06-17-2015, 12:20 PM
بعضیا میگن من خودشیفته ام!
نمیدونم آیا منظور اونا دقیقا همونیه که من واقعا هستم یا نه، ولی فکر میکنم اینکه آدم بنوعی شیفتهء خودش باشه لزوما چیز بدی نیست که میتونه فوایدی هم داشته باشه.
نظر شما دربارهء تعریف و مزایا و معایب خودشیفتگی چیه؟
آدم وقتی شیفتهء دیگری میشه بهش میگن عشق و خیلی ها ستایشش میکنن، ولی حق نداره شیفتهء خودش بشه؟!
وقتی آدم شیفتهء خودش باشه، اعتمادبنفس بیشتری داره و تحت تاثیر القاهای محیط و دیگران قرار نمیگیره. اینکه خیلی خوبه! آدم که شیفتهء خودش باشه، به خودش بیشتر میرسه قدر جسم و روان خودش رو بیشتر میدونه از خودش بهتر محافظت میکنه.
البته شاید خودشیفتگی در افرادی که بنوعی انزواطلب هستن، افرادی مثل من که حتی میتونن ازدواج نکنن حتی یک عمر با جنس مخالف رابطه نداشته باشن، بیشتر بروز کنه طبیعتا.
اصلا یکی از دلایلی که من اینطور زندگی میکنم اینه که قدر خودم رو میدونم و نمیخوام به خودم فشار بیش از حد چه روانی و چه جسمی بیارم! این رو روا نمیدونم! چرا آدم باید از سلامت روح و روان و جسمش برای دیگران مایه بذاره؟!
من به خودم محبت میکنم، از خودم حمایت میکنم. کار دیگری هم نمیتونم بکنم. دیگه این کار رو در حق خودم یکی نکنم، چی هستم برای چی وجود دارم چکار کردم؟ پس این کار رو برای خودم میکنم. اگر بتونم برای خودم همه کار میکنم. گرچه بقیهء افراد هم هدفشون عمدتا خودشونه، ولی شاید نمیدونن چطور این کار رو باید بکنن شاید درک و شعورش رو ندارن شاید چون کنترل بر خودشون ندارن. مثلا افرادی بخاطر زنها بخاطر سکس حاضرن هرکاری بکنن حتی به این خاطر بارها بر سر سلامتی جسم و روح و روان خودشون ریسک میکنن. ولی آیا واقعا ارزشش رو داره؟ آیا شما از خودتون حمایت کردید آیا قدر جسم و روان خودتون رو میدونید آیا میدونید براستی چه هستید، آیا به خودتون نزدیک هستید؟ آیا درکی از خود واقعی خودتون دارید؟ اون چیزی که در اعماق وجود شما بوده و هست از ژرفای تاریخ از ژرفای هستی و حیات اومده!
تصور میکنم بسیاری از مردم درک درستی از این مسائل ندارن.
بعضیا حتی براحتی دست به خودکشی میزنن. بخاطر مسائل برونی مسخره!
میدونید، بذارید یه رازی رو بهتون بگم!
من هرچند وقت یک بار از بدنم تشکر میکنم. نوازشش میکنم. بهش میگم ازت ممنونم، تو جسم خوبی بودی سالم بودی وظیفت رو خوب انجام دادی و میدی، و منم از تو حمایت میکنم، تاجاییکه توان دارم ازت محافظت میکنم، نمیذارم صدمه ببینی!
سراسر بدنم رو لمس میکنم، دست میکشم، هرجایی که بنظرم میرسه حتی روش تمرکز میکنم اسم میبرم و ازش تشکر میکنم، مثلا میگم روده های عزیزم، قلب خوبم، مغز قدرتمندم، پاهای بی نقصم، مفصل ها زانوهای عزیزم ... و از همشون تشکر میکنم و میگم که تا بتونم ازشون محافظت میکنم!
البته این گفتار و رفتار با عین خلوص و صداقته. عین واقعیته. عین محبت و قدردانی و حمایته. چیزی القایی و وانمود کردن و تقلید و ساختگی نیست.
البته تاحالا زیاد این کار رو انجام ندادم. شاید چند وقتیه این قضیه رو ابداع کردم! شاید خودشیفتگی من دیگه به کمال خودش رسیده. جالب اینکه چند بار که این حرکت رو انجام دادم مثلا چند ساعت بعدش یا کمی دیرتر، احساس سلامتی و شادابی قابل توجهی در جسمم میکردم و میدیدی قبلش جسمم خسته بود بدنم آماده نبود اما انگار به زودی با این کار سرشار از انرژی خاصی شده بوده!
شما هم شاید بتونید این کار رو امتحان کنید و نتیجه بگیرید! توجه به خود و محبت و حمایت به خود! به جسم خود، به روح و روان خود. البته شاید باید واقعا اینو درک کنید و اون خلوص و صداقت واقعی رو داشته باشید تا کارایی داشته باشه.
جسم شما همیشه با شماست، همیشه و بطور مستمر در خدمت شما بوده، ولی بخاطر چه مسائلی بهش چقدر فشار آوردید از حقوقش زدید رعایتش رو نکردید اون رو به خطر انداختید باهاش مثل یه آشغال یا چیز کم ارزش برخورد کردید! درحالیکه هیچی برای شما همین بدن و وجود واقعی خودتون نشده و نخواهد شد! هیچکس حتی نزدیک به این به شما هیچوقت لطفی نکرده و نخواهد کرد! هرگز هیچ سرمایه ای هیچ لذت و آرامشی پایدارتر از منبع دیگری ناشی نشده و نخواهد شد.
پس خودشیفتگی اگر به این معناست، من فکر میکنم چیز برحق و خوب و مفیدیه عین سلامت عقل و روانه!
