12-30-2013, 08:28 PM
folaani نوشته: <br><br>
تف به این دین و تفکر.<br>
تف به این مسخرگی که بجای حق و حقیقت و عقل و منطق به خوردمون دادن.<br>
واسه ما همه چیز رو هر طور خواستن خودشون تعریف کردن. عقل، حق، منطق، حقیقت، برهان، رنج، لذت، خوشبختی، ...<br>
ولی بالاخره آخرش که چی؟<br>
شاید بعضیا با همین باورهای کور و از روی ترس و امیدهای روان ضعیف خودشون تا آخر عمر همینطور دوام بیارن و بمیرن، اما امثال من چی؟<br>
یک عمر فکر و تن خودمون رو در زنجیر محدود این تعصبات و باورهای کور نگه داریم و رنج بدیم، که چی بشه؟<br>
بعدشم مسخرس که دلمون خوش باشه که بله اگر خدا و آخرتی بود وضعمون خوبه چون اینطور فکر و رفتار کردیم!!<br>
میگم واقعا چقدر کودکانه نیست، چقدر ابلهانه نیست، چقدر بدیهی و قابل اطمینانه ها
جالبه خدایی که خودش منو آفریده و این عقل و شناخت درونی رو بهم داده ازم انتظار داره این نیروها رو به امید و ترس از خودش زیرپا بذارم و همینطور کورکورانه امیدوار باشم.<br>
<br>
واقعا دلقک های دنیا هستن این مذهبیون کپک زده.<br>
فقط مذهبیون دلقک نیستن، ولی مذهبیون هم هستن.ببخشید کوشا دیگه با تو نیستما!<br>
عقده گشایی و بد و بیراه میخوام بدم به این مذاهب و مدعیانش که اینقدر اراجیف به خوردمون دادن و سرمون رو کلاه گذاشتن. در بعضی موارد نادانسته و در بعضی موارد هم بنظرم دانسته! حتی اونی هم که نادانسته این کار رو میکنه بالاخره اغلب یه تعصبی و غروری چیزی داره و بخاطر همین به منافع شخصی خودش ربط داره، وگرنه کس شعر به دیگران نمیخورونه!<br>
<br>
این بحث خدا و آخرت و دین از بچگی به همین شکل به خورد ما داده شد.<br>
از پدر و مادرم گله ندارم، چون اونا خودشون هم قربانی بودن، خودشون هم در همون حد بودن، و مثلا کدوم مادری بد فرزندش رو میخواد؟ پس قصد و نیت بدی نداشتن اکثرا و دنبال منافع شخصی نبودن. هرچند اینم نمیشه مطلق فرض کرد و 100% مطمئن بود؛ یه مسئلهء نسبی است.<br>
<br>
ولی دیگران، این همه جنجال و ادعا، واقعا این همه اراجیف صدمن یک غاز که به خوردمون دادن لابلا، میگم لابلا، نمیگم همش اراجیف و بدردنخور بوده، و همین نشون میده آدم منصف و دقیقی هستم، اما اراجیف همین بود که مثلا میگفتن دین یک راهکار روشن و همه جانبه زندگی و تنها نوع درسته که همهء جوابها و چیزها رو باید توی اون جستجو کنید و دیگه به چیزی خارج از دین نیازی نیست.<br>
اما من دین رو خیلی ناقص تر و ضعیف تر و پر از تناقض و چیزهای غیرمنطقی یافتم که بخواد در این حد مطمئن و کارا و تردیدناپذیر باشه.<br>
اگر فقط به دین بود، من هیچوقت ماهیت و راه و روش و اهمیت قدرتهای اصیل و درونی رو درنمی یافتم و اینقدر قوی و خوشبخت نمیشدم. چون دین در این باره حرف زیادی نزده بودم. هیچوقت نزد و نزده است. انگار که این چیزها اصلا وجود نداره، یا زیادم مهم نیست؛ اما در عمل من اینها رو خیلی مهم یافتم! چرا دین در این مورد صحبتی نکرده بود؟ چرا طوری صحبت و رفتار میکرد انگار که ما سوپرمن هستیم یا اینکه از راه و روش و دیدگاه خودش میشه آدم خوشبختی شد؛ حتی از همون بعد صرف معنویش هم بخوای درنظر بگیری.<br>
<br>
من گله دارم.<br>
من خودم رو برحق میبینم که به حکم تجربه و دریافتهای مستقیم خودم اعتراض کنم و طغیان کنم بر این تفکر و ادعاهای بی پایه و اثبات نشده که به اسم مسلمات به خوردمون دادن.<br>
<br>
من خدامراد رو خوندم. مشکل زیادی باهاش ندارم. ممکنه واقعیت داشته، ممکنه هم نداشته. بعضی چیزهاش مشکوک میزنه منطقا. و البته در خیلی چیزها باهاش مشترک هستم. اما هیچ دلیلی هم ندیدم و نمی بینم که این ربطی به اون خدا و دین مدعیانش داشته باشه. بلکه بعکس میتونم اون رو اگر نه مخالف، ولی حداقل متفاوت از این قضایا، ببینم.<br>
<br>
مذاهب حرف مفت میزنن، زور میگن، چرت میگن، خودشون ناروا میکنن؛ بعد میخوان به ما درس حق و حقیقت بدن؟<br>
میخوان کون ما رو پاره کنن با یک مشت شیره سرمالی!<br>
<br>
مدعیان مذاهب باید ببینن و قبول کنن که دیگه دوران اونها گذشته.<br>
و شاید بجای اینکه کمکی به پیشرفت بشریت بکنن، دارن حتی جلوی پیشرفتش رو هم میگیرن.<br>
<br>
در حقیقت بنظر من الان دوران معنویته. نه دین و مذهب!<br>
هرچند هنوز انبوهی از توده ها و عوام درپیت دنبال این دکان های مخروبه هستند!<br>
دین شاید یه زمانی حرفی برای گفتن داشته و مفید بوده، اما الان خیلی وقتا حکایت همون دکان خرابه ها شده که عده ای کلاهبردار یا احمق درشون جای گرفتن.<br>
<br>
و این حماقت بی پایان همچنان ادامه دارد.<br>
چراکه نادان ها هیچوقت به پایان نمیرسند!<br>
من اصل و اساس دین رو زیر سوال نمیبرم، یعنی مطمئن نیستم، ولی در اینکه نمیتونم و نباید دربست پیرو این حجره داران فعلی بود شکی ندارم.<br>
دین چیزی مخدوش و ثابت نشده است.<br>
نه تاریخ مستندش و نه چیز دیگه حقانیت اون خدا و دین توده ها رو ثابت میکنه.<br>
همین و بس.<br>
مسئله ایست نامعلوم.<br>
و ما درحال حاضر منابع معتبرتر و کاراتری در اختیار داریم. مثل نیروهای وجودی خودمان.<br>
چرا باید هر اراجیفی را که به نام دین و خدا تحویل بشریت شده است همینطور، ما انسانهای این عصر آزادی و اطلاعات و هوش و علم، آنهم ما خردمندان، بپذیریم و پیروی کنیم؟<br>
با این کار ما در قدم اول حقیقت و حق لحظهء جاری و دریافت وجودی خودمان را زیر پا گذاشته ایم.<br>
چرا که این چیزهای زورچپانی آشکارا کالبدی پوسیده و متعفن بنظر می آیند!
خلاصه حرفهای شما:
من چون یقین به معارف بیان شده از طرف دین ندارم حق دارم بر اساس شک و ظنی که دارم هر نوع توهین و تمسخر و اتهامی که مایل باشم نثار مذهبی ها کنم !
چرا؟
چون مذهب و دین آن چیزی که من انتظار دارم نیست ! خصوصا که گاهی جلوی خواسته های من می ایستد !
اگر هم کسی به من اشکال وارد کنه که این چیزهایی که سر هم کردی یک سری اراجیف مفت و بی پایه و اساس است
جواب خواهم داد که
اصلا مهم نیست، دلیل و برهان کیلویی چنده؟
مهم این است که من اینطور می خواهم.