04-18-2017, 09:38 AM
Rustin نوشته: آن زن حالا او را دوست دارد و چنان نگاهِ آکنده از اطمینان آرام بخشی از خود نشان میدهد که چشمان گاوها را برای انسان تداعی میکند: اما بَدا به حال او! زیرا جذابیتش دقیقن به این علت بود که متغییر و دست نایافتنی مینمود!
آخِر آن مرد چیزهای ثابت و یکنواخت در وجود خود فراوان داشت. پس برای آن زن بهتر نبود تا رفتار قبلی خود را سرمشق قرار دهد؟ و خود را بیاعتنا نشان دهد!؟ آیا این همان چیزی نیست که عشق به او سفارش میکند؟
من تاکنون از بسیاری شنیدهام و گاه از نزدیک دیدهام که با دخترهای خنگ کنار میایند و هیچ گیری در خنگ
و نادان بودن دختر نمیبینند, برای من ولی هوش و تیز و بز بودن و شوخمنشی یک دختر به اندازهی زیباییاش مهم است.
از روی همین, دختری که در برابر من خودش را میگیرد دو چیز را بیشتر نمیرساند, یا دارد با وانمود
مرا بازی میدهد, یا اینکه براستی نمیتواند مرا دریابد که در هر دو چهره تنها نمایانگری از کمهوشی و نادانی او خواهد بود.
بهترین رابطههای من ازینرو با دخترهایی بوده که خودشان پا پیش گذاشتهاند و از همان آغاز نشان دادهاند که میخواهند با من
باشند, و کمترین گرایش ام به آنهایی بوده که یا براستی در دسترس نیستند, بگوییم بازیگر فیلم, یا آنهایی که در دسترساند و خودشان را
دستنیافتنی نشان میدهند تا به پندار پوچ خود "ارزش و بها"ی اشان را بیشتر باشند و جنس بنجلی که دارند را گرانتر فروخته باشند.
Rustin نوشته: ...زیرا چیزی که مردان را با احتمال بیشتری فریفته میکند نوعی مهر و محبت محتاطانه و همراه با خونسردی است.
چیز دیگری که اینگونه رفتارها میرساند این است که کس بجای "روراست" بودن و نزدیکی راستین, دارد همچنان بازی میکند.
اندکی بازی در آغاز رابطه همچو چاشت و فلفل نمک خوراک میکند, به آن هیجان میدهد و آنرا گیراتر میکند, ولی خود رابطه زمانی رابطه
میتواند نامیده شود که بازیها کنار گذاشته شده و جای خودشان را به نزدیکی و یکسویگی سود و زیان بدهند و بازی برای دیگران بماند.
.Unexpected places give you unexpected returns