08-24-2015, 10:55 PM
Agnostic نوشته: این مسئله را به صورت زیر میتوان تحلیل کرد:
1- ما از مبارزان و فعالان سیاسی اطلاع دقیق نداریم. ممکن است فرد خوبی باشد آن را بد بدانیم یا برعکس. برخی هم خاکستری اند.
2- ممکن است فردی مثلا لیبرال باشد در حزب الله نفوذ کرده تا در یک تاریخ معین نافرمانی کند. شاید این شخص برای احزاب اپوزیسیون کار می کرده یا برای خارجی ها یا خودش شخصا چنین برنامه ریزی کرده.
3- آیا باورپذیر است یکدفعه اعضای جناح چپ یک دفعه همگی دچار تحول فکری شده اند؟ شاید مهره اروپا و آمریکا هستند می خواهند ظاهرا لیبرال شوند بعد نوکری آمریکا را ادامه دهند و اقتصاد را پایین دست نگهدارند.
4- ممکن است کسی واقعا خزب اللهی باشد و به مرور زمان لیبرال شود و این هم دور از ذهن نیست.
نتیجه ی همه ی این تحلیل ها به این ختم شد که نوری زاد واقعا اپوزیسیون نظام هست و می شود به او اعتماد کرد!!
چرا اینجور تحلیل نکنیم:
1-او یک دلبسته ی واقعی به نظام است و بعد از سال 88 که موج اعتراضات از جنبش های دانشجویی و روشنفکری به عامی ترین طبقات جامعه هم رسید و اینبار جمعیت کثیری از مردم با این موج همراه شدند (بر خلاف اعتراضات پیشین که فقط قشر دانشجو و فرهیخته در آن دخیل بودند) به نوری زاد ماموریت داده می شود که چهره ی یک اپوزیسیون را به خود بگیرد و بین مردم رود و با کسانی که با تمام قوا در مخالفت با سیاست های نظام فعالیت می کنند آشنا گردد و طرح دوستی بریزد و اعتمادشان را جلب کند تا بوقتش و هنگامی که خب همه ی سران مخالف را شناخت دو دستی آنها را تحویل رژیم دهد و همه ی نقشه هایشان را هم لو دهد.
2- با زهم او یک دلبسته ی واقعی به نظام است و ماموریت دارد که سالها در نقش یک معترض نظام قرار گیرد و مردم بویژه جوانان و دانشجویان را که سراسر شور هستند را بخود جذب کند بعد از گذشت چند سال هم یک رسوایی بزرگی ببار آورد و بعنوان جاسوس غرب و رانت خوار و فریبکار ........ به مردم شناسانده شود و اینطور اعتماد مردم و بخصوص جوانان را خدشه دار کند بطوریکه اینطور نتیجه گیری کنند که هر کس که بر ضد نظام باشد آدم شریفی نیست و فریبکار است و بفکر خویش است و......... و در نتیجه افزایش محبوبیت نظام بین مردم و جوانان!
در هر حال به آدمی چون نوری زاد نمی توان صد در صد اعتماد کرد! مرا یاد یکی از داستان های مثنوی معنوی مولانا می اندازد، پادشاه یهودیان می خواست مسیحیان را شناسایی کرده و نسل آنها از روی زمین بر دارد و آنها را نابود کند ولی مسیحیان دینشان را مخفی می کردند و خود را لو نمی دادند. وزیر پادشاه یهود به او پیشنهاد می کند که او را بعنوان یک مسیحی زندانی کرده و در میدان شهر شکنجه کنند و گوشش را ببرند و......... بعد او را خونین و مالین و نیمه مرده رها سازند . پادشاه همین کار را انجام میدهد. وقتی وزیر را نیمه مرده رها می کنند مسیحیان در نیمه های شب می آیند و او را بر می داردند و از او مراقبت و پرستاری می کنند تا بهبود یابد و بعد او را رییس خود می کنند و..... که در آخر داستان همین اعتماد مسیحیان به او باعث نابودیشان می گردد.
شاید نوری زاد هم همان وزیر باشد !!!