04-02-2017, 04:52 PM
حق گرا نوشته: خوب برادر من هر گردی که گردو نیست بین ادعای عرفان با رسیدن به عرفان فاصله بسیار است .البته چنان که بیان کردم گستره عرفان بسیار وسیع است و هر کسی در مسیر تزکیه نفس و دیگر خواهی قرار گیرد در سلوک عرفانی قرار دارد و این حقیقت میتواند مراتب بسیار داشته باشد .پس اکثر حق خواهان را میتوان سالک نامید ولی اطلاق واژه عرفان که مرتبه با لای خود شناسی و به طبع ان خدا شناسی است را نمیتوان به راحتی بر کسی بار کرد و بنده بعد از ۴۰سال هنوز در زندگی با عارف در سطح پایین ان هم برخورد نداشته ام مضاف بر این که عارفان حقیقی معمولا ناشناس هستند و چنان زندگی معمولی و عادی دارند که کسی نمی تواند انان را شناسایی کند زیرا خود ان گمنامی یکی از سلوک بسیار سخت عرفان است که انسان را به اخلاص میرساند پس قاعدتا انان گم نام هستند مگر اینکه در مسیر سلوک خود احساس کنند وظیفه ارشاد عمومی داشته باشند البته این مرتبه در زمانی است که شخص کاملا از مرتبه جلب توجه و نام و ننگ گذشته باشد و اقبال و ادبار و خوش ایند و بد ایند دیگران برای او یکسان باشد و فقط ادای وظیفه مد نظر او باشد .بر این اساس، در پی عارفان بودن سودی ندارد. زیرا یافتن عارف واقعی گویا تقریبا ناممکن است!
از نام چه گویی که مرا ننگ زنام است /وز ننگ چه پرسی که مرا نام ز ننگ است
درپایان یک شاخص کلی برای شناخت عرفا در سطح بالا را میتوانم برای شما بیان کنم و ان اینکه شخص به راحتی قادر باشد از جان .مال ،اعتبار ،علم و هر چیز با ارزشی بگذرد و اگر کسی واجد این صفت نباشد یا کذاب است و یا هنوز به مراتب بالا نرسیده
از طرفی دیگر، با توجه به سخن خودتان، وجود یا عدم وجود عارفان، چندان اهمیتی هم در این جهان ندارد.
زیرا ناشناس هستند و زندگی عادی دارند و اگر هم به میدان میایند به خاطر توهم پیامبرگونه شان(ارشاد عمومی) می باشد.
حق گرا نوشته: به احتمال زیاد حدس شما درست است چون در حقیقت بین عرفان نظری و فلسفه تفاوتی ذاتی نیست به عبارت دیگر عرفان در سطح نظری به فلسفه میرسد و از نظر عملی به اخلاق در اوج خود منجر خواهد شدحتی اگر هم عرفان براستی همچون فلسفه در انتها آدمی را به حقیقت برساند، جنبه ی شخصی و منحصر به فردی دارد. و چنانچه بیان داشتم، به شدت، خطر خودفریبی و گمراهی در آن وجود دارد.
در حالیکه فلاسفه ایده هایشان را به وسط میدان آورده و به دست تیغ نقادی خرد می سپرند. آنها در نوشته های خود و زیستن عملی شان در اجتماع مردم، با فهمیده نشدن، توهین و گاهی زندان و شکنجه رو به رو می شوند. و در نهایت هم در راه حقیقت جان می دهند.
با احترام:e303:
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...