.

مدت
زمان حرکـت آنها نیز چنانکه آیــه مطرح کرده جاودانه نیست بلکه مدت زمان
مشخصی دارند.

[/b]


***

pakdin
09-21-2008
پیک 103

kamran333 نوشته: [عکس: 25.gif]


مرسی مزدک گرامی ..............
خـورشـیـد ............... ( شمس 1 - 4 ) ............ « سوگند به
خورشید و پرتو آن ــ و به ماه وقتیکه آنرا بازتاب می دهد ــ و به روز
وقتیکه آنرا متجلی می کند ــ و به شب وقتیکه آنرا می پوشاند»
.......... نکته آیات: روز پرتو خورشید را متجلی می کند و شب آنرا می
پوشاند:تصویری که می بینیم تصویر کره زمین است که از فضا گرفته شده
است. چنانکه می بینیم فضا در اصل سیاه و تاریک است، هر چند نور و پرتو
خورشید در فضا وجود دارد اما متجلی نیست، ولی آن بخشی از زمین که
روبروی خورشید قرار دارد و روز نامیده می شود آن را متجلی می کند. که
ارتفاع آن حدوداً 100 کیلومتر از جـو است. و با چرخش زمین و رفتن روز
بجای شب، شب آن بخش متجلی پرتو خورشید را می
پوشاند.....
والشمس وضحاها ﴿1﴾ والقمر
اذا تلاها ﴿2﴾

تلاهابه معنی به دنبالش رفتن است یعنی ماه مثل
کسی که به دنبال کسی راه می رود به دنبال خورشید حرکت می کند!

نکته
مهم این است که در هر زبانی معانی کلمه با گذشت زمان دگرگون میشود! فرضا جسم
منیر و غیر منیر یک اصطلاح امروزی در زبان فارسی و مربوط به علم فیزیک است
ولی معنی آن در زبان گذشته به دقت تعریف فعلی نیست.

http://www.ghoran-etrat.com/soreha/vazheh-shams.pdf

در
این فایل پی دی اف ببینید مترجم قرآن معنی کلمه شمس را چه نوشته:


نقل قول:بسم
الله الرحمن الرحیم
واژه های سوره شمس:
- شمس : ستاره ای است
ثابت آه از خود نور و حرارت دارد و در اطرافش اقمار وسیاره دارد؛ مؤنث
است.
با توجه به آیات قرآن به نظر می رسد شمسی آه در قرآن مطرح است
همان شمسی است آه مرئی ما انسانهاست.
حتی إذا بلغ »،«78/ لدلوك
الشمس 17 »،«33/ سخّرلكم الشمس 14 »،«38/ الشمس تجری لمستقرّلها 36 »
می فرماید
این خورشیدی آه ما می بینیم جریان دارد و گرنه آن .«86/
حتی إذا بلغ مغرب الشمس 18 »،«90/ مطلع الشمس 18
آره ی آتشینی آه در
خارج از جو وجود دارد ثابت است ، نه طلوع دارد، نه غروب دارد، نه دلوك
دارد. شب آه ما
می خوابیم خورشید وجود دارد، درخشندگی هم دارد ولی
ما به او پشت آردیم. مطلع و مغربی آه به خورشید نسبت داده
فعل ماضی
است، یعنی خورشید در تسخیر شما « سخّر » . می شود به خاطر حرآتی است آه
ما نسبت به خورشید داریم
قرار گرفته است. چه چیز از آن قابل تسخیر
برای ماست؟ جاذبه، گرما و نوری آه می دهد. در قرآن از شمس ها
و
اقمار دیگر صحبت نشده است ، چون شمس و قمر ما نیستند. چون قرآن
بیان للناس است، هدی للناس است. از هر
پدیده ای آه حرف می زند ربطی
به ما انسان ها دارد.
مطلق روشنایی و درخشش را نور گویند و روشن گری
.«5/ هو الذی جعل الشمس ضیاء والقمر نورا 10 » می فرماید
را ضیاء.
این مطلب آه خورشید جعل شده است، تأآید می آند آه شمسی آه در قرآن مطرح
است آن چیزی است آه ما
می بینیم. جعل برای پدیده های مهم اتفاق می
افتد، مثل امامت، خلافت انسان. آن آره ای آه خارج از جو است
جعل
نشده است.
قرآن به لحظه لحظه ی زندگی ما مربوط است. در زندگی
ما شمس و قمر مصادیقی دارند آه باید آنها را پیدا آنیم. هر
چیزی در
آفرینش خصوصیات شمس را داشته باشد- ثبات، جاذبه،گرما،روشنگری- می شود
مصداق شمس؛ مانند وجود
زن. زن با حرارت و جاذبه ای آه دارد به آانون
خانواده گرما می بخشد. و همچنین افراد خانواده حول محور زن
مانند
اقماری سازماندهی می شوند. زن اگر نباشد مرد به تنهایی انگیزه
هیچ آاری را ندارد.
- ضحی : زمانی است آه روشنایی و گرمای خورشید
تمام ناحیه ای را آه در معرضش قرار گرفته را می گیرد.
و أغطش لیلها
وأخرج ضحاها »،«1/ والضحی واللیل 93 » . با توجه به آیات می بینیم آه
در مقابل لیل و عشاء قرار دارد
عشاء آغاز تاریكی شب است. .«46/
آأنهم یوم یرونها لم یلبثوا إلّا عشیة أو ضحاها 79 »،«29/79
و » ،
خطاب به آدم می فرماید آه در بهشت گرسنه نمی مانی، عریان نمی مانی،
تشنه نمی مانی، آفتاب زده هم نمی شوی
به نظر می رسد آه عمده ترین
خصوصیت ضحی پخش گرما است ، وگرنه .«119/ أنك لا تظمؤا فیها ولا تضحی
20
از صبح صادق آه هوا روشن است تا وقت ضحی.
- قمر : آوآب سماوی
است آه از خود نوری ندارد ونور خورشید را می گیرد و منعكس می
آند.
نور ماه منیر است ولی سراج نیست. گرما ندارد و خیلی روشنگر
نیست. قمار را به خاطر پنهان آاریش و چون در نور
آم انجام می شود
نام گذاشته اند. ضمن اینكه درآمد قمار هم زندگی را نمی چرخاند، مثل نور
ماه آه جایی را روشن نمی
آند و ضیاء ندارد.
- تلی : چیزی را
از بیرون گرفتن و اظهار آردن. انعكاس دادن چیزی از جایی به جایی.
از
این آیه دو نكته برداشت می شود اول اینكه در این انتقال هیچ نیازی برای
شخص تلاوت «2/ یتلوا علیهم آیاته 62 »
آننده دیده نمی شود. دیگر
اینكه ما آیات را قبلاً نمی دیدیم، یعنی ضمن این انتقال چیزی بر ما
نمایان می شود آه قبلاً
« راه نمایی » هم همراه است. آار پیامبر «
معنی آردنی » نمی توانستیم خودمان ببینیم. پس در تلی ضمن انعكاس
یك
است ، نشانه ها را به نشانی تبدیل می آند.
فرق تلاوت با قرائت
این است ، قرائت یعنی چیزی را از درون ابراز آردن، ازبینشی ابراز آردن.
لذا قرائت هیچ وقت
مفعول ندارد. در نماز هم قرائت واجب است، نه سوره
ی حمد. یعنی یك بینشی باید داشته باشیم آه اگر این بینش درست

الرحمن. علّم القرآن » باشد می شود سوره ی حمد. قرآن در درون همه هست.
از غیب هم نیامده چرا آه می فرماید
با توجه به این آیه قرآن ذآر
است. به پیامبر هم « انّا نزّلنا الذآر » ؛ هیچ انسانی قرآن را حفظ نمی
آند، به یاد می آورد
گفتند اقرأ، نگفتند چه چیز را بخوان.
والقمر
إذا تلاها، قمر خورشید را تلاوت می آند(ها به شمس بر می گردد). معنای
تلی با تولی و تبعیت متفاوت است.
ماه وساطت دارد، سفیر بین خورشید و
زمین است. این تلاوت همیشگی است. ماه در روز هم دیده می شود، در
روز
هم تلاوت می آند.

امام نسبت به پیامبر نقش قمر را بازی
می آند. ترجمان وحی است، تلاوت می آند ضیاء پیامبر را. در خانواده هم
مرد
نسبت به زن نقش قمر را بازی می آند. محبت مادر باید به مرد
منتقل شود و از مرد به بچه منتقل شود، وگرنه بچه می
سوزد از گرمای
مادر. محبت مادر آه حدی ندارد، این باید جایی فیلتر شود و تحلیل شود
بعد به بچه منتقل شود. ولایت
پدر باید از این طریق به بچه تفهیم
شود. هنر بزرگی نیست آه مادر برای بچه پدر هم باشد، بلكه ظلم بزرگی است
آه
برخی مادران هم به خود و هم به خانواده ی خود می آنند.
- نهار
: تداوم روشنایی و ضحی را گویند، آه دارای حدودی است.
فرق نهار با
یوم این است آه یوم یك مرحله است و در آن حقیقتی تجلّی پیدا می آند؛
مانند یوم الدین. امّا در نهار ظاهر
اشیاء نمایان می شود، یعنی
واقعیت ها تجلّی پیدا می آنند. نهار دارای تقسیم بندی هایی است: فجر
اول+ فجر صادق+
صبح + طلوع + ضحی+ ظهر+ عصر+ غروب + عشاء. نهار
حالتی است آه زمین توجه می آند به خورشید.
- جلی : نمایان
آردن.آشكار آردن.
نهار خورشید را تجلّی می دهد یا اشراق دارد؟ نهار
شمس را تجلّی می دهد. اشراق جلّای خاص است. اشراق چشمه ای
،« اشرقت
الأرض » است آه از درون به فوران درآمده. اشراقیون از درون آشف و شهود
می آنند. در قرآن آمده است
یعنی زمین نمایان می آند درون خود
را.
- لیل : زمانی است آه همه ی اشیاء مرئی نامرئی میشوند. وجود
خارجی ندارد و از پشت آردن زمین به خورشید به
وجود می آید.
لیل
همان ظلمت نیست. ظلمت چیزی در درون ماست. در لیل هم می توان دید ولی در
ظلمت نمی توان. امام صادقعلیه السلام
به یكی از یارانش فرمود: در شب
چه می بینید؟ گفت ستاره ها را. فرمودند آه ملائكه هم آه در شب به زمین
نگاه می
آنند خانه های روشن را می بینند. خانه هایی آه با چراغ ذآر
روشن است. امیرالمؤمنینعلیه السلام نیز در خطبه ی متقین
توضیح می
دهند آه متقین چگونه در شب آسب نور می آنند آه در روز می درخشند و نور
افشانی می آنند. پس در
شب می توان دید اگر پرده ی شب را آنار
بزنیم.
- غشی : به چیزی می گویند نامرئی آه چیزهای مرئی را می
پوشاند.
غشا مانع نور نیست. ظلمت در مقابل نور است و نور را جذب می
آند و انعكاس نمی دهد (یخرجهم من الظلمات إلی
النور). غشا نوعی
حفاظت است.

***

Artaban
09-22-2008
پیک 104

امیدوارم "آف تاپیك" نباشه!
ولی اینجا حدیثی
هست كه بسیار جالبه!
خانه
کسانی که در نماز جماعت شرکت نمیکنند را بسوزانید! (صادق!)



نقل قول:سایت
مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن
چهل داستان و چهل حدیث
از
امیرالمؤمنین على علیه السلام
عبداللّه صالحى

(نماز جماعت یا
تخریب خانه )
مرحوم شیخ طوسى به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه
علیه حكایت فرماید:
روزى به حضرت امیرالمؤ منین امام علىّ بن ابى
طالب علیه السلام خبر رسید: عدّه اى از مسلمانانى كه در همسایگى مسجد
زندگى مى كنند، به نماز جماعت در مسجد حاضر نمى شوند.
پس آن گاه
امام ، امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام در جمع نمازگذاران حضور یافت و
بعد از اقامه نماز، ضمن ایراد خطبه اى اظهار داشت :
شنیده ام عدّه
اى از افراد، در مساجد ما و در صفوف مؤ منین مشاركت ندارند و با ما به
نماز جماعت حاضر نمى شوند. از این به بعد، كسى حقّ ندارد با آن
ها هم غذا و همنشین و هم سخن گردد. و همچنین كسى حقّ ندارد با ایشان
پیمان زناشوئى ببندد و یا به ایشان كمك نماید، تا مادامى كه آنان نیز
همانند دیگران در جمع مسلمین حضور یابند و در نماز جماعت شركت
كنند.
سپس آن حضرت افزود: چه بسا ممكن است دستور دهم كه خانه هاى
چنین افرادى را بر سرشان(!) تخریب كرده و
آتش زنند و بسوزانند
، مگر آن كه از این عملشان دست بردارند و به
درگاه الهى توبه نمایند.
امام جعفر صادق علیه السلام در ادامه
افزود: مؤ منین به وظیفه خود كه امیرالمؤ منین علىّ صلوات اللّه علیه
مشخّص نموده بود عمل كردند و با افراد متخلّف ترك معاشرت و معامله
نمودند، تا آن كه بالا خره ، آن ها از عمل خود پشیمان شده ؛ و همراه
دیگر نمازگذاران در مساجد؛ و نماز جماعت شركت كردند.)
خیلی جالبه شكل گسترش اسلام در بین حتی خود
تازیها! [عکس: 26.gif]


***

Mazdak Bamdad
09-22-2008
پیک 105

kamran333 نوشته: [عکس: 25.gif]


حـرکـت
زمین

[b]«او زمین و سیارات منظومه شمسی را هر کدام بجا و بمورد
آفرید. شب را بر روز می پیچاند در حالیکه روز را بر شب می پیچاند. و
خورشید و ماه را مناسب نمود.ه
ـمه[عکس: 25.gif] آنها
تا زمان مشخصی در حرکت هستند». ( زمر 5
)


نکـتـه آیه: سیارات، زمین، خورشید و ماه تا زمان تعیین شده
ای در حرکت خواهند
بود:

[b]http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-farsi.jpg[/b]
[B]عـلـم نـجـوم عـصـر پیامبر میگفـت: زمین ثابت و مرکز جهـان است. ایـن
تـئوری تا سال 1543 بقوت خود باقی بود. در آن تئوری (یعنی وقتی زمین
ثابت و مرکز جهان باشد و خورشید و سیارات بدور زمین بچرخند)، ما می
بایست سیاره زهره راهمیشه به شکلی که در تصویر سمت چپ می بینیم، بصورت
هلالهای ماه ببینیم. ولی وقتی انسان تلسکوپ بکار گرفت دید که سیاره
زهره به شکل ماه کامل (ماه شب چهارده) پیدا است (تصویر سمت راست).
نتیجه این شد که زهره می بایست به آن طرف خورشید رفته باشد و آن طرف
خورشید باشد تا بتواند به این شکل نور خورشید را بازتاب بدهد. و نتیجه
این شد که زهره در واقع دور خورشید می گردد نه به دور زمین. و از اینجا
بود که انسان نتیجه گرفت که خورشید در مرکز است و سیارات به دور آن می
گردند.
[/b]
[b]از آنجا
که مسلمانان معمولاً چیزهای خارجی را دوست دارند و می پسندند، دنبال
اندیشه های علمی آن دوران رفته بوده اند و مانند بقیه نوشته اند که
زمین به دورخورشید می گردد، در حالیکه آیه خیلی صریح و
واضح
پس از اینکه از
سیارات و زمین و ماه و خورشید صحبت می کند می گوید
: همه آنها (یعنی هر یک از سیارات و زمین و خورشید
و ماه)
تا زمان
تعیین شده ای در جریان هستند (یعنی حرکت می کنند).
یکی از حرکتهای خورشید حرکت آن در مداری
در کهکشان راه شیری با سرعت 900000 کـیـلـومتر در ساعت است، که 225
میلیون سـال طـول می کشد تا آن را طی کند. و حرکت ماه نیز اینست که
بدور زمین در حرکت است.

مدت زمان حرکـت آنها نیز چنانکه آیــه
مطرح کرده جاودانه نیست بلکه مدت زمان مشخصی
دارند.

[/quote]




بیخود است،
چون در جای دیگر قران گفته است كه : آنها
[نیكوكاران] تا زمانی كه زمین
و آسمانها پا برجایند، در بهشت خواهند بود!
پس اگر قرار باشد خورشید
از میان برود كه زمین دیگر نمیتواند باشد و
اسمانها هم كه از آنها بارها
بعناون سیارات منظومه ی شمسی ! و غیره یاد
كرده اند هم نخواهند بود
و وعده ی بهشت پوچ از اب در میاید!
اینجا هیچ
معجزه ی علمی ! هم دركار نیست، چون این اشاره به قیامت
است كه از اموزه
های اسلامیست و ربطی به فیزیك ستاره ای و نابودی
خورشید و ( زمین ) و ماه
در چند میلیارد سال دیگر ندارد، چون باقی
جهان همچنان بجای خود است و این
ها تنها یك دانه ی شن هم در برابركهكشانها بشمار نمیروند.
[/نیكوكاران] تا زمانی كه زمین [BR]


***

kamran333
09-22-2008
پیک 106

راهـنـمـای مـسـیـر یـابـی
زمین

( نوح 19-20)
« و همینطور خدا زمین را برای
شما نشانه دار درست کرد تا بتوانید راه هایِ بازِ آن را طی
کنید».

[color=black]نکـتـه آیه: زمین نشانه ای دارد که انسان می
تواند با آن راههای باز را طی کند:

راهـهـای بـاز زمـین، راهـهـای دریائی، هـوائی و بیابانـی
هـستـنـد که بصورت http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-zamin.GIFجاده
نیستند. و نشانه داری زمین نیز قطب مغناطیسی آن است که بمثابه نشانه عمل می
کند. انسان با تقسیم بندی نمودن زمین و قـطب نما، مسیرهای هوائی و دریائی و
زمینی که بصورت جادهنیستند را جهت یابی و پیدا می کند و بسوی مقصد مورد نظر
خود پیش می رود.

آیه
مزبور نقـل قول از حضرت نوح است. یعنی وی چند هزارسال پیش از میلاد این موضوع
را به مردم خود گفـته بوده است، ولی مردم طبق عادت همیشگی خود به وی می
خندیده اند.



***

Mazdak Bamdad
09-23-2008
پیک 107

نوح
ترجمه فارسی مکارم
و خداوند زمین را براى شما فرش گسترده‏اى قرار
داد
«[color=blue]19»تا از راههاى وسیع و دره‏هاى آن بگذرید (و به هر
جا مى‏خواهید بروید)!»
«[color=blue]20»

ترجمه فارسی فولادوند
و خدا زمین را براى شما فرشى [گسترده]
ساخت[/گسترده]
ساخت
[size=2] «19» تا در راههاى فراخ آن بروید «[color=blue]20[/size]»[/font][/font]
ترجمه انگلیسی یوسف علی
"'And Allah has made the earth for you as a
carpet (spread out),
[color=red] «[color=blue]19
» "'That ye may go about
therein, in spacious roads'"

«
[color=blue]20
»
[/font]
http://www.tooba-ir.org/guide.asp?fn=_bo...ran/s1.asp


اینجا هم در بازگردان راستین ان میبینیم كه باز
شارلاتان های سایت قران شناسی تقلب كرده اند!

