10-14-2017, 09:31 AM
شبه علم همینطوری درست میشه.
خیلی از اینطور مواردی که مطرح میشن شبه علم هستن نه علم واقعی.
البته اگر بدونی علم واقعی چیه، شناسایی شبه علم اکثرا کار سختی نیست.
علم یک اصول و روش روشنی داره. در شبه علم این اصول نادیده گرفته میشن، حالا یا عمدی یا گاهی از روی ناآگاهی و عدم تخصص و توانایی کافی و خطای انسانی.
شما یکسری روابط کشف کردی به خیال خودت، و میگی اگر میتونید رد کنید، قضیه رو داری معکوس مطرح میکنی! این شما هستید که باید ثابت کنید این روابط چقدر استثنایی و بصورت تصادفی نامحتمل هستن. همینطوری با کلی گویی و مبهم گویی هم چیز خاصی در این زمینه روشن و حل نمیشه. اصول و روشهای ریاضیات مشخصه. فرمول و اثبات میخواد. محاسبه واقعی میخواد. همینطوری کشکی با حدس و تصور و ادعا که نمیشه.
در ریاضیات موارد ناشناخته و عجیب هم کم نبود و نیست، ولی منطقی نیست بیایم فرض کنیم ادعا کنیم که این موارد لزوما یک چیز ماوراء طبیعی ای چیزی هستن و از دیگران انتظار داشته باشیم اگر باور ندارن خلافش رو ثابت کنن!
همیشه از اینطور فرضیه ها بوده. همیشه بشر در باب ناشناخته ها و مسائل حل شده تصورات و توهمات و ادعاهایی داشته و بعضیا هم که عمدا قصد سوء استفاده از این حفره ها رو داشتن. اما در علم ما چیزی رو که واقعا نمیدونیم میگیم نمیدونیم، نمیتونیم، همین! بقیه دیگه بینهایت فرض و حدس و تصور و توهم و ادعای ممکن است که اعتبار و کاربرد خاصی معمولا ندارن، چون انسان نمیتونه مدام دنبال هر فرض و ادعایی بره و وقت و انرژی ارزشمندتر از این حرفهاست و باید روی چیزهای محتمل تر و روشن تر و محکم تر صرفش کرد.
من نمیگم در قرآن معجزه نیست یا قرآن کلام خدا نیست، ولی این بازیهای ریاضی رو نمیشه چندان جدی گرفت.
من وجود ماوراء و قوانین الهی رو جورهای دیگه در زندگی دیدم و حس کردم بارها. هرچند بازم نمیتونم اثبات قطعی بکنم همه چیز رو میشه گفت تصادفه، ولی آدم بهرحال خودش یه برآورد و یه تخمین و شاید حس ها و نیروها و هدایت درونی داره و خیلی وقتا مجبور هم هست که داشته باشه، چون در زندگی باید انتخاب کنی که بین گزینه های مختلف کدوم رو انتخاب کنی، به کدام راه ها بری، به کدام کارها دست بزنی و به کدام کارها دست نزنی. این یک فرایندی هست با تمام وجود آدمی، با تمامی پارامترها، با تجربه ها با وجدان با عقل با علم با حس های درونی، نه فقط یکی دوتاش. هیچ چیزی در این جهان کامل و مطلق به نظر نمیاد، حتی کل ریاضیات با اون درخشش و استحکام ظاهری که بشریت در طول صدها سال کشف و جمع آوری کرده و بوجود آورده.
خدا رو آدم باید در خودش در زندگی در کل حیات در زمین در حس و بینش و نیروهای درونی خودش پیدا کنه حس کنه. بنظر من حتی قرآن رو هم جز این نمیشه شناخت و اطمینان واقعی نسبت بهش پیدا کرد. وگرنه من هیچوقت دربست قبول ندارم که مثلا قرآن به هیچ وجه دست نخوره و تحریف نشده. من آدم شکاکی هستم، و واقعیت گرا، عملگرا، ... ولی با همین شک و تردیدها و اینکه اکثرا به امکان آگاهی مطلق برای خودمون در این جهان باور ندارم تونستم در زندگیم با همین بینش و روش احتمالاتی و احتیاط های عاقلانه از دید خودم، پیش برم، و فکر میکنم بقدر کافی هم در این امر موفق بودم، و به جهت درستی رفتم. اونچه که در زندگی و سرنوشت و سرگذشت خودم و آدمهای دیگر دیدم، منو به این نتیجه رسونده که نباید امکان وجود ماوراء رو نادیده گرفت، و بنظر میرسه براستی چیزی در این میان هست، و درواقع خیلی چیزهای بزرگ و اساسی، و با تمام وجودم به این رسیدم، بدون مطلق بودن، حتی بدون ایمان! و فکر نمیکنم هیچ معجزه و اثباتی هم فراتر از این باشه اعتبار و کاربرد و قدرت مطلقی داشته باشه.
خیلی از اینطور مواردی که مطرح میشن شبه علم هستن نه علم واقعی.
البته اگر بدونی علم واقعی چیه، شناسایی شبه علم اکثرا کار سختی نیست.
علم یک اصول و روش روشنی داره. در شبه علم این اصول نادیده گرفته میشن، حالا یا عمدی یا گاهی از روی ناآگاهی و عدم تخصص و توانایی کافی و خطای انسانی.
شما یکسری روابط کشف کردی به خیال خودت، و میگی اگر میتونید رد کنید، قضیه رو داری معکوس مطرح میکنی! این شما هستید که باید ثابت کنید این روابط چقدر استثنایی و بصورت تصادفی نامحتمل هستن. همینطوری با کلی گویی و مبهم گویی هم چیز خاصی در این زمینه روشن و حل نمیشه. اصول و روشهای ریاضیات مشخصه. فرمول و اثبات میخواد. محاسبه واقعی میخواد. همینطوری کشکی با حدس و تصور و ادعا که نمیشه.
در ریاضیات موارد ناشناخته و عجیب هم کم نبود و نیست، ولی منطقی نیست بیایم فرض کنیم ادعا کنیم که این موارد لزوما یک چیز ماوراء طبیعی ای چیزی هستن و از دیگران انتظار داشته باشیم اگر باور ندارن خلافش رو ثابت کنن!
همیشه از اینطور فرضیه ها بوده. همیشه بشر در باب ناشناخته ها و مسائل حل شده تصورات و توهمات و ادعاهایی داشته و بعضیا هم که عمدا قصد سوء استفاده از این حفره ها رو داشتن. اما در علم ما چیزی رو که واقعا نمیدونیم میگیم نمیدونیم، نمیتونیم، همین! بقیه دیگه بینهایت فرض و حدس و تصور و توهم و ادعای ممکن است که اعتبار و کاربرد خاصی معمولا ندارن، چون انسان نمیتونه مدام دنبال هر فرض و ادعایی بره و وقت و انرژی ارزشمندتر از این حرفهاست و باید روی چیزهای محتمل تر و روشن تر و محکم تر صرفش کرد.
من نمیگم در قرآن معجزه نیست یا قرآن کلام خدا نیست، ولی این بازیهای ریاضی رو نمیشه چندان جدی گرفت.
من وجود ماوراء و قوانین الهی رو جورهای دیگه در زندگی دیدم و حس کردم بارها. هرچند بازم نمیتونم اثبات قطعی بکنم همه چیز رو میشه گفت تصادفه، ولی آدم بهرحال خودش یه برآورد و یه تخمین و شاید حس ها و نیروها و هدایت درونی داره و خیلی وقتا مجبور هم هست که داشته باشه، چون در زندگی باید انتخاب کنی که بین گزینه های مختلف کدوم رو انتخاب کنی، به کدام راه ها بری، به کدام کارها دست بزنی و به کدام کارها دست نزنی. این یک فرایندی هست با تمام وجود آدمی، با تمامی پارامترها، با تجربه ها با وجدان با عقل با علم با حس های درونی، نه فقط یکی دوتاش. هیچ چیزی در این جهان کامل و مطلق به نظر نمیاد، حتی کل ریاضیات با اون درخشش و استحکام ظاهری که بشریت در طول صدها سال کشف و جمع آوری کرده و بوجود آورده.
خدا رو آدم باید در خودش در زندگی در کل حیات در زمین در حس و بینش و نیروهای درونی خودش پیدا کنه حس کنه. بنظر من حتی قرآن رو هم جز این نمیشه شناخت و اطمینان واقعی نسبت بهش پیدا کرد. وگرنه من هیچوقت دربست قبول ندارم که مثلا قرآن به هیچ وجه دست نخوره و تحریف نشده. من آدم شکاکی هستم، و واقعیت گرا، عملگرا، ... ولی با همین شک و تردیدها و اینکه اکثرا به امکان آگاهی مطلق برای خودمون در این جهان باور ندارم تونستم در زندگیم با همین بینش و روش احتمالاتی و احتیاط های عاقلانه از دید خودم، پیش برم، و فکر میکنم بقدر کافی هم در این امر موفق بودم، و به جهت درستی رفتم. اونچه که در زندگی و سرنوشت و سرگذشت خودم و آدمهای دیگر دیدم، منو به این نتیجه رسونده که نباید امکان وجود ماوراء رو نادیده گرفت، و بنظر میرسه براستی چیزی در این میان هست، و درواقع خیلی چیزهای بزرگ و اساسی، و با تمام وجودم به این رسیدم، بدون مطلق بودن، حتی بدون ایمان! و فکر نمیکنم هیچ معجزه و اثباتی هم فراتر از این باشه اعتبار و کاربرد و قدرت مطلقی داشته باشه.