kourosh_bikhoda نوشته: شما ظاهرن خیلی از تکرار خوشتون میاد. http://www.daftarche.com/showthread.php/...1#post6253
گفته شما:
kourosh_bikhoda نوشته: بسیار خب. اگر ساختن رو به معنی مورد نظر شما تعبیر کنیم، در اونصورت ایرادی که Toxic مطرح کردند وجود داره. فرض کنید برای انسان «آب خوردن» هم یک عمل منطقی و در انطباق با ذات اوست. طبق استدلال شما بنابر این باید از خدا هم انتظار داشته باشیم آب بخوره. همینطور سکس داشته باشه، سیگار بکشه، زایمان کنه و الخ. ولی همه اینها نیاز به «تجسم» دارند و خداوند مجسم نیست. به همین ترتیب، توانستن در ساختن سنگی که نشود آن را بلند کرد، یک کار است که از انسان بر می آید ولی در مورد خداوند موضوعیت ندارد.
بخش کلفت شده دقیقا همان چیزی است که ما گفتیم و میگوییم.
kourosh_bikhoda نوشته: مورد دیگری که در ابتدای جستار تذکر داده بودم اینه که این عدم توانایی انسان در بلند کردن آن سنگ سنگین وزن، یک عدم توانایی منطقی نیست، بلکه عملی است. یعنی اون سنگ هرچقدر هم سنگین باشه، با یک نیروی فرضی بزرگتر از وزنش بلند کردنی میشه. و این بازی انتهایی نداره
شما هم از تکرار موضوع خوشتان میآید! منطق چیزی بیشتر از بررسی کارهای شدنی و ممکن نیست. اگر کاری ناشدنی و ناممکن باشد، پس نامنطقی نیز خواهد بود:
مهربد نوشته: kourosh_bikhoda نوشته: البته که هستند! محال منطقی چیزی است که بنابر ویژگی ها و تعاریف خودش، مجال وجود نداره و ممتنع الوجوده. یعنی عدمش ضروری است. ولی محال عملی اینطور نیست و تنها درباره یک یا گروهی از فاعل ها موضوعیت نداره. مثلن اگر شما به دوستتون بگید که روزی میتونیم به 50 درصد سرعت نور برسیم شاید بهتون بگه: محاله! منظور از این محال، محال عملی است.
اگر کاری از لحاظ عملی به هیچ روی شدنی نباشد، از لحاظ منطقی هم شدنی نخواهد بود.
اگر هیچ موجود زنده یا انگاشت شده منطقی نتواند به 50% درسد سرعت نور برسد،
پس لزوما دلایلی منطقی آنجا هستند که اجازه نمیدهد به 50% سرعت نور برسیم.
ویژگیهایی که یک گزاره منطقی بایستی دربر داشته باشد اینها هستند:- Consistency, which means that no theorem of the system contradicts another.
- Validity, which means that the system's rules of proof will never allow a false inference from true premises.
- Completeness, of a logical system, which means that if a formula is true, it can be proven (if it is true, it is a theorem of the system).
- Soundness
پس در نمونه «کار عملا ناممکن»، گزاره منطقی ما Sound خواهد بود، ولی Validity نخواهد داشت چراکه عملی نیست؛ پس منطقی نخواهد بود.
شما بایستی دقت کنید که زمانیکه ما میگویم کاری عملی، بازه زمانی آن را در نگر نگرفتهایم. برای آدم از
هزار سال پیش رفتن به ماه کاری عملی بوده است، ولی نیاز به هزار سال زمان برای رسیدن به آن داشته است.
kourosh_bikhoda نوشته: تعریف مورد نظر این جستار آفریدگار، سازنده، خالق، همه نیکی، عادل مطلق و غیره نیست. طبیعی است که در هر زمینه ای که مورد بحث است، تعریف مناسب و کارای همون زمینه رو بکار ببریم. بنابر این تیغ اکام رو در مورد قادر مطلق استفاده کنید، نه خدا، یا خالق یا عادل مطلق یا غیره.
تعریف خدا با «قادر مطلق» در هر سیستم منطقیای اشتباه است. شما برای تعریف کردن همیشه از کمترین فرض استفاده میکنید. خدا میتواند آفریدگار
جهان باشد بدون آنکه «قادر مطلق» باشد، پس «قادر مطلق» یک زاب افزوده و اضافی است که خود نیاز به اثبات دارد و فرهشت گفتمان این جستار هم همین بوده است.
به بیان دیگر، نام این جستار:
«آیا خداوند میتواند سنگی خلق کند که خود نتواند بلند کند؟»
میگوید:
«اگر فرض کنیم که موجودی به نام خدا وجود دارد که جهان را آفریده است، آیا در جایگاه آفریدگار جهان این
موجود قدرت مطلق دارد؟ و اگر قدرت مطلق دارد آیا میتواند سنگی خلق کند که خود نتواند بلند کند؟ »
پس نخست خدا تعریف شده است، سپس درباره «قادر مطلق» بودن و نبودن وی بحث شده است، اگرنه «قادر مطلق» بودن خدا یک چیز ذاتی و بالفطره نبوده و نیست.
اصولا تعریف خدا در زبان پارسی آفریدگار و موجودی که است که خود از هیچ آمده است و نیاز به دلیل ندارد: خود+آ = خدا
مترادفهای آن نیز به درستی چَم و معنی آن را میرسانند: آفریدگار (کسی که آفریده است)، پروردگار (کسی که پرورده است)