***

Mazdak Bamdad
09-23-2008
پیک 108

kamran333 نوشته: مزدک گرامی اگر برایتان ممکن است و
زمان دارید مقدمه کوتاه یا حتی چکیده ای برای ابتدای کتاب پاسخ به
جفنگیات سایت قرآنولوژی به من بدهید.

بسیار زیبا خواهد شد
اگر کتاب با نوشته شما آغاز شود(در حد چند خط هم باشد ممنون می
شوم)



از سده ی پیش، كه دانش راه خود را در اندیشه های
مردم،
در شمار یك بنمایه باورپذیر و تكیه گاه استوار
باز كرد، زمزمه هایی از سوی
اسلامیست ها براه
افتاد كه قران هم دانشیك ( علمی) است و فزون تر
از
انم، دارای "اعجاز علمی" هم میباشد. آماج این
گونه ادعا ها، هر آیینه سود
جستن از پذیرفتگی
دانش در نزد مردم، و واگیر دادن این پذیرفتگی و
باور
پذیری ( اعتبار) به قران تازی و تهی از دانش
و آدمی گری بوده و هست. اكنون
بویژه پس از
پیروزی اسلامیست ها در ایران و یافتن بنمایه های
پولی و
نیروی رسانه ای، تارنماهایی زیر نام
" قران شناسی " پدید آمده اند كه یك
رشته ادعا ها
در همین باره ی " اعجاز علمی"! قران در ان
بازتاب یافته
است. این ادعا ها بسیار از سوی
اسلامیست ها، از انجا برداشت شده و در
فاروم ها
و وبلاگ ها و رسانه های گوناگون كپی میشود.
این بود كه برآن
شدیم كه یك یك و تك تك این ادعا
ها را بررسی كرده و چند و چون درستی آنرا
نشان
دهیم. ما برای بازگردان ها و سفرنگ ها( تفسیر)
از تفسیر المیزان
علامه طباطبایی و یا بازگردان
های مكارم و فولادوند و ..سود بردیم كه
اسلامیست
ها نتوانند با سفسته ( سفسطه) " شما زبان تازی
نمیدانید" و
"شما كارشناس " قران نیستید، بسراغ
ما بیایند. در این جا ما نشان دادیم كه
نه حتی یكی
از ادعا ها درست نیست، بلكه با نگرش به ترفند ها
و دروغ
هایی كه دراینكار بكار بسته شده، این ها
را در كاتگوری "جفنگ" جای دادیم.
در اینجا برای
هر ادعایی پاسخی فراهم شده است كه میتوان در
رویارویی با
اسلامیست هایی كه از تارنمای قران-
شناسی برداشت میكنند، این پاسخ را
برداشت كرد.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#14

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #13

***

kamran333
09-24-2008
پیک 109

البته جفنگیات اینها ادامه دار است ! ولی تا
زمانی که زنده باشیم و مزدک گرامی بخشش کند(از دانش خویش) ادامه خواهیم داد و
مجموعه این پاسخ ها را به شکلی زیبا درآورده و در ایران پخش خواهیم
کرد

..................................................
..

سنگینی مواد درون
زمین

( زلزله 1 - 2
)

«آنگاه که زمین لرزش خود را بلرزد ــ و آنگاه که زمین سنگینی های خود را بیرون
بیاورد
».

نکته آیه: مواد درون زمین سنگین
است:

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...--khak.JPG
[b]هرچه از سطح زمین رو به عمق برویم مواد درون زمین سنگین تر است.
یکی بدلیل اینکه نسبت عناصر سنگین تر (مانند آهن) نسبت به عناصر سبک تر بیشتر
می شود، و دیگری بدلیل فشار وزن مواد بالای آن. چنانکه هنگامی که چند گونی
خاکرا روی هم می چینیم، گونی دومی که زیر فشار گونی اولی است فشرده تر است.
یعنی مثلا اندازه یک سانتیمتر مکعب خاک در گونی دومی بیش از اندازه یک
سانتیمتر خاک در گونی اولی است و در نتیجه سنگین تر است. و یک سانتیمتر مکعب
خاک در گونی سومی که زیر فشار دو گونی بالاتر از خود است از گونی دومی بازهم
بیشتر تر است و در نتیجه سنگین تر است، و همینطور که رو به پائین برویم
گونیها فشرده تر می شوند. و به این ترتیب موادی که آتش فشان از اعماق زمین
بیرون می ریزد مواد سنگین هستند.

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-24-2008
پیک 110

آنگاه كه زمین
به لرزش [شدید] خود لرزانیده شود[/شدید] خود لرزانیده شود[/font][size=2]
«
1»
[/size]
و زمین بارهاى سنگین خود را برون
افكند
«2»

و انسان گوید [زمین] را چه شده است[/زمین] را چه شده است «[size=4]3[/size]»[/font][/font]
[color=#000000][color=red][color=#000000]آن روز است
كه [زمین] خبرهاى خود را باز گوید[/زمین] خبرهاى خود را باز گوید
[size=2]
«
[color=blue]4
»
[/size]
[/font]

http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/qura...=Far_folad


نخست میبینیم كه زمین را مانند موجود زنده ای ، مثلا ً
شتر
میپندارد كه بارهای سنگینی بروی ان است و با لرزانیدن
آن، بارهای
سنگین خودش را بیرون می افكند و تازه آغاز
به گفتن داستان و حدیث هم
میكند!


از سوی دیگر قران كوه ها را چیزهایی میداند كه برای
ثبات
زمین از سوی الله بر روی فرش زمین قرا داده شده اند،
مانند سنگ
هایی كه روی نمد در بیابان مینهادند كه باد نبرد!در روز قیامت این كوه
ها از جا كنده شده و یا ذوب میشوند،


كه انداختن بار سنگین به این چم است.


تازه آدمی هم میدانسته است كه درون زمین، مانند درون
غار
ها پر از سنگ و سنگینی هاست، و اگر منظور این هم باشد،
معجزه ی
دانشیك نیست.


از سوی دیگر، گزاره های " علمی" شیادان این سایت
هم
مسخره هستند. سنگینی عناصر به این پیوندی ندارد كه
آنها مانند كیسه
های شن در زیر فشار ! سنگین شده اند،
بلكه به شمار پروتون های هسته اتمش
بستگی دارد كه
یك عنصر را سنگین و یا سبك بنامند، برای نمونه، اورانیوم
یك
عنصرسنگین است كه در رویه كره ی زمین هم پیدا میشود و
از كانی ها
بیرون كشیده میشود، همچنین سرب یا زر (طلا)
عنصر های سنگین تر از اهن اند
ولی در پوسته ی زمین هم
پیدا میشوند . اینكه هسته گویال زمین از آهن است،
به
این فرنود دانشیك است كه ستاره ای كه پس از تركیدن
آن، منظومه ی
شمسی از ان درست شده، در روند جوش
هسته ای به گام " آهن سازی" رسیده بوده
است، كهچندین گام پس از هلیوم سازی و غیره است.

***

kamran333
09-24-2008
پیک 111

تشبیه زمین به حیوان خوش سواری
(
ملک 15 )

«اوست که زمین را "مانند یک حیوان سواری که سواره احساس ثبات و
آرامش می کند" کرد».

واژه « ذلـولاً » تشبیه بلیغ
است به معنی «کالذلول» به معنی «مانند ذلول».و ذلول به معنی: "حـیـوان سـواری
اسـت کـه سواره آن احساس آرامش و راحتی و ثبات می کند" و به قـولی بمعنی:
"حـیـوان خوش سوار" است.

نکـتـه آیه: زمین مانند حیوان سواری که سواره احساس ثبات و آرامش
می کند می ماند:

تشبیه
زمین به "حیوان سواری که سواره آن احساس ثباتو آرامش می کند" یعنی چه؟ یعنی
اینکه زمین حرکات مختلـف دارد ولی مانند یک حـیـوان خـوش سـوار کـه انـسـان
بـر روی آن احسـاس ثبات و آرامـش می کند، حرکات آنرا احساس نمی کند.

[b]زمـین حرکات
زیادی دارد. از جمله
: دور خود می گردد، دور خورشید می گردد، به
پهـلو
متمایل می شود،
محور آن حرکت دایـره ای کوچکی می زند. و مانند حیوان خوش سوار می
ماند.

و فعل
«جَـعْـل» به معـنی: «کـردن وقـرار دادن»، به ایـن معنی است که زمین در آغـاز
آرام و با ثبات نبوده است. بلکه بعدها چنین کرده شده. زمین نیز در واقع در
ابتدا متلاطم و لرزان بوده
است
.

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-25-2008
پیک 112

او كسى است كه
زمین را براى شما رام كرد،

بر شانه‏هاى آن راه بروید و از روزیهاى خداوند
بخورید;

و بازگشت و
اجتماع همه به سوى اوست!
«15»

آیا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان
است
[/font]
در امان مى‏دانید كه دستور دهد
زمین بشكافد و
[/font]
شما را فرو برد و به لرزش خود ادامه دهد؟! «[size=4]16[/size]»[/font][/font][/font]
[color=#000000][color=red][color=#000000]یا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان
مى‏دانید
[/font]
[color=#000000]كه تندبادى پر از سنگریزه بر شما فرستد؟! و
بزودى
[/font][/font]
[color=red][color=#000000]خواهید دانست تهدیدهاى من چگونه است![color=red] «[color=blue]17»
[/font][/font][/font]
[color=#000000][color=red]http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/qura...ar_makarem[/font][/font]



اینهم بخود است، چون مردم میدانستند كه زمین لرزه
چیست و
یا اینكه گاهی زمین شكاف بر میدارد و غیره.
این به حركت چرخشی و گردشی!
گویال زمین هیچ
پیوندی ندارد و اینها اصلا ً در اینجا هیچ موردیتی
ندارند.
با نگاه به ایات پس از این ایه، میبینیم كه الله برای
ترسانیدن!
مردم میگوید كه آیا به زمین دستور بدهیم كه شكافته شودو
بازهم به لرزش خود ادامه دهد؟ [color=#ff0000]•[/font][/font]
[/font]

***

kamran333
09-25-2008
پیک 113

خطوط دفاعیآسمان
(حجر 16 - 18 )
«در آسمان خطوط دفاعی درست
کردیم و آنرا برای بینندگان زیبا نمودیم. و آنرا از دخول هر شیطانِ شلیک شده
ای حفظ نمودیم. و آنی که از روزنه ای وارد بشود به شهاب دیدنی تبدیل
میشود».

«بُرُوجْ»
جمع بُرْجْ است. بُرج در اصل بمعنی: رفاه و برخورداری چشمگیر است. بعد بطور
ضمنی و تلویحی به: قلعه، بارو و کاخِ بیش از یک طبقه اطلاق
شده

است
. و بعد بنابر کارکرد
قلعه و بارو در نبردها، بطور ضمنی وتلویحی به: "استحکامات و خط دفاعی" برج
اطلاق شده، و در آیه به این معنی بکار گرفته شده
است.

شیطان صفت است
و به هر چیزی که برای زندگی تهدید دارد اطلاق می شود. در آیه به: طوفانهای
خطرناک خورشیدی اطلاق شده که انفجارات خورشیدی آنها را شلیک می کند.

و «استراقسمع» بمعنی:
دزدکی گوش دادن، و از لابلای روزنه ای نفوذ کردن است.

نکات آیات: 1ـــ آسمان خطوط دفاعی دارد. 2ــ
آنچه از روزنه ای (از میان خطوطدفاعی) می تواند وارد آسمان بشود به شهاب
دیدنی تبدیل می شود. 3ــ آسمانِ برای بینندگان زیبا کرده شده است.

1ـــ آسمان خطوط دفاعی
دارد:

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-farsi.JPG
نیروی مغناطیسی زمین، دور زمین کمربندهای
مغناطیسی به شکلی که در تصویر می بینیم درست می کند، که دامنه آنها تا آسمان
کشیده می شود.
انفجارهای
سطح خورشید پیوسته توده های خطرناک گازی را در فضا شلیک میکنند، که بصورت
جریانهای باد و طوفان بطرف زمین می آیند. این بادها وقتی به زمین می رسند
توسط این کمربندهای مغناطیسی دور زمین به شکلی که در تصویر می بینیم به اطراف
زمین منحرف کرده می شوند. و به این شکل این کمربندها به مثابه استحکامات و
خطوط دفاعیِ آسمان عمل می کنند.

3ــ آنچه از روزنه ای (از میان خطوط دفاعی) می
تواند وارد آسمان بشود به شهاب دیدنی تبدیل می
شود:

بخش ناچیزی از
طوفانهای خورشیدی که به اطراف زمین منحرف می شوند، در نhttp://www.quranology.com/t-ketab/zamin/shahab.GIFواحی
قطبی که کمربندهای مغناطیسی ندارد یا ضعیف است موفق می شوند که به درون جو
نفوذ کنند. وقتی وارد می شود انرژی الکتریکی تولید می کند و درجاهائی که
گازها متراکم تر هستند به درخشش تبدیل می شود و انسان آنرا به شکلی که در
تصویر می بینیم می بیند. قرآن آنرا شهاب نامیده است. (شهاب به: درخششهای شعله
گونه، آتش ساطع، پاره آتش، و مواردی از این قبیل اطلاق می
شود)
.

3ــ
آسمانِ ما برای بینندگان زیبا کرده شده:

آسمانی که ما می بینیم، چنانکه قرآن گفته: برای
بینندگان (یعنی برای ساکنین http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...--ziba.GIFزمین)
زیبا کرده شده. زیبائی آن ناشی از بازتاب نور خورشید توسط عناصر جو است که پس
از شکل گیری جو به شکل کنونی خود صورت گرفته است، و پیش از آن چنین نبوده
است. نورخورشید از امواج نور زیادی تشکیل می شود که هر کدام رنگ خود را دارد،
وقتی با ذرات غبار و بخار برخورد می کند، نور آبیِ آن بیش از بقیه نورها پخش
می شود و به آسمان رنگ آبی می دهد.

و در سوره ق آیه 6 می خوانیم: آیا به آسمان
بالای خود نگاه نمی کنند ببینند چگونه آن را ساختیم و آن را زیبا نمودیم و
هیچ سوراخ و شکافی ندارد. (أَفَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ
كَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ). معنی سوراخ و
شکاف نداشتن آسمان اینست که اگر سوراخ و شکافی می داشت، پشت آن دیده می شد. و
این به این معنی است که پشت این آسمانِ آبی که می بینیم چیز دیگریهم هست که
با آن فرق می کند. واقعیت هم همین است:

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...---jav.JPG

وقتی از آسمان (یعنی از محدوده جو) خارج بشویم
می بینیم که پشت آسمان که آن را زیبا می بینیم فضای سیاه وجود دارد. این
تصویر از بیرون از آسمان (یعنی بیرون از محدوده جو) و در روز گرفته شده.
چنانکه می بینیم پشت آسمان فضا است ورنگ آن نیز سیاه
است.



***

Mazdak Bamdad
09-25-2008
پیک 114

ما در آسمان
برجهایى قرار دادیم; و آن را براى بینندگان آراستیم
«[color=blue]16»
[/font]
[color=#000000]و آن را از هر شیطان رانده شده‏اى حفظ
كردیم;
[color=red] «[color=blue]17
»
[/font]
[color=#000000]مگر آن كس كه استراق سمع كند (و دزدانه گوش فرا
دهد)
[/font]
[color=#000000]كه «شهاب مبین‏» او را تعقیب مى‏كند (و
مى‏راند)
[color=red] «[color=blue]18
»
[/font][/font]
[color=red][color=#000000]و زمین را
گستردیم; و در آن كوه‏هاى ثابتى افكندیم;
[/font][/font]
[color=red][color=#000000]و از هر
گیاه موزون، در آن رویاندیم;
[color=red]
«
[color=blue]19
»
[/font][/font]


بیخود است.
اینجا هم آسمان را به معنی " اتمسفر" یاهمان
جو زمین
و كمربند وان الن تفسیر كرده است، هرجور كه بدرد
این
شارلاتانی میخورد، گاه سماء و سماوات را به منظومه ی
شمسی و گاه جو
و یا كمربند آهنربایی وان آلن بازگردان
میكنند! تازه معنی بروج هم خطوط
دفاعی نیست، بلكه
همان برجهای ١٢ گانه ی فلكی است كه همان صورت
های
فلكی امروزی هستند كه گویا الله آنها را برای زیبایی
و پیدا كردن راه
آفریده ! گویا اگر شكل انها جور دیگری بود،
نه زیبا بودند و نه میشد راه
ها را پیدا كرد!!
تازه میگوید كه شهاب ها ، برای دفع اجنه هستند كه
در
جای دیگر آنها را ستاره ! دانسته است كه از سقف
آسمان
میافتند!
دیگر اینكه، نمیگوید كه مردم زمین را از شر سنگ
آسمانی و باد
های خورشیدی نگه داشتیم، بلكه
میگوید كه خود آسمان را از شر ( استراق سمع)

شیاطین نگهداری میكنیم.


اینهم كه میگوید كه آسمان هیچ سوراخ و شكافی ندارد
هم
مسخره است، چون آسمان وجود خارجی ندارد و
فضا هم ازاد و بدون درب و مانع
است و به مریخ هم
ماهواره فرستاده ایم. این سخن از روی
كیهانشناسی
بتلمیوسی است كه در قران هم امده، و در آن آسمان
های را سقف
های بلورین محكمی میدانسته اند كه
در آن سوراخ و شكاف نیست ولی هرگاه خدا
بخواهد
درب های آسمان را باز میكند و یا اسمان را میشكافد ویا تكه
ای از انرا بر سر كفار می اندازد!!

***

kamran333
09-25-2008
پیک 115

میزان آب و
خشکی زمین

واژه
«بَـحْـر» به معنی دریا 41 بار در قـرآن بکار رفـته و واژه «بَـرّ» به معنی
خشکی 12 بار. «12» بـار 29 درصـد «41» بار است. خشکی سـطح زمـیـن نیز 29 درصد
است و 71 درصدبـقـیه آن آب است.


***

Mazdak Bamdad
09-25-2008
پیک 116

ما زمان نداریم كه بگردیم كه آیا چنین ادعایی درست است و

اینكه آیا این "بر" همه جا هم به چم خشكی آمده و غیره.
چیزی كه میتوان
گفت اینست كه پوسته ی كره ی زمین در
دگرگونی است و یكسان نمیباشد كه
همواره ١٢/۴١ بماند
و یا باشد. تازه در ١۴۰۰ سال پیس هم مانند اكنون
نبوده
و دیگر اینكه این سنجش تقریبی است و نه دقیق.
بیگمان با بالارفتن
تراز دریا ها در پی گرم شدن زمین،
درسد دریا ها بیشتر میشود و یك واژه ی
" بحر" بیشترباید در قران پیدا كنند!


فزون برین، دوست ما كاربر پاكدین با هوشمندی به ترفند
دیگر
این شارلاتان ها اشاره كردند و آن اینكه نسبت خشكی ها
به

دریاها ، 29 درسد نیست،40
درسد است، بلكه نسبت خشكیها به همه رویه ی زمین 29 درسد
میباشد: مدعی چشم بندی كرده!



***

pakdin
09-25-2008
پیک 117

kamran333 نوشته: [عکس: 27.gif]


[font=arial]میزان آب و خشکی زمین
[font=arial]واژه «بَـحْـر» به معنی دریا 41 بار در قـرآن
بکار رفـته و واژه «بَـرّ» به معنی خشکی 12 بار. «12» بـار 29 درصـد
«41» بار است. خشکی سـطح زمـیـن نیز 29 درصد است و 71 درصدبـقـیه آن آب
است.
[عکس: 27.gif]
[عکس: 28.gif]
خشکی
زمین + دریاها=کل سطح زمین

خشکی زمین تقسیم بر کل سطح زمین=29
صدم

اگر بخواهیم همین قیاس را بکنیم :

تعداد کلمه خشکی + تعداد
کلمه دریا=41 + 12=53

12/53=22.6درصد
خشکی 22.6 می
شود


اگر بخواهیم نسبت خشکی به دریا را بسنجیم یعنی 12/41 آنوقت
قیاس آن می شود
29/71 می شود 40.8 درصد

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#15

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #14

***

kamran333
09-25-2008
پیک 118

به زیر رفتن
زمین در دریا

(اسراء 68
)

« آیا خیالتان راحت است از
اینکه کـنار خشکی را به زیر نخواهـد کشید»؟

نکـتـه آیـه: امکان به زیر رفتن کنار خشکی امری
منتفی نیست:

اینکه
آیه بزیر رفتن کنار خشکیرا امری غیر ممکن نمی داند و توجه انـسان را به آن
جلب می دهد، به این معنی است که در آنجا اتفاقی یآ اتفاقاتی می افتد که
احتمال و اhttp://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-darya.GIFمکان
به زیر رفـتن کنار خشکی را مـنـتـفی نمی کند.

دریاها در واقع روی قـشر اقیانوسی زمین قرار دارند و
قشر اقیانوسی زمین نیز بشکلی که در تصویر می بینیم زیر قشر قاره ای می رود. و
در وضـعـیـتی که امکان رو به پائـیـن چرخیدن بخـش مـربـوط به خـشـکـی قـارهای
(کـه در نـزدیـکـی خـشکی است) وجود دارد.

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-26-2008
پیک 119

kamran333 نوشته: [عکس: 27.gif]


به
زیر رفتن زمین در
دریا

(اسراء 68
)

« آیا خیالتان راحت
است از اینکه کـنار خشکی را به زیر نخواهـد
کشید»؟

..
. [عکس: 27.gif]
و هنگامى كه در دریا ناراحتى به شما
برسد،

جز او، تمام كسانى
را كه (براى حل مشكلات

خود) مى‏خوانید، فراموش مى‏كنید; اما هنگامى [/quote]

[size=2]كه شما را به خشكى نجات دهد، روى
مى‏گردانید;
[/size]
و انسان،
بسیار ناسپاس است!
«67»

آیا از این ایمن هستید كه در خشكى (با یك زلزله
شدید)

[color=blue]شما را در [color=red]زمین فرو ببرد، یا
طوفانى از سنگریزه بر

شما بفرستد (و در آن
مدفونتان كند
)، سپس حافظ
[/font]
[color=blue](و یاورى) براى خود
نیابید؟!
«[color=blue]68»
[/font]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/qura...m&PAGE=289


میبینیم كه اصولا ً بازگردان نادرست شده است
و سخن در
این ایه ها این است كه میگوید كه گروهی
از شما كه در دریا به توفان و غیره
برخورد میكنید،
از من ( الله) یاری میجویید كه غرق نشوید و سپس كه
به
خشكی رسیدید ، مرا فراموش میكنید، در حالیكه من میتوانم
در خشكی هم
شما را بزیر خاكها فروبرده و غرق كنم!در اینجا سخنی از بزیر دریا بردن
خشكی ها نیست!
یعنی ترفندی دیگر از شارلاتانهای
اسلامیست!



***

kamran333
دیروز
پیک 120

زمین نشست می کند و از آسمان
اجرام بزرگ آسمانی می افتد

( سبا 9 )

«آیا نمی توانند وضعیت
حال و گذشته زمین و فضا را ببینند و بدانند که اگر ما بخواهیم میتوانیم زمین
را زیر آنها پائین بکشیم یا اجسام بزرگ را از فضا روی آنها
بیندازیم»؟

نکات
آیه:
1ـــ مواردیاز پائین
رفتن زمین برای دیدن وجود دارد
. 2ـــ مواردی
از افتادن تکه های بزرگ از فضا در زمین وجود دارد
.
1ـــ مواردی از پائین رفتن زمین برای دیدن وجود
دارد:

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-zamin.GIF





اینجا نقطه و
نمونه ای از فرونشستن زمیناست.

2ـــ مواردی از افتادن تکه های بزرگ از فضا در زمین وجود
دارد:

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-farsi.JPG
در فـضـای دور و نـزدیـک ما اجسام کوچک و بـزرگ
زیـاد وجـود دارد. پارههای کوچک وقـتی بطرف زمین می آیند جو زمین آنها را می
سوزاند و پودر می کند. ولی بزرگ آنها گـاه گـاهـی بـطرف زمین میآیند. حفره ای
که در تصویر می بینیم مربوط به سقوط سنگ آسمانی در استرالیا است. (بزرگترین
حـفـره ای که تا کنون انسان آنرا پیدا کرده است در آریزونا است و 1300 متر
قطر دارد. یعنی به وسعت یک دهکده است)


***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 121

kamran333 نوشته: [عکس: 29.gif]


..............................................در
سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ
الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ=آفریدگار شـما آفریدگار سیارات و
زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! « فـطـر» از جمله به
معنی: ;از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن; است. هر
کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی جاذبه
آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود
و به این شکـل کره شکل می
گیرد..........................................
........
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14...tm#link295
انبیاء
آیه 56
قَالَ بَل رَّبُّكمْ رَب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ الَّذِى فَطرَهُنَّ
وَ أَنَا عَلى ذَلِكم مِّنَ الشهِدِینَ(56)
بازگردان و تفسیر
المیزان:


بلكه پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمین است كه
ایجادشان كرده است و من بر این مطالب گواهى مى دهم
(56)
--
ابراهیم (علیه السلام ) به طورى كه ملاحظه مى كنید حكم مى كند
به اینكه رب مردم ، رب آسمانها و زمین است ، و همین رب ، آن كسى است كه
آسمانها و زمین را بیافریده ، و او اللّه تعالى است ، و در این تعبیر
مقابله كاملى در بر ابر مذهب مردم در دو مساءله ربوبیت و الوهیت نموده است ،
چون مشركین معتقدند كه یك و یا چند اله دارند، غیر آن اله كه آسمان و زمین
دارد، و همه آن آلهه غیراللّه سبحان است ، و مشركین اللّه تعالى را اله خود،
و اله آسمانها و زمین نمى دانند، بلكه معتقدند كه اللّه تعالى اله آلهه ، و
رب ارباب ، و خالق همه است .
پس اینكه فرمود: ((بل ربكم رب السموات و
الارض الذى فطرهن ((، مذهب مشركین را در الوهیت از همه جهاتش رد كرده ، و
اثبات نموده كه هیچ معبودى نیست جز اللّه تعالى ، و این همان توحید است
...
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j14/mizan_34.htm


میبینیم كه باز این متقلب، ایجاد كردن را درست
كردن از
درون !! [عکس: 30.gif]معنی كرده و
و در اینجا هم
سماء را كه پیشتر منظومه ی شمسی [عکس: 30.gif]معنی
كرده بود، سیارات ی جز زمین معنی كرده ,شاخ
و برگ
دانشیك به قران پلید بیابانی داده است كه گروهیكم سواد و ابله را گول
بزند و آخوند سواری بگیرد!

***

kamran333
05-16-2008
پیک 122

با سپاس .برای بهزیوی(نیکزیستی) شایسته است قرآن
را به آخیه خانه(طویله -اصطبل) بفرستیم تا از آخوند تردامن(فاسق) رها
شویم.................فـاصـلـه گـرفـتـن سـیـارات و زمـیـن از
هـمـدیـگـر.............................. .......................انبیا
30-رعد2-رحمن7-..........................«آیا کسانیکه بخدا ایمان ندارند نمی
توانند ببینند کـه زمین و سیارات منظومه شمسی در آغاز ;بهم چسبیده; بـودند
بعد آنها را با نیرو از هم باز کردیم»؟....................................
........«خدا آنست که سیارات منظومه شمسی را با ستونهائی که آنها را نمی
بینید بلند کرد».........................................� �و سیارات منظومه
شمسی را بلند کرد و در آن ( در منظومه شمسی) تعادل ایجاد
نمود»........................................ .........نکات آیات: 1ـــ
زمین و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند، بعد از هم باز کرده شده و بلند
کرده شده اند. 2ـــ میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد. 3ـــ میان سیارات
تعادل وجود داد............................................ ......1ـــ زمین
و سیارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد از هم باز کرده شده و بلند کرده
شده اند:.......................................چن انکه پیش از این آمد
خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی در ابتدا در کـنـار هـم شکـل گرفته بوده
اند و بعدها از هم فاصله گرفته اند. علت اینکه قرآن دور شدن آنها را ;بلند
کردنِ; آنها توصیف نموده این است که بالای ما قـرار دارنـد و دور شـدن آنها
نسبت به ما حالتِ ;بلند شدن و بالا رفـتنِ آنها;
دارد.......................................... .....................2ـــ
میان سیارات ستونهای نامرئی وجود دارد:سیارات منظومه شمسی با نیروی جاذبه که
انسان آنرا بصورت ستونهای از موج تصور می کند و به شکـل سـتـون آنـرا رسم می
کند با هم نگـهـداشته شده اند.
..............................................3ـ� �ـ میان سیارات تعادل
وجود دارد:عـلـتِ کشیده نشدن سیارات بطرف همدیگر و یا هل ندادن همدیگر وجود
نیروی جذب و دفع متعادل میان آنها است. مثلاً خورشید زمین را بـطرف خود می
کشد و زمین در حرکت خود دور خورشید که رو به دور شدن از از خورشـیـد است خود
را از خورشید دفع می کند (که به آن نیروی گریز از مرکز گفته می شود). نیروی
کشش خورشید و دفع زمین به یک اندازه است، به این خاطر نه خورشید می تواند
زمین را بطرف خود بکشد و نه زمین از مدار خود دور خورشید خارج شده و به بیرون
از منظومه شمسی برود. از آنجا که زمین در مداری شبه بیضی دور خورشید می گردد
هنگامی که به خورشید نزدیک می شود سرعت آن بیشتر می شود، در نتیجه نیروی دفع
(نیروی گریز از مرکز) آن نیز بیشتر می شود که برابر می شود با نیروی جاذبه
بیشتر شده خورشید، و هنگامیکه از خورشید دور می شود و نیروی جاذبه خورشید
کمتر می شود سرعت حرکت آن نیز کمتر می شود، و به این شکل همیشه نیروی جذب و
دفع (نیروی گریز از مرکز) برابر است. این وضع در رابطه با همه اجرامی که در
مرکز هستند و اجرامی که در مداری دور آنها می گردند صادق است، مانند زمین و
ماه. .................................................. ...

***

Mazdak Bamdad
05-16-2008
پیک 123

اینهم بیخود است، چون نیروی گرانش به ستون ربطی ندارد
و
زمین مركز جهان و مركز گرانش نیست كه آسمان و یا
سیاره ها بر سر ما
بیفتند! و سیاره ها هم از این رو " بلند"
كرده نشده اند، چون راستای بالا
در كره ی زمین مطرح است
و نه در كیهان و منظومه ی شمسی!
دیگر اینكه
مانند همیسه، این سارلاتان ها، بازهم " سماء"
را " سیارات"!! و منظومه ی
سمسی معنی كرده اند كه چنین
نیست. شما در قران یك آسمان لایه ای سفت و سقف
ماننداست.

***

kamran333
05-19-2008
پیک 124

مزدک عزیز باا سپاسر فراوان از شما
............................... دور بردن گرما.......................(فرقان
45-46)..................................« آیا نمی بینی خدا چگونه (تا کجا)
گرما را کشید و دور برد؟ و اگر می خواست آنرا یکنواخت می کرد. افزون بر آن،
خورشید را نیز دلیلی برای آن قرار دادیم ـــ سپس آنرا در چنگ خود به طرف خود
کشیدیم کشیدنی نامحسوس».................................. .....ظِـلّ اسم
است بمعنی: چیز یکنواخت، یکسان، یکسانی و یکنواختی. در معنی دوم خود از جمله
به "سایه" اطلاق شده (به اعتبار: "یکنواختی حرکت آن و یا یکنواختی و یکسانی
آن با صاحب خود") ـــ و بعد به "گرما" اطلاق شده، (که اشاره ضمنی و تلویحی
بوده به: رفتن به "سایه"). در آیه به بمعنی "گرما" بکار گرفته شده است. و
گرما در آیه مجاز است. یعنی منظور از دور بردن گرما "دور بردن زمین" است. (در
مقدمه در رابطه با مجاز صحبت
شده)........................................... ............حرف « ثـُمّ »
پیش از فعلِ «جَعَـلـنـا» برای بیان رده و رتبه است. که چیزی را بالاتر یا
افزون بر چیزی قرار می دهد.............................«قبض» بمعنی: در چنگ
داشتن و در چنگ خود گرفتن است. و این به این معنی است که زمین در چنگ خورشید
است. (که ما آنرا نیروی جاذبه خورشید می
نامیم)....................................ن� �ات آیه: 1ــ گرما دور برده
شده است و متغیر قرار داده شده. 2ـــ علاوه بر دور بردن گرما خورشید نیز
دلیلی (سببی) برای عدم یکسانی گرما قرار داده شده. 3ـــ گرما (زمین) در چنگ
خورشید است و بطور نامحسوسی بطرف آن کشیده می
شود...................................1ــ گرما دور برده شده است و متغیر
قرار داده شده: زمین در آغاز پیدایش و شکل گیری خود در نزدیکی خورشید بوده
است. بعد دور برده شده و مداری تقریباً بیضی شکل برای آن در نظر گرفته شده تا
به خورشید دور و نزدیک بشود و گرمای زمین متغیر باشد......................
2ـــ علاوه بر دور بردن گرما، خورشید نیز دلیلی (سببی) برای عدم یکسانی گرما
قرار داده شده: نقاط سیاهی که روی خورشید می بینیم مناطقی هستند که سردتر از
بقیه سطح خورشید هستند. از آنجا که خورشید به دور خود می چرخد (تقریباً هر 4
هفته یک دور به دور خود می چرخد)، گاهی آن نواحی از خورشید روبروی زمین قرار
می گیرند و گاهی نیز نیستند. وقتی روبروی زمین هستند گرمای کمتری به طرف زمین
می آید. و به این شکل خود خورشید نیز در عدم یکنواختی گرما نقش
دارد.........................3ـــ گرما (زمین) در چنگ خورشید است و بطور
نامحسوسی بطرف آن کشیده می شود: گرما (که پیش از این گفتیم منظور از آن زمین
است) در چنگ خورشید است (که ما آنرا نیروی جاذبه خورشید می نامیم). و خورشید
زمین را به طوریکه برای ما نامحسوس است بطرف خود می کشد، و ما به خورشید
نزدیک تر می شویم و هوا گرمتر می شود، که همان فصل تابستان
است.......................... منظور از "چگونه" دور بردن گرما در آیه نیز
"تا کجا بردنِ آن" است. که منظور این است که زمین حساب شده از خورشید فاصله
داده شده است. یعنی اگر مثلاً دورتر برده می شد آبهای کمتری از سطح زمین
تبخیر می شد و یا اگر نزدیکتر از آنچه هست قرار داده می شد آبهای بیشتری
تبخیر می شد، و وضعیت آب و هوائی زمین به گونه فعلی خود که بهترین وضع است
نمی بود......................

***

Mazdak Bamdad
05-19-2008
پیک 125

.......................(فرقان 45-46)
أَ لَمْ
تَرَ إِلى رَبِّك كَیْف مَدَّ الظلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ
جَعَلْنَا الشمْس عَلَیْهِ دَلِیلاً(45)
ثُمَّ قَبَضنَهُ إِلَیْنَا
قَبْضاً یَسِیراً(46)

بازگردان و تفسیر المیزان:
آیا ندیدى
پروردگارت چگونه سایه را كشیده و اگر مى خواست آن را سكون مى داد آنگاه آفتاب
را نشانه آن كردیم (45)
سپس آن را به گرفتن مخصوصى یعنى به گرفتنى ملایم
سوى خویش گرفتیم (46)


آیات مورد بحث ، تا نه آیه ،
مى فرماید: این داستان چیز نو ظهورى از ناحیه خداى سبحان نیست ، زیرا در
عجائب صنع او و آیات بیناتش نظائر زیادى دارد، پس كسى سر از كار او در نمى
آورد و او بر صراط مستقیم است (شیوه اش در همه عالم یكسان است )، مثلا سایه
را گسترده تر و آنگاه آفتاب را دلیل آن قرار داده تا آن را نسخ كند و از بین
ببرد و نیز شب را پوشش ، و خواب را براى آرامش ، و روز را براى حركت قرار
داده و نیز بادها را مژده آور باران كرده ، زمین مرده را زنده ، چارپایان و
انسانها را سیراب ساخته است .


http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15...tm#link203

--


میبینیم كه خبری از دور كردن گرما!! در بازگردان و در تفسیر
هم
نیست و این شارلاتان های اسلامیست بازهم تفسیر به رای
و جعل در معنی
كرده اند كه قران گند را به آب دانش بشویند!


