نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان های تکراری زندگی - جهان رنجها!
#6

چند روزیست حال معنوی به من دست داده :e057:
احساس میکنم در آستانهء مرحلهء جدیدی از تکامل هستم. مرحله ای که گامهای اول را به درون آن برداشته ام.
من پی بردم که راهی نیست جز بازگشت و پایداری در معبد خرد. معبد تنهایی. معبد روشنایی. و باید که رنگ ها، آب و رنگ ها، زرق و برق ها را رها کنم، هرچند آنها همواره به دنبال من هستند و مرا به سوی خود فرا میخوانند، آخرین و قوی ترین آنها هنوز باقی مانده است و قدرتی سهمگین دارد، و آن جاذبهء زنان است، اما فکر میکنم من راه خویش را برگزیده ام و در میانهء آن قرار دارم، و بازگشتی ممکن نیست، و باید همچنان ادامه دهم. مردانه! با شکوه. دریافتم که شکوه معبد خرد با رنگ ها، با ظواهر سطحی، با خواسته های شهوانی سازگار نیست. باید چشم پوشید. باید هزینه اش را پرداخت. هزینه ای که در برابر شکوه و وقار و آرامشش آنقدرها هم زیاد نیست. از ظاهر باید گذشت تا به عظمت و قدرتی باطن دست یافت. قدرتی حقیقی و اصیل! و از رنجها و خطرات زیادی در امان ماند...
دریافتم که در تاریخ بعضی چیزها عوض نشده اند، و به گمانم هرگز تغییر نخواهند کرد. تنها بعضی اشکالند که تغییر میکنند. معبد خرد همیشه همانجاست. و کجایند مردان شکوهمند راستین؟ چراغیست در معبد خرد، که همیشه افروخته است. معبد خرد همیشه همانجاست؛ و پذیرای هر آن کس است که گذارش بدانجا بیفتد. درود بر مردان بزرگ. من بدانها ادای احترام میکنم.
چه نابخردند آنها که فکر میکنند بر سر آن مردان بزرگ کلاه رفته است.
پاسخ


پیام‌های این موضوع

موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان