12-08-2013, 08:16 PM
البته همانگونه که بالاتر گفته آمد چنین قراردادی وجود خارجی نداشت و آن نقل در بحار توسط علامه بدلیل اینکه در کتب معتبر و قرون اولیه اسلامی نیامده و نیز روایان شناخته شده ای ندارد کم ارزش خواهد بود خصوصا برای اقای شوشتری که دنبال سلسله روات و تایید فقها هستند . بهرحال نویسنده مزبور پس از اینکه از یک فرض حقوق بشری بودن داستان بنی قریظه طرفی نمی بندد و ره بجایی نمیبرند و خودشان هم میدانند چنین استدلالهایی بس سست وسخیف است و به آن اذعان میکند به سراغ راوی و گزارشگران داستان میروند تا که از این رهگذر بتوانند اصل داستان را تضعیف کنند گرچه چنانکه پیداست نه مورخند و نه به راویان و گزارشگران آشنا ، و نه حتی کتب تاریخی را خوب خوانده اند! انچنانکه این حقیر حدس میزند اکثر پاورقی ها هم از منابع دیگری گرفته اند بهرحال ایشان درادامه مینوسند :
اولاً ،واقعیت این است که مورخین در نقل حوادث زمان پیامبر (ص) و ائمه(ع) دقت نظر و حساسیت هائی که فقها در بررسی دقیق روایات از جهت صحت و سقم آنها بکار می بندند را صورت نمی دهند.(!!) به عبارت دیگر در قطعی بودن آن کنکاش لازم صورت نمی گیرد،این حادثه نیز از آن جمله است. بهمین دلیل منبع حکم وفتوای هیچ یک از فقها واقع نشده است ،حال آنکه درصورت صحت و اتقان، به عنوان سیره پیامبر می بایست مورد استناد آنان در موارد مشابه قرار می گرفت .ثانیاً ،نه تنها کنکاش لازم صورت نگرفته ، بلکه توجهی به سلسله روات آن هم نشده است. این حادثه ظاهراً اولین بار توسط «ابن اسحاق» متوفای سال 151 نقل شده است ،یعنی حدود 140 سال پس از واقعه . منابع روائی او در این فاصله زمانی نیز نا معلوم هستند ،پس قدر متیقن این است که حادثه از نظر سلسله روات کاملا ضعیف و غیر قابل اتکا است(!!) ، آنچه که تردیدها را افزایش می دهد این است که حادثه ای در این سطح از اهمیت، علی القاعده می بایست از اخبار متواتر باشد، زیرا در منظر و مرئای عموم مردم واقع شده است .اما علاوه بر اینکه چنین تواتری وجود ندارد، بلکه همان گونه که گفته شد راویان آن هم نا معلوم هستند.(!!)
آقای شوشتری از این بیخبرند که حوادث بنی قریظه و تعداد کشته شدگان با ذکر راویان و صحیح اعلام کردن روایات مربوط در کتب فقهی ، حدیثی و مسانید مهم اهل سنت آمده است . که باید به ایشان گفت نتنها سلسله روات مورد توجه قرار گرفته که مورد وثوق رجالیون مسلمان نیز واقع شده است از آنجا که این مورد بطور گسترده مورد تایید علمای مسلمان واقع شده است بنده از ذکر و مثال اوردن ان خودداری میکنم ضمن نقد ادعاهای بعدی، خواننده اندیشمند بخوبی به پوچی این سخن خواهد رسید. درادامه ایشان ، دیواری کوتاه تر از ابن اسحاق نیافته اند و به او خرده گرفته است که چرا اکثر نقلهایش بدون راوی است ! در عجبم ایشان چرا بکتاب مغازی و دیگر کتب مسلمانان چون صحاح سته نگاه نکرده اند تا راویان را ببینند. همنیجا اینرا هم بخواننده اندیشمند بگویم این سخن او که تاکید بر راویان سلسله روات میکند را در نظر داشته باشند چراکه در ادامه کوسه ریش پهن را میبنیم!