10-01-2011, 09:50 PM
Russell نوشته: نخست یک نکته کلی رو بگم که،اگر انسان حرف اشتباهی را بزند و آنرا سپس پس بگیرد اشکالی نیست بلکه خیلی هم خوب است.یکی از راه های یاد گیری همین گفتگوست.
دوم تفاوت هست بین توهین و اتهام زدن.
من اگر مثلاً عصبانی بشوم و به خود شما یا کسی که میشناسید بگویم دزد،بی همه چیز،یا خیلی چیزهای دیگر این توهین است،ولی اگر من بتوانم از آن دفاع کنم دیگر توهین نیست.برای مثال در غرب و آمریکا کسی اگر کس دیگری را متهم به دزدی و آدمکشی بکند میتواند فرد مورد اتهام بجرم توهین از طرف مقابل شکایت کند.موضوع دادگاه آنگاه دزد بودن و قاتل بودن شاکی خواهد بود و اگر ثابت شود که دزدی و قتلی توسط شاکی انجام شده اینجا شاکسیت که ضرر میکند و حتی مجازات میشود.
در مورد اعمال محمد و صفویان این به هیچ وجه یک توهین نیست،چرا که شاهد تاریخی آن انکار ناپذیر است.خود آخوندها هم آنرا قبول دارند،فقط نام آنها را عوض کرده اند به خدعه و جزیه و غنیمت و جهاد.
با تشکر فراوان از جناب راسل بابت وقتی که صرف نموده اند .
نکته نخست اینکه من هم قبول دارم که وقتی انسان اشتباه کرد باید حتی الامکان اشتباهش را جبران کند . نه اینکه هنر من باشد بلکه این یک دستور قرآنی است "فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه " . حالا اینجا که الحمدالله نه پای منفعتی مادی در کار است و نه ما هم را میشناسیم که بخواهم بیخود پرستیژ حفظ کنم و البته خدا هم حاضر و ناظر .پس حتی اگر من بر اشتباهی اصرار کردم مسلما مورد پذیرش خدا نیست .
دوم -همانگونه که گفتید همین صفات ناپسندی که به حضرت پیامبر اطلاق شده از نظر آخوندها نامهای دیگری دارد و لذا حداقل فعلا توافقی برآن نیست و از طرفی چندان به موضوع مربوط نیست پس به میان آوردن آن بطور طبیعی معقول نیست مگر اینکه کسی بخواهد در گفتگوی منطقی از فشار روانی استفاده کند که آنهم چندان جالب نیست . حداقل برای من اینجا تشک کشتی نیست محل یادگیری پس از فراغت از امور روزمره است .
Russell نوشته: گرامی،ابطال ناپذیری یک فرضیه یا تئوری نشان از ضعف آن تئوری دارد نه قدرت آن.اینکه خداباوران وقتی علت ریزش باران مشخص نبود و چه حالا که علت آن مشخص شده علت اصلی آنرا خدا میدانند.چه فرگشت درست باشد یا نباشد علت وجود انسان و حیوانات را خدا بدانند.چه زمین مرکز عالم باشد و چه بدور خورشید بچرخد آنرا ساخته خدا بدانند.یعنی هر چه که ما درباره دنیا بفهمیم مدرک درستی گفته خداباوران است،اگرچه 180 درجه با یافته های قبلی در تضاد باشد.این یک تئوری نیست.بلکه یک شوخی بیشتر نیست و ارزش جدی گرفته شدن را ندارد.همانگونه که وقتی در ایران خشسالی میشود و دولتیان میگویند نماز باران بخوانید جواب میشنوند که بکارتان برسید(خود آخوندها هم الان دیگر میدانند که باران یک پدیده طبیعیست و اگر باران میخواهید باید سراغ علم رفت).