فزون برین، این
بیسواد نمیداند كه تابستان و زمستان ، از اینرو
نیست كه ما كره ی زمین
خورشید نزدیك یا دور میشود! بلكه در
شیب ۰ تا ٢۳ درجه ی محور آن است و در
زمانی كه در نیمكره ی
شمالءی تابستان است، در نیمكره ی جنوبی زمستان
میباشد!!یعنی این بیسواد حتی كتاب علوم سال چهارم دبستان را
نخوانده![عکس: 31.gif]



***

kamran333
05-22-2008
پیک 126

سپاس از فرد فروهیده مزدک
عزیز.............................امید است این هنایش را تکمیل کنیم تا ناسوت
ناهمگون اسلام را روشن سازیمو ایران را
آزاد.......................................... ...........بارشهای سنگین
اولیه و شقه شقه شدن زمین.....................(.عبس
25-26)............................................... ........« و اینکه ما
آبها را ریختیم ریختنی ــ بعـدها خشکی را شـقـه کردیم شـقـه
کردنی»!..................................... ........نکات آیه: 1ــ آبهای
روی زمین در حجم زیادی ریخته شده است: آبهای موجود روی زمین در ابتدا در درون
زمین بوده، بعد بـصـورت بخار با آتـشـفـشـانها همراه با دود و گرما و گاز از
زمین خارج شده و در جو جا گرفته و ابرها را تشکیل داده. بعد با سرد شـدن و
بـه نـقـطـه بـارش رسـیـدن جـو بـارانـهـای سنگین باریده، طوریکه قـرآن
بـجـای واژه بـاریـدن از واژه ریخـتـن استفاده کرده و با مـفـعـول مـطلق
«صَـبّـاً» نیز روی ریختنِ آن تأکـیـد کرده که به معنی: "سیل آسا ریختن آن"
میشود........................................ .........................2ــ
خشکی شقه شقه شده است: خشکیهای زمین در ابتدا یکی بود (یک خشکی بوده)، بعدها
شـقـه شـقـه شده است............................................
..............خـشـکـی هـا از هم دور شـده................(حجر
19)............................................... .«و خشکی ها را دور
بردیم»....................خشکیهای زمین پس از شقه شقه شدن رفته رفته از هم
دور شده اند. در ابـتـدا انـسـان مـتـوجه انطباق خشکیها به هم شد و پس از
بررسی آن نتایج زیر بدست آمد:ـــــ سـنگـهای نواحی غربی اروپا و آفریقا با
سنگهای نواحی شرقی آمریکا هم عمر و هم نوع بودند. و نـتـیجه این می شود که
این دو نقـطه زمانی پیش هم بوده اند......ـــــ مواد و عـناصری که در حفاری
در نقطه ای در غرب قاره آفریقا پیدا و بررسی شـد، با مواد و عناصری که در
نـقطه معادل آن در شرق قاره آمـریکا پیدا شد یکسان بود. و نتیجه این می شود
که این دو نـقـطـه زمـانی در یک جـا و کـنار هم بوده اند......ـــــ با تصویر
بـرداری نمـودن از اعـماق اقـیـانـوس اطـلـس یک خط سراسری در وسط اقیانوس کشف
شـد که مـواد مـذاب درون زمین را بیرون میریزد و اقیانوس را به دو قسمت تقسیم
میکند و طرفـین خود را از هم دور می کند........زمـیـن شـقـه شـقـه
است............(طارق 11-14)................................« سوگند به جوِ
برگشت دهنده ــ و به زمینِ شقه شقه ــ که این قرآن گفتار جدا جدا است نه
اینکه چیز بیهـوده ای باشد»!............................نکات آیه: 1ــ جو
بازگشت دهنده است. 2ـــ زمین شـقـه شـقـه است.........................1ــ جو
بازگشت دهنده است:جـو مـوارد مـضـر را از آمـدن بـه زمـیـن مـنع می کـند و
آنها را به فضا برگشت می دهد، و موارد مفـیدی که از زمین بالا می روند را به
زمین برگشت می دهد یا در جو نگه می دارند. (در بخش جو راجع به این مسائل صحبت
شده است)......................2ـــ زمین شـقـه شـقـه است:....سطح زمین در
واقع شقه شقه است. سطح زمین در مجموع از 10 تا شقه های کوچک و بزرگ تشکیل شده
است. محل تـماس لایه ها عـمـدتـاً در سـطح اقـیـانـوس هـا و برخی از دریـاهـا
است و هـزاران کـیلومتر طول دارند. از شکاف میان آنها مـواد مـذاب بیرون می
ریزد که از ضروریات زنده نگه داشتن زمین و مـنـاسب نـمـودن و مـناسب
نگـهـداشتن آن بـرای زنـدگـی است. طوریکه اگر نمی بـودند زمین از همان آغاز
سرد شدن قـشر خود منفجر می شد، و یا اصلاً حیاتی روی آن پا نمی
گرفت..........

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#16

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #15

***

Mazdak Bamdad
05-23-2008
پیک 127

.....................(.عبس
25-26)...............................................
أَنَّا صبَبْنَا
الْمَاءَ صبًّا(25)
ثمَّ شقَقْنَا الاَرْض شقًّا(26)

بازگردان و
تفسیر المیزان:

پس انسان باید به غذاى
خود بنگرد (24).

این ما بودیم كه آب را به
كیفیتى كه انسانها خبر ندارند از آسمان فرستادیم (25).
و سپس زمین را باز
به كیفیتى ناگفتنى و به وسیله دانه ها شكافتیم
(26).
و در آن دانه ها رویاندیم (27).


پس میبینیم كه ارض اینجا پوسته ی زمین
نیست بلكه خاك
است كه در آن دانه هامیرویند و خاك را میشكافند و كل داستان
در باره
ی خوراك آدمیست! !![عکس: 32.gif]
یعنی
تقلبی دیگر از این شارلاتان های راهزن !!

***

Mazdak Bamdad
05-23-2008
پیک 128

................(حجر 19)..
وَ الاَرْض
مَدَدْنَهَا وَ أَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَسىَ وَ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن كلِّ
شىْءٍ مَّوْزُونٍ(19)
بازگردان و تفسیر المیزان:
و زمین را
گستردیم و در آن كوههاى ریشه دار نهادیم و نیز از هر چیزى موزون در آن
رویاندیم (19)

میبینیم كه از شقه شقه شدن زمین اینجا هم خبری
نیست!

***

Mazdak Bamdad
05-23-2008
پیک 129

............(طارق 11-14)

وَ السمَاءِ
ذَاتِ الرَّجْع (11)
وَ الاَرْضِ ذَاتِ الصدْع (12)
إِنَّهُ لَقَوْلٌ
فَصلٌ(13)
وَ مَا هُوَ بِالهَْزْلِ(14)

بازگردان و تفسیر
المیزان:

سوگند به آسمان محل تحولات شگرف
(11).
و سوگند به زمین پر شكاف (كه گیاهان و چشمه سارها
از آن سر بر مى آورند
) (12).
(سوگند به این دو كه ) قرآن سخن جدا
سازنده حق از باطل است (13).
نه سخن بیهوده و شوخى (14).



میبینیم كه از شقه شقه شدن خشكی ها ( معنی تقلبی ارض!! ) یا
كره ی زمین اینجا هم خبری نیست!
و جو ( معنی تقلبی آسمان !!) هم بازگشت
دهنده نیست، چون چیزی از آن باز نمیگردد و سنگ های اسمانی
هم یا سوخته و
یا نسوخته، به زمین افزوده میشوند و برگشت داده نمیشوند! تازه معنی المیزان
هم
ربطی به بازگشت ندارد بلكه اینرا تحولات اسمانی معنی كرده! یعنی باز
شارلاتان های سایتقران شناسی، بازگردان تقلبی و در راستای چسبانیدن به
دانش كرده اند!

***

kamran333
05-23-2008
پیک 130

سپاس
فراوان...................................... .........آخوند پلشت تا کی می
خواهد سخنان پژاگن را به مردم دیکته کند؟؟؟.........................از
زمـیـن کم می شود........................................(ر� �د
41).......................................نکـت ـه آیـه: از زمین از اطراف
آن رفته رفته کم می شود:زمین در واقع چنان که قــرآن مـطـرح کرده پـیـوسـتـه
در حال کم و کاسته شدن است. پیوسته گاز و گرما و انرژی از جو زمین خارج می
شود و به فضا می رود، و رفته رفته از حجم و انـدازه آن کاسته میشـود. طوریکه
تخـمین زده می شود، زمین در آغاز پیدایش خود حجمی تقـریباً 2000 بار بزرگ تر
از حجم کنونی خود داشته است.
.................................................. ........از آنجا که از
خورشید پیوسته کم میشود از زمین نیز پیوسته کم می شود تا تعادل میان جاذبه و
دافعه میان خورشید و زمین ثابت بماند. در زمان پیامبر کسانی بوده اند که می
گفته اند: جهان از ازل هـمینطور بوده و همینطور نیز خواهد ماند، و آغاز و
خالـقی ندارد. آیه کم و کاسته شدن از زمین را برای آنها دلـیـل می آورد که
"از ازل اینطور نبوده و اینطور نیز نخواهد ماند". به این معنی کـه: "در صـورت
از ازل بودن همه چیز، از آنجا که از زمین رفـته رفته کم و کاسته می شود،
منطقـاً زمین نمی بایست و نمی تواند از ازل بوده باشد ولی هنوز تمام نشده
باشد"......................................... .......................

***

Mazdak Bamdad
09-27-2008
پیک 131

بازهم بازگردان نادرست برای شیادی.
بازگردان درست این
است:
آیا به آنچه از آسمان وزمین پیش رو
وپشت سر آنان است، ننگریستند [كه همان خدایى كه جهان هستى را آفرید بر زنده
كردن مردگان تواناست؟] ما اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می بریم یا پاره هایى از آسمان[/كه همان خدایى كه جهان هستى را آفرید بر زنده
كردن مردگان تواناست؟] ما اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می بریم یا [FONT
color] را بر سرشان مى افكنیم; بی تردید در این
[آفرینش] براى هر بنده بازگشت كننده نشانه اى [بر قدرت خد] است[/بر قدرت خد] است
[size=2] «9[/آفرینش] براى هر بنده بازگشت كننده نشانه اى [بر قدرت خد] است»
[/size]


تكه ای از آسمان، پیوندی با اجرام فضایی ندارد. آسمان در
قران ،
یك سقف محكم و استوار بلند بلورین است كه ممكن است مانند
همان
شیشه هم بشكند و شكافته شود ( انشقاق سماوات) و یا الله یك تكه آنرا
(كسفا ً من السماء ) بر سر بندگان نافرمان بیندازد!


***

kamran333
09-27-2008
پیک 132

سطح زمین و کوهها روی حساب
درست شده اند

( غاشیه 19 - 20
)

« و آیا نمی توانند
ببینند کوهها روی چهحسابی بپا داشته شده اند ــ و زمین روی چه حسابی سطح داده
شده است»!

کوهها به چه حسابی بپا داشته
شده اند؟

یکی از نقش کوهها
اینست که کوههای بلند روند حرکت بادها را هدایت میکنند. و بادها ابرها را
هدایت می کنند. و ابرها نیز با خود باران دارند. و باران نیز با خود شرایط آب
و هوائی دارد.

یکی دیگر
از نقش کوهها اینست کهوقتی دولایه زمین با هم برخورد می کـنـنـد یـا یـکـی
زیر دیگری می رود، زمین چین می خورد و کوه درست می شود که باعث می شود لایه
ای که رو به بالا حرکت می کند بالا نرود و زمین شیب پیدا
نکند.

یکی دیگر از
نقش کوهها اینست که تحت تأثیر عوامل فرسایش تحلیل می روند وآب و باد، سنک و
خاک آنها را به سطح زمین منتقل می کند و سطح زمین نو می شود و سطح کهنه پائین
می رود.

زمین به
چه حسابی سطح داده شده است؟

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-farsi.GIF
چنانکه می دانیم زمین در آغاز مذاب بوده
است،.یعنی کاملاً مسطح بوده است مانند سطح اقیانوسها. چنین زمینی وقتی سرد و
سفت میشود نیز منطقاً می بایست کاملاً مسطح بشود مانند دشتها، بعلاوه
بلندیهای ناشی از آتشفشانها. بعد وقتی بارانهای اولیه بر چنینزمینی می بارند
چنانکه در تصویر سمت چپ می بینیم، آب تمامی سطح زمین را به یکسان می پوشاند،
غیر از جاهائی که احتمالاً بخاطر ارتفاع زیاد کوهها، قله آنها از آب بیرون می
ماند. در چنین زمینی اگر حیات هم می توانست ایجاد شود امکان به خشکی رفتن و
تکامل یافتن آن و نهایتاً پیدایش انسان وجود نمی داشت. ولی به شکلی که در
تصویر سمت راست می بینیم، بخشی از زمین که بعد ها از هم جدا شده و فاصله
گرفته اند و ما آنها را قاره ها می نامیم، سطح آنها بالاتر از بقیه سطح زمین
بوده و بیرون از آب مانده بوده است
و یا آب کمتری روی آن بودهکه رفته رفته با فعالیت آتفشانها و تحولات زمین از آب بیرون آمده
است
.

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-zamin.GIF
نکته دیگر در حساب و کتاب داشتن سطح زمین
شکافته بودن قشر خارجی آن است. به این معنی که قشر سفت و سخت آن بصورت پوست
پرتقال که بطور یکپارچهدور پرتقال را گرفته دور زمین را نگرفته، بلکه تکه تکه
است و از میان آنها مواد مذاب به شکلی که در تصویر در محل فلشها می بینیم
بیرون می ریزد. این شکافها برای جلوگیری از منفجر شدن زمین و برای تجدید
شرایط زیستی روی زمین توسط موادی که بیرون ریخته می شود برای موجودات زنده
ضروری است.


نکته
دیگر زخامت قشر خارجی زمین است که در قاره ها تا 70 کیلومترمی نیز میرسد. و
این به اندازه ای است که فعل و انفاعالات درونی زمین نمی تواند آنها را
بلرزاند، در حالیکه زخامت آن در اقیانوسها از 6 کیلومتر بشتر
نیست.

نتیجه این می شود
که زمین در واقع "حساب شده" سطح داده شده است. و کسی که این مسائل را برای
مطالعه و بررسی مطرح می کند که حساب و کتابی را در آنها ببینند طبعاً این
چیزها را می دانسته، و آن نیز کسی است که زمین را درستکرده
است.


***

Mazdak Bamdad
09-28-2008
پیک 133

آیا آنان به
شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفریده شده است؟!
«[size=4]17[/size]»[/font]
و به آسمان نگاه نمى‏كنند كه چگونه برافراشته
شده؟!
«18»
[/font]
[color=#000000]و به كوه‏ها كه چگونه در جاى خود نصب گردیده![size=2] «[color=blue]19[/size]»[/font][/font][/font]
[color=red][color=#000000][color=red][color=#000000]و به زمین
كه چگونه گسترده و هموار گشته است؟!
[color=red]
«
[color=blue]20
»
[/font][/font]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/qura...ar_makarem


میبینیم كه در بازگردان بازهم تقلب شده و " چگونه"
را به
" از روی چه حسابی" بازگردان كرده اند!
تازه " كوه" ها هم در قران، نوشت
كه نصب شده اند
نه مانند این بازگردان تقلبی كه نوشته " بپا " شده
اند.
( علی الجبال كیف نصبت) یعنی همان داستان میخ
بودن كوه ها
و نصب آنها روی سفره ی زمین، درست
مانند نهادن سنگ روی نمد بیابانی ها كه
باد نبردش!


تازه از سوی دیگر :
اینها كه نوشته اند، "نقش" كوه ها
نیستند، بلكه
چگونگی پیدایش كوه ها بوده اند . اینكه كوه ها
باد ها را
هدایت كنند، آماج روند فیزیكی پیدایش
انها نبوده، چون جنبش طبیعی هیچ
اماجی ندارد
و برای رسیدن به چیزی انجام نمیشود.
خرس قطبی سفید است،
چون شرایط قطب، سفید
بودن را بایسته ( ایجاب) میكند ، نه اینكه گویا

الله، قطب را برای زندگی خرس قطبی آفریده باشد.
همینگونه است داستان
كوه ها و زمین و آدمها.
تازه در قران نقش كوه ها این است كه مانند
میخ،
از لرزش زمین پیشگیری كنند و نه این چیز هایی
كه این شارلاتان ها
، از دانش های كنونی، انهمبه نادرست گرفته و به ریش قران بسته
اند.


نقل قول:آیا آنان به شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفریده
شده است؟!
[BR][/quote]
[عکس: 33.gif][عکس: 33.gif]


***

kamran333
09-28-2008
[SIZE=1]پیک 134

سطح
زمین
عوض می شود[/size]

( مرسلات 25 )
[b]« آیا
سطح زمین را فرایند عوض شدن
ندادیم»؟

[font=Arial](کِفات و
تکفیت بمعنی: بیرون و بالا آوردن درون و پائین یا درون بردن بالا
است).

آیه اظهار می کند
که زمین(یعنی سطح آن) پیوسته پائین می رود و درون آن بالا می آید، یعنی سطح
آن عوض می شود.

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-farsi.GIF
سطح زمین در واقع چنانکه
آیه

میگوید
پیوسته پائین و
درون
میرود
و درون آن به سطح می آید.
به این ترتیب که مـواد مذاب زمین بیرون از زمین می ریزد و روی زمین جاری می
شود یا کوه درست می کند، و همینطور فشار درونی زمین سطح زمین را بلند می کند
و کوه درست می کند، وهمینطور در جاهائی بخشی از زمین پائین می رود و بخشی
دیگر بالا می آید و کوه درست می شود. و کوهها بر اثر عوامل فرسایش شکسته می
شوند و با جریان آب و باد به اطراف منتقل می شود و روی سطح زمین را می
پوشـانـد. به ایـن ترتیب با گـذشت زمان سـطح زمین به زیر می رود و سطح جدیدی
روی آنرا می پوشاند. و به این خاطر است که شهرهائی که چند هزار سال پیش روی
سطح زمین بوده اند الآن در زیر سطح زمین قرار دارند.

[/b]

***

pakdin
09-28-2008
پیک 135

نکته مهم درباره کل جفنگیات سایت قرآنولوژی این
است که این سایت سعی دارد کشفیات دانشمندان را به قرآن وصل کند.

یعنی
قرآن پاسخی برای سوالات ندارد بلکه می گوید که تفکر درباره موجودات جهان ثابت
می کند که الله آفریدگار است و قرآن و محمد برحق.
ولی برعکس هرچه انسان
درباره آفرینش بیشتر تحقیق می کند به دروغ بودن ادعای محمد بیشتر پی می برد.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#17

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #16

***

Mazdak Bamdad
09-28-2008
پیک 136

kamran333 نوشته: [عکس: 34.gif]


سطح زمین عوض می
شود

(
مرسلات 25 )

[b]« آیا
سطح
زمین را فرایند عوض
شدن ندادیم»؟
[عکس: 34.gif][/b]
(کِفات و تکفیت بمعنی: بیرون و بالا آوردن درون و پائین یا
درون بردن بالا است).

آیه اظهار می کند که زمین(یعنی سطح آن) پیوسته پائین می رود
و درون آن بالا می آید، یعنی سطح آن عوض می شود.


[B]http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...-farsi.GIF
سطح زمین در واقع چنانکه
آیه

میگوید
پیوسته پائین
و درون
میرود
و درون آن به سطح می
آید. به این ترتیب که مـواد مذاب زمین بیرون از زمین می ریزد و روی
زمین جاری می شود یا کوه درست می کند، و همینطور فشار درونی زمین سطح
زمین را بلند می کند و کوه درست می کند، وهمینطور در جاهائی بخشی از
زمین پائین می رود و بخشی دیگر بالا می آید و کوه درست می شود. و کوهها
بر اثر عوامل فرسایش شکسته می شوند و با جریان آب و باد به اطراف منتقل
می شود و روی سطح زمین را می پوشـانـد. به ایـن ترتیب با گـذشت زمان
سـطح زمین به زیر می رود و سطح جدیدی روی آنرا می پوشاند. و به این
خاطر است که شهرهائی که چند هزار سال پیش روی سطح زمین بوده اند الآن
در زیر سطح زمین قرار دارند.

