نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پاره‌خط
#7

در مورد «هوش»

انیشتین باهوش‌تر است یا بتهوون؟ استیو جابز باهوش‌تر است یا استنلی کوبریک؟ گالیله باهوش‌تر است یا گوته یا گاندی؟

این سوالات یا سوالات مشابه احتمالا برای اکثر ماها پیش آمده، اما آیا می‌توان پاسخ دقیقی برای اینها یافت؟ آیا ما می‌توانیم معیارهایی دقیق برای سطح هوشمندی تعریف کنیم و بر آن اساس سطح هوشمندی انسان‌ها را تعیین کرده و بین‌شان مقایسه انجام دهیم؟

این‌ها سوالاتی بسیار کلیدی هستند، اما قبل از هر چیز باید تعریفی از هوش داشته باشیم. در اینجا قرار نیست تلاش کنم که برای این مفهوم بسیار پرمناقشه و دامنه‌دار، تعریفی فرمال ارائه دهم، اما آنچه بدیهی‌ست، هوش مربوط است به توانایی‌های فعالیت‌های ذهنی افراد که خود این توانایی‌ها به مواردی چون ژنتیک، پیشینه‌ی فرهنگی، تربیت خانوادگی، استعدادهای ذاتی و غیره وابسته است. قصد من این نیست که با توجه به این مقدمه، معیاری برای تعیین سطح هوش آدم‌ها تعیین کنم، بلکه آنچه به دنبال آن هستم این است که چرا اغلب تصوری اشتباه در این مورد داریم و البته، قائل به این نیستم که آدم‌ها در سطح هوش قابل تمایز نیستند، بلکه شواهدی ارائه خواهم داد از اینکه اغلب در سطح‌بندی هوش آدم‌ها و کاربرد آن دچار اشتباهات خطرناکی می‌شویم.

برای نمونه، فرض کنید شخصی با IQ بالا، اطلاعات عمومی غنی، دانش تخصصی عالی و سطح تحصیلات عالی در برابر ماست. در مقابل او کسی‌ست که IQش کمی از متوسط جامعه بیشتر است، سطح تحصیلات دانشگاهی متوسطی دارد و تخصص خاصی هم ندارد. آیا میان این دو شخص میتوان گفت که نفر اول باهوش‌تر از دومی است؟مشخصا اغلب ما با اطمینان شخص اول را به عنوان هوش برتر تعیین خواهیم کرد. اما چقدر احتمال دارد که این تصور ما اشتباه باشد؟ نشان خواهم داد که این احتمال زیاد است.

به باور من، که البته تصور نمی‌کنم چندان نظر غریبی هم باشد، توانایی‌های ذهنی در حوزه‌هایی چون نبوغ، توانایی‌های اجتماعی(که خود شامل موارد بسیاری چون همذان‌پنداری، توانایی برقراری روابط اجتماعی غنی و موارد بسیار دیگر می‌شود)، خلاقیت، توانایی حل مسایل فکری، توان یادگیری، قدرت تحلیل ذهنی، انعطاف و تطابق با شرایط جدید زیست به لحاظ اجتماعی و فرهنگی و مواردی اینچنینی تعریف می‌شود‌. اگر در این مورد توافق وجود داشته باشد، باید پذیرفت که تعیین سطح هوشمندی آدم‌ها برای انجام قیاس میان آنها، از جایی به بعد بسیار سخت و پیچیده می‌شود. یعنی اگر داده‌هایی که ما از دو شخص خاص داریم، نمره آی‌کیو باشد که صرفا دو سه نمره اختلاف در آن باشد و همچنین سطح تحصیلات دانشگاهی‌ باشد که در آن نیز فاصله زیادی نباشد؛ با این توصیفات اگر این‌ داده‌ها را با همان اختلاف‌های نه چندان فاحش (که هر دو به نفع یکی از دو نفر بالاتر است) را داشته باشیم، آنگاه مشخصا نمیتوان یکی را هوشمندتر دانست، چون احتمال اینکه انتخاب‌مان اشتباه باشد بسیار بالاست.

