Spehr نوشته: درود مهربد
بله شاید واژه باختر خوب نبود. اگر می گفتم فرهنگها دارند تکنولوژیک تر می شوند بهتر بود.
برای اینکه یک روندی در همبود دیسه گیرد، مهم نیست که آن روند به کام من خوش بیاید یا نه.
مهم آن است که به کام تکنولوژی خوش بیآید.
برای همین هرکس فرهنگسازی ای بخواهد کند که سازگار نباشد به پیشرفت تکنولوژی ،
اصلاً آن فرهنگسازی پا نمی گیرد.
ما همه مان در یک تکنوپولی Technopoly یا فن-شهر زندگی می کنیم.
و کارشناسها تکنوکرات یا فنسالار هستند.
برای همین تکنولوژی بسیار اثر دارد روی زندگی ما.
نمی خواهم بگویم تکنولوژی بد است و این چیزها. ولی فردیدم این است که آنها بدنبال پدید آوردن دگرش در همبود هستند بهتر است خود را خسته نکنند.
و در چیزهایی که با تکنولوژی همسو نیست سرمایه گذاری نکنند.
از همان آغاز ببینند چه چیزی فنداوری پسند است در همان راه گام بگذارند.
برای نمونه در همبود خودمان این فرهنگ آمد که مردم هی لیسانس بگیرندو ارشد بخوانند و سپس دکترا. گمان می کنم تکنولوژی به این روند اُکی داده.
ولی سران همبود می خواستند فرهنگ زود همسرگزینی را روایی (رواج ) دهند، ولی چون زیاد با تکنولوژی همسو نبوده، چندان پا نگرفت.
پارسیگر
درسته!
تنها پراسنج در پیشرفت ولی فندآوری یا همان تکنولوژی نیست, امروزه ولی فندآوری همیشه همانا هموارترین راهِ پیش روی ما است.
روند پیشرفت هومنی را مانند آبی ببینید که از راهی میشارد که از همه هموارتر باشد:
Path of least resistance - WiKi
این شیوه راهیابی از دیرباز تا به امروز کاربرد داشته و جان نیاکان ما را نجات میداده.
ب.ن. اگر میخواستید از جنگل رد شوید, از راهی میرفتید که دیگران پیش از شما رفته بودند:
یا زبانزد زیبایی که مزدک سرور آوردند:
رَه برو بیرَه مرو هر چند که رَه دُشوار بُود.
به این میگویند یک یافتیگِ ناب, یا قانون سرانگشتی که با پیرویِ آن هومنی
برای میلیونها سال جان اش را بدر برده و در ژنهایِ من و شما خود را نِهادینه کرده.
نکتهیِ ریزی ولی در همهیِ اینها هست, آنهم اینکه هر رویکردی بازهیِ زمانیِ کارکرد و سودمندی خود اش را دارد.
این یافتیگ هم در جهانِ امروز دیگر مفت نمیارزد و بسا نه تنها نمیارزد, که آسیبرسانترین کُنشرویکردی است که میتوان در پیشگرفت.
در اینجا به همانندیِ اندیشمند نسیم طالب میتوانیم گذری بزنیم که بفرنام «پُرسمان بوقلمون» از آن نامبرده:
http://nassimtaleb.org/wp-content/upload...turkey.png
کوتاه شده, از یک بوقلمون در خانهای نگهداری میشود. بوقلمون هر روز میبیند که برایش خوراک و نوشاک رایگان میآورند
و برایش سرپناه گرم و نرم درست کردهاند و از همینرو, هر یک روزی که میگذرد, بوقلمون بیشتر و بیشتر به "نیکسرشتی" و
"مهربانی" این پرورانندگان اش باورمند و دلاستوار میشود, مگر تا آن روزِ ٣٦٤ام و فرارسیدن شبِ سال نو, که وی را گرفته و کباب میکنند:
این چکیدهیِ داستان ما هومنان است و فندآوری; فندآوری هر روز برای شما gadgetهایِ بهتر و زیباتر و خوشگلتر, iPhone
تُندتر, iPad سبکتر, یخچال کمسداتر و ... میفرآورد مگر تا آن تیلی که
ناگهان, بشیوهیِ
بسیار شگفتانگیز و آهبرانگیزی میبینید شما را نابود کرده و کلک اتان را میکّند.
پارسیگر