01-11-2014, 08:44 PM
مزدك بامداد نوشته: بیجاست.لطف کنید برهان عقلی مدعای خود را بیاورید.
هر رویداد را با مرزهایش کراننمایی میکنند. شما نمیتوانید مرز یک رویداد را تا جاودان کش
بدهید. برای نمونه زمانی که آذرخش روی میدهد، با پایان یافتن جابجایی الکترون ها، این
پدیده و رویداد per definition نیز به پایان میرسد. در ماست مالی شما، از آنجا که پیامد های این
رویداد مانند سدا و نور، همچنان در راه هستند و هرکدام در جای خود، پیامد های دیگری هم میتوانند
داشته باشند، ( مانندن رسیدن نور آدرخش به کهکشان های دور دست و دیده شدن آن با
تلسکوپ فرا-زمینیان و ..!! ) این رویداد آذرخش تا جاودان کش می یابد و هر پیامد و انگیخته ی
آن هم میتواند در جای خود بخشی از انگیزه به شمار رود. اینگونه برای نمونه، رویداد کوتاه زمان
مهابنگ را میتوان تا امروز هم کش داد چون همه چیز پیامد این یک رویداد است. بزبان دیگر
شما میتوانید ١۴ میلیارد سال جدایی زمانی را هم با این ترفند برابر با صفر بکنید.
همچنان که گفتیم، با این دید، "آفرینش" که گویا در ۶ روز پایان گرفته، هنوز هم پایان نگرفته
است چون پیامد های آن همچنان روی میدهند و هر پیامدی نیز میتواند از اینرو خودش، بخشی
از انگیزه شمرده شود!
این درست مانند آن سفسته است که میگوید که خرگوشی برای رفتن از الف به ب، نخست باید
نیم راه را بپیماید و سپس نیمی از نیمه ی دیگر را و هی همانجور نیمی از نیم های بجای مانده
را و اینگونه، خرگوش هرگز به تیل ب نمیرسد.
ولی در جستار انگیزه مندی و گفتمان های فلسفی، همواره برای پدید ها مرزی کشیده شده
و برای همین فرایافتی بنام زنجیره انگیزشی* و یا خوشه ی انگیزشی که پساپیشی رویداد هارا
که یکی انگیزه و یکی انگیخته است( و سپس انگیخته خود میتواند انگیزه نیز بشود)، داریم.
در فیزیک و فلسفه ی نوینبرخاسته از ان هم برای همین هرگز دو رویداد، که یکی انگیزه ی
آندیگری باشد، بیدرنگ instantan و بی جدایی زمانی روی نمیدهند، چون انرژی دست بالا
با تندای نور در راه است و نه با تندای بیکران!
Causality - WiKi
یک مقداری هم در باره زمان برایمان بگویید.
ما در عالمي زندگي ميكنيم كه جلوهگاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديدههاي عالم تا كوچكترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستيشناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهادهاند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازيهاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني