02-26-2016, 08:10 PM
سارا نوشته: سرور thought شما زیاده از حد به بنده لطف دارید و مرا مدام شرمنده می کنید. پیش از اینکه شما به این فروم تشریف بیاورید. سرور فدایی رهبر به هموندی این فروم در آمدند و ایشان در همان بدو ورود به بنده لطف داشتند و مدام از بنده حمایت می کردند و چنان یک پدر پشتیبان بنده بودند اما نتیجه اش چه شد؟ ایشان را براحتی اخراج کردند!! بدون هیچ دلیل منطقی!!
بنده نمی خواهم شما به سرنوشت ایشان دچار گردید. شما در این فروم تازه واردید و نمی دانید که اینجا سیستم و منطقِ حاکم بر این سیستم چگونه است. از اینرو خواهش می کنم از بنده حمایت و طرفداری نکنید به خدا من به این حرفها و سرزنش ها و دعواها و طعنه ها مدتهاست که خو گرفته ام و مرا غمگین نمی کند!دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است!
در ضمن چه دانشی ؟! بنده تنها یک دانشجو هستم و بس. شما که هموند هم میهن هم هستید و حتما نیک می دانید که بنده در آنجا بسیار فعال هستم و بیش از سی جستار تاکنون آنجا آغازیدم و بیشتر به بحث و گفتگو آنجا مشغول هستم! آنجا یکی دو نفر اهل اندیشه و گفتگو هستند که بسیار از هم صحبتی با آنها لذت می برم و گمان برم شما هم آنها را بشناسید.
نمی دانید بحث با چنین افراد فرهیخته و اندیشمندی که در بحث کردن به دنبال پیروزی نیستند به دنبال این نیستند که حتما حرف خود را آنهم حرفِ بی منطق ِ خود را به کرسی بنشانند، چه لذتی دارد. بحث و گفتگو با چنین افرادی که در بحث به دنبال درک نو هستند به دنبال تجربه ی یک نگاه ِ جدید هستند براستی دلپذیر است.
اما برای نمونه اینجا با تحقیر و تمسخر و سرزنش می خواهند به آدمی اثبات کنند که می توان برای احساس برنامه نوشت و جنونِ عارفانه را با منطقِ سرد درک کرد و یک خروجی شاعرانه از رایانه گرفت!!!!!
هر چه قدر هم واژه ها را بچینی و بگویی و بسرایی هیچ فایده ای ندارد چون هیچ یک از واژه هایت خوانده نمی شوند فقط از میان آنها یک واژه ی بی ربط انتخاب می گردد و بر اساس آن پاسخت داده می شود! گویی دارم با یک ربات سخن می گویم که واقعا هم می گویم! کسی که نمی داند باران چیست و گریستن زیر باران چه احوالاتی دارد غیر از ربات چه می تواند باشد؟!
جناب فدایی رهبر یک اشتباه استراتژیک نمودند و آن اینکه از ابتدا شمشیر را از رو بستند و سپس قلاف کردند. اما دیگر دیر شده بود.
ایشان نمیدانستند روان پریشان و خداناباوران پوچ گرا بسیار کم طاقت میشوند و گوش شنوایی حقیقت را ندارند.
من تنها حقیقت را در برابر شما میگویم نه بیشتر...و به آن خدایی که میپرستم اجازه هتاکی به ساحت شما را از جانب هیچ روانپریشی نخواهم داد.
و اما در مورد شعر و شاعر، من بحثهای شما را با آن کاربر مهربد خواندم و باید بگویم عجب صبری شما دارید که با چنین افراد خودشیفته و بیسوادی به بحث می پردازید و از جاده ادب و آزرم خارج نمی گردید! آفرین!
بهتر نیست یک جستاری در مورد شعر آغاز کنید ؟