دیروز, 05:57 PM
(دیروز, 03:20 PM)PEPE نوشته:(دیروز, 12:00 PM)Mehrbod نوشته: سرتاپای نوشتهی شما چیزی جز بیخود دست و پا نزنیم, هر کاری بکنیم بیهوده است, نبود.
من باید جوابگوی "تسلیم و بدبینی" باشم اما خوشبینی و ساده لوحی شما پیشفرض باید است؟!
آری.
بگذارید با یک نمونه برای شما روشن (و پایور) کنم چرا. اگر کسی دچار چنگار (سرطان) شده باشد, از دو چهره بیرون نیست:
کس میتواند:
به بهبود خوشبین باشد.
به بهبود بدبین باشد.
اکنون, از دیدگاه ریاضیاتی میپرسیم, کدامیک بخت کس را برای بهبود—جدا از درمانهای فیزیکی چون شیمیدرمانی و ...— بالاتر میبرد؟
میتوان در اینجا بروشنی دید که اگر «خوشبینی» به بهبود, هتّا اگر ۱ هزارم درسد هم بخت کس برای رسیدن تندرستی را بالاتر ببرد, همواره گزینهی منطقی به شمار خواهد رفت.
به سخن دیگر, از دیدگاه منطق, تنها و تنها گزینهی پیش رو برای کسیکه چنگار رفته خوشبینی به بهبود خود میباشد, هرگونه باور دیگری بخت او را برای بهبود پایین میآورد.
هر آینه, نباید این خوشبینی دربارهی تندرستی را با خوشبینی بیجا دربارهی رویکردهای درمانی جابجا گرفت, روشنه کس میتواند به یک شیوهی درمانی بدبین
باشد و آن روش درمانی نیز میتواند براستی, ناکارآمد یا هتّا زیانمند باشد. بدبینی کس ولی هرگز نمیتواند در چهرهی کلّی, آینده و خود تندرستیاش را دربر بگیرد.
همین نمونه را اکنون میتوانید به کشور ایران بگسترانید. ما میتوانیم دربارهی این روش
و آن روش خوشبین یا بدبین باشیم, میتوانیم به خوب یا بد بودن اسرائیل برای ایران
بپردازیم, ولی نمیتوانیم از بیخ و بن به بهبود بدبین باشیم چه اگر باشیم, راه را نادرست رفتهایم!
ازینرو اینجا از خود میپرسیم, از بیخ و بن کسیکه ساز نومیدی و نمیشود نمیشود میزند چه سودی (منطقا) میبرد؟
هیچ, نه تنها سودی ندارد, بوارونه, زیان هم میکند, چه که دیگران را هم همراه خود نومید میکند!
این پدیده را اگر «فرهیختگان برزخین» بنامیم, کسانیاند که پرگاه از هامهی مردم آگاهتر و باهوشتر میباشند, ولی چون نمیتوانند آیندهی
دلخواهشان را بروشنی بیانگارند و از سویی چون نمیتوانند یا نمیخواهند با ج.ا. تن بیامیزند (به هر علتی, بگوییم اخلاقی و ...) به ایستاری
میرسند به نام برزخ. در این برزخ, کس نه راه پیش دارد نه راه پس, پس دچار یک نومیدی شده و نمیخواهد امید
بیجا به خود داده باشد, چرا که هرگونه امیدی برابر خواهد بود با تکان دادن تَن و جنبیدن دوباره, به آیندهای که قطعیت دلخواه کس را ندارد.
ازین بالاتر, کس نمیخواهد دیگران هم امید "بیجا" داشته باشند چون اگر فرهیختهی دیگری را امیدوار ببینند
اندک شکی به دلشان میاندازد که شاید نومیدیشان بجا نبوده و از بیخ, باید دوباره به جنب و جوش بیفتند.
در راستای پارسیگویی نیز من همواره این گفته را به یاد دارم:
Mazdak Bamdad نوشته: بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بسیاری درست بهمین شیوه در برابر پارسیگویی سرور مزدک ایستادگی میکردند و میگفتند که سودی ندارد
و نمیدانم زبان پارسی را نمیشود زنده کرد و عربی و پارسی با هم درآمیختهاند و بهمان و بیسار و نومیدیهای
همیشگی که بیگمان همگی آشنایی دارند. هر آینه, این گفتآورد بروشنی منطق راه و روش را
مینمایاند, هر کنشی مثبت هر اندازه خُرد و کوچک, بهتر از سنگ انداختن در کار و ساز نومیدی زدن است.
در کنار آن, شما در جنگ هتّا اگر فیزیکی جلوتر هم باشید, ولی از دید روانی اینچنین
خود را باخته باشید و از دشمن استوره ساخته باشید از همان آغاز و پیش از جنگ جنگ را باختهاید.
در راستای ج.ا. بایستی بیافزاییم, ج.ا. آسمانخراشیست که بنیادش را از همان سرآغاز کار کژ نهادهاند
و فروریزیاش تنها دیر یا زود دارد, ولی بی هیچ گمانی فروخواهد ریخت, این کژنهادگی بنیاد نیز از کوتهاندیشی و بیمغزی سرانش میاید.
هیچ کشوری پیدا نمیشود که فساد در آن نباشد, کشورهایی که سران باهوشتر و دوراندیشتر
دارند میدانستهاند که دزدیهای خودشان را مرزمند نموده و در بالاکشی هم میانه رو باشند تا سرنگون نشوند.
کشور ایران کشوری سرشار از بنمایههای طبیعیست و اگر سرانش میخواستند دزدی و بالاکشی هم بکنند, بایستی نخست روی
زیرساختهای کشور سرمایهمیگذاشتند و در کنارش پول برای خودشان بالا میکشیدند. برای اینکه به سیهروزی ایران کنونی پی ببریم, بسنده میکند این نکته را
در یاد بیاوریم که همه ایران با همهی زیرساختها و بنمایههایش اندازه تنها یکی از شرکتهای بزرگ آمریکایی, تنها اندازهی یکی از آنها نیز بهرهوری ندارد!
کشورهایی چون کرهی جنوبی یا چین نیز فساد خودشان را دارند, ولی سرانشان میدانستهاند که نخست یک زیرساخت
درست و پایداری بسازند, سپس به دزدی خود در کنارش بپردازند, نه از اینکه از همان سرآغاز کار دست به دزدی و تاراج بزنند!
به سخن دیگر, ما میتوانیم منطقا دریابیم که آخوندها هیچ خرد و منطقی ندارند چرا که از همان سرآغاز بجای راه درست یا
درستتر, نادرستترین راه ممکن را گزیدهاند. از همینروست که میگویم خودشان هم باورشان نمیشود که تا اینجا دوام آورده
باشند, چراکه با این دیدگاه پا درون گذاشتند که دزدی و تاراج خود را کرده و چندی دیگر فلنگ را بسته و به کانادایی جایی بگریزند.
این کشورداری دیمی و خردستیزانه, بی کوچکترین گمانی, به سرنگونی خواهد انجافت. ما اینجا نیازی نیست خودمان را هیچ درگیر این بکنیم
که آخوند جماعت چه اندازه آیا تیز و نمیدانم کارآگاه است, چه که منطقا میتوانیم ببینیم اگر بود از بیخ این راه را نمیرفت, پس منطقا ناگزیرانه بیخرد است.
از دشمنی که بیخرد, آزمند و کوتهاندیش است نباید برای خود افسانه بسازیم.
"ابهت" پوشالینی که ج.ا. از خود رشته بود نیز این چند هفتهی گذشته برای همگان پنبه شد:
نقل قول:ترامپ قاسمو کتلت کرد؛ زد هستهایشونو نابود کرد، ادای خامنهای رو درآورد و گفت از مرگ خفت بار نجاتش دادم؛
پزشکیان میگه منظورمون از مرگ بر آمریکا شما نیستی؛
عراقچی میگه آمریکا میتونه دیپلماسی رو احیا کنه؛
رشیدپور توییت میزنه رئیس جمهور محترم آمریکا :))))))
نقل قول:حقیقت تلخه ولی اینه سمت راستی بشکه گوه
فرمانده نیروی نداشته هوایی خامنه ای
سمت چپی فرمانده نیروی هوایی اسراییل
قضاوت با شما
.Unexpected places give you unexpected returns