در واقع علوم نک نک از دست آخوندها در میاید،در قدیم مومنین تخصصات پزشکی هم داشتند و حدیثهای بسیار از خود امامان در همین مورد وجود دارد.اما همه آخوندها موقع بیماری میدانند تنها شانس درمانشان رفتن پیش بهترین دکتر چه بسا کافر است.
بله یک نظریه باید ابطال پذیر باشد البته تا جاییکه میدانم این یکی از راههای بررسی نظریات در مورد علوم تجربی است و نه فلسفی محض که بازهم به حاشیه اینجا مطرح شد مانند علت العلل بودن خدا چه هنگامیکه ابر بعنوان یکی از علل باران مطرح باشد یا خیر .اینکه می بینید چه زمین مرکز عالم باشد و چه نباشد بازهم خدشه ای بر وجود خدا وارد نیست به همین دلیل است .نوع بررسی فلسفی محض است و نه تجربی . هرچند در برخی برهانها اندکی از علم تجربی هم استفاده شده .
Russell نوشته: دو حالت واجود دارد:این یک عبارت شاه گل بسیاری از پستها بود و چه بهتر که تمرکز بر همین ادامه یابد .. به واقع من معتقدم خداباوری میزان رفتار اخلاقی را افزایش میدهد یعنی در شرایط مشابه (که چند پست قبل خودتان هم اشاره کردید ) خداباوری بر افزایش رفتار اخلاقی نوثر است اما مشکل اینجاست که من مطالعه ای در این زمینه ندیده ام .شاید تعیین میزان خداباوری افراد کاری مشکل باشد و از طرفی بررسی افراد در شرایط مشابه مشکلتر ! احتمالا بشود که آزمایشی با شرایط تعیین شده انجام داد که البته درصورت انجام از آن اطلاعی ندارم .
یا خداباوری میزان رفتار اخلاقی را افزایش میدهد یا نمیدهد.
اگر افزایش میدهد باید بتوان آنرا مشاهده کرد و اگر افزایش نمیدهد پس دیگر تضمین اخلاقی نیست.
اما قبل از اینکه بخواهید پاسخی بدهید خدمتتان عرض میکنم که در محیط نت از چند مثال زیاد استفاده میشود که من آنها را با اشکال می بینم .
یک مورد به در صد آتئیستهای موجود در آمریکا و تفاوت قابل توجه آن بین زندانی ها و افراد آزاد و حتی تحصیلکرده اشاره دارد . یعنی آماری را نشان میدهد که مثلا خداباوری در زندانیان بسیار زیاد تر است در حالیکه در افراد با تحصیلات عالی کمتر و حتی میخواهد نشان دهد که بیخدایی بیشتر از جرم جلوگیری میکند .
دومین مورد که من دیده ام یک داستانی است که یک وقتی در کانادا پلیس اعتصاب کرد و در شهری که اغلب مردمش مدعی خداباوری بودند موارد زیادی غارت اتفاق افتاد .
سومین موردی که دیده ام نشان دادن آماری از بیخدایان در کشورهای مختلف که با افزایش بیخدایی رفتار مجرمانه در آنها کاهش داشت .
این موارد از نظر من دچار اشکالات جدی مانند در نظر نگرفتن سایر شرایط است (یعنی شرایط مشابه بین بیخدایان وباخدایان در نظر گرفته نمیشود ) اینها را گفتم تا اگر مطالعه یا نمونه دیگری دارید به اشتراک بگذارید.
