04-22-2015, 03:43 PM
اهلِ حقیقت نزدِ من آن کس است که سر در صحراهایِ بیخدا مینهد و دلِ حرمتگزارِ خود را میشکند.
او در ریگزارِ زرد، تافته در تَفِ خورشید، چه بسا تشنه کام به جزایرِ پُرچشمهسار نیمنگاهی میافکند؛ آنجا که زندگان در زیرِ درختانِ سایهگُستر آرمیدهاند.
اما تشنگیاش او را بر آن نمیدارد که در خیل این آسودگان درآید. زیرا هرجا که واحهها باشند، بُت ها نیز هستند.
ارادهیِ شیرانه خود را چنین میخواهد: گرسنه، شَرزه، تنها، بیخدا.
آزاد از نیکبختیِ بندگان، رها از خدایان و پرستشها، بیترس و ترسناک، سِتُرگ و تنها: چنین است ارادهیِ اهلِ حقیقت.
-- فردریش نیچه --
او در ریگزارِ زرد، تافته در تَفِ خورشید، چه بسا تشنه کام به جزایرِ پُرچشمهسار نیمنگاهی میافکند؛ آنجا که زندگان در زیرِ درختانِ سایهگُستر آرمیدهاند.
اما تشنگیاش او را بر آن نمیدارد که در خیل این آسودگان درآید. زیرا هرجا که واحهها باشند، بُت ها نیز هستند.
ارادهیِ شیرانه خود را چنین میخواهد: گرسنه، شَرزه، تنها، بیخدا.
آزاد از نیکبختیِ بندگان، رها از خدایان و پرستشها، بیترس و ترسناک، سِتُرگ و تنها: چنین است ارادهیِ اهلِ حقیقت.
-- فردریش نیچه --