برای اینکه توضیح دهم چرا این احتمال بالاست، همان مثال اول را در نظر بگیرید. فرض کنید شخص اول که او را اکبر می‌نامم، از دانشگاه صنعتی شریف، دکترای علوم کامپیوتر دارد، اطلاعات عمومی غنی دارد و نمره IQ او نیز ۱۱۰ باشد. عظیم اما لیسانس دانشگاه اصفهان در معماری است، نمره IQ او حدود صد است و اطلاعات عمومی متوسطی هم دارد. احتمالا اغلب ما با این اطلاعات، اکبر را باهوش‌تر تعیین می‌کنیم. اما فرض کنید اکبر جز کدنویسی و حل مسایل الگوریتمیک هنر دیگری ندارد، دوستان صمیمی زیادی ندارد، زندگی تقریبا یکنواخت و خطی دارد، طوریکه پیش‌بینی شرایط زندگی بیست سال بعدش زیاد دشوار نباشد و اگر از او بخواهند پیرامون یک موضوع عمومی، مطلبی بنویسد، نتیجه شاید به لحاظ محتوایی خوب باشد اما فرم خیلی ابتدایی‌ای خواهد داشت. عظیم اما در نواختن سه ساز موسیقی مهارت بالایی دارد، دوستان صمیمی زیادی دارد که حاضرند برایش فداکاری کنند، شرایط و محیط‌های جدید برایش جذابیت دارند و به همین خاطر خیلی راحت با آنها وقف پیدا می‌کند و جایگاهی دست بالا برای خود دست و پا می‌کند چنانکه اطرافیان‌ش برای بودن او در جمع‌شان سر و دست می‌شکنند.

اکبر مسایل پیچیده ریاضیاتی را به سرعت حل می‌کند و در مواردی توانسته برای مساله‌های طراحی الگوریتم راه‌حل‌های بدیع خلق کند، اما در زندگی اطرافیان خود نقشی بسیار کمرنگ دارد. عظیم اما در مورد مسایل ریاضیاتی و مفاهیم علوم انتزاعی پیچیده زیاد حوصله بخرج نمی‌دهد، با اینحال زندگی چند تن از اطرافیان خود را متحول کرده، هزینه تحصیل خواهرانش در دانشگاه را تامین می‌کند و برای خانواده و دوستان‌ش فردی قابل اتکا است که همیشه می‌توانند روی همیاری و کمک‌‌اش حساب کنند.

اکبر تا بیست و‌ شش سالگی متکی به خانواده بوده و در خانه پدری زندگی میکرده. خانواده برایش بهترین شرایط تحصیل و امکانات ‌پیشرفت را فراهم کرده تا او به اینجا رسیده که برنامه‌نویس ارشد در یکی از شرکت‌های بسیار بزرگ شده. عظیم اما از پانزده سالگی که پدرش را از دست داده، اجبارا به لحاظ اقتصادی مستقل زندگی کرده و زیستن در شرایط بسیار سخت از او مردی با اراده قوی و روحیه‌ی مستحکم ساخته و اگرچه در مقایسه با اکبر به لحاظ حرفه‌ای موفقیت هم‌سطحی کسب نکرده، اما با شرایطی بسیار سخت‌تر توانسته به لحاظ شغلی از میانگین جامعه‌‌ی خود موفق‌تر باشد و با امکاناتی که بر اثر تلاش شبانه‌روزی فردی خود بدست آورده، توانسته کیفیت زندگی خانواده‌ی خود را نیز چند سطح بالاتر ببرد. اکنون با این داده‌های جدید اگر بخواهیم بین این دو، یکی را به عنوان هوش برتر انتخاب کنیم، کدامیک منتخب خواهد بود؟ تمام توصیفاتی که از این دو شخص داشتیم مربوط به توانایی‌های ذهنی می‌شوند، همچنین اگرچه این اشخاص کاملا فرضی و خیالی هستند، اما این شرایط با درجاتی تفاوت در جهان واقع کاملا محتمل هستند.