اما یک اشکال دیگر معیاری برای خداباوری افراد است .چون چه بسا فردی در شرایطی خود را خداباور یا بیخدا معرفی کند و این از راز درون او خبر نمیدهد . اینجا یاد مقاله ای در بی بی سی افتادم . حتما شما فکر میکنید کسانی که دست به عملیات انتحاری میزنند از متعصبین مذهبی هستند.کسانی که عبادات خود را بطور نسبتا دقیقی انجام داده و با انگیزه رفتن به بهشت اقدام به عملیات انتحاری میکنند .اما در آن مقاله بی بی سی که گزارش مطالعه یک مرکز اسراییلی بر روی فکر کنم 11 نفر از کسانی بود که میخواستند حمله انتحاری انجام دهند اما به دلایل فنی نتوانسته و دستگیر شده اند نشان داده بود که اتفاقا اغلب این افراد متعصب مذهبی نبودند و چندان به تکالیف دینی خود نمی پرداختند اما نکته جالبتر برای من این بود که بسیاری از آنها انگیزه واقعی برای رفتن به بهشت نداشتند هرچند میگفتند پس از خودکشی به بهشت میرویم اما واقعا برای این دست به انتحار نزده بودند . بلکه انگیزه اصلی آنها برای انجام حملات انتحاری "تحقیر "بود . یعنی آنها احساس رفتار تحقیر آمیز از طرف دشمنان خود داشتند و این انگیزه اصلی برای عملیات انتحاری بود .
می بینید که چگونه تعیین معیار برای خداباور بودن افراد مشکل است بماند که بنا بر احادیثی اساسا خود ایمان هم میتواند موجب نقصان یا افزایش قرار گیرد .
حالا آیا مطالعه ای برای این نظریه که" خداباوران در شرایط مشابه رفتار اخلاقی تری دارند" دیده اید ؟
Russell نوشته: خیر حسین گرامی بین معلول مادر زاد و سایکوپت تفاوت وجود دارد.بنابر فقه اسلامی و تا حدی الاهیات مسیحی دنیا محل امتحان است.یکسری احساسات ما بد هستند و حیوانی:میل جنسی،سر مستی و شادی،خشم،طمع،حسد و...یکسری هم خوب هستند:مثل همین نوعدوستی(البته این نوع شامل حال کافران و مخالفان نمیشود)،شجاعت و عشق به فرزند و... که اینها فطری هستند.
اول اینکه نشان داده میشود که احساست نوع دوم هم حیوانی هستند.
دوم اینکه برای کسی که احساسات نوع دوم را ندارد خیر و شر و امتحان الهی بی معنیست.یعنی اینها از زمان تولد زجر میکشند و دیگران را آزار میدهند تا مرگ.یعنی یک مشکل اساسی دیگر هم به لیست این فلسفه خیر و شر و امتحان الهی اضافه میشود.
راسل جان آمدی و نسازی آخر کسی که چنین میتواند زیبا و مستدل گفتگو کند اینگونه صحبتها بعید است .راستش من فکر میکنم خواستی سر به سرم بگذارید پس اجازه بدهید به این قسمت نپردازم .
Russell نوشته: نخست اینکه ما خود نوعی حیوان هستیم از نوع پستانداران و بنام هوموسایپن.اما درباره وجه تفاوت ما با حیوانات حرفهای زیادی گفته شده.اما درسترین آنها احتمالاً خرد و پیش بینی آینده است.من با این ذات انسانی و حیوانی چندان میانه ای ندارم.ولی میتوانم به شما بگم که از آنجا که ما هوشیاری بالاتری را نسبت به حیوانات تجربه میکنیم و پتانسیل و آرزوها بیشتری داریم به همان نسبت هم باید برای یک انسان بیشتر نگران باشیم تا یک حیوان.همینطور برای حیوان بیشتر از گیاه و گیاه بیشتر از سنگ.اتفاقاً این دیدگاه باعث میشود که نسبت به حقوق انسانها و حیوانات مسئولیت بیشتری را احساس کنیم.
"ولی میتوانم به شما بگم که از آنجا که (یعنی چون که یا به دلیل اینکه ) ما هوشیاری بالاتری را نسبت به حیوانات تجربه میکنیم و پتانسیل (توانایی بیشتری داریم ) و آرزوها بیشتری داریم به همان نسبت هم باید برای یک انسان بیشتر نگران باشیم تا یک حیوان."