[/quote]
مرسلات 25

[b][b]مكارم

[/b]آیا
زمین را مركز اجتماع انسانها قرار ندادیم،
«[size=4]25[/size]»

هم در حال حیاتشان و هم مرگشان؟! «[color=blue]26»

Tooba-ir.org
[b]انصاریان
[/b]آیا زمین را فراهم آورنده [انسانها]قرار ندادیم؟[/انسانها]قرار ندادیم؟ «25»

[color=#000000]هم در حال حیاتشان وهم زمان مرگشان[color=red] «[color=blue]26»[/font][/font]
Tooba-ir.org


تفسیر المیزان
كلمه ((كفات )) و همچنین كلمه ((كفت
)) به معناى جمع كردن و ضمیمه كردن است ، مى فرماید: مگر ما نبودیم كه زمین
را كفات كردیم ، یعنى چنان كردیم كه همه بندگان را در خود جمع مى كند، چه
مرده ها را و چه زنده ها را. بعضى گفته اند: كفات جمع كفت به معناى ظرف است .
و معناى آیه این است كه : مگر ما زمین را ظرفهایى براى جمع احیا و اموات
نكردیم .

Tooba-ir.org


بازگردان راستین ایه، نشان میدهد كه جعل و
شیادی این
سایت تا چه اندازه است! آنها
" جایگاه اجتماع آدمی" را " فرایند
عوض
شدن ! پستی و بلندی " بازگردان كرده اند.
تازه ی ایه پس از ان هم
تاكید برروی آدمیاندارد و از زندگی و مرگ آنها سخن میگوید.

***

kamran333
09-29-2008
پیک 137

زمینفرش شده
( بقره 22
)

«آن خدائی که زمین
رابرای شما فرش کرد (هموار کرد)».




زمین در آیه مجاز است. منظور از فرش نمودن
آن "فرش نمودن کوهها وبلندیهای آن" است، و نتیجه آن فرش نموده شدن سطح زمین
می شود.
http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...estani.JPG
زمین در ابتدای خود مذاب بوده است. رفته رفته سرد شده و قشر خارجی
آن کلفت تر و کلفتر شده است. در آغاز که قشر آن نازکبوده فعل و انفعالات
درونی زمین باعث ایجاد میلیونها آتـشـفـشـان می شده که مواد مذاب را بیرون می
ریخته اند. وجود میلیونها دهانه آتشفشان نیز، سطح زمین را به مناطق کوهستانی
و شبه کوهستانی تبدیل می کند.

http://www.quranology.com/t-ketab/zamin/...shodeh.JPG
با گذشت زمان قشر زمین کلفتر و کلفتر شده و آتشفشانها خاموش شده
اند، و بعدهاعوامل فرسایش در طول صدها هزار سال و میلیونها سال رفته رفته
کوهها را فرسوده و فرش نموده و سطح زمین را هموار نموده است. و به این شکل
همانطور که قرآن می گوید سطح زمین در ابتدا در واقع فرش نبوده (هموار نبوده)
و بعدها فرش شده است.



***

Mazdak Bamdad
09-29-2008
پیک 138

همان [خدایى] كه زمین را براى شما فرشى
[گسترده
[/گسترده[/B]] و آسمان را بنایى [افراشته] [color=red]قرار
داد
و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از میوه‏ها رزقى براى شما
بیرون آورد پس براى خدا همتایانى قرار ندهید در حالى كه خود
مى‏دانید[/افراشته] [color][size=2] «[color=blue]22
»[/خدایى] كه زمین را براى شما [color]
[size=2][/SPAN][/size]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=4&Lang=Far_folad


چم راستین ایه این است كه الله زمین را برای ما
گویاچون بستری گسترده است،


"گستردن" و "هموار بودن، به معنی صاف بودن"، یك چم
نیستند.
گستردن یعنی to develop همان باز كردن یك چیزی است كه
پیشتر در
هم پیچیده بوده است و پهناور و فراگیر كردن بیشتر ان.
این با مفهوم "
همواری"، یا صافی evenness، smoothness
یكی نیست، و تنها عوام را كه به
نكات ریز زبان و چم آگاه
نیستند میتوان با این ترفند و سفسته گول
زد.

از سوی دیگر رویكرد این آیه، نه به جغرافیای زمین! ، بلكه به
آسایشگاهو پروشگاه بودن آن برای آدمی میباشد. تفسیر المیزان چنین
میگوید:
در آیه بعد به قسمت
دیگرى از نعمتهاى بزرگ خدا كه مى تواند انگیزه شكرگزارى باشد اشاره كرده ،
نخست از آفرینش زمین سخن مى گوید همان خدائى كه زمین را بستر
استراحت
شما قرار داد (الذى جعل لكم الارض
فراشا).
[/size]
Tooba-ir.org




تازه از سوی دیگر، زمین هموار هم نیست بلكه از
گودال ماریان،
ژرف ترین نقطه ی جهان تا كوه اورست، بالاترین جای جهان،
نزدیك
٢۰ هزار متر اختلاف است. این ممكن است در نگر یك موجود غول
آسایی
به بزرگی ١۰۰۰۰ كیلومتر[عکس: 35.gif]، " هموار "
باشد ولی نه در نگر
ادمهای ٢ متری !
از سوی دیگر، یك كره ی مذاب،
همواره بسیار هموار است، مانند
تراز رویه ی دریا كه به انگیزه ی مایع بودن
نمیتواند پستی و بلندی
بسیار و پاینده ای داشته باشد.

پس هم در این
جا، شارلاتان های سایت قرانچپانی، بازگردان نادرست
كرده اند و هم سفسته ی
ابهام در چم ( خلط هموار كردن بجای گستردن )را بكار برده و هم اینكه از
دید دانشیك هم مزخرف بافته اند، چون بیسوادند.
، " هموار "
باشد ولی نه در نگر[BR]


***

kamran333
09-29-2008
پیک 139

جو اولیه و جو
کنونیـــ طبقات جو ـــ ارتباط میان جو و زمین

( فصلت 10 - 12 )
( ملک 3 )
[b]« و در زمین از بالای آن (از
سطح آن) کوهها قرار داد، و درون آن را شایان نمود، و منابع و ثروتهای آن را
در چهار روز (دوره) تعیین نمود. چیزیکه برای همه نیازمندان به آن بطور مساوی
می رسد ـــ سپس به جو پرداخت که در آن زمان دود بود. به آن و به زمین
گفت:خواسته یا ناخواسته با هم همکاری دوجانبه کنید. گفتند: ما خواست ترا
پیروی می کنیم. به این ترتیب آنها را در دو روز (یا دو دوره) هفت جو نمود و
به هر یک کار خاص آنرا وحی نمود». فصلت:10 ــ 12 «آن خدائیکه هفت طبقه (هفت
لایه) جو روی همدیگر را آفرید».

[size=3]واژه «سَماء» در اصل به معنی: "چیزی است که در بالا قرار گرفته (بالای
سر قرار گرفته)، و به بالای هر چیزی سماء آن گفته می شود". و در معنی دوم خود
از جمله به: سقف و آنچه در تصویر می بینیم اطلاق میشود. و در آیات به
معنی«جو» بکار گرفته شده است. و «طباق»: بمعنی طبقه طبقه روی همدیگر
است.
[/size]
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/samae-farsi.JPG
(واژه یوم در آیه احتمالاً به معنی زمان و دوره
ومرحله بکار گرفته شده است. و اگر به معنی روز بکار گرفته شده باشد، در آن
صورت معادل 1000 سال خواهد بود. این موضوع در آیه 47 سوره حج آمده
است).



نکات آیات:
1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (یا دو مرحله) به شکل
کنونی خود درآمده. 2ـــ جو هفت طبقه (هفت لایه) روی همدیگر است که هر کدام
وظیفه خود را دارد. 3ـــ جو و زمین با هم همکاری دوجانبه می کنند. (در رابطه
با مطالب دیگر آیه در بخشهای مربوط بخود آنها صحبت شده).

1ـــ جو در آغاز خود دودی بوده و در دو روز (یا دو
مرحله) به شکل کنونی خود درآمده است:

روز
اول یا مرحله اول جو:

http://www.quranology.com/t-ketab/jav/do...e--jav.GIFکره زمین هنگام پیدایش خود مذاب بوده و رفته رفته سرد
شده و سطح آن منجمد شده ولی در ابتدا ضخامت قشر سطح آن کم بوده، به این خاطر
فعل و انفعالات درونی زمین میلیونها آتشفشان ایجاد و فعال کرده بوده است. و
فعال بودن میلیونها آتشفشان نیز جو زمین را پر از دود و دودی می کرده است. با
گذشت زمان وسردتر شدن زمین و ضخیم تر شدن قشر سطح زمین از آتشفشانها کاسته و
کاسته شده است. و فعالیتها شدید خورشیدی بخش عمده ای از آن دودها را سوزانده
و از محدوده زمین خارج کرده است.

روز دوم
(یا مرحله دوم) جو:

http://www.quranology.com/t-ketab/jav/da...-zamin.GIF
در جای آن دودها و گـازهـای کـیـهـانی مرحله اول، یک جو دومی درست
شد که از خود زمین می آمد، (چنانکه آیه مطرح می کند که زمین و جو قرار شده
بوده که با هم همکاری کنند). در مرحله دوم جو فعالیتهای آتـشـفـشـانی شـدیـد
رخ می دهد و زمین اندازه های زیادی از گازها از جـمـلـه: نیتروژن، امونیاک،
دی اکسید کربن، متان و همینطور بخار آب را بیرون می ریزد. وقـتی دمای حرارت
کاهش پیدا می کند بخار آب متراکم می شود، ابر درست می کند و باران می بارد و
دریاچه و دریای اولیه ایجاد می شود. در عمق بیش از 10 متری آن آبها (یعنی
پائـیـنترین عمق برای نفوذاشعه خطرناک مـاوراء بنـفـش) گیاهان نخستین می
رویند. گـیاهان در عمل فـتـوسـنـتـز اکـسیژن به هـوا پس می دهـنـد. در جو
مولکولهای اکسیژن (O2) بوسیله اشعه فـوق بـنـفـش تجزیه شده و به اتمهای ساده
تبدیل شده (O) و برخی از این اتمها با مـولکولهای اکسـیژن ترکیب می شوند و
ازون (O3) را تشکـیـل می دهند. و به این ترتیب جـو شکل می
گیرد.


2ـــ جو هفت طبقه
(هفت لایه) روی همدیگر است که هر کدام وظیفه خود را دارد:

جو زمین از جنبه های گوناگون به طبقات
گوناگون تقسیم می شود. مثلاً از نظر گرما آنرا به پنج طبقه تقسیم می کنند.
قرآن آنرا از نظر کار و وظیفه به هفت طبقه تقسیم می کند. تقسیم بندی مورد نظر
قرآن می تواند بترتیب زیر باشد:



1) تروپوسفر ( تروپو بمعنی متغیر است و اسفر بمعنی گرد و دایره
و منطقه): این طبقه طبقه آب و هواست. ابر، باد، رعد، برق، باران، برف، مه و
طوفان در این طبقه است.

http://www.quranology.com/t-ketab/jav/ta...-farsi.JPG
2) استراتوسفر: طبقه ای است آرام و
تهی از بخار آب و طوفان و دگرگونیها، و بدلیل خشکی آن معمولا ابر درآن درست
نمی شود، از گسترش یافتن و پخش شدن طوفانها در تروپوسفر جلوگیری می کند و
برای پرواز هواپیماها مناسب است.

3)
ازونسفر: طبقه گاز ازن. این گاز نود و نه درصد از اشعه ماوراء بنفش که از
خورشید میآید و برای زندگان در روی زمین خطرناک و کشنده است را می مکد.

4) مزوسفر: در این طبقه اجرام آسمانی که
از فضا می آیند بدلیل داشتن سرعت بسیار در اصطکاک با جو داغ شده و می سوزند و
خاکستر آنها به زمین می رسد. اگر بزرگ باشند فرصت نمی کنند کاملاً بسوزند و
خاکستر شوند به این خاطر بخشی ازآنها تا زمین رسیده و بر زمین سقوط می
کنند.

5) یونوسفر: در خود به سه طبقه
تقسیم میشود و مسئولیت انعکاس امواج را دارد هم امواجی که از زمین می آیند و
هم امواجی که از خورشید می آیند. همینطور اشعه خطرناک ایکس و بخشی از اشعه
ماوراء بنفش قوی را می مکد.

6) ترموسفر:
اشعه قوی ماوراء بنفش (که
XUVیاEUV نامیده می
شود) را
می مکد. و در این طبقه ذرات هوا بار دار می
شوند (بار الکتریکی می گیرند).

7)
اکسوسفر: ذرات در این طبقه نسبت به طبقات پائینی خیلی کم است و این امکان
حرکت سریع به آنها میدهد و این بنوبه خود امکان بیرون رفتن از جاذبه زمین به
برخی از آنها می دهد. و بیرون رفتن ذرات از زمین نیز برای کم شدن از حجم و
وزن زمین ضروری است. در این طبقه ماهواره هائی نیز گردش می
کنند.


3ـــ جو و زمین با هم
همکاری دوجانبه می کنند:

http://www.quranology.com/t-ketab/jav/damha.GIF
اگر
نسبت دی اکسید کربن در هوا زیاد شود بخش زیادی آن خود را در سطح آبها و
در آب باران حل می کند و اکسیژن ضعیف درست می کـند. وقتی باران می بارد و
رودخانهراه می اندازد، اکسیژنِ کوههای زمین را تحلیل می برد. و دی اکسید کربن
در آب به بی کربنات تبدیل می شود کـه دسـت آخر به دریا برده می
شود.
http://www.quranology.com/t-ketab/jav/da...-farsi.JPG

ــــ دامها گاز متان تولید می کنند و به جو می
دهند. شالیزارها نیز گاز متان به جو
پس می
دهند.

دشت نواحی
قطبی دی اکسید کربن (
co2) از جو می
گیرد و متان و دی اکسید کربن (
co2) را به آن
پس می دهد.

ــــ در
نورِ روز درختان دی اکسید کربن (
co2) از جو میگیرند و اکسیژن و به جو پسمی دهند. و در شب گیاهان اکسیژن
مصرف می کنند و دی اکـسـید کربن (
co2)http://www.quranology.com/t-ketab/jav/da...-farsi.JPG
پس می دهـنـد. هـمـیـنـطـور وقـتی گـیاهان بخشی از خود را می میرانند دی
اکسید کربن(
co2) استفاده می کنند که
این دی اکسید کربن وقـتی گیاهان می پوسند از آنـهـا آزاد می
شود


ــــ از جمله
حیوانات و انسانها از جو اکسیژن می گیرند و دی اکسید کربن (
co2) به آن پس می
دهـند.

دریاها
اندازه
های

زیادی
دی اکسید کربن
(
co2) را از جو می مکند و بخار آب و بخشی از آن دی
اکسید کربن را در نواحی استوائی به جو پس می
دهند.

[/b]

***

Mazdak Bamdad
09-29-2008
پیک 140

بازگردان مهادین ایه این است كه "اسمانها" دود
بودند
بازهم سماوات ( آسمان) را بدلخواه خود، "جو" بازگردان
كرده است
كه خوانندگان ناآشنا بزبان تازی را جوگیر! كند.
( آسمانها را نمیتوان جو
معنی كرد، چون مثلا ً در جای دیگر
قران آمده است كه ما ماه و خورشید را
در آسمانها قرار دادیم
و میدانیم كه ماه و خورشید درون جو زمین ینستند!
)
دیگر اینكه مفهوم طبقه و لایه، یكی نیستند. طبقه ها (storey )
دارای
فاصله از هم و دارای مرز روشن و بازشناسی
هستند. لایه ها ، قشر و یا چینش
های بهم چسبیده و
بدون فاصله از هم هستند. ( layer ) و لایه و
طبقه
یكی نیستند. جو هم دارای لایه است و نه طبقه.
تازه جو زمین هم هفت
"طبقه/لایه" نیست، بلكه این
لایه ها را در دانش میتوان درخور آزمایشهایی
كه
میخواهیم بكنیم و یا رشته ی دانشیكی كه جو بدان
پیوندی دارد، ٢ یا ۳
یا هفت و یا ۹ "لایه" "تعریف"
كرد، یعنی نسبت به جدایی های ویژگی
هایی كه نیاز
داریم و تعریف میكنیم، جو را میتوان لایه بندی كرد
و مثلا
ً اگر ویژگی گازی بودن را در نگر داشته باشیم،
( در بازشناسی از مایع و
جامد بودن) آنگاه جو یك
لایه بیشتر نیست، از لایه های كل كره ی
زمین.
پس اینجا این ها هم شارلاتان و متقلب بوده اند و هم بیسواد !


***

kamran333
09-29-2008
پیک 141

ماه و خورشید در طبقات جو و بیرون از
آن

( نوح 15 - 16 )
« آیا نمی بینید
خدا چگونه هفت (لایه) جو روی را همدیگر آفرید، و ماه را در آنها تابشی
گردانید و خورشید را چراغی روشنگر».

(در
ابتدای این بخش با معنی و کاربردهای واژه سماء آشنا شدیم.سبع سماوات در این
آیه بمعنی طبقات جو است.
«طِباق» بمعنی: بصورت طبقه طبقه روی همدیگر بودن است ـــ
« نور» بمعنی: تابش و روشنائی بازتابی
است ـــ و « سِراج » بمعنی: چراغ روشنگر).

آیه 16 می گوید: و ماه را در آنها (یعنی در طبقات جو) تابشی
گردانید و خورشید را چراغی روشنگر، این به این معنی است که
ماه بیرون از طبقات جو تابنده نیست وخورشید نیز بیرون از طبقات جو
چراغی روشنگر نیست:

http://www.quranology.com/t-ketab/jav/ma...az-jav.JPG
همانگونه که آیه میگوید، ماه در طبقات جو بدلیل بازتاب نورآن توسط
ذرات گاز و بخار و خاک و غیره تابش دارد و تابان است. ولی بیرون از طبقات جو
ماه تابنده نیست و فضا تاریک و سیاه است، چون چیزی وجود ندارد که نور آنرا
بازتاب بدهد. و ما فقط خودِ ماه را می توانیم ببینیم.

http://www.quranology.com/t-ketab/jav/kh...-farsi.JPG
همینطورخورشید نیز چنانکه آیه می گوید در طبقات جو بدلیل بازتاب
پرتو آن در ذرات گاز و بخار و خاک و غیره چراغی روشنگر است و فضای طبقات جو
را روشن می کند، ولی بیرون از طبقات جو خورشید چراغی روشنگر نیست و جائی را
روشن نمی کند و فضا تاریک و سیاه است، چون چیزی وجود ندارد که نور آنرا
بازتاب بدهد. شب هنگام نیز پرتو خورشید در فضای بالاتر از طبقات جو وجود دارد
ولی فضا را روشن نمی کند.


