12-08-2013, 08:12 PM
آیا طبق پیمان نامه ی بنی قریظه با پیامبر حکم آنها در صورت پیمانشکنی مرگ بود؟
این یکی از ادعاهای رایج نواندیشان مسلمان است . درحالیکه در هیچیک از کتب سیره خبری از چنین پیمانامه ای با چنین مضمون و مفادی نیست. باید در نظر داشت که یهودیان بنی قریظه بنی نضیر و بنی قنیقاع در اطراف مدینه و در دژهای خود زندگی میکردند انها عموما کشاورز، دامدار و تاجر پیشه بودند از اینرو در قانوننامه ای که پیامبر پس از هجرت بمدینه تدوین و به امضای روسای قبایل درون مدینه میرسانند هیچ نامی از این سه قبیله یهودی نیامده است. در حالی که نام سایر قبایل کوچک یهودی که در شهر مدینه میزیستند جداگانه ذکر شده است [43] اما این انکارناپذیر است که این سه یهود با پیامبر پیماننامه ای داشتند اما پیمان نامه آنان چون عهدنامه و قانون اساسی آنحضرت برای مردم مدینه نبود پیمان نامه ی انحضرت را میتوان چون پیمان نامه های رایج آنزمان که بین قبایل به امضا میرسید دانست چراکه انها در درون شهر زندگی نمیکردند و مستقیم با مسلمانان ارتباطی نداشتند. چنانکه پیامبر با قبایل زیادی در اطراف مدینه پیمان نامه نوشته بود مانند پیماننامه ای که با بنو ضمره ، بنی مدلج و دیگران بست متن پیمان نامه ای که با بنوضمر و دیگران بسته شد این بود که آنها علیه یکدیگر اقدامی نکنند و دشمنی را یاری ندهند[44] آنچه از کتب سیره برمی اید اینست که پیمان نامه میان مسلمانان برهبری پیامبر با آن سه قبیله بزرگ یهود یعنی بنی قنیقاع بنی نضیر و بنی قریظه نیز بهمین صورت بوده است افزون براینکه این یک پیمان عدم تعرض طرفینی بود یعنی که مسلمانان هم نمیتوانند از طرف مقابل کسی را بکشند یا متعرض انها گردند [45] بنابراین آنچه از کتب سیره برمی آید بهیچ وجه این نیست که در صورت پیمان شکنی یهود حکم آنان قطعا مرگ است. حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی مرجع تقلید ، فیلسوف و عارف بزرگ شیعی در کتاب فروغ ابدیت که در برخی مدارس حوزه نیز تدریس میشود مینویسند :
«در این قرارداد، اگرچه یهودیان »بنى قریظه»، «بنى نضیر» و «بنى قین قاع» شركت نكردند(منظور عهدنامه پیامبر اسلام در بدو ورود به مدینه است) و فقط یهودیان خزرج و اوس طرف قرارداد بودند، ولى بعدها همین افراد با رهبر مسلمانان پیمانهایى را امضا نمودند. مواد آن پیمان چنین است:به موجب قرارداد، پیامبر با هر یك از سه گروه پیمان مىبندد كه هرگز بر ضرر پیامبر و یاران وى قدمى برندارند و با زبان و دست ضررى به او نرسانند، اسلحه و مركب در اختیار دشمنانش نگذارند. هرگاه برخلاف متن این قرارداد رفتار كنند، پیامبر در ریختن خون آنها و ضبط اموال و اسیر كردن زنان و فرزندان آنها دستش باز خواهد بود. سپس از طرف گروه بنى نضیر، «حییّ بن أخطب» و از بنى قریظه، «كعب بن اسد» و از بنى قین قاع، «مخیریق» امضا كردند. ن.ک بحار الانوار جلد 19ص110» [46]
انچه ایت الله سبحانی اورده اند همانگونه که از استنادات ایشان هم مشخص است در کتب سیره ی نبوی نیامده است به عبارت بهتر چنین پیمان نامه ای با چنین مضمونی و متنی در هیچیک از کتب سیره تا قرن ششم هجری نیامده است اولین بار در کتاب اعلام الوری علامه طبرسی که شیعی مذهب و صاحب تفسیر معروف مجمع البیان است ذکر ان شده است[47] همین مضامین قراداد بعدها در کتاب بحارالانوار نیز امده که در کتاب بحار به اعلام الوری وکتابی دیگر ارجاعی داده نشده است. ازموارد بسیاری که این نقل را درباره این قرارداد بی اعتبار میسازد اینست که اولا این قرارداد تا قرن ششم در هیچ کتاب سیره ، تفسیر ، تاریخی فقهی حدیثی نیامده است و بعداز آن هم هیچ ذکری از آن در هیچ کتابی نشده است و افزون براین تنها در یک کتاب تاریخی شیعی آمده است کتابی که تاریخ ائمه را به اجمال گذرانده است یعنی که از آن چندصد کتب تاریخی فقهی حدیثی سنی و شیعه خبری از چنین قراردادی نیست ثالثا آن گزارش از لحاظ سلسله روات دچار مشکل است به سخن بهتر آن گزارش هرگز داری سلسله راویان صحیح و متوالی نیست ثالثا اگر چنین قراردادی وجود داشت حتما سعد بن معاذ در حکمش به آن استناد میجست یا که مورد استناد پیامبر یا شفیعان قریظیان قرار میگرفت درحالیکه در هرسه غزوه بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه سران این سه قوم از چنین حکمی و چنین موردی بیخبرند و پیامبر هم برای بنی قینقاع و هم بنی قریظه میگوید که آنها باید تسلیم حکم من شوند یعنی که حکم آنها از پیش در قرارداد تعیین نشده بود ! رابعا این سوال پیش می آید چرا پیامبر دربرابر دوقبیله یهودی بنی نضیر و بنی قینقاع چنین نکردند گرچه بنی قینقاع به درخواست بی ادبانه ی عبدالله بن ابی و خزرجیان رها شدند اما بنی نضیر مورد شفاعت کسی واقع نشدند اگرچه همانگونه که بالاتر گفته شد پیمان نامه صلح چیزی فراتر از این نبود که یهودیان علیه مسلمانان اقدامی نکنند یا کسی را بهیچ وسیله یا نفر یاری ندهند. چنین متنی در اکثر پیمان نامه های پیامبر اسلام دیده میشود.
این یکی از ادعاهای رایج نواندیشان مسلمان است . درحالیکه در هیچیک از کتب سیره خبری از چنین پیمانامه ای با چنین مضمون و مفادی نیست. باید در نظر داشت که یهودیان بنی قریظه بنی نضیر و بنی قنیقاع در اطراف مدینه و در دژهای خود زندگی میکردند انها عموما کشاورز، دامدار و تاجر پیشه بودند از اینرو در قانوننامه ای که پیامبر پس از هجرت بمدینه تدوین و به امضای روسای قبایل درون مدینه میرسانند هیچ نامی از این سه قبیله یهودی نیامده است. در حالی که نام سایر قبایل کوچک یهودی که در شهر مدینه میزیستند جداگانه ذکر شده است [43] اما این انکارناپذیر است که این سه یهود با پیامبر پیماننامه ای داشتند اما پیمان نامه آنان چون عهدنامه و قانون اساسی آنحضرت برای مردم مدینه نبود پیمان نامه ی انحضرت را میتوان چون پیمان نامه های رایج آنزمان که بین قبایل به امضا میرسید دانست چراکه انها در درون شهر زندگی نمیکردند و مستقیم با مسلمانان ارتباطی نداشتند. چنانکه پیامبر با قبایل زیادی در اطراف مدینه پیمان نامه نوشته بود مانند پیماننامه ای که با بنو ضمره ، بنی مدلج و دیگران بست متن پیمان نامه ای که با بنوضمر و دیگران بسته شد این بود که آنها علیه یکدیگر اقدامی نکنند و دشمنی را یاری ندهند[44] آنچه از کتب سیره برمی اید اینست که پیمان نامه میان مسلمانان برهبری پیامبر با آن سه قبیله بزرگ یهود یعنی بنی قنیقاع بنی نضیر و بنی قریظه نیز بهمین صورت بوده است افزون براینکه این یک پیمان عدم تعرض طرفینی بود یعنی که مسلمانان هم نمیتوانند از طرف مقابل کسی را بکشند یا متعرض انها گردند [45] بنابراین آنچه از کتب سیره برمی آید بهیچ وجه این نیست که در صورت پیمان شکنی یهود حکم آنان قطعا مرگ است. حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی مرجع تقلید ، فیلسوف و عارف بزرگ شیعی در کتاب فروغ ابدیت که در برخی مدارس حوزه نیز تدریس میشود مینویسند :
«در این قرارداد، اگرچه یهودیان »بنى قریظه»، «بنى نضیر» و «بنى قین قاع» شركت نكردند(منظور عهدنامه پیامبر اسلام در بدو ورود به مدینه است) و فقط یهودیان خزرج و اوس طرف قرارداد بودند، ولى بعدها همین افراد با رهبر مسلمانان پیمانهایى را امضا نمودند. مواد آن پیمان چنین است:به موجب قرارداد، پیامبر با هر یك از سه گروه پیمان مىبندد كه هرگز بر ضرر پیامبر و یاران وى قدمى برندارند و با زبان و دست ضررى به او نرسانند، اسلحه و مركب در اختیار دشمنانش نگذارند. هرگاه برخلاف متن این قرارداد رفتار كنند، پیامبر در ریختن خون آنها و ضبط اموال و اسیر كردن زنان و فرزندان آنها دستش باز خواهد بود. سپس از طرف گروه بنى نضیر، «حییّ بن أخطب» و از بنى قریظه، «كعب بن اسد» و از بنى قین قاع، «مخیریق» امضا كردند. ن.ک بحار الانوار جلد 19ص110» [46]
انچه ایت الله سبحانی اورده اند همانگونه که از استنادات ایشان هم مشخص است در کتب سیره ی نبوی نیامده است به عبارت بهتر چنین پیمان نامه ای با چنین مضمونی و متنی در هیچیک از کتب سیره تا قرن ششم هجری نیامده است اولین بار در کتاب اعلام الوری علامه طبرسی که شیعی مذهب و صاحب تفسیر معروف مجمع البیان است ذکر ان شده است[47] همین مضامین قراداد بعدها در کتاب بحارالانوار نیز امده که در کتاب بحار به اعلام الوری وکتابی دیگر ارجاعی داده نشده است. ازموارد بسیاری که این نقل را درباره این قرارداد بی اعتبار میسازد اینست که اولا این قرارداد تا قرن ششم در هیچ کتاب سیره ، تفسیر ، تاریخی فقهی حدیثی نیامده است و بعداز آن هم هیچ ذکری از آن در هیچ کتابی نشده است و افزون براین تنها در یک کتاب تاریخی شیعی آمده است کتابی که تاریخ ائمه را به اجمال گذرانده است یعنی که از آن چندصد کتب تاریخی فقهی حدیثی سنی و شیعه خبری از چنین قراردادی نیست ثالثا آن گزارش از لحاظ سلسله روات دچار مشکل است به سخن بهتر آن گزارش هرگز داری سلسله راویان صحیح و متوالی نیست ثالثا اگر چنین قراردادی وجود داشت حتما سعد بن معاذ در حکمش به آن استناد میجست یا که مورد استناد پیامبر یا شفیعان قریظیان قرار میگرفت درحالیکه در هرسه غزوه بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه سران این سه قوم از چنین حکمی و چنین موردی بیخبرند و پیامبر هم برای بنی قینقاع و هم بنی قریظه میگوید که آنها باید تسلیم حکم من شوند یعنی که حکم آنها از پیش در قرارداد تعیین نشده بود ! رابعا این سوال پیش می آید چرا پیامبر دربرابر دوقبیله یهودی بنی نضیر و بنی قینقاع چنین نکردند گرچه بنی قینقاع به درخواست بی ادبانه ی عبدالله بن ابی و خزرجیان رها شدند اما بنی نضیر مورد شفاعت کسی واقع نشدند اگرچه همانگونه که بالاتر گفته شد پیمان نامه صلح چیزی فراتر از این نبود که یهودیان علیه مسلمانان اقدامی نکنند یا کسی را بهیچ وسیله یا نفر یاری ندهند. چنین متنی در اکثر پیمان نامه های پیامبر اسلام دیده میشود.