shirin نوشته: من حرفتون کاملا اشتباه هست. نیاز دخترها به سکس رو فکر نمیکنم از پسرها کمتر باشه.
نیاز دخترها +
هزینه سکس = انگیزش کمتر
نیاز پسرها = انگیزش
دختر و پسر یک اندازه شاید از سکس لذت ببرند، ولی گرایش ایشان به سکس داشتن یکسان نیست،
فکر نمیکنم نیازی هم به دلیل آوردن باشد، هر آدم زندهای که این متون را میخواند خود به این امر بدیهی واقف است.
shirin نوشته: اگر هم میبینید پسرها بیشتر دنبال سکس هستند به خاطر اینکه نیاز طبیعیشون هست نیست به این دلیل هست که در طول تاریخ هیچوقت نه از این کار منع شدند و نه صدمه دیدن. و اتفاقا همیشه براشون نوعی برتری و مزیت بوده برعکس دختران. حرفتون کاملا غیرعلمی هست.
این تحلیلی آبکی بیشتر نیست. تئوری شما این است که در همه زمانها و در همه فرهنگها، از خاورزمین و آسیای شرقی و هند و ایران گرفته تا باخترزمین و اروپا و
حتی آمریکای امروزی دخترها به گونهای جادویی از سکس و لذت بردن منع شدهاند و پسرها به گونهای جادویی به سکس و لذت بردن سوق داده شدهاند.
تئوری ما هم این است که این بخش "جادویی" قضیه همان فرگشت و تکامل است و آن اندازه هم جادویی در کار نیست.
اصولا همینکه میبینیم در همه فرهنگها و همه کشورها دخترها انگیزش کمتری به سکس
دارند و فرهنگ ساخته شده نیز آینهوار آن را میبازنماید، خود فرنودی بر درست بودن تئوری ما است.
shirin نوشته: شما یه جامعه رو برو درست کن که در ان دختران و پسران با ذهنیت ها و شرایط و اموزه های کاملا برابر رشد کنن. اگر بازهم دختران نگران رابطه برقرار کردن با پسران و سکس بودن اونوقت حرفتون سندیت پیدا میکنه. کم میلی دختران به سکس کاملا محصول جوامع مردسالار و زن ستیز هست. که در واقع این کم میلی حاصل خفه کردن هر نوع احساس نیاز و لذت در خودشون هست که جامعه اینو بهشون تحمیل کرده.
اینکه دختر و پسر با ذهنیت و شرایط و آموزههای یکسان و کاملا برابر رشد نمیکنند از اینرو است که در درون و نهاد خود،
یکسان و برابر نیستند. اگر بودند خواه ناخواه جامعههایی درست میشدند که هر دو را با شرایط و آموزههای یکسان بزرگ میکردند.
همانگونه که دخترها برای نمونه از توان فیزیکی کمتر برخوردارند، همانگونه هم از
انگیزش کمتری برای سکس و انگیزش بیشتری برای زناشویی و وفاداری برخوردار هستند.
این پندار نادرستی است که بگوییم دختر و پسر در جسم و ذهن و هورمون و
قاعدگی و .. با یکدیگر دگرش دارند، ولی به سکس که میرسد ناگهان یکسان و همانند میشوند.
همه این دگرشها و تفاوتها فرنود فرگشتیک دارند و ما با نگاه به روند آن، میتوانیم چگونگی پیدایش و ریختگیریشان را ببینیم.
shirin نوشته: اگه بخوای از نظر رفتار شناسی بررسیش کنیم هم کلی مشکل پیش میاد برای این فرضیه. اول اینکه آیا فقط زن نگران بقا و تجدید نسلش بوده و مرد هیچ نوع مسئولیتی در قبال بقای ژنش نداشته که اینقدر نامسئولانه با فرزندان به وجود امده میخواسته برخورد کنه؟ در حالیکه حتی در بین بسیاری از حیوانات دیگه هم مسئولیت فرزند یا بین دو جفت تقسیم میشه یا به عهد نر (البته بعضی حیوانات هم به عهده زن هست در عوض تهیه منابع و حفظ قلمرو به عهده جنس نر هست) هست.
خیر، برای نر گفتیم که هزینه بچهدار شدن در ریختن اسپرم کوتاه میشود. در جاندارانی که بچه نیاز به مراقبت آنچنانی ندارد (نمونه بیشتر گربهسانان) ماده
بچه را سرخود بزرگ میکند، ولی در جانداران تراز بالاتر مانند آدم، که رشد یک بچه میتواند تا 5 سال هم به درازا بکشد ابزار دیگری به نام "عشق" پدید آمده
که با وابستن زن و مرد به یکدیگر، به بچه آنها شانس بزرگ شدن و مراقبت لازم را میدهد.