***

Mazdak Bamdad
09-30-2008
پیک 142

آیا نمى‏دانید
چگونه خداوند هفت آسمان را یكى بالاى دیگرى آفریده است،
[color=red] «[color=blue]15
»[/SPAN]

[color=#000000]و ماه را در میان آسمانها مایه
روشنایى، و خورشید را چراغ فروزانى قرار داده است؟!
[color=red] «[color=blue]16
»
[/font]
http://www.tooba-ir.org/_book/qoran/quran/s1.asp?PAGE=571&Lang=Far_makarem
مطابق بودن هفت آسمان با یكدیگر به
این معنا است كه (مانند پوسته هاى پیاز ) بعضى بر بالاى بعضى دیگر قرار گرفته
باشد، و یا به معناى این است كه مثل هم باشند، كه این دو احتمال در اوائل
سوره ملك گذشت . و مراد از دیدن در جمله ((مگر ندیدید)) علم است . و اینكه
آسمانها را هفتگانه خوانده - آن هم در زمینه اى كه مى خواهد اقامه حجت كند -
دلالت دارد بر اینكه مشركین معتقد به هفتگانه بودن آسمانها بودند، و
آن را امرى مسلم مى شمردند و قرآن با آنان به وسیله همین چیزى كه خود آنان
مسلم مى دانستند احتجاج كرده و به هر حال داستان هفتگانه بودن آسمانها كه در
كلام نوح (علیه السلام ) آمده به خوبى دلالت دارد بر اینكه این مساءله از
انبیاء (علیهم السلام ) از قدیم ترین زمانها رسیده است
.

اشاره به
وجه اینكه ماه را نور در آسمانها، و خورشید را چراغ
نامید.

وَ
جَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ
الشمْس سِرَاجاً

....
این آیات - همانطور كه سیاق هم شهادت مى دهد - در
مقام اثبات ربوبیت خداى تعالى از این راه است كه خدا امور انسان را تدبیر مى
كند، چون مى بیند كه چه نعمتهایى بر او افاضه مى نماید، پس واجب است كه تنها
او را بپرستد.

بنابر این ، معناى ((سراج بودن خورشید)) این است
كه عالم ما را روشن مى كند، و اگر این چراغ خداى تعالى نبود ظلمت عالم ما را
فرا مى گرفت . و معناى ((نور بودن ماه )) این است كه ماه به وسیله نورى كه از
خورشید مى گیرد زمین ما را روشن مى كند، پس ماه خودش روشنگر نیست تا سراج
نامیده شود.

و اما اینكه فرمود: ((قمر را در آسمانها
نور قرار داد)) و آسمانها را ظرف قمر خواند - به طورى كه گفته اند -
منظور این است كه بفرماید قمر در ناحیه آسمانها قرار دارد، نه اینكه همه
آسمانها را نور مى دهد، مثل اینكه خود ما مى گوییم در این خانه ها یك چاه آب
هست ، با اینكه چاه آب در یكى از آنها است ، و بدین جهت مى گوییم ((در این
خانه ها)) كه وقتى در یكى از آنها باشد مثل این است كه در همه باشد، و باز
نظیر اینكه مى گوییم : من به میان مردم بنى تمیم رفتم ، با اینكه به خانه
بعضى از آنان رفته ام .

ALMIZAN
Tooba-ir.org



نخست اینكه همچنان كه پیشتر گفتیم، نمیتوان
سماوات را جو
معنی كرد. دیگر اینكه خورشید
و ماد در بیرون از جو هم تازه بسیار درخشنده
تر
و خیره كننده تر هستند، چون مولكولهای گاز،
نور آنهرا را " مات"
نمیكنند. درست مانند سنجش
دو لامپ مات و بدون ماتی كه چراغی كه
مات
نیست، چشم را بیشتر خیره میكند و رخشنده تر است.
اینكه فضا تاریك
است، به تابندگی ماه چه پیوندی دارد!؟
از سوی دیگر، در این ایه، واژه ی "
فی" یا در درون
( چیزی) را اورده است و ایه هم كاری به تابندگی ماه
و
خورشید در بستر مكانی ندارد و نگفته كه اینها درون
"جو" ! تابنده و بیرون
ان خاموش و یا تاریك هستند!
پس در اینجا هم مانند همیسه، تقلب در بازگردان
( سماوات)
و تقلب در معنی و تقلب در ربط صفت به مكان كرده است
و بیسواد
هم بوده، چون تابندگی خود جسم، به فضای
سیاه ! پیرامونش كاری ندارد و جو
هم تازه، تابندگی را كمتر
میكند ، چون نور را پراكنده
میسازد!


***

kamran333
09-30-2008
پیک 143

سـقـف بـودن جـو

( انبیاء 32 )
« و جو را سقـفی حـفـظ کننده
قـرار دادیم»!

نکته آیـه: جو مانند سقفحفظ کننده درست
شده:

[b]ـــ
همیشه
از طرف فضا سنگهای آسمانی بطرف زمین می آیـد، جو آنها را می سوزاند، و آنها
ضمن چند ثانیه درخشیدن به پودر تبدیل می شوند و کم کم بدون اینکه دیده شوند
به زمین می ریزند.

ـــ جو
امواج رادیوئی را بطرف زمین برمی گرداند.

ـــ خورشید انواع واقسام امواج و انرژی از خود
ساط
ع می کـند. قـشرگاز اُزون جhttp://www.quranology.com/t-ketab/jav/sa...-farsi.JPGو
که در ارتفاع میان 30000 تا 40000 متر قـرار دارد، از به زمین رسیدن اشعه
ماوراء بـنـفـش کـه می تواند خیلی از
موجودات زنده را بکشد جلوگیری می
کند.

ـــ قشر جو
مانع از بیرون رفتن بخار آب می شود.

ـــ قـشـر دی اکسید جو گرمای زمین را در جو زمین نگه می دارد و فـقـط
قسمت ناچیزی از گرما از آن به خارج از جو نفوذ می کند. در صورت نبود ایـن
قـشر گرما از محدوده زمین خارج می شود و جو زمین50 درجه سردتر از آنچه هـست
می شود. به این ترتیب جو مانند یک سقـف ما را حفـظ می
کند.

[/font][/b]

***

Mazdak Bamdad
09-30-2008
پیک 144

و آسمان را سقف
محفوظى قرار دادیم; ولى آنها از آیات آن
روى‏گردانند
«[color=blue]32»



بازگردان درست آیه و " سقف محفوظ" میگوید كه این
سقف "
حافظ و حفاظت كننده" نیست، بلكه در صیغه
مفعول، محفوظ است، یعنی خودش
حفاظت میشود.
از چه حفاظت میشود؟ در قران خود آمده كه از شر
شیاطین و
اجنه حفاظت میشود*. he he
بار دیگر هم كه سماء را جو معنی كرده
!یعنی بازهم غلط اندر غلط و شارلاتانیسم بتوان دو !


*
.وَ جَعَلْنَا السمَاءَ سقْفاً
محْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ ءَایَتهَا مُعْرِضونَ

گویا مراد از این كه فرمود آسمان را سقفى محفوظ
كردیم

این باشد كه آن را از شیطانها حفظ كردیم
همچنانكه

در جاى دیگر فرموده : ((و حفظناها من كل
شیطان رجیم (( و


almizan
Tooba-ir.org

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#18

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #17

***

pakdin
09-30-2008
پیک 145

mazdak bamdad نوشته: [عکس: 36.gif]



[size=5]بنابر این ، معناى ((سراج بودن
خورشید)) این است كه عالم ما را روشن مى كند، و اگر این چراغ خداى
تعالى نبود ظلمت عالم ما را فرا مى گرفت . و معناى ((نور بودن ماه ))
این است كه ماه به وسیله نورى كه از خورشید مى گیرد زمین ما را روشن مى
كند، پس ماه خودش روشنگر نیست تا سراج نامیده
شود.
[/size]

[عکس: 37.gif]
چون
شدت نور ماه کم است و می توان به آن خیره شد و شدت نور خورشید زیاد است و نمی
شود به آن خیره شد و نور خورشید حرارت دارد از دوران ماقبل تاریخ بشر خورشید
را قوی تر از ماه می پنداشته و برای نور خورشید اهمیت بیشتری قائل بوده چون
حرارت و روشنایی بیشتری دارد.
قرآن هرگز اشاره ای به انعکاس نور خورشید
نکرده بلکه از دو واژه متفاوت استفاده کرده تا خورشید را پر نور تر و ماه را
کم نورتر معرفی کند و خورشید را مهمتر می دانست چون قوی تر از ماه به نظر می
آمد.

***

kamran333
09-30-2008
پیک 146

دچار سینه تنگی
و خـفـقـان شدن با افـزایش ارتفاع

( انعام 125 )
«به این ترتیب وقـتـی خـدا بخـواهـد کسی را راه ببرد سـیـنه وی را
برای اسلام باز می کند، و هر که را بخواهد بحال خود رها کند سینه ویرا تنگِ
خفه کننده می کند، چنانکه گوئی که دارد در جو بالا و بالاتر میرود. به این
ترتیب خدا بر کسانیکه ایمان نمی آورند زشتی و پلیدی زننده می
گذارد».

نکـتـه آیه:
کسیکه در جو بالا و بالاتر برود دچـار احساس سـیـنـه تـنـگـی خـفــقـان آور
می شود:

آیه وضعیت کسیکه
اسلام را خوش نمی دارد، وضعیت وی در بـرخورد با اسلام را به وضعیت کسی تشبیه
میکند که رفته رفته در جو بالا و بالاتر می رود و دچار سینه تنگی خفه کننده
می شود.

http://www.quranology.com/t-ketab/jav/ta...rtefae.JPG
از سطح دریا تا ارتفاع 3000 متر اکسیژن به اندازه کافی وجود دارد
و انسان می تواند بطور عادی و طبیعی تنفس و زندگی کند. از ارتفاع 3000 متر به
بالا اکسیژن به اندازه کافی وجود ندارد و فشار جو کاسته می شود. از آنجا که
میان فشار جو بربدن و فشار خون و مایعات بدن تعادل و توازن وجود دارد، از
ارتفاع 4500 یا 4800 متری به دلیل کمبود اکسیژن و پائین بودن فشار جو انسان
دچار تنگی نفس می شود. چنانچه بالا رفتن را ادامه بدهد، از ارتفاع 7500 متری
به بالا احساس تنگی نفس وارد مرحله خفه شدن می شود. به ارتفاع 15000 متری که
برسد توان تحمل پائینی فشار جو و کمبود اکسیژن را ندارد و در صورت نداشتن
پوشاک و امکانات ویژه فضا بیهوش شده و می میرد. به این ترتیب چنانکه در آیه
آمده کسیکه در جو رو به بالا می رود به نقطه سینه تنگی خفه کننده می رسد. و
خداوند همین وضعیت را برای سینه کسانیکه با دین درمی افتند پیش می آورد و
آنرا رجس می نامد و رجس بمعنی:
زشتی و پلیدی زننده و فرومایه گانه
است.

[/b]

***

pakdin
09-30-2008
پیک 147

هرکس به کوه بلند صعود کرده باشد متوجه می شود که
در ارتفاعات تنفس سخت تر می شود لذا 50000 سال قبل هم هر کس به ارتفاعات صعود
کرده باشد این نکته را می فهمیده است

***

Mazdak Bamdad
09-30-2008
پیک 148

pakdin نوشته: [عکس: 36.gif]


هرکس به کوه بلند صعود کرده باشد
متوجه می شود که در ارتفاعات تنفس سخت تر می شود لذا 50000 سال قبل هم
هر کس به ارتفاعات صعود کرده باشد این نکته را می فهمیده
است
[عکس: 38.gif]
+



و كوه هم در عربستان بوده و محمد هم اهل كوهنوردی
و
رفتن به غارهای كوه ها بوده !!
از سوی دیگر، این امر بایستی بر دیگر عرب
هم دانسته
میبود، چون آیه و نشانه را برای كسی میاورند كه آننسانه
را بشناسد و گرنه احمقانه است.


***

kamran333
09-30-2008
پیک 149

میخ واری کوهها در
زمین

( نبا 7 )
« و آیا ما کوهها را میخ وارنگردانیدیم»؟
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/vatad--koh.JPG
«اوتاداً»: تشبیه بلیغ است، بمعنی: کالأوتاد، بمعنی: مانند وتد.
«اوتاد» جمع وَتـَد و وَتِد
است، بمعنی: تکه چوب یا فلز میخ مانندی که بخش بزرگتر آن در
زمین یا دیوار کوبیده می شود و بخش کوچکتری از آن بیرون می ماند.(بیشتر برای
بستن طناب چادر مورد استفاده قرار می گیرد).

نکته آیه: کوهها مانند وتد می مانند:

کوههایسنگی بخش بیشترشان در درون زمین
است و بخش کمتری از آنها بیرون از زمین. آنچه ما از این کوهها می بینیم در
واقع بخش بالائی آنهاست. و این دانش البته با قیاسهای جاذبه ای در بلندیها و
پائینیهای زمین بدست می آید.

http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ri...-farsi.JPG


http://www.quranology.com/t-ketab/koh/sh...he-koh.JPGلایه بیرونی زمین که روی آن زندگی میکنیم و قاره ها و
اقیانوسها را در بر میگیرد و در جائی از آن کوه و در جائی دیگر آن دشت است از
تعدادی صفحه های بزرگ و کوچک تشکیل شده که در سمت و سوهای گوناگون در حرکت
هستند. کوههایسنگی توازن و تعادل و یکپارچگی این صفحه های در حال حرکت را حفظ
می کند. و به این ترتیب کوههای سنگی هم از نظر شکل مانند وتد می مانند و هم
از نظر کارکرد.



***

Mazdak Bamdad
10-01-2008
پیک 150

میخ:
١- كاربرد میخ: استوار كردن چیزی بر روی چیزی دیگر
است: كوه چنین ویژگی ندارد،
چرا كه كوه یك چین خودگی و یا سواخ آتشفشانی
بیشتر نیست كه بهمراه پوسته ی
زمین، بر روی مواد مذاب ( ماگما ) شناور است
! چیزی را هم به چیزی دیگر استوار
نمیكند و حتی از زمین لرزه هم پیشگیری
نمیكند، بوارونه، چون خود از برخورد دو
تكه فلات و یا تكه پوسته های سناور
رویه ی زمین، پدید میاید، بیشترین زمین لرزه ها
در كوهستان ها روی میدهد
!!
٢- شكل میخ : كوه چنین شكلی ندارد. انچه در شكل بجای " ریشه ی "كوه" جا
زده
میشود، ضخامت " فلات" تا وی ا همان تكه هایی از پوستهی زمین است كه در
حال
دور و نزدیك سدن بهم هستند. این پوسته ها، در جاهای بلند فلات ( و نه
كوه!) از زیر
هم كلفت ترو ضخیم تر هستند و هیگونه شكل تیز و میخی هم
ندارند!۳- جنس میخ : كوه از توپال ( فلز) نیست.





نقل قول:[color=#22229c]http://www.quranology.com/t-ketab/ko...min--farsi.JPG
[url][/quote]

های یك فرتور دانشیك.)


***

kamran333
10-01-2008
پیک 151

کـوهـهـا
سپری شدن کوهـهـا مانند
ابـرهـا

( نمل 88 )
«و کوهها را می بینی
گمان می کنی ثابت هستند، در حالیکه مانند ابرها سپری می
شوند».




[font=Arial]«مُرور»: در اصل بمعنی: آمدن و
گذشتن و رفتن است، و در معنی ضمنی خود بمعنی: سپری شدن یا نمودن است. و در
آیه منظور از آمدن و رفتن و درگذشتن یاسپری شدن: متولد شدن و زندگی نمودن و
مردن است.

نکته آیه:
کوهها مانند ابرها سپری می
شوند
:
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ra...h--abr.GIF
با تابش خورشید به دریاها و اقـیانوسها و آبهای سطح زمین، آب بخار
میشود و به جو می رود. بعد ابر شکـل می گیرد و در بارش آب مجدداً بهزمین برمی
گردد. این روند و فرایند همیشگی
تولد و زندگی و مرگ
ابرها است.

کوهـها یا
بر اثر فـشار درونی زمین به بالا شکل می گیرند، یا بر اثر فشار به بالا
در جائی و کشش به
پائـیـن
در جای دیگر شـکـل
می گیرند
، یا بر اثر برخورد دو لایه زمین و چین
خوردن زمین
، و یا بـر اثر آتشفشان ایجاد می شوند، و
ضمن صدها هزار و میلیونها سال بر اثر عوامل فرسایش

خرد شده و به دشتها و دریاها برده می شوند و
از
آنها چیزی نمانده و با زمین
یکسان می شـوند و کوهـهـای جـدیـد دیگـری در جـاهـای دیگر ایجاد می شود. و یا
همزمان با فرسوده شد
ن و بین
رفتنآنها از بالا و از بیرون، فـشار درون زمینی پـیـوسـتـه آنـها را بلند می
کند. این
روند و فرایند زندگی کوهها مانند روند و
فرایند زندگی ابرها است
. و به این شکل کوهـهـا کـه
بـه گـمـان ما "ثابت، استوار و پابرجا" هستند مانند ابرها "سپری" می
شوند.



***

Mazdak Bamdad
10-01-2008
پیک 152

اصولا ً ادمی میدانسته است كه همه چیز سپری! می شود
و
فرو ریختن كوه ها و زمین لرزه ها و .. را میشناخته.
یعنی فرزانگان یونان و
دیگر كشور ها این را میدانسته اند
و آنهم بسیار پیش از ١۴۰۰ سال پیش!! حتی
در یونان ،
از از میان رفتن یك قاره بنام اتلانتیس سخن میگفته اند
و یا
بلند شدن اتشفشان ها و یا كنش های انرا ( مانند
نابودی شهر پمپئی) میدیده
اند و محمد سخن تازه ای نگفته.
احتمالا ً برای شترچران ها كه اینها را
نمیدانستند، شگفت اور بوده!!
BUT:
تازه، بازگردان این ایه ها
این هم نیست كه گویا كوه ها
سپری میشوند! بلكه از جنبش كوه ها در قیامت آگاهی میدهد!


چنین است:
از تفسیر المیزان:
[color=royalblue]روزى كه در صور، دمند و
هر كه در آسمانها و در زمین است وحشت كند

جز
آنكه خدا بخواهد و همگى با تذلل به پیشگاه وى رو كنند
(87)و كوهها را [color=royalblue]بینى و پندارى
كه بى حركتند ولى مانند ابر در حركتند،
صنع
خداى یكتاست كه همه چیز را به كمال آورده كه وى از

كارهایى كه مى كنید آگاه است (۸۸)
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j15/miza_145.htm#link386

این آیه شریفه از آن جهت كه در سیاق آیات
قیامت
قرار گرفته ، آنچه مى گوید در باره همان قیامت
است
و پاره اى از وقایع آن روز را توصیف مى كند، كه عبارت است از به
راه افتادن كوهها، كه در باره این قضیه در جاى دیگر قرآن فرموده :
((و سیرت الجبال فكانت
سرابا
)) و نیز در مواردى دیگر از آن
خبر داده است .
پس اینكه مى فرماید:
((و ترى الجبال - و مى بینى كوهها را)) خطاب در آن به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) است و مراد از آن
مجسم كردن واقعه است ، همچنان كه در آیه
((و ترى الناس سكارى )) حال
مردم را در آن روز مجسم مى كند، نه اینكه تو الان ایشان را مى بینى ، بلكه
اگر مى دیدى حال ایشان را آنچه از وضعشان كه دیدنى است اینطور به نظرت مى
رسید كه مستند.


[color=#b00e]ترجمه
تفسیر المیزان جلد 15 صفحه : 575 [عکس: 39.gif]

***

kamran333
10-01-2008
پیک 153

نقش کوهها در عدم شیب دار شدن
زمین

« و در زمین کوههائی درست
کرد تا زیر شما شیب پیدا نکند»!

( نحل 15
)



http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ko...--shib.JPGقـشـرسطح زمین از تعدادی لایه های کوچ و بزرگ
جدا از هم تشکیل شده که پیش از این آنها را دیدیم. این لایه ها که در حرکت می
باشند، در جاهـائی یکی از آنها زیر دیگری می رود. بخشی از لایه ای که زیر
لایه دیگر می رود به مواد مذاب درون زمین می رسد و ذوب می شـود. با تنگ شدن
عـرصه آتشـفـشـان ایجاد می شود و مواد بیرون ریخته می شود و کوه ایجاد می
کند، و همینطور لایه ای که بالای لایه دیگر قرار می گیرد و به بالا حرکت می
کند، به شکلی که در تصویر می بینیم چین بر میدارد و رفته رفته چینها بزرگ می
شوند و به کوه تبدیل می شوند، که اگر چنین نمی شد در ادامه رفـتن لایه ای زیر
لایه دیگر، لایه بالائی بالا و بـالاتر می آمد و سطح زمـیـن در مـنطقه مزبور
شیب پ
یدا می
کرد.

همینطـور اگر برخورد دو لایه سریع اتفاق
بیفتد نیز به شکلی کهدر تصویر می بینیم زمین چین می خورد
و رشته کوه درست می شود. که اگر چنین
امکانی وجود نمی داشت نیز منجر به بالا رفتن لایه ای و به زیر رفـتـن لایه
دیگر می شد که در نـتیجه منجر به تمایل و شیب دار شدن سطح زمین می شد و خانه
ها مایل می شدند.


.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#19

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #18

***

Mazdak Bamdad
10-01-2008
پیک 154

[عکس: 39.gif][عکس: 39.gif][عکس: 39.gif]

***

kamran333
10-02-2008
پیک 155

نقش کوههای بلند بالا در رسیدن
باران و آب به مردم
در جهان
( مرسلات 27 )
« و
در
آن ( در زمین) کوههای
بلند بالا قرار دادیم و آب گوارائی را به شما نوشاندیم»!

«رَوَاسِی»: جمع رَاسِیَة است بمعنی:
چیزی که بخشی ازآن در زمین فرو رفته و استوار و پابرجا است. معانی دوم: دیگ
بزرگی که در زمین یا چیز دیگری کاشته می شود و جابجا نمی شود ـــ کوه ــ
لنگر. «شَامِخَات»:
جمع
شامِخْ، بمعنی: چیز بالا بلندِ پر ابهت و عظمت و ثمر بخش.



http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ko...--bala.JPGتوزیع بارندگی در سطح جهانی به کمک بادها صورت میگیرد. و سلسله کوههای بلند بالا نقـش اصلی را
در روند و فرایند بادها بازی می کنند. در تصویر جریان بادها که کوهها عامل آن
هـسـتـنـد را می بینیم. کـوهـهـا جـریان بـادهـا را بـه
چندین ناحیه بزرگ تـقـسیم می کنند که
نقطه آغاز آنها نواحی زیر استوائی دارای فشار بالا در دریاها
میباشد.
بزرگترین آن آتلانتیک شمالی است که 75 میلیون
کیلومتر مربع زمین را آب می دهـد.

همینطور
بخار برخاسته از آبهای زمین با کوههای بلند بالا برخورد می کند و چنانچه کوه
سرد باشد بخارها جمع شده و به جریانهای آب تبدیل می شوند وسرچشمه آب رسانی به
مناطق دیگر می شوند.

همینطور کوههای بلند
بالا بادها را مجبور می کنند که رو به بالا بوزند. و چنانچه بادها سرد بوده و
بخار آب با خود داشته باشند، بخار متراکم شده و ابر تشکیل می دهد و می بارد.
و به این ترتیب چنانکه آیه مطرح نموده کوههای بلند بالا دررسیدن آب و باران
به مردم نقش دارند.



***

Mazdak Bamdad
10-10-2008
پیک 156

آیه نمیگوید كه كوه ها انگیزه ی روان شدن آب گوارا ! شده
اند.
از سوی دیگر، در استوا، بی اینكه كوه باشد هم هرروز باران
میبارد
و آب گوارا داریم، و یا در هندوستان باران های موسمی
هست كه به كوه ها
وابسته نیست. تازه كوه ها برخی جا ها، به
خشك شدن سرزمین ها می انجامند،
برای نمنه، كوه های البرز،
همه ابر های باران زا را نگه داشته و در پی ان
همه باران در
گیلان و مازندران میبارد و همه ی كویر های ایران برای
همینخشك و بی باران است. اینهم از اب گوارای كویر نشینان !!


كوه ها هم مانند میخ به زمین كوبیده نشده اند، بلكه از

چین خوردگی رویه زمین پدید آمده اند و بدینگونه كل این
ادعای سایت
قران شناسی، از بیسوادی در زمین شناسی
و جغرافی و تقلب در بازگردان
است

***

kamran333
10-11-2008
پیک 157

درآمدن برخی از کوهها از زیر
زمین

( فاطر 27 )
« آیا نمی توانی ببینی: خدا از ابر باران پائین
می آورد
پس از آن ثمرهائی
را با آن درمی آوریم با رنگهـای گوناگون، و از
کوهها کوههای سفید راه راهی،
و
سرخ با رنگهای گوناگون، و سیاهِ سیاه را درمی
آوریم».

نکته آیه:کوههای سفید
راه راهی و کوههای سرخ با رنگهای گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف) و کوههای
سیاه سیاه (یعنی سیاه یکنواخت) از زمین در می آیند:

کوههای سفید راه راهی:
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ko...grangi.JPG
کوههای سفید راه راهی کوههای رسوبی هستند. این کوهها چگونه تشکیل
می شوند و چگونه از زمین بیرون می آیند؟ هنگامیکه باران می بارد جریان آب سنگ
و خاک و گیاه و پیکر حیوانات و هر چیزی که در مسیر آن باشد را با خود بر می
دارد و می برد. رفته رفته با کم شدن سرعت جریان آب، آنچه آب با خود برداشته
رفته رفته در بستر رودخانه و پیچ و خمهای آن نشست می کند و یا به انتهای
رودخانه که ساحل دریا باشد برده می شود و آنجا نشست می کند، و از آنچه نشست
می کند یک لایه رسوبی برجای می ماند. هرسال یک لایه جدیدی روی لایه قدیمی
درست می شود. با گذشت زمان و تکرار شدن این کار لایه های زیادی از رسوبات روی
هم جمع می شوند. و پس از آن فشار درونی زمین، زمین را در آن منطقه بلند می
کند. با بلند شدن زمین آن لایه هائی که در ضمن هزاران سال و میلیونها سال
رفته رفته روی هم دفن شده بودند از زمین بیرون زده می شوند .



کوههای سرخ با رنگهای
گوناگون (یعنی سرخ بدرجات مختلف):
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/kohe---sorkh.JPGکوههائی که رنگ آنها سرخ است کوههائی هستند که عنصر آهن در آنها
از عناصر دیگر بیشتر است و آهن نیز در در اثر آب و رطوبت اکسیده می شود و رنگ
سرخی بخود می گیرد. از آنجا که عنصر آهن در همه جای آنها یکسان نیست میزان
اکسیده شدن و در نتیجه میزان سرخ شدن و سرخ بودن آنها در همه جایشان نیز
یکسان نیست.این نوع کوهها نیز بر اثر فشار درونی زمین از زمین بیرون می
آیند.



کوههای سیاه سیاه (یعنی سیاه
یکنواخت):

http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ko...-zamin.GIFدر میان کوههای سیاه که به کوههای آتشفشانی معروفند نیز کوههائی
هستند که از زیر زمین در می آیند.
کوههای
سیا
هی که در تصویر می بینیم بر اثر فشار درونی
زمین
از درون زمین بیرون زده وپیوسته تحت فشار نیروی
درونی زمین بلند و بلند تر می شوند.

کسانی می
گفـته اند که: وقتی ما مردیم و در زمین گم و گـور شـدیـم دیگـر درآوردن و
زنـده نمودن ما غیر ممکن است. آیه خطاب به آنها: "در آوردن کوهها پس از رفتن
آنها در زمین
یا بودن آنها در زمین" رااستدلال آورده است.


***

Mazdak Bamdad
10-14-2008
پیک 158

نخست اینكه اینها باز در بازگردان تقلب كرده اند و از
"درآوردن"كوه ها از زیر زمین در این آیه سخنی
گفته نشده: تفسیر المیزان:


آیا ندیدى كه خدا از آسمان ، آبى فرستاد پس با آن میوه هایى
از زمین بیرون كردیم كه رنگهاى مختلف دارد، و نیز از كوهها راههاى سفید و سرخ
با رنگهاى مختلف و سیاهى هاى غلیظ پدید آوردیم
(27)
و همچنین آدمیان و جانوران و چارپایان را به رنگهاى مختلف (پدید
كردیم )...
title htmlتازه:
این كه اعجاز علمی نیست. هر كسی میتوانسته است


این كوه ها را ببیند و اكنون هم میتوان چنین كوه
های
رنگارنگی را دید. این هم كه این ها لایه ها رسوب و
غیره هستند را
هم در قران كه ننوشته، این شارلاتان
ها برای علمی تر! كردن داستان " كوه
های رنگبارنگ"!!
این چیز ها را به " دلایل" شان افزوده اند!
تازه كوه
ها در قران مانند میخ بدست الله " نصب " شده اند
و نه اینكه از زیر زمین
!! درآمده باشند. اصولا ً هیچ كوهی
از زیر زمین در نیامده، بلكه یا در اثر
چین خوردگی پوسته ی
زمین و یا فشار آتشفشانی بر پوسته ی زمین و یا فرسایش
پدید
امده اند كه اینها هیچكدام مصداق " بیرون امدن از زیر زمین "
نیستند.


***

kamran333
10-16-2008
پیک 159

[عکس: 40.gif]
این
مردک هم معلم قرآن است هم دیوانه
درست شدن کـوه از سـطـح
زمـیـن

فصلت 10
« و در زمین از بالای آن (از سطح آن) کوهها درست کرد».


به دو شکل ازسطح زمین کوه درست می
شود:

1ــــ با بلند شدن سطح
زمین:

http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ko...-zamin.GIFوقـتی مواد مذاب درون زمین راهی به بیرون پیدا نمی کند تا بشکل
آتشفشان بیرون بزند، قـشر بالائی زمین را رفـته رفـته بلند می کند و کوه
درستمی شود.[BR]


[font=Arial]2
ـــ با چین خوردن سطح زمین:[عکس: 40.gif][BR]
http://www.quranology.com/t-ketab/koh/ch...-farsi.GIF[font=Arial]بر اثر حرکت قـشـرهـای سطح زمین و برخورد آنها با هم و رفتن یکی
زیر دیگری، سطح زمین چین می خورد و چین ها رفـته رفـته به شکلی که در تصویر
می بینیم از حالت افـقی به حالت عمودی در می آیند وکوه درست
میشود
.



***

Mazdak Bamdad
10-19-2008
پیک 160

بازگردان درست آیه ! این است:
و در زمین
كوههاى ریشه دار قرار داد كه قسمت بیرونى اش سر به آسمان كشیده و نیز در زمین
آنچه قوت و رزق هست در چهار فصل پدید آورده قوت و رزقى كه كفاف همه روزى
خواران را بدهد (10).
title html
(همان
داستان میخ )







بر این پایه، توضیحات ! علمی این شیاد بیمورد است.
بویژه
این كه در ادعای پیشین، گفته بود كه كوه ها اززیر زمین بیرون
میایند.


***

kamran333
10-19-2008
پیک 161

دریـاهـا
( نور 40 )
« و یا (اعمال آنها) مانند تاریکیهای دریای
ژرف می ماند که در آن موج روی موج و بالای موج ابر پوشانده است. تاریکیهائی
که برخی روی برخیدیگر سوارند.اگر آدم دست خود دربیاورد نزدیک است آنرا نبیند.
و آنکه خدا برای وی نوری قرار نداده نوری ندارد».

نکات آیه:
1ـ دریاهای ژرف لایه های تاریکی سوار بر هم
دارند. 2ــ در اعماق دریاها برخی از موجودات نور دارند و برخی ندارند. 3ــ در
دریاهای عـمـیـق موج بالای موج وجود دارد.

1ـــ دریاهای ژرف لایه های
تاریکی سوار بر هم دارند:

http://www.quranology.com/t-ketab/darya/...-darya.GIF
وضعیت نور و تاریکی در اقیانوسها و دریاهای ژرف
چـنانکـه آیـه آنـرا توصیف نموده و در تصویر می بینیم، بصورت لایه لایه است.
بخشی از نور خورشید در برخورد با آب منعکس میشود. و هر
یک از نورهای آن نیز تا ارتفاع مشخصی در آب نفوذ می کنند. 50 متر، 100 متر،
150 متر، 200 متر.
نور آبی ــ سـبـز آن تا 1000 متر نفوذ
میکـند. و از 1500 متری تاریکی کامل آغاز می شود.
(عـمـق
اقـیانوسها بین10000 تا 11000 متر می باشد).
لازم به
یادآوری است که تا پیش از قرن بیستم هیچ انسان و دستگاهی به 50 متری عمق هم
نرفته بوده است.


2ــ در اعماق دریاها برخی از موجودات نور دارند و
برخی ندارند:
http://www.quranology.com/t-ketab/darya/...oordar.GIF
در اعماق تاریک که نور اصلاً به آنجا نمی رسد و
همیشه تاریکی مطلق است،
همانطور که قرآن گفته بـرخی از موجودات از خـود نـور دارند (از خود نور تولید میکنند) و برخی ندارند. در تصویر برخی از آنها را می
بینیم.


3ــ
در دریاهای عمیق موج بالای موج وجود دارد:http://www.quranology.com/t-ketab/darya/...e-sath.GIF

وقتی باد به سطح دریا می وزد ولایه سنگین و
بـزرگـی را با خود به جلو می برد که ما آنرا بصورت موج می بینیم، لایه زیرین
خود را نیز با سرعـتی معادل 2 تا 3 درصدِ سرعـت باد با خود بجـلـو می کشد. و
هـمـینطور آن لایه نیز بنوبه خود لایه زیر خود را به جلو می کشد. این عمل تا
نزدیکی صد متری عـمـق ادامـه پـیـدا می کـنـد کـه آنـجا دیگر جریان ضعیف می
شود و نمی تواند باز هم لایه زیرین خـود را بکـشد. از صد متر رو به پائـین
جریان حرکت آب برعکس می شود. یعنی آب بطرف سمتی می رود که جایِ آبِ با باد
رفـته را پر کند.




همینطور در اعماق 4 تا 5 کیلومتر زیر سطح آب نیز موج بصورت جریان
آبhttp://www.quranology.com/t-ketab/darya/...-farsi.JPG
وجود دارد.

موجها یا
جریانهای آب در اعماق، به دلیل تفاوت میان غلظت لایه های آبایجاد می شوند.
آبی که غـلظت بالاتری دارد زیـرِ آبِ گرمتر که غـلظت کمتری دارد جریان پیدا
می کند. تفاوت میان غـلظـت لایه های آب نیز به دمای آنها و غـلظت نمک آنها
بستگی دارد. آب سرد نسبت به آب گرم از نمک بیشتر و غلظت بالاتری برخوردار
است.




***

Mazdak Bamdad
10-19-2008
پیک 162

بازگردان درست این است:
یا چون ظلماتى است به
دریایى ژرف كه موجى آن را گرفته و بالاى آن موجى دیگر و بالاتر از آن ابرى
قرار دارد كه در چنین فرضى ظلمتها روى هم قرار گرفته و چون گرفتار این ظلمتها
دست خویش را تا برابر چشم خود بلند كند نزدیك نیست كه آن را ببیند، آرى هر كس
كه خدا به وى نورى نداده نورى ندارد (.4)
title html


این یك صحنه ی دراماتیك برای مبالغه در تاریكی است.
موج
بالای موج تنها آشفتگی توفانی دریا را میرساند
و بس. از سوی دیگر، چم موج
روشن است و جریان های
آبی زیردریایی را نمیتوان " موج" نامید، موج تناوبی

در خیز و افت است و نه جریان های آب گرم و غیره.

از سوی دیگر، سخن
از نور در این ایه، پیوندی با ماهی های
نوردار! و غیره ندارد و تنها
میرساند كه همه روشنی از خداست !!
( چون در ایه های پیشین سخن از این بوده
خدا نور آسمانها و
زمین است و نام سوره هم برای همین نور است ، كه اینهم
نادرست
است و نور همان فوتون های انرژی هستند كه اصولا ً ماده از
آن
درست شده است و نور خود ماده است !!)

بر این پایه، باز هم فزون
بر بازگردان نادرست، كژ كردنمفهوم موج هم بدست این شارلاتناها انجام
گرفته است.





.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#20

Archive: goftegu.com - پاسخ به جفنگیات سایت قرآنولوژی - #19

***

kamran333
10-19-2008
پیک 163

چـشـمـه های اعـمـاق
اقـیانـوسـهـا

( رحمن
24)

« و او در دریاها چشمه
های تجدید کننده رشته کوه مانند دارد».




نکته آیه: در دریا چشمه
های تجدید کننده رشته کوه مانند وجود دارد:

http://www.quranology.com/t-ketab/darya/...-darya.GIFقـشـر خارجی زمین از
بخشهای
کوچک و بزرگِ جدا
از هم تشکیل شده که حدوداً 10 تا می باشند.
میان آنها شکافهای بزرگ است که هـزاران
کیلومتر طـول دارد
و
بخشعمده آنها در دریاها می باشد. از میان این شکافها
مواد مذاب درون زمین چشمه وار بیرون می ریزند.
مواد و عناصری که از درون زمین از این چشمه ها بیرون می آیند تجدید کننده
شرایط زیستی و از ضروریات ادامه حیات روی زمین می باشند. شکل آنها نیز چنانکه
قـرآن آنرا توصیف نموده مانند "رشته کوه" می
ماند.



***

Mazdak Bamdad
10-20-2008
پیک 164

و براى او است كشتى هایى كه در دریا چون كوه پدید
آمده (24).
http://www.ghadeer.org/qoran/almizan/j19...tm#link106
بازهم
تقلب یا بیسودای در بازگردان !


***

kamran333
10-20-2008
پیک 165

این 3 بخش را با هم می آورم
دیـوار مانع میان دو دریا
(نمل
61 )

مرز میان دو دریای
شور

( رحمن 19-20
)

مرز ناپیدا و حد فاصل میان دریای شور و
شیرین

(فرقان 53 )
[b]« و میان دو دریا
دیوار

مانع
قرار
داد».

