11-09-2019, 06:44 AM
این همه از آن خبرهای شگفتیساز بود. دختره را به ورزشگاه راه ندادهاند خودش را کشته؟ خردباختهی جانباختهای بیش نبوده.
یک داستانی بود از نویسندهی بسیار دوستداشتنی عزیز نسین که همیشه اینجور جاها یاد من میافتد. داستان اینگونه
آغاز میشود که تیتر روزنامهها مینویسند «مسافر سر ۱۰ ریال بلیت راننده را میکشد!» و حقیقتا هم همین است و مسافر
سوار اتوبوس که میشود سر نداشتن ۱۰ ریال با راننده گلاویز شده و سرانجام کار به خون و خونریزی میرسد.
عزیز نسین هرآینه با نبوغ ستودنیاش میاید زندگی این قاتل بیوجدان را باز میکند و هر چه داستان پیش میرود میخوانیم
که این کس چه زندگی داغانی دارد و هر روز با چه مصیبتهایی روبرو است و همهی این سرخوردگیهایی انباشته شده اند
که در یک صحنهی پایانی, سر ۱۰ ریال سر باز میکنند و به قتل میانجامند.
یک داستانی بود از نویسندهی بسیار دوستداشتنی عزیز نسین که همیشه اینجور جاها یاد من میافتد. داستان اینگونه
آغاز میشود که تیتر روزنامهها مینویسند «مسافر سر ۱۰ ریال بلیت راننده را میکشد!» و حقیقتا هم همین است و مسافر
سوار اتوبوس که میشود سر نداشتن ۱۰ ریال با راننده گلاویز شده و سرانجام کار به خون و خونریزی میرسد.
عزیز نسین هرآینه با نبوغ ستودنیاش میاید زندگی این قاتل بیوجدان را باز میکند و هر چه داستان پیش میرود میخوانیم
که این کس چه زندگی داغانی دارد و هر روز با چه مصیبتهایی روبرو است و همهی این سرخوردگیهایی انباشته شده اند
که در یک صحنهی پایانی, سر ۱۰ ریال سر باز میکنند و به قتل میانجامند.
.Unexpected places give you unexpected returns