اینجاست که مشخص می‌شود قضاوت توان هوشی بر اساس سطح IQ یا مدرک تحصیلی و امثالهم چه اندازه می‌تواند خام باشد. البته کسی که مدرک تحصیلی سطح بالا در علوم نظری یا پایه دارد یا نمره IQ از میانگین جامعه بیشتری دارد، احتمالا دوست دارد صرفا همین مهارت‌های ذهنی که خودش در آنها دست بالا را دارد به عنوان معیار هوشمندی به رسمیت بشناسد و این البته تصوری غالب نیز هست، اما بدتر از آن اینکه جامعه، همین تصور بچه‌گانه از هوش را به عنوان ارزشی عام رسمیت می‌بخشد و مثلا کسی که در المپیاد ریاضی مقامی کسب کرده را «برتر» می‌شمرد و این فرمی بسیار نامحسوس از فاشیسم است که بطور نامرئی در ناخودآگاه جامعه حیات دارد.

معضل دیگرِ این نگرش، این است که شخصی که IQ بالاتری نسبت به میانگین جامعه دارد یا تحصیلات عالی کسب کرده، خود را برتر می‌شمرد و انتظار دارد همگان نظرات او را در زمینه‌های مختلف همچون امری مُنزَل پذیرا باشند. این باور زیرپوستی او را ممکن است در مراودات روزمره شاهد نباشیم، اما ردگیری آن در لابلای رفتارها و کلام‌ش چندان دشوار نیست یا کافی‌ست در این مورد او را به چالش بکشید و واکنش‌های هیستریک و غیرارادی و بچه‌گانه‌اش به تماشا بنشینید.

شاید مهم‌ترین مطلبی که باید به خاطر داشته باشیم، این است که برای هوشمندی دامنه تعریف کنیم. یعنی مثلا کسی که دانش تخصصی بسیار غنی در حوزه علم فیزیک دارد، نظریات‌ش در همان حوزه فیزیک قطعا مهم شمرده می‌شوند، اما در دیگر حوزه‌ها الزاما افکارش صائب و صحیح نیستند. مثلا انیشتین قطعا یک نابغه در علوم نظری و پایه محسوب می‌شود، اما آیا می‌توان نظراتش در مورد معماری را نیز به دلیل اعتباری که در حوزه علم فیزیک داشته، دقیق دانست؟

در مثالی دیگر، دانشمند مشهور، استیون هاوکینگ، که دانش‌اش در حوزه‌ی فیزیک بسیار جامع بود، در یکی از کتاب‌هایش نوشته بود که «فلسفه مرده است». این نظر چنان خام و فکرنشده بود که تقریبا باعث شد او را ریشخند کنند. در خوشبینانه‌ترین حالت، او با عدم اطلاع از فلسفه و جایگاه و کارکردش، در بیان نظرش احتیاط لازم را بخرج نداده بود. بنابراین بسیار مهم است که بدانیم هوش غالبا دارای دامنه است. ما امروز به واسطه علوم نوین می‌دانیم که کسانی که هوش ریاضیاتی یا الگوریتمیک بالایی دارند و کسانی که هنرمند هستند و یا کسانی که توانایی‌های اجتماعی بالایی دارند، خواص فیزیولوژیکی، مغزی و ژنتیکی کمابیش متفاوتی دارند و باید آنها را شناخت.

نکته‌ی مهم دیگری که لازم می‌دانم به آن اشاره کنم این است که اغلب معیارهای فرمال یا معمول سطح هوش آدم‌ها را خود کسانی که Scientist هستند برقرار کرده‌اند! مشخص است که این جماعت اگر بخواهند برای هوشمندی، معیاری تعیین کنند، تحصیلات دانشگاهی و سطح IQ را معرفی می‌کنند، یعنی همان معیارهایی که خودشان به واسطه‌ی آن Already باهوش محسوب شوند! در زمانه‌ای که علم جایگاهی الوهیتی و کلیسایی برای خود دست‌وپا کرده، هر شکل از برسمیت نشناختن برخی از گزاره‌های علمی، یا مخالفت با آن باورهای علمی که برای Scientistها اعتبارهای اجتماعی نامربوط دست و پا می‌کنند، نوعی تحجر و ارتداد شمرده شده و شخص تکفیر می‌شود.

ما در عصری زندگی می‌کنیم که آدم‌ها چنان در فضایی غبارآلود زندگی می‌کنند که کاملا جدی تصور می‌شود که کسی که در کار آزمایشگاهی غرق شده، در حال خدمت به بشریت است! این یکی از مضحک‌ترین خودفریبی‌هاست، چرا که الزاما کسی که در حوزه علوم پیشرفته و Hi-Tech فعالیت می‌کند حسی نسبت به انسان‌ و ارزش‌های انسانی ندارد! او صرفا درون یک سیستم و سازوکار فن‌سالار، فرصت و اجازه یافته به آنچه که علاقه دارد بپردازد؛ هیچ خواست خودآگاهانه‌ای در او برای خدمت به بشریت نبوده (مگر اینکه غیرِ این ثابت شود)؛ اغلب او حتی به اینکه سیستم و سازوکاری که در حال فعالیت در آن است چه هدفی را دنبال می‌کند یا اساسا چه می‌کند، اهمیتی نمی‌دهد.

اینجاست که موضوع سیستم ارزشی مطرح می‌شود و بسیار هم اهمیت می‌یابد. اغلب، Scientistها و جریان‌های فکری مدرن (همچون لیبرالیسم و امثالهم) که خود را از قضا باهوش نیز می‌شمرند، به شماری ارزش بسیار گَل و گشاد معتقد هستند که چندان به آنها فکر نشده و یا آنکه زیادی به آنها فکر شده. در بهترین حالت ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی در میان این جماعت،مجموعه‌ای فروکاستِ مبتنی بر هزینه-فایده هستند که در آن اهمیت و ارزشِ ارزش‌ها خود به خود رنگ می بازد. در حالی که در آدم‌های معمولی، ارزش‌ها هم عمق بیشتری دارند و هم مفهوم کاملا متفاوتی دارند. برای نمونه، «اخلاق حرفه‌ای» را با «شرافت» مقایسه کنید. «اخلاق حرفه‌ای» در بخشی از معنای واقعی و عملی‌اش یعنی جداسازی «تعاملات شخصی» افراد در محیط کار با «تعاملات کاری»؛ آنچه شما در عمل احتمالا خواهد دید، نمودی بسیار مزورانه، ریاکارانه، رذیلانه و احمقانه از این ارزش است : هر اندازه که ما به عنوان مدیر یا رئیس با شما غیراخلاقی و غیردوستانه برخورد می‌کنیم، شما فرودستان اما اینها را بگذارید به حساب «اخلاق حرفه‌ای» و در فضای شخصی همچنان در حق‌مان معرفت بورزید و با ما دوست باشید(ما در دنیای واقعی آدم‌های خوب و مهربان و متفاوتی هستیم نسبت به آنچه شما در محیط کار از ما می بینید) !

این نمونه‌ای‌ست از ارزش‌های اخلاقی‌ای که ما در این دوران جدید وضع کرده‌ایم و همزمان خود را باهوش‌تر و برتر از پیشینیان یا هر کسی که همچنان متمایل به آن مشی فکری و سبک زندگی است، می‌شمریم. در نمونه‌ای دیگر، وقتی با علم‌گرایان و دیگر نمایندگان انسانِ مدرن، گفتگو می‌کنیم، آنها عدم تمایل به دوستی‌ها یا روابط اجتماعی را یک انتخاب شخصی می‌شمارند، در حالیکه در واقعیت، پیچیدگیِ مدیریت، نگهداری و گسترش روابط اجتماعی، وقتی درون مجموعه‌ای ارگانیک و هم‌بند از ارزش‌های اجتماعی و انسانی مبتنی بر شهود درونی و فهم ذاتی تعریف نشده باشد، چنان برایشان عظیم و سنگین می‌شود که چاره‌ای جز طفره رفتن از آن ندارند. به همین خاطر است که کسی که در این گروه است را اغلب در جمع‌های خصوصی و خانوادگی و مانند اینها، داخلِ آدم حساب نمی‌کنند و همان زمان که مثلا «مردِ طبیعی» جذاب است، او در جمع زنان «داداشی» است! نتیجه البته زمانی که او مجموعه‌ای از آدم‌های شبیه به خود را می‌یابد تا در میانِ آنها احساس اهمیت کند، خنده‌دارتر هم می‌شود.

بحث در این مورد می‌تواند بسیار طولانی شود، اما این را هم بگویم که همین الان اگر شما از امثال دونالد ترامپ بپرسید چه کسی باهوش‌تر است، خواهد گفت «آنکه توانسته ثروت و قدرت بیشتری کسب کند». همانطور که Scientistها امثال ترامپ را احمق شمرده و تمسخر می‌کنند، او و امثال او نیز احتمالا دانشمندان علوم نظری را مشتی nerd خودشاخ‌پندار می‌بینند که زندگی خود را در آزمایشگاه‌ها تلف می‌کنند! خوب هم که فکر کنیم، شاید حرف او کاملا درست نباشد، اما خیلی عجیب هم نیست. تاریخ قدرت و ثروت، تاریخی پر رمز و راز است که برای صاحبانش جایگاهی خدایگونه پدید آورده و همانطور که علم روی بد یا خوب دارد، ثروت و قدرت نیز می‌تواند بد یا خوب باشد.

یا به نظر شخصی من، هوشنگ ابتهاج که دیپلم هم ندارد یا نیما یوشیج که قطعا تست IQ نداده، با خلاقیت‌های فردی بی‌نظیر و تسلط فوق‌العاده‌شان بر زبان و ادبیات و تاریخ، به مراتب باهوش‌تر از پروفسور سمیعی هستند! این البته نظر شخصی من است. یا آن کمدین گمنام آمریکایی که زوایایی بسیار گم و ناپیدا از روان و روابط انسان‌ها، که حتی برای متخصصان روان‌شناسی و روان‌کاوی نامرئی بودند را می‌بیند و به شکلی بسیار خلاقانه آنها را به طنز می‌کشد یا موزیسینی چون فردی مرکوری، از بیل گیتس به مراتب باهوش‌تر هستند. در چنین وضعیتی داوری چه کسانی اصالت دارد؟ اینها نشان می‌دهد چقدر این موضوع پیچیده و قامض است و نمی‌توان حکم‌های قطعی و کلی در این مورد صادر نمود.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ


پیام‌های این موضوع
پاره‌خط - توسط Dariush - 04-10-2018, 02:27 PM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 04-10-2018, 03:52 PM
اندیشه‌های خاموشی - توسط یه نفر - 04-12-2018, 05:29 PM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 05-30-2018, 09:07 AM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 06-05-2018, 11:42 PM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 08-25-2018, 11:32 AM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 10-29-2018, 09:53 AM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Mehrbod - 10-29-2018, 01:56 PM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 10-30-2018, 09:35 AM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Mehrbod - 10-30-2018, 05:06 PM
اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 11-06-2018, 09:33 AM
RE: اندیشه‌های خاموشی - توسط Dariush - 10-18-2020, 08:02 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-18-2020, 09:06 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-19-2020, 12:50 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-19-2020, 03:53 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-19-2020, 06:38 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-19-2020, 08:23 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-22-2020, 01:06 AM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-21-2020, 08:21 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-22-2020, 03:08 AM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-25-2020, 03:58 PM
RE: پاره‌خط - توسط Canary - 11-22-2020, 03:03 PM
RE: پاره‌خط - توسط Scary - 11-23-2020, 08:30 PM
RE: پاره‌خط - توسط Canary - 12-01-2020, 07:01 AM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 11-25-2020, 08:08 PM
RE: پاره‌خط - توسط Angela - 11-26-2020, 09:50 PM
RE: پاره‌خط - توسط Mehrbod - 12-03-2020, 08:16 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 12-07-2020, 09:01 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-25-2020, 05:43 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 12-09-2020, 09:14 PM
RE: پاره‌خط - توسط Rationalist - 05-15-2021, 07:09 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-16-2021, 02:42 AM
RE: پاره‌خط - توسط Rationalist - 10-16-2021, 06:26 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-17-2021, 01:00 AM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 10-28-2021, 03:31 AM
RE: پاره‌خط - توسط Mehrbod - 10-30-2021, 10:30 PM
RE: پاره‌خط - توسط Dariush - 11-01-2021, 06:36 PM
RE: پاره‌خط - توسط Mehrbod - 11-03-2021, 06:57 PM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 3 مهمان