04-29-2015, 04:23 PM
نقل قول:همین بروسلی یا چینی ها که اینهمه شدند بی همسر گیری بچه دار شدند؟مگه حتما باید بچه دار شد؟
بچه برای من هیچ مفهومی نداره.
این زندگی از نظرم تحفه ای نیست که بخوام به کس دیگری هم بدمش!
بدون قدرت، بدون شکوه، بدون خوشبختی، هرگز!
نقل قول:خداوند روزی را برای بندگانش تنگ هم گشاد می کند برخی دارا سرمایه دار برخی ندار نیازمند این انگیزان این نمی شود که از همه ببُریم کوچکشان ببینیمزندگی با بدبختی و رنج بیهوده از دید من هیچ ارزشی نداره.
اینو برو به خدا بگو که این زندگی های درپیت چیه میخواد بده به ما فکر میکنه هنر هم کرده! من اون زندگی رو پس دادم بهش گفتم بیخ ریش خودت، اگر میخوای اینطوری بدی نمیخوام!
موجودی که چیزی نداره چه بهره ای از زندگیش میبره؟ این خداست که اونا رو کوچک و بی ارزش مینماید. این خدا بوده این جهان هستی بوده که خودش این مسائل رو به من ثابت کرده. من خشمگین هستم. دیگه نمیذارم هیچ جهانی هیچ خدایی تحقیرم کنه. تاجایی که میتونم سعی میکنم قوی بشم تا خوشبخت باشم، نه یک موجود حقیر، ترسو، تحقیر شده، محروم، رنجور، ... . جهان هستی گه میخوره منو تحقیر کنه، گه میخوره الکی منو رنج بده، پارش میکنم! به چه حقی به خودش اجازه میده این کارها رو بکنه؟ من اجازه نمیدم. چون عقل و وجدان من اینو روا نمی یابند.
نقل قول:من خودم رفتم با یک کم سواد پیوند همسری ساختم تا از خودبینی درآیم تازه هیچ اندوهگین نیستم که چرا دانای باسوادی گیرم نیامد چون که آیینهء اندیشه ام کم سواد خواسته ام خیلی باهوش بوده به گفتهء شما, من هم هیچگاه دوست ندارم روی از واپسین برگردانم تنها پی اندیشه های خام زندگی کنممیگه سالی که نکوست از بهارش پیداست! مشت نمونهء خروار است. در این جهان و واقعیت هاش، نشانه ای از واپسین مورد اشارهء شما و حقانیتش نمیبینم. یعنی اینطور بگم که من اینطور فکر نمیکنم که در این جهان باید تسلیم باشم هرچی میخواد سرم بیاد و دلم به وعده و وعید آیندهء نامعلوم خوش باشه. ایمان هم که نمیدونم اصلا چی هست چرا چطوری بوجود میاد!
من اگر در همین زندگی در همین جهان راهی برای موفق شدن، قدرتمند شدن، شکوهمند شدن، مسلط شدن بر وجود و سرنوشت خویش، پیدا نکنم، بنظرم اعتقاد به واپسین و غیر از این هم بی پایه و احمقانه و بزدلانه خواهد بود. برای من اثبات واپسین و فرجام نیک از همین زندگی از همین نبرد و نتیجهء اون، از واقعیت های همین جهان، جدایی نداره. چون دلیلی نداره چیز دیگری رو که در این زمان و در این مکان نمودی نداره باور کنیم. یه چیزی بی پایه میشه درحد توهم و تخیل صرف!
اندیشهء خام اندیشهء بی پایهء امثال شماست!
اندیشهء من برای مقابله با واقعیت های عینیه و حداقل برای خودم کاملا روشن و اثبات شده و در عمل محک خورده است.
اندیشه نیست اصلا! واقعیت است! یک عکس العمل کاملا طبیعی و معقول و مشروع است به دید من. کدام اندیشه؟ کدام خیال؟ این ادعاهای شماست که فعلا اثبات نشده و نمود و کاربرد مشخصی در این جهان و لحظهء وجود و واقعیت جاری ندارد.