نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان های تکراری زندگی - جهان رنجها!
#10

نقل قول:هرچیزُ به اندازه بکار ببرد زن گرفتن جفت داشتن چیز ناروایی نیست که ازش بگریزیم
ابله جان!
بله اینا رو خودمم میدونم.
عجب نادانی هستید امثال شما!
داری به من میگی هرچیز به اندازه خوبه؟ برو به خدات بگو اینو پس! چرا؟ چون خدا جهان رو اینطوری آفریده که زن بگیریم کونمون بیش از اندازه پاره میشه! لابد اندازش رو هم تو تشخیص میدی یا توی قرآن نوشته! نخیر اندازش رو خودم میفهمم چون کون و مقعد خودمه عصب داره وقتی بهش فشار میاد درد میگیره میزان درد و آستانهء پارگی رو خودم تشخیص میدم خودم توی زندگی بر اساس تجربه و عقلم محاسبه کردم میدونم. نیازی به نظر و تشخیص جنابعالی یا نوشته های توی قرآن ندارم برای محاسبه و پیشبینی این امر.
خدات هم که ماشالا به کسی هیچ تضمینی نمیده مثل هندوانه دربسته میمونه فقط همون بحث ایمانه و تسلیمه که باید داشته باشی، چون خودش میگه معلوم نمیکنه هرکس رو بخوام روزیش رو گشاد گشاد میدم هرکس رو هم بخوام روزیش رو تنگ میکنم کونش رو پاره میکنم!
پس اگر آدم نمیخواد دچار کون پارگی بشه، میدونه تحملش رو نداره، بنظرش ارزشش رو نداره، مثل من باید تا وقتی بر زندگی قدرت و کنترلی رو که فکر میکنه لازمه در خودش نمیبینه، دور و بر ازدواج نگرده!
این حرفا که میزنی همش به درد کسانی میخوره که ایمان دارن و تسلیم هستن، باور دارن که هرچی قرآن اسلام گفته حقه و هر چی هم که پیش بیاد حکمت و مصلحت خداست و باید تسلیم بود، نه به درد یک آدم شک گرا و خردگرا.
من خودم وقتی توی زندگی از اولش دیدم تجربه کردم محک زدم بقول معروف میگن مشت نمونهء خروار است، یا سالی که نکوست از بهارش پیداست، وقتی به این نتیجه رسیدم هیچ تضمینی وجود نداره، پس برای اجتناب از این مسئله باید از کل مسئله اجتناب کنم درصورت امکان.

تازشم دلیل من برای ازدواج نکردن فقط همین یکی نیست، بلکه چندتاست. ترکیبی از چند عامل و هدف. مثلا یک دلیلش اینکه به علم و قدرتهای اصیل و درونی خیلی علاقه دارم و میدونستم اگر ازدواج کنم دیگه خیلی کمتر در این زمینه وقت و آزادی عمل خواهم داشت. دیگه عشق و علاقه رو آدم چکار کنه؟ البته شاید این علاقه به قدرت از اونجایی در من تشدید هم شد که در کودکی و نوجوانی اهمیتش رو بصورت عملی مشاهده کردم و بهم ثابت شد که هرچی قوی تر باشی زندگی با کیفیت تری خواهی داشت.

الانش هم اصلا پشیمون نیستم که ازدواج نکردم. از میان کسانی که ازدواج کردن تاجاییکه دیدم فقط عدهء کمی میشه گفت برد کردن و موفق شدن. بقیه زندگیهای درپیت و پشمکی و کون پارگی و دعوا و فقر و بدبختی دارن.
خدای تو کون همه رو پاره کرده. منکه بهش اعتماد ندارم. معلوم نیست چه موجودیه اصلا هست یا نیست داستانش چیه.
پاسخ


پیام‌های این موضوع

موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان