08-31-2015, 07:27 AM
kourosh_bikhoda نوشته: پس اگر نمیشه با علم و دانش به وجودش پی برد میشه بگید با چی میشه؟ بشر چه ابزار و نظام شناختی جز علم داره؟ حرف های شما ما رو به پیش از دوره انقلاب علمی میبره. باید بریم 400-500 سال پیش. الان حدود 200-300 سالی هست که بشر تمام یافته ها و دستاوردها و پیشرفت ها و تحلیل ها رو بوسیله علم کسب میکنه.
علم که از اول نبوده . بوجود اومده . وقتی نبوده بشر چطوری یک مساله رو برسی میکرده ؟ چه ابزاری برای شناخت و تشکیل علم داشته ؟ غیر از اینه که پی به وجود برخی نظم ها برده ؟ نظم ها رو کشف کرده . رابطه ها رو بدست اورده . دنبال علت و نتیجه اون کشته . آزمون و خطا کرده . آیا تخیل نرده . فرض نکرده تا به نتیجه برسه ؟ و ذره ذره این علم بدست نیومده؟ و این ابزار که شما میگی از اول بوده ؟ یا یواش یواش کامل و دقیق شده ؟
نقل قول:1. مساله مرگ چیه دقیقن که جوابی براش نیست؟
2. جهان بی هدفه. هتا فرگشت بی هدفه. هدف یک انگاشت ذهنی متعلق به انسانهاست.
3. چطور بوجود آمدن دنیا که معلومه. نظریه مهبانگ امروز قوی ترین توضیح رو میده.
4. علم برخلاف نظم های غیرعلمی، ادعای اینو نداره که همه چیز رو میدونه. اتفاقن خیلی چیزها رو اعتراف میکنه که نمیدونه. خود همین مساله باعث میشه خودش پیشرفت کنه! این در واقع ویژگی شگفت انگیز علمه که با آگاهی از نادانی خودش میتونه خودش رو آپدیت کنه. شما نمیتونید پاسخ تمام پرسش های بشری رو از علم انتظار داشته باشید. اگر چنین نظامی میخواهید باید به سراغ ادیان برید که که البته با پاسخ های غیرعلمی و ابطال ناپذیرشون مواجه میشید.
بگزارید به مطلب بعدیتون هم همینجا جواب بدم
نقل قول:به نظر من بشر برای ادامه زندگی نیازی به شناخت اونها نداره. همه چیزهایی که غیرعلمی هستند رو میشه در حد یک مفهوم قصه مانند تنزل داد. ولی اگر مساله خدا در حوزه همین جهان و طبیعت (فیزیک) قرار داشته باشه دلیلی نداره که بگیم علم اون رو نمیتونه بشناسه. پس اگر خدا واقعن وجود داره علم تنها راه شناختش هست. ولی هنوز نمیدونم خدا چیه و باید دنبال چه چیز بگردیم. مساله خدای جهان آفرین انقدر با خدای اساطیر و ادیان آمیخته شده که تفکیک اینها از هم محال به نظر میرسه.
آیا مهم ترین دقدقه بشر گریز از مرگ نیست ؟ آیا شناخت مرگ یک مساله غیر علمی هست ؟ اگر غیر علمی است باید گفت که متاسفانه وجود دارد . پس چکارش کنیم . برای ادامه زندگی به تسلط بهش نیاز داریم یا نه ؟ اگر یک مساله علمی هست پس باید بدنبال اون بباشیم و کشفش کنیم . که از خیلی وقت پیش ها هم بودیم . اما دست اورد کمی داشتیم . ایا مرگ در علم تعریفی داره یا نه ؟ پس چور کسی که قطعا مرده به حساب میاد اتفاق می افته که بعد از مدتی (کواه یا بلند ) زنده میشه ؟ چون علم جوابی برای اون نداره بیام اون رو تنزل بدیم به یه مفهوم قصه ؟
جهان بی هدفه ؟ فرگشت بی هدفه ؟ پس اجزا تشکیل دهنده اونها همباید بی هدف باشن . در حالی که در اونها نظم پیدا میشه و کشف اون نظم یعنی دلیل و نتیجه . حالا این علم هرجا هنوز به نتیجه نرسید باید بگیم بی هدفه ؟ این چیز بی هدفه ؟
مشکلی با نظریه انفجار بزرگ نیست . اما خودتونم میدونید که نظریه فقط یه نظریست . قابل ازمون و خطا نیست . اگر آزمون و خطا درش اتفاق افتاد و برسی شد میشه یک نظم علمی . اما این نظریه قابل برسی کامل نیست . و خودتونم میدونید که همین علم بعدا میتونه نظریه بهتری رو هم ارائه بده و نظریه قبلی رو رد کنه . علم پویاست . به راحتی به اشتباهاتش در طول تاریخ اعتراف کرده و نظریه های جدید تر و درست تر رو هم ارائه کرده .
منم میدونم که علم همه چیز رو نمیدونه . ولی اگر چیزی رو ندونه یا هنوز ندونه یعنی اون چیز غیر علمیه ؟ نظم غیر علمی یعنی چی؟ اگر نظمی وجود داره قابل برسی هست و قابل کشف . و این علمه . روند برسی یه پدیده علمیه .
گفتید که نبید تمام پاسخ های بشر رو از علم انتظار داشت ؟ باد برم دنبال پاسخ های غیر علمی و ادیان .
خوب . بیاید مجموعه همه پاسخ ها رو داخل یه مربع فرض کنیم . تو دل این مربع یک مربع دیگه هست که شامل پاسخ خای علمی میشه و خارج از اون پاسخ های غیر علمی . با این فرض پاسخ های علمی و غیر علمی مکمل هم دیگه میشن . حالا ما برای پرسشی در علم جواب نداریم . پس بریم بیبینیم تو دین چه پاسخی براش هست . اون پاسخ ممکنه با عقل و منطق جور در نیاد . میتونیم بپزیریم و میتونیم نپزیریم . درسته ؟ چیزی که جاله اینه که اون پاسخممکنه با عقل جور در نیاد ملی درست باشه . مثلا چند د سال پیش کسی نمیدونست انسان میتونه پرواز کنه . اینکه بدون اسب مسافت طولانی ای رو در مدت زمان کمی طی کنه .
جالبه نه؟
ولی یه مطلب دیگه اینکه تنها راه شناخت خدا علمه . طبق خود علم این هم میتونه درست نباشه . چون علم برا همه چیز جواب نداره و به قول شما همه چیز رو نمیدونه . علم تنها با برسی یک سوژه ازهمه منظر ها و در دسترس بودن اون موضوع میتونه اون رو برسی کنه .
آیا در دسترس نبودن یک موضوع نشانه عدم وجود اون موضوعه ؟ مثلا برخی ستاره ها الان در دسترس نیستن . ایا وجود ندارن ؟ بعضی موقع ها ما از درون نمیتونیم بیرونرو برسی کنیم . باید بیرون باشیم . مثلا همین جهان . ما هیچوقت نمیتونیم بیرون جهان باشیم تا کامل برسیش کنیم تا ببینیم چطور به وجود اومده ؟ ما برای برسی علمی یک موضوع باید احاطه کامل از اونرو داشته باشیم و خدا با تعریفی که داره (موجود پیچیده هوشمند خلق) قابل احاطه و برسی نیست .
خوشحال میشم بحث دوستانهمن با شما ادامه پیدا کنه