12-11-2013, 08:13 PM
Dariush نوشته: اسپینوزا از نگاهِ من عارفترین فیلسوف غربیست و تمام تلاشاش برای بنیان کردن یک ماوراءطبیعه چیزی نیست جز کوششی برای پیریزی شناختی شهودی و درونی از خدایی که جوهر هستیست و همهی آنچه که او از تبیینها و تاویلهای دکارتیِ برهانهای الهی ارائه میکند در واقع در حاشیهی این محور قرار دارند. تاثیر و نفوذ اسپینوزا در عقلگرایی مدرن غرب، به زعم بسیاری، از کسانی چون دکارت نیز فزونی دارد؛ اگر از من بخواهید بپرسید، میگویم علتش همانا تفسیرهای الحادیای بود که از فلسفهی او میشد. هگل در فلسفهی تاریخ در مورد اسپینوزا اینگونه میگوید::e303:
Thought must begin by placing itself at the standpoint of Spinozism; to be a follower of Spinoza is the essential commencement of all philosophy.
برای نقد فلسفهی اسپینوزا باید با دقت بسیار اندیشید. او خود را متعهد به هیچگونه سادهگویی نمیداند. هنوز در مورد فلسفهی او جنگ و جدل زیاد است و خیلی از جاها هستند که هنوز کسی به اطمینان از آنها سردرنمیآورد.
من چندباری کتابِ اخلاق او را زیر و رو کردهام و دو سه کتاب و مقاله هم در تفسیر فلسفهی او خواندهام و با اطمینان میگویم که خود را متخصص فلسفهی اسپینوزا نمیدانم. با اینحال اگر در حالت روحی فعلی نبودم، گمان میکنم که میتوانستم پرسشهای شما را در این مورد پاسخ دهم، اما از آنجا که بود و نبود من در اینجا تابع هیچ میزانی از قطعیت نیست، قول نمیدهم، ولی شما بپرسید اگر آمدم و توانستم پاسخ میگویم.
خوشحالم که در این انجمن، کسی هم یافت می شود آنطور که شایسته است، چنین ژرف و با دقت، به فلسفه ی اسپینوزا می پردازد.
من آنطور که شایسته ی این فیلسوف بزرگ می باشد، به ژرفای فلسفه ی او نپرداخته ام و پرسش هایم مقدمه ایست در رهگذر مقاله ها و مطالبی که از وی در برخی کتابها مطالعه نموده ام.
شما به جز "رساله اخلاق" چه اثر های دیگری را از او خوانده اید؟ و آیا وارد شدن عمیق به فلسفه ی اسپینوزا را بایسته می دانید؟
من برای گفتگوهای فلسفی، بیشترین جدیت، حساسیت و اهمییت را در نگر می گیرم. از این روقسمت قرمز رنگ پاسختان را ...!!! و نیکو تر می نماید نخست به پرسش هایی که بی پاسخ
گذاشته اید بپردازید تا در ادامه ببینم تاب گفتگوی فلسفی با مرا دارید یا خیر!
Dariush نوشته: عارفمسلکی در عصر ما آخرین نفسهایش را میکشد و در نهایت شما میتوانید کالتهای شبه عرفانی را ردگیری کنید.من مدت ها بود که قصد داشتم به "عرفان" بپردازم. ولی سختی های زندگی امانم نمی داد؛ اکنون اما که به اوج خردگرایی باز می گردم، با شور و صلابت به این موضوع نیز می پردازم.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...