10-18-2020, 08:02 PM
چرخهی سقوط- توصیفی از یک فرآیند فروپاشی
در حیات فردی اشخاص، تهدیدی دائمی برای افتادن در چرخهای مهلک و خطرناک وجود دارد که میتوان آن را «چرخهی سقوط» نامید. نقطهی صفر این فرآیند چنین است که شخص مدتی طولانی در وضعیتی راحت یا عادتشده با نظمی مشخص قرار دارد؛ اتفاقی پیشبینینشده یا به درستی شناختهنشده (از دست دادن شغل، طلاق، ورشکستگی مالی و... ) رخ میدهد و تلاطم را وارد زندگیاش میکند. اینکه چنین چیزی به سادگی میتواند تبدیل به نقطهی شروع فروغلتیدن در آن چرخهی مرگبار شود، باورپذیر نیست، چرا که فرد در موقعیتی قرار داشت که از نگاه خود و اطرفیان، شخصی قوی و متکی به خود بهنظر میرسید چنانکه میتواند از پسِ هر موقعیت دشواری برآید؛ نقص نامرئیای که در این دیدگاه وجود دارد این است که شخص مورد نظر در تمام چند سال اخیر در موقعیتی ثابت و مشخص بوده و هرگز چالشی جدی را تجربه نکرده که بتواند براستی خود را بیازماید. او زمانی متوجه توهم خود میشود که خیلی دیر شده.
با ورود حادثه یا فاجعه، فرد مورد نظر با اعتماد به نفسی آسیبدیده و روانی آشفته میکوشد کنترل اوضاع را در دست بگیرد و دوباره نظم را برقرار سازد. در این نقطه، بار دیگر خطایی مهلک او را تهدید میکند و آن، کوشش برای فراهم آوردن نظمی شبیه به نظم سابق است، نظمی که به آن عادت داشت و در آن راحت بود. در این موقعیت است که به احتمال زیاد در کوششهای مکرر خود شکست میخورد، چون نیازی به گفتن نیست که پدید آوردن آن نظمِ از دسترفته، غیرممکن است. هر شکست آسیبی جدیتر به اعتماد به نفس و روان او وارد میآورد و هر بار سقوط او شتاب بیشتری به خود میگیرد. توان تحلیل و شناخت خود را کمکم از دست میدهد و هر بار با درک ضعیفتری نسبت به موقعیت و شرایط خود تلاش میکند و همین باعث میشود احتمال شکستاش بالاتر برود. مقارن با تمام اینها اعتبار اجتماعی خود را نیز در معرض تهدید میبیند و اینک آرامآرام اطرافیان نیز شروع میکنند به تضعیف و تحقیر او؛ از قرار مرسوم، همیشه فرصتطلبهایی نیز در کمین هستند برای جمعآوری غنایم. هر بار زخمی عمیقتر بر روان و عزت نفساش، او را ناتوانتر و آشفتهتر میسازد.
اینجاست که فرآیند سقوط عملی شده. او اندکاندک دست از تلاش برمیدارد و میکوشد دردها و رنجهای خود را تسکین دهد چرا که تحمل آنها غیرممکن شدهاند؛ منزوی، افسرده، رنجور، بیاحتیاط و بیپروا میشود؛ روابط مسموم، مواد مخدر ، الکل، بیتوجهی به سلامتی و خودویرانگری نقاط انتهایی این چرخه هستند که در عمل او را تبدیل به مردهای متحرک میکنند.
من در مورد روشهای درمان یا مواجهه با چنین شرایطی، حداقل در این مطلب، چیز زیادی نخواهم گفت، چون فکر میکنم آن موضوعی بس بسیطتر است که این مطلب میتواند تنها مقدمهای کوتاه بر آن باشد، اما در مشاهدات من در ایران، مردان با احتمال بیشتری نسبت به زنان در معرض چنین مخاطرهای هستند و اینکه شرایط اقتصادی موجود و وضعیت اجتماعی عجیب این روزهای ایران، سایهی چنین فرآیندی را بر سر همه میگستراند. از توصیه و نصیحت همیشه گریزان بوده و هستم، اما راه حل خودم این بوده که اغلب چند مسیر جایگزین را همزمان آماده نگاه داشتهام برای وضعیتهای بحرانی، مراقب علایق و وابستگیهای اجتماعی و غیراجتماعی خودم بودهام تا از مرزی که مجبور به تحمل چیزی شوم که به آن علاقهای ندارم یا باعث آزار من میشود رد نشود (این باعث میشود که تغییر دادن شرایط برایم راحتتر شود)، سعی میکنم وضعیتهای تهدیدکننده را شناسایی کنم و آنها را جدی بگیرم، رسوب کردن در روالی راحت و خطی را، مخاطرهای شبیه به بمبی ساعتی میبینم و مواردی از این دست؛ اما تمام اینها و چیزهای دیگر، تضمینی برای برطرف شدن کامل این مخاطره نیستند، تنها احتمال آن را کاهش میدهند.