خب راسل جان چرا باید ؟! این باید را چه کسی گذاشته ؟! من تیلو سگ خانگی ام را بسیار دوست دارم پس چرا باید کمتر از آن انسان فقیر فلان جای دنیا به فکر تیلو سگ محبوم باشم . آنهم به چه دلیل ؟بدلیل اینکه هوشیاری آن فقیر بیشتر است ! اصلا انصاف بده که باید اینجا طرف ضعیفتر را گرفت و یا طرف آنچه دوست دارم که میشود همان سگ خانگی خودم .
Russell نوشته: گرامی من شاید منظورم را درست نرسانده ام.من نمیگویم که معمولاً این طور است و مواردی که شما آوردید چون محدودند مانع حکم کلی نیستند.بلکه حرف من اینست که موارد شما هم شامل این حکم کلی هستند.وگرنه خوب قبایل آدمخوار هم وجود دارند.تفاوت در این است که آیا در اجتماع خودشان قبولتان بکنند یا نه.
بله قبول میکنند .اگر هم توانستی دزدی کنی و گیر نیفتی مشکلی نداری . آیا شما مدرکی دارید که آنها راه ندهند ! آنهم بدلیل دزد بودن نه اینکه هم خون یا هم قبیله نباشم .
حالا علت اینکه صریحا گفتم بله راه میدهند این بود که یاد یکی از خاطرات دوستم افتادم . او مهندس عمران بود و میگفت یکبار به یکی از روستاهای ایلام جهت ساختن سردخانه میوه رفته بودیم . یک ماشین با راننده هم شرکت ما از همان محل استخدام کرده بود که ارزاق ما را از شهر بیاورد . یکبار من هم در شهر کار داشتم و با او رفتم و پس از اتمام کار 4 کپسول گاز را که عقب وانت بود برای تعویض و خرید کپسول پر به مغازه ای کنار شهر بردیم . اتفاقا همان وقت کامیونی مشغول تخلیه کپسول گاز برای مغازه بود . همینکه ایستادیم راننده سریع پیاده شد و دوباره با سرعت سوار شد و به راه افتاد . من گفتم کپسولها را عوض کردی ؟گفت بله آقای مهندس و پا روی گاز گذاشته بود . گفتم حالا چه عجله که اینقدر تند میری ؟ گفت کار زیاد است آقا مهندس باید برسم . یکی دو دقیقه بعد از آینه بغل دیدم یک وانت دیگر به سرعت دنبال ما میاید و چراغ میزند . گفتم آن وانت با ما کار ندارد ؟! گفت نه آقا مهندس . یک دقیقه بعد دیدم بازهم بدنبال ما میاید . خواستم ببینم چه شده سر را عقب بردم دیدم بجای 4 کپسول 8 کپسول در عقب وانت هست و فهمیدم چه شده ! با توپ وتشر من میگفتم بایست و راننده میگفت نه نمیرسند و میرویم . من بالاخره با داد وفریاد مجبورش کردم بایستد . پایین رفتم با ترس و لرز که آنها هم رسیدند .من کلی عذرخواهی کردم وصورت آنها بوسیدم و پول کپسولها را دادم و 4 کپسول اضافی را هم پس دادم . با عصبانیت سوار شدم . از عصبانیت قدرت تکلم نداشتم که راننده پس از چند ثانیه با خونسردی شروع کرد به نصیحت که آقا مهندس شما جوانی هنوز توی جامعه نیامدی اینطور باشی کلاهت پس معرکه است . خلاصه بعد از چند هفته زندگی در آن روستا متوجه شدم که اینها اصلا دزدی را بد نمیدانند فقط به شرطی که گیر نیفتند . یعنی اگر کسی توانست از کسی یواشکی چیزی بدزد تازه شیرینکاری خود را برای بقیه تعریف میکند و البته وارد شدن و پذیرفته شدن از طرف چنین اجتماعی چندان سخت هم نیست مثلا میتوانی با یکی ازداواج کنی یا گوشه ای زمین بخری و به راحتی وارد اجتماع آنها شوی .