نمیدونم آیا منظور اونا دقیقا همونیه که من واقعا هستم یا نه، ولی فکر میکنم اینکه آدم بنوعی شیفتهء خودش باشه لزوما چیز بدی نیست که میتونه فوایدی هم داشته باشه.
نظر شما دربارهء تعریف و مزایا و معایب خودشیفتگی چیه؟
آدم وقتی شیفتهء دیگری میشه بهش میگن عشق و خیلی ها ستایشش میکنن، ولی حق نداره شیفتهء خودش بشه؟!
وقتی آدم شیفتهء خودش باشه، اعتمادبنفس بیشتری داره و تحت تاثیر القاهای محیط و دیگران قرار نمیگیره. اینکه خیلی خوبه! آدم که شیفتهء خودش باشه، به خودش بیشتر میرسه قدر جسم و روان خودش رو بیشتر میدونه از خودش بهتر محافظت میکنه.
البته شاید خودشیفتگی در افرادی که بنوعی انزواطلب هستن، افرادی مثل من که حتی میتونن ازدواج نکنن حتی یک عمر با جنس مخالف رابطه نداشته باشن، بیشتر بروز کنه طبیعتا.
اصلا یکی از دلایلی که من اینطور زندگی میکنم اینه که قدر خودم رو میدونم و نمیخوام به خودم فشار بیش از حد چه روانی و چه جسمی بیارم! این رو روا نمیدونم! چرا آدم باید از سلامت روح و روان و جسمش برای دیگران مایه بذاره؟!
من به خودم محبت میکنم، از خودم حمایت میکنم. کار دیگری هم نمیتونم بکنم. دیگه این کار رو در حق خودم یکی نکنم، چی هستم برای چی وجود دارم چکار کردم؟ پس این کار رو برای خودم میکنم. اگر بتونم برای خودم همه کار میکنم. گرچه بقیهء افراد هم هدفشون عمدتا خودشونه، ولی شاید نمیدونن چطور این کار رو باید بکنن شاید درک و شعورش رو ندارن شاید چون کنترل بر خودشون ندارن. مثلا افرادی بخاطر زنها بخاطر سکس حاضرن هرکاری بکنن حتی به این خاطر بارها بر سر سلامتی جسم و روح و روان خودشون ریسک میکنن. ولی آیا واقعا ارزشش رو داره؟ آیا شما از خودتون حمایت کردید آیا قدر جسم و روان خودتون رو میدونید آیا میدونید براستی چه هستید، آیا به خودتون نزدیک هستید؟ آیا درکی از خود واقعی خودتون دارید؟ اون چیزی که در اعماق وجود شما بوده و هست از ژرفای تاریخ از ژرفای هستی و حیات اومده!
تصور میکنم بسیاری از مردم درک درستی از این مسائل ندارن.
بعضیا حتی براحتی دست به خودکشی میزنن. بخاطر مسائل برونی مسخره!
میدونید، بذارید یه رازی رو بهتون بگم!
من هرچند وقت یک بار از بدنم تشکر میکنم. نوازشش میکنم. بهش میگم ازت ممنونم، تو جسم خوبی بودی سالم بودی وظیفت رو خوب انجام دادی و میدی، و منم از تو حمایت میکنم، تاجاییکه توان دارم ازت محافظت میکنم، نمیذارم صدمه ببینی!
سراسر بدنم رو لمس میکنم، دست میکشم، هرجایی که بنظرم میرسه حتی روش تمرکز میکنم اسم میبرم و ازش تشکر میکنم، مثلا میگم روده های عزیزم، قلب خوبم، مغز قدرتمندم، پاهای بی نقصم، مفصل ها زانوهای عزیزم ... و از همشون تشکر میکنم و میگم که تا بتونم ازشون محافظت میکنم!
البته این گفتار و رفتار با عین خلوص و صداقته. عین واقعیته. عین محبت و قدردانی و حمایته. چیزی القایی و وانمود کردن و تقلید و ساختگی نیست.
البته تاحالا زیاد این کار رو انجام ندادم. شاید چند وقتیه این قضیه رو ابداع کردم! شاید خودشیفتگی من دیگه به کمال خودش رسیده. جالب اینکه چند بار که این حرکت رو انجام دادم مثلا چند ساعت بعدش یا کمی دیرتر، احساس سلامتی و شادابی قابل توجهی در جسمم میکردم و میدیدی قبلش جسمم خسته بود بدنم آماده نبود اما انگار به زودی با این کار سرشار از انرژی خاصی شده بوده!
شما هم شاید بتونید این کار رو امتحان کنید و نتیجه بگیرید! توجه به خود و محبت و حمایت به خود! به جسم خود، به روح و روان خود. البته شاید باید واقعا اینو درک کنید و اون خلوص و صداقت واقعی رو داشته باشید تا کارایی داشته باشه.
جسم شما همیشه با شماست، همیشه و بطور مستمر در خدمت شما بوده، ولی بخاطر چه مسائلی بهش چقدر فشار آوردید از حقوقش زدید رعایتش رو نکردید اون رو به خطر انداختید باهاش مثل یه آشغال یا چیز کم ارزش برخورد کردید! درحالیکه هیچی برای شما همین بدن و وجود واقعی خودتون نشده و نخواهد شد! هیچکس حتی نزدیک به این به شما هیچوقت لطفی نکرده و نخواهد کرد! هرگز هیچ سرمایه ای هیچ لذت و آرامشی پایدارتر از منبع دیگری ناشی نشده و نخواهد شد.
پس خودشیفتگی اگر به این معناست، من فکر میکنم چیز برحق و خوب و مفیدیه عین سلامت عقل و روانه!