در حقیقت بازه زمانی که عشق سوزان و خلسهوار میماند نیز 4 سال بیشتر نیست و پس از آن خاموش میشود.
shirin نوشته: و در ضمن مرد چطور اینقدر آزادی عمل داشته که میتونسه با زنهای متعدد روابط داشته باشه در صورتیکه زن این آزادی رو نداشته که بخواد با هر مردی باشه.
شما داستان را وارونه فهمیدهاید. حق گزینش کم و بیش در همه جانداران با ماده است. حتا در گذشته دور و آدم غارنشین هم این زنها بودهاند که جفت خود
را میبرگزیدند. این امر را میتوانید در بیشتر جانداران ببینید، برای نمونه طاووس نر با نمایش پرهای خود در تلاش برای جفتیابی است و یا خروس با تاج
خود تلاش به جلب توجه مادهها و گرفتن رضایت آنها برای سکس میکند. در همه این جانداران نر از زور بیشتری برخوردار است، ولی میبینیم که از روی
قید و بندهای اخلاقی ذاتی، کم و بیش از راههای نرم که همان جلب توجه و خودنمایی باشد پیش میرود؛ بر پاد پندار معمول که تجاوز و سلطهجویی نر باشد.
در آدمی نیز امر گزینش همینگونه بوده و مردها با شجاعت و دلاوری (بنابگفته مردانگی) خود خودنمایی میکردند و زنها از میانشان همسرگزینی.
پس از پدیداری تمدن و فرهنگ ما با گونههای گوناگونی از جفتیابی روبرو شدهایم،
ولی همه شاخههای آن امروز کم و بیش به monogamy یا تکهمسری رسیده است.
shirin نوشته: یعنی به نظر شما دوره ای طولانی بین انسانها فقط چند زنی رایج بوده؟
خیر، ما دورههای دراز چندهمسری یا polygamy را هم گذراندهایم. در بسیاری از قبیلههای آفریقا (خاستگاه آدمی) میبینیم که چندهمسری برای زنان بسیار زیاد بوده و
هنوز هم به چشم میخورد و در حقیقت سود زیادی به یک زن نیز میرساند. اینگونه بنگرید که یک زن در گذشته، میتوانست با همخوابی با چند جفت خواستنی و از آنجاییکه دسترسی به تست DNA و .. نبود و هیچکدام نمیدانستند پدر راستین کدام است، همه آنها را وادار به پشتیبانی از خود و بچه کند.
امروز ما در فیزیولوژی یک مرد میبینیم که شُمار بسیار زیادی از اسپرهای او توانایی باردار کردن تخمک را نداشته و کارکردشان تنها کشتن اسپرمهای بیگانه است (blocker sperms, killer sperms, warrior sperms, fighter sperms):
اگر مرد
احساس کند که جفتش به او بیوفایی میکند شمار این "اسپرمهای جنگجو" ناخودآگاه زیادتر هم میشود.
بودن این رویکرد در فرآیند اسپرمسازی مردها نشانه رایج بودن polygamy یا چندهمسری زنان/مردان در گذشته است. ولی با پیدایش فرهنگ و تمدن ما از چندهمسری به
تکهمسری پیشرفتهایم که البته باز هم به سود زنان بوده است. همانگونه که در فرهنگ امروز و حتا غرب میبینیم، از یک مرد چشمداشت زیبایی، پولداری، اخلاق خوب،
مردمداری، وفاداری و ... میرود ولی در برابر آن، یک زن کم و بیش تنها زیبایی و سکس را عرضه میکند (فراموش هم نکنیم که اندازه مرد هم از سکس لذت میبرد).
پس در حقیقت چه در تکهمسری و چه چندهمسری، زنان حق گزینش بیشتری نسبت
به مردان داشتهاند و در برابر، هزینه سنگین آن که 9 ماه بارداری و شیر دادن و ... باشد را نیز میپرداختند.
امروز ولی این هزینهها از دوش دختر برداشته شده (سکس ناچاروار به بچه نمیانجامد؛ پدر قانونوار هزینه زندگی میدهد؛ شیر خشک
و دایه و پرستار و سزارین و ... در دسترس است) ولی همچنان همان رویکرد گذشته را دنبال میکند، که همان باگ و گیر فرگشتیک است که گفتیم.