07-26-2011, 11:36 AM
فیلیپ نوشته: کسی سخنی در مورد "روح" و ماوراالطبیعه نگفته است. اشاره ی من به پروسه هایی کاملا معمول و به اصطلاح "طبیعی" از ذهن (خود-آگاهی، اراده، احساس sensation ...) و فاعل آنها (ذهن، منیت،...) میباشد. اینکه این پروسه ها صرفا از طریق بدن و جسم قابل تجربه اند نیز کاملا مشخص است (شما خود-آگاهی را از چه چیزی جز حرکات جسم شخص و امواج صوتی تولید شده از هنجره ی وی و ... تجربه می کنید؟) لذا از آنجایی که ذهن-نامتجسم قابل تجربه نیست، نمی توان از عدم تجربه ی آن، لزوما عدم وجودش را نتیجه گرفت. اینکه ما خود-آگاهی بدون مغز ندیده ایم میتواند صرفا به این دلیل باشد که ما قادر به دیدن چنین پدیده ای نیستیم، نه اینکه چنین پدیده ای وجود ندارد.
ببینید، من هم با شما هم رای هستم و میگویم که «Qualia» مادی نیست، ولی ریشه آن از ماده میآید و با آن برهمنهادگی (تطابق) دارد.
ما برهمنهادگی را نشان دادیم و برای نشان دادن وابستگی آن با نگاه به تعریف شما نیز گفتیم:
مهربد نوشته:فیلیپ نوشته: A بر B وابسته است اگر A نتواند بدون B وجود داشته باشد.[وابستگی آن] نیز روشن است، چرا که ذهن بدون مغز نمیتواند وجود داشته باشد.
اکنون آری، ذهن میتواند یک چیز سراسر نامادی باشد که تنها توسط مغز درک میشود، اما این چیزی بیشتر از
یک انگارش (فرض) نیست و هیچ داده و استدلالی پشت آن، بیشتر از اینکه چنین چیزی «احتمال وجود دارد» نداریم.
از سوی دیگر، نگره دیگری داریم که میگوید مغز خود این qualia را درست میکند و همه دادههای دانشیک آن را
تایید میکنند و ما میتوانیم حتی با نگاه به نگره، مغز را دستکاری کنیم و پیشبینی پذیری خوبی هم از واکنش آن داشته باشیم.
اکنون پرسش این است که ما بایستی کدام نگره را بپذیریم؟ نگرهای که تنها از «شایمندی و احتمال داشتن»
جدا بودن ذهن از مغز سخن میگوید، یا نگرهای که از «نامادی بودن ذهن ولی [وا]بسته به مغز» بودن آن؟
از دید منطق، نگره دوم درست است، مگر آنکه شما استدلال دیگری نیز درباره متمایز بودن و جدا بودن ذهن از مغز داشته باشید.
فیلیپ نوشته: اگر بنظر شما «تصمیم-گیری» در چهارچوبی دیترمینیستیک (ماشین و کامپیوترو مغز) ممکن است، و میتواند بر اساس یک سری داده و دستور تولید شود، پس درک شما از واژه
ی «تصمیم گیری» هیچ پیوندی به مفهوم مد نظر من ندارد. من عبارت «تصمیم گیری» را همسان با اراده ی آزاد دانسته ام.
درست است. واژگانی که ما اینجا به کار میبریم:
- Decision making
- [Free] Will
هستند.
فیلیپ نوشته: شما نیز همچون بنده این خصیه ی ذهنی (اراده ی آزاد) را با ساختار و جهانی مادی ناسازگار دانسته اید:در جهانبینی مادی، اراده آزاد وجود ندارد یا دستکم تاکنون ثابت نشده استدر اینجا شما دو راه حل بیشتر ندارید: 1. اراده آزاد را برگرفته از نهادی غیر مادی بدانید. 2. وجود اراده ی آزاد را بکل رد کنید. در صورت انتخاب گزینه ی نخست، پاسخ شما به پرسش این تاپیک (تمایز و نامنطبق بودن جسم و ذهن) بایستی آری باشد.
شما گزینه سومی را جا انداختید، همه گزینهها این هستند:
- اراده آزاد از نهادی نامادی است.
- اراده آزاد وجود ندارد.
- اراده آزاد از ماده میآید ولی چگونگی آنرا هنوز نفهمیدهایم.
از نگر شخصی من، گزینه سوم درست است.
از دید منطقی، گزینه دوم درست است.
فیلیپ نوشته: در صورت انتخاب گزینه ی دوم، احتمال عقلانیت rationality را رد خواهید کرد. (اگر باورهایتان از طریق پروسه های الکترو-شیمیایی نرون ها بر شما تحمیل شده باشند، هیچ دلیلی نیست تا این باورها را خردمندانه دانست)
فرآیند تصمیم گیری پیوندی با «خردمندانه» بودن یا نبودن آن ندارد.
باورهای من (که از راه پروسههای الکترو-شیمیایی نورونها بر من تحمیل شدهاند) میتوانند بر این باشند که شما وجود خارجی نداشته و تنها در ذهن من هستید، و یا
باورهای من (که همچنان از راه پروسههای الکترو-شیمیایی نورونها بر من تحمیل شدهاند) میتوانند بر این باشند که شما وجود بیرونی داشته و خارج از ذهن من هستید.
از دید منطقی، باور دوم منطقی است و از همینرو خردمندانهتر (more rational)، اگرچه هر دو میتوانند بسته به فاکتورهای پیرامون بر من «تحمیل» شده باشند.
فیلیپ نوشته: انتخاب/اراده ی آزاد از جنبه های واجب عقلانیت است. درنتیجه رد وجود آن، وجود عقلانیت را نیز رد کرده و لذا خود گزاره ی «اراده ی آزاد وجود ندارد» را به گزاره ی نامعقول تقلیل خواهد داد. در بیانی دیگر گزاره ی «اراده ی آزاد وجود ندارد» چیزی بیشتر از یک گزاره ی خود-مخروب نیست. پس می ماند گزینه ی اول.
خیر. اراده آزاد تنها یک چیز خوب به شمار میرود. درست و نادرست، منطقی و نامنطقی و
خردمندانه بودن و نابخردانه بودن دو چیز، پیوندی به اینکه ما چگونه به آنها رسیدهایم ندارند.
اراده آزاد تنها «تضمین» میکند که هر آدمی، میتواند با بکار بستن «اراده آزاد» خویش منطقی و خردورز
باشد. نبود آن نیز تنها میگوید که آدمها بسته به شرایط پیرامون خود شاید خردورز باشند و شاید نابخرد.
.Unexpected places give you unexpected returns