دو دریائی که دیوار میان
آنهاست دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس است. میان این دو در اعماق چند صد متری
دیوار وجود دارد. (حاجز بمعنی دیوار مانع است).
در طرفـین این مانع هر یک از دریاها دما و شوری
و غـلظت
و شرایط
زیستی
خاص خود را دارد.
مـثلاً آب دریای مـدیـhttp://www.quranology.com/t-ketab/darya/...-farsi.GIFتـرانـه
در مقایسه با اقیانوس اطلس: گرم، شور، و کم غـلـظـت تر است. وقتی آب
دریایمـدیـتـرانـه از بالای دیـوارِ مـیـان خود و اقـیـانـوس اطلس واقع در
تنگه جبل الطارق وارد اقـیانـوس اطلس می شود، با گرمـا و شـوری و غـلظت کم و
خصوصیات ویژه خود چند صد متر به اعماق می رود. آب دریای مدیترانه در آن عـمـق
تعادل و توازان ایجاد می کند.
و از بالا برمی گردد. این دو دریا در همین مرز با هم قاطی میشوند
و فراتر از مرز خود نمی روند.

..........................................



[b]« دو دریائی که بهم وصلند را هرکدام
ترکیب خاص خود داد. میان آنها مرز ناپیدائی است، از حد خود فراتر نمی روند».

منظور آیه از دو دریا دو دریای شور است.
چون بدنبال آن از وجود مرجان در آنها صحبت میکند و مرجان نیز فقط در آب شور
زندگی میکند. برزخ نیز بمعنی مرز ناپیدا است.

دو دریای شوری که هر کدام ترکیب و خصوصیات خاص خود را دارد و قاطی
نمی شوند زیاد هستند. مانند دریای احمر و اقیانوس هند. نمک و گرما در دریای
احمر بالاتر از اقیانوس هند است. میان آنها آبی درست میشود که دارای خصوصیات
میانگین این دو دریا است و (از نظر خصوصیات) از مرزمشخص خود فراتر نمی
روند.

اقیانوسها نیز در واقع از دریاهای
متعددی تشکیل شده اند که
از نظر
غلظت و دما و ترکیب و شرایط زیستی و غیره با هم فرق میکنند، ولی برزخ یعنی
مرز ناپیدائی میان آنهاست و با هم قاطی نمیشوند. (این موضوع را انسان در عکس
برداری ماهواره ای از اقیانوسها در قرن بیستم فهمید. وقتی دید رنگ آبهای
اقیانوس با هم فرق میکنند آنها را بررسی کرد و دید که اقیانوسدر واقع از
دریاهای متعدد تشکیل شده که بهم وصل هستند ولی از مرز مشخصی فراتر نمی روند و
با هم قاطی نمی شوند).

...............................................


[b]« واوست که دو دریای
مختلف را
هر کدام ترکیب
خاص خود داده
،این یکی
شیرین گوارا و این دیگری شور تلخ است. میان آنها مرز
ناپیدا و حد فاصل
ممنوعه ای
قرار
داد».
http://www.quranology.com/t-ketab/darya/...-khoor.JPG
در جاهـائـی کـه دو دریـای شـور و شـیـریـن
(یعنی دریا و خور) به هم می رسند آب آنها بطور عمودی درجه به درجه در هم قاطی
می شود. وسط آنها

یعنی
نقطه ای است که صد
درصد در هـم قاطی شده اند، و مزه آنها پـنجاه پنجاه شده
نقطه "برزخ" است. (برزخ مرز ناپیدا است
و اینطرف و آنطرف آن با هم فرق می کند). از
"برزخ" رو به طرف دریا آب رفته رفته بطور عمودی شورتر می شود تا به
نقـطه

شوری
صد درصد می رسد که
آغاز دریای واقعی است. و برعکس از "برزخ" رو بطرف خور بطور عمودی رفـته رفـته
از شوری آب کاسته می شود تا به نقطه شیرینی صد درصد می رسد که همان خور واقعی
است.
از نقطه
آب
صد درصد شور
دریا
تا نقطه آب صد درصد شیرین حد فاصل میان آنها"
است.

«حجر محجور»
بمعنی محدوده و حد فاصل ممنوعه و تحریم شده است که نه می توان وارد آن شد و
نه می توان از آن بیرون رفت. علت اینکه آیه این «حد فاصل» را «حجر محجور»
نامیده اینست که هر یک از محدوده آبهای مورد نظر (یعنی آب شیرین و آب شور و
آب ترکیبی آنها) شرایط زیستی خاص خود را دارد، در صورتی که موجود زندهاز آن
بیرون برود و یا وارد آن بشود می میرد. البته موجودات بنابر فطرت خود از آن
بیرون نمی روند.

..............................................
[/b]
[/b]
[/b]

***

Mazdak Bamdad
10-20-2008
پیک 166

یا آنكه زمین را آرامگاه ساخت و
در آن جویها پدید آورد و براى زمین كوههاى ثابت و پا بر جا ایجاد كرد و میان
دو دریا مانعى قرار داد، چگونه با این خدا خدایى هست ؟
(61)

---


در اینجا نگفته است كه آن مانع و دیوار چیست و كجاست
وادعا های این سایت، گمانه زنی و جازدن چیزی بجای چیزی دیگر
است.

دو دریا (یكى شیرین در مخازن زیر
زمینى و یكى شور در اقیانوس ها) را بهم متصل كرد
(19).

و بین آن دو فاصله اى قرار داد تا به
یكدیگر تجاوز نكنند (20).

پس اى جن و انس دیگر
كدامیك از نعمت هاى پروردگارتان را تكذیب مى كنید؟ (21).

و از آن دو لولو و مرجان بیرون مى آید
(22).

-----
او است كه دو دریا را به
هم در آمیخت ، این شیرین و گوارا و آن شور و تلخ ، و میانشان
مانعى قرار داد

نفوذ ناكردنى تا با هم مخلوط شوند
(گویا هر یك به دیگرى مى گوید) دور باش و نزدیك نیا (53)


همه ی
این آیه ها از یكجا سخن میگویند.


این میان دو دریای شور ! نیست
این امر را دریانوردان
باستان پیش از اسلام هم میدانستند
و در اصل سخن قران از جدایی آب شور و
شیرین میان
خلیج فارس و دریای عمان است كه در نزدیك عربستان
بوده و
آشنا برای مردم پیرامون آن. سخن از مرجان و
مروارید هم نشانگر همین است و
هم اكنون هم در بحرین
و یا بندر لنگه و .. اگر درست یادم باشد، مروارید
بدست میاید.
در آنزمان هم مردم دریانورد و غواصان مروارید میدانسته اند كه
كدام دریا شور و كدام شیرین است.


اینكه این "نشانه" توان الله ! اصولا ً برای عرب بصورت
این
ایه آورده شده است، نشانگر آشنایی مردم مخاطب محمد به
این امر بوده
است. آوردن یك نشانه ، اگر شناخته شده نباشد، هرآینه ابلهانه میبود.

***

kamran333
10-23-2008
پیک 167

امواج کوه مانند ناشی از
بادها

(شوری 32-33)


« از دیگر آیات وی
موجهای
کوه مانند
در دریا است که مانند ـــ
اگر بخواهد باد را می خواباند و آنها در سطح دریا راکد می
شوند».

(«جَوار»
جمع «جاریة» است به معنی: چیزیکه در جریان است یا جاری می شود. در معنی دوم
خود به: کشتی، موج و چشمه اطلاق شده. و در آیه بمعنی موج بکار گرفته شده
است).http://www.quranology.com/t-ketab/darya/...manand.GIF

بلندترین امواج ناشی از باد که تا کنون اندازه
گرفته شده 34 متر بوده است. (یعنی به بلندی یک ساختمان 11
طبقه).
اگر کسی یا
کسانی درگذشته در دریا با چنین امواجی مواجه شده بوده
باشند
طبعاً جان سالم بدر
نمی برده اند که
به خشکی
برگردند
و آنرا برای
دیگران نقل کنند و به گوش محمد برسد و وی آنرا در کتاب خود مطرح کند. بنابر
این در آن زمان کسی از چنین امواجی اطلاع نداشته است.

اطلاعاتی که
امروزه انسان از این امواج دارد نیز بوسیله دستگاه و ماهواره بدست آمده نه
اینکه کسی در این امواج حضور داشته بوده باشدو به دیگران خبر داده باشد.


***

Mazdak Bamdad
10-26-2008
پیک 168

توفانی بودن دریا و موج های بلند آن هزاران سال برای ادمی
آشنا بوده و نمیتوان حكم داد كه كسی از ان جان بدر نبرده است.


***

kamran333
10-26-2008
پیک 169

شب و
روز

روشنائی شب در گذشته
( اسری 12 )
« شب و
روز را دوتا آیه قرار دادیم. بعد آیه شب را محو کردیم و آیه روز را روشن
گذاشتیم تا دنبال بدست آوردن نعمتهای خدا بروید و تا شمارسالها و روزها و
زمان را بدانید. و هر چیزی را رفته رفته برای کار خودش قرار
دادیم».

http://www.quranology.com/t-ketab/shab-r...zashte.GIF
آیه می گوید در گذشته شب و روز هر دو روشن بوده اند، بعدها
روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی شب در گذشته دوتا دلیل وجود دارد.
یکی اینکه
ماه در ابتدای شکل گیری خود مشتعل بوده و
در حد اشتعال (به تصوری کهانسان در تصویر سمت چپ از آن دارد) از خود نور
داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می کرده است.

دلیل دیگر اینست که پیش از اینکه جو و کمربندهای دور زمین به شکل
کنونی خود شکل بگیرد اشعه های کیهانی و طوفانهای خورشیدی به طرف زمین می آمده
اند و در برخورد با گاغهای اطراف زمین نور ایجاد می کرده اند. چنانکه امروزه
نیز طوفانهای خورشیدی در مناطق قطبی زمین که کمربندهای مغناطیسی زمین ضعیفتر
است وارد جو زمین می شوند و به شکلی که در تصویر سمت راست می بینیم در شب به
روشنائی تبدیل می شوند و محیط را روشن میکنند.

آنچه در آیه مورد نظر قرآن است روشن بودن کره ماه در گذشته و بعد
خاموش شدنآن است. چون آیه گفته روشنی ماه را محو کرده تا ما تاریخ و زمان را
بدانیم. و چنانکه میدانیم در صورتی که ماه از خود نور داشته باشد هر گاه دیده
بشود بصورت ماه کامل دیده می شود و هلالهای فعلی خود را نخواهد داشت، و اول و
دوم و سوم... ماه قابل تشخیص نمی بود.



***

roozane
10-27-2008
پیک 170

kamran333 نوشته: [عکس: 41.gif]


چندی پیش یکی از دوستان مسلمانم تمام
سایت قرآنولوژی را پرینت کرده بود و به من داد تا کهنگی و عقب ماندگی
1400 ساله را ترویج کند من هم تصمیم گرفتم از دوستان در محیط آزاد
اینجا بهره گیرم تا من هم با پرینت جواب های آزاد اندیشان به سوی او
روم............................................
................................«سوگند یاد می کنم به آنکه در هم
شکسته و پنهان می شود ـــ آنکه سطح را پاک میکند».تکویر 15-
16................................................ ..«خُنُوس» بمعنی:
پنهان شدن (ناپدید شدن) ناشی از خواری یا شکست یا در هم شکستن یا احساس
کوچکی در برابر کسی است. («اِختفاء» بمعنی: پنهان شدن بمعنی ناشناخته
بودن جای چیزی است ـ «غَیب» بمعنی: پنهان شدن از دسترس دیدِ چشم ـ
«غُرُوب» بمعنی: پنهان شدن از دید در دوردست است ـ « تواری (توارا)»
بمعنی: پنهان شدن ناشی از شرم نمودن است ـ و «اُفُول» بمعنی: آغاز به
پنهان شدن نمودن است).
..................................................
.....................................«کَنس»: بمعنی رُفتن و جارو
نمودن است، و کُنَّس بمعنی چیزی است زیاد می روبد و جارو می کند.
..................................................
...................«خُنّس» چیزی است که درهم شکسته و پنهان می شود. و
آنچه در هم شکسته و پنهان می شود و پیرامون خود را جارو میکند (می مکد)
ستاره هائی هستند که در هم شکسته میشوند و به سیاه چاله تبدیل می شوند
و پیش از این نیز به آنها پرداختیم. این چاله ها با بلعیدن یا مکیدن هر
آنچه از نزدیکیهای آنها رد بشود (چنانکه در آیه مطرح شده) با جارو
نمودن آنها، سطح فضا را پاک می کنند.
.................................................. .............(در
زبان علمی هم پاک کننده نامیده میشوند. Super giant vacuum cleanes
)............................................
درود
بر شما
سایت قرانولوژی تلاشی است از سوی کسانی که آسمان و ریسمان را به هم
می بافند تا بتوانند خود را دلداری داده و آموزه های کودکیشان را پیرامون
اسلام محفوظ نگه دارند. قرآن سوای ایاتی که دستور قتل و کشتار می دهد یا
آیاتی که خدا بین دعوای زن و شوهری محمد و همسرانش پادرمیانی می کند یا آیاتی
که حالت بخشنامه ای و قانونی دارد، بقیه شعرهای زیبایی هستند که واقعاً بی
نظیرند. محمد شخصیتی است که آن زمان با ابتذال اعراب دمخور نبود و آنان را
قبول نداشت. به همین دلیل، بیشتر اوقات خود را در بیابان و به دور از هیاهوی
مردم نادان عربستان می گذارند. در نتیجه چشمه شعر و احساس او به جوش و خروش
آمد و چنان کلماتی در کنار هم چید که تا آن زمان نزد اعراب بی سابقه بود.
اعراب به همین دلیل به پیامبری او ایمان اوردند. سوره تکویر نیز متنی شعرگونه
است که ما مانند آن را در همه زمانها و در بین همه ملتها مشاهده می کنیم. اگر
به بسیاری از شعرهای سپید امروز نگاه کنید، دست کمی از سوره تکویر ندارند.
البته مسلمانان چون قرآن را کلام خدا می دانند، مجبورند برای این شعرها فلسفه
و دلیل بتراشند. ترجمه دقیق این دو آیه این است:
سوگند به ستارگانى كه
بازمى‏گردند، (15)
حركت مى‏كنند و از دیده‏ها پنهان مى‏شوند، (16)


این یک شعر سپید است. حالا هر کسی ممکن است برایش یک فلسفه بتراشد و
آن را به یکی از واقعیتها یا تئوری های علمی سازگار بداند. پیامبر اسلام یا
همان محمد سرشار از تخیل و احساس بود. هر کسی که نسبت به مسئله ای خیالپردازی
کند، لاجرم وقوعش را در ذهن خودش به تصویر می کشد و آن را در قالب جملاتی
گیرا در می آورد. سوره تکویر حاصل همین کشمکش درونی و شعرگونه محمد پیرامون
وقوع قیامت است. من می توانم بسیاری از شعرهای سپید معاصر را به شکلی بدیع با
برخی از ترکیبات شیمیایی، پدیده های فیزیکی و قوانین مربوط به آن منطبق کنم.

***

roozane
10-27-2008
پیک 171

kamran333 نوشته: [عکس: 42.gif]


شب و
روز

روشنائی شب در
گذشته

( اسری 12 )
[font=arial]« شب و روز را دوتا آیه قرار دادیم. بعد
آیه شب را محو کردیم و آیه روز را روشن گذاشتیم تا دنبال بدست آوردن
نعمتهای خدا بروید و تا شمارسالها و روزها و زمان را بدانید. و هر چیزی
را رفته رفته برای کار خودش قرار دادیم».

http://www.quranology.com/t-ketab/shab-r...zashte.gif
آیه می گوید در گذشته شب و روز هر دو روشن بوده اند، بعدها
روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی شب در گذشته دوتا دلیل وجود
دارد. یکی اینکه[font=arial] ماه در ابتدای شکل گیری خود
مشتعل بوده و در حد اشتعال (به تصوری کهانسان در تصویر سمت چپ از آن
دارد) از خود نور داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می کرده است.

دلیل دیگر اینست که پیش از اینکه جو و
کمربندهای دور زمین به شکل کنونی خود شکل بگیرد اشعه های کیهانی و
طوفانهای خورشیدی به طرف زمین می آمده اند و در برخورد با گازهای اطراف
زمین نور ایجاد می کرده اند. چنانکه امروزه نیز طوفانهای خورشیدی در
مناطق قطبی زمین که کمربندهای مغناطیسی زمین ضعیفتر است وارد جو زمین
می شوند و به شکلی که در تصویر سمت راست می بینیم در شب به روشنائی
تبدیل می شوند و محیط را روشن میکنند.

آنچه
در آیه مورد نظر قرآن است روشن بودن کره ماه در گذشته و بعد خاموش
شدنآن است. چون آیه گفته روشنی ماه را محو کرده تا ما تاریخ و زمان را
بدانیم. و چنانکه میدانیم در صورتی که ماه از خود نور داشته باشد هر
گاه دیده بشود بصورت ماه کامل دیده می شود و هلالهای فعلی خود را
نخواهد داشت، و اول و دوم و سوم... ماه قابل تشخیص نمی
بود.

[عکس: 42.gif]
من نمی دانم چه
اصراری است که برخی با کلمات بازی می کنند.
آیه می گوید:


وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ
آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ
مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ
السِّنِینَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَیْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِیلاً

ترجمه روان فارسی:
ما شب و روز را دو نشانه قرار
دادیم; سپس نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى‏بخش ساختیم تا (در
پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد سالها
و حساب را بدانید; و هر چیزى را بطور مشخص و آشكار، بیان كردیم.

خیلی
ساده یعنی: شب را بردیم و روز را آوردیم. و..... الی آخر که کاملاً معلوم است
یعنی چه.

شما را به همان الله! این دیگر چه منطقی است؟ یکبار دیگر این
جمله ایشان را بخوانید:
«آیه می گوید در گذشته شب و
روز هر دو روشن بوده اند، بعدها روشنائی شب محو کرده شده است. برای روشنائی
شب در گذشته دوتا دلیل وجود دارد. یکی اینکه
ماه در
ابتدای شکل گیری خود مشتعل بوده و در حد اشتعال (به تصوری که انسان در تصویر
سمت چپ از آن دارد) از خود نور داشته است و شبها را تا اندازه ای روشن می
کرده است. »

کجای آیه می گوید که در گذشته
شب و روز روشن بوده اند؟! این دیگر چه حرفی است؟! یعنی چه که «شب روز هر دو
روشن بوده اند؟!» شب یعنی تاریکی و روز یعنی روشنایی. مثل اینکه من ادعا کنم:
مردها در گذشته زن بوده اند! بعد هم برایش دلایل عجیب و غریب بیاورم و برای
اینکه مخاطبم را گیج کنم، عکسی را هم لینک کنم که بله! جان من دست بردارید!
چرا به خدایتان توهین می کنید؟!

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان