05-07-2017, 02:55 PM
جهان سربسر حکمت و عبرت است
چرا بهره ٔ ما همه غفلت است .
حکیم فردوسی
چرا بهره ٔ ما همه غفلت است .
حکیم فردوسی
هر فرد انسانی در بستر فرهنگ، جامعه، وراثت و آداب زیستن سرزمینی که در آن متولد شده است، خویشتن را می یابد و در میان جامعه و فرهنگ مردمانش جایگاه خود را پیدا می کند.
بر این اساس، اینکه ما که هستیم، بخش مهمی از آن در سرزمین آباء و اجدادی و فرهنگ ما نهفته است.
اما واضح است که در گرو رخدادها و اتفاقات گوناگون تاریخی، ملت ها و اقوامی چه بسا شکوفا و با فرهنگ ها و حکمت هایی ناب، دچار انحطاط شده و حتی حکمت و فرهنگ درخشان شان هم به دست فراموشی سپرده شوند.
اما در مورد ایران زمین و آنهایی که خود را ایرانی می خوانند، این موضوع به شکلی بغرنج و تاسف بار قابل مشاهده است. چرا که اگر نگاهی گذرا به تاریخ ایران حتی در همین پانصد سال اخیر بیاندازیم؛ اوضاع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی امروز، گویای انحطاطی ریشه دار است که نه به خاطر حمله ی اعراب یا اسلام آوردن ایرانیان و نه به واسطه ی حکومت دینی کنونی قابل توجیه نخواهد بود! با این وجود، کمتر کسی به طور گسترده و جامع به ریشه یابی انحطاط کنونی ایران و ایرانی پرداخته و در پی راهکارهایی واقع گرایانه و جامع جهت رهایی از این انحطاط بوده. هر گروهی از ایرانیان با دم دست ترین و چه بسا ساده ترین دستاویزها سعی در توجیه وضع کنونی داشته اند. بسیاری فریاد تمدن دو هزار و پانصد ساله سر می دهند و اسلام و حکومت دینی کنونی را عامل اوضاع خراب امروز! و افراد دین دار و دلزده از وضع موجود، چه بسا سوء استفاده و عدم اجرای درست و خالصانه ی دستورات دین را معضل کنونی جامعه ی ایرانی می دانند. و گروهی هم چه در داخل و چه ساکن در خارج از ایران، نومیدانه هویت، ملیت و حتی قومیت خود را هم انکار کرده و در تلاشند تا نسبت به این مساله خود را بی تفاوت نشان دهند.
پس براستی دلایل و ریشه های انحطاط ایران امروز چیست؟ چرا تفاله ها و زباله های فرهنگ غربی اینچنین به راحتی میان ما پذیرفته شده و در معماری ساختمان ها و طرز لباس پوشیدن و رفتار و منش ایرانیان دیده می شود؟ و از سویی دیگر حاکمان و نهادهای قدرت و قشر وابسته به آنها، از فرهنگ غنی و دین الهی اسلام و مذهب شیعه و ولایت سخن می گویند؟ در حالیکه بسیاری از دیگر مسلمانان جهان، اسلام کنونی ایرانیان را لکه ای ننگ بر اسلام می دانند و چه بسا مسلمانی ایرانیان را توهینی به اسلام!!!
چرا گذرنامه ی ایرانی و ملیت ایرانی اینچنین در جهان خوار و حقیر شده است؟ چرا ایرانی امروز این چنین بی رگ و بی تفاوت شده و دلخوش به انتخاب از میان بد و بدتر است؟
معضل مهم دیگر اینجاست که روشنفکران و اساتید دانشگاهی و فلاسفه ی ایرانی، به جای یافتن مشکل در درون خود(سرزمین ایران و فرد ایرانی)، جریان های فکری/فلسفی غرب را از جوامعی
دیگر با فرهنگ و جغرافیایی دیگر وارد ایران کرده و انتظار داشته اند تا جوابگوی مسایل و مشکلات جامعه ی ایران نیز باشد! چیزی که نتیجه قابل لمسش امروزه در شهری چون تهران در خیابان هایش قابل مشاهده است.
پس آیا ایرانیان دچار خودگمگشتگی مزمنی نشده اند؟ چیزی که در طی رویدادهای تاریخی تا به امروز شکل و فرم های پیچیده تری به خود گرفته است؟
در این جستار قصد دارم به طور گسترده تر و دقیق تر به این پرسش ها پرداخته و در این راستا در پژوهشی تاریخی به کیستی ایرانیان و چیستی فرهنگ و حکمت پارسی بپردازم.
امید است که اگر کسی خود را ایرانی می داند و از وضع موجود، همچون من حیران شده، در این راستا با بیان دیدگاه هایی سودمند و رویکردی فلسفی/تاریخی به غنای این جستار یاری دهد.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...