در حیات فردی اشخاص، تهدیدی دائمی برای افتادن در چرخهای مهلک و خطرناک وجود دارد که میتوان آن را «چرخهی سقوط» نامید. نقطهی صفر این فرآیند چنین است که شخص مدتی طولانی در وضعیتی راحت یا عادتشده با نظمی مشخص قرار دارد؛ اتفاقی پیشبینینشده یا به درستی شناختهنشده (از دست دادن شغل، طلاق، ورشکستگی مالی و... ) رخ میدهد و تلاطم را وارد زندگیاش میکند. اینکه چنین چیزی به سادگی میتواند تبدیل به نقطهی شروع فروغلتیدن در آن چرخهی مرگبار شود، باورپذیر نیست، چرا که فرد در موقعیتی قرار داشت که از نگاه خود و اطرفیان، شخصی قوی و متکی به خود بهنظر میرسید چنانکه میتواند از پسِ هر موقعیت دشواری برآید؛ نقص نامرئیای که در این دیدگاه وجود دارد این است که شخص مورد نظر در تمام چند سال اخیر در موقعیتی ثابت و مشخص بوده و هرگز چالشی جدی را تجربه نکرده که بتواند براستی خود را بیازماید. او زمانی متوجه توهم خود میشود که خیلی دیر شده.
با ورود حادثه یا فاجعه، فرد مورد نظر با اعتماد به نفسی آسیبدیده و روانی آشفته میکوشد کنترل اوضاع را در دست بگیرد و دوباره نظم را برقرار سازد. در این نقطه، بار دیگر خطایی مهلک او را تهدید میکند و آن، کوشش برای فراهم آوردن نظمی شبیه به نظم سابق است، نظمی که به آن عادت داشت و در آن راحت بود. در این موقعیت است که به احتمال زیاد در کوششهای مکرر خود شکست میخورد، چون نیازی به گفتن نیست که پدید آوردن آن نظمِ از دسترفته، غیرممکن است. هر شکست آسیبی جدیتر به اعتماد به نفس و روان او وارد میآورد و هر بار سقوط او شتاب بیشتری به خود میگیرد. توان تحلیل و شناخت خود را کمکم از دست میدهد و هر بار با درک ضعیفتری نسبت به موقعیت و شرایط خود تلاش میکند و همین باعث میشود احتمال شکستاش بالاتر برود. مقارن با تمام اینها اعتبار اجتماعی خود را نیز در معرض تهدید میبیند و اینک آرامآرام اطرافیان نیز شروع میکنند به تضعیف و تحقیر او؛ از قرار مرسوم، همیشه فرصتطلبهایی نیز در کمین هستند برای جمعآوری غنایم. هر بار زخمی عمیقتر بر روان و عزت نفساش، او را ناتوانتر و آشفتهتر میسازد.
اینجاست که فرآیند سقوط عملی شده. او اندکاندک دست از تلاش برمیدارد و میکوشد دردها و رنجهای خود را تسکین دهد چرا که تحمل آنها غیرممکن شدهاند؛ منزوی، افسرده، رنجور، بیاحتیاط و بیپروا میشود؛ روابط مسموم، مواد مخدر ، الکل، بیتوجهی به سلامتی و خودویرانگری نقاط انتهایی این چرخه هستند که در عمل او را تبدیل به مردهای متحرک میکنند.
من در مورد روشهای درمان یا مواجهه با چنین شرایطی، حداقل در این مطلب، چیز زیادی نخواهم گفت، چون فکر میکنم آن موضوعی بس بسیطتر است که این مطلب میتواند تنها مقدمهای کوتاه بر آن باشد، اما در مشاهدات من در ایران، مردان با احتمال بیشتری نسبت به زنان در معرض چنین مخاطرهای هستند و اینکه شرایط اقتصادی موجود و وضعیت اجتماعی عجیب این روزهای ایران، سایهی چنین فرآیندی را بر سر همه میگستراند. از توصیه و نصیحت همیشه گریزان بوده و هستم، اما راه حل خودم این بوده که اغلب چند مسیر جایگزین را همزمان آماده نگاه داشتهام برای وضعیتهای بحرانی، مراقب علایق و وابستگیهای اجتماعی و غیراجتماعی خودم بودهام تا از مرزی که مجبور به تحمل چیزی شوم که به آن علاقهای ندارم یا باعث آزار من میشود رد نشود (این باعث میشود که تغییر دادن شرایط برایم راحتتر شود)، سعی میکنم وضعیتهای تهدیدکننده را شناسایی کنم و آنها را جدی بگیرم، رسوب کردن در روالی راحت و خطی را، مخاطرهای شبیه به بمبی ساعتی میبینم و مواردی از این دست؛ اما تمام اینها و چیزهای دیگر، تضمینی برای برطرف شدن کامل این مخاطره نیستند، تنها احتمال آن را کاهش میدهند.
کسشر هم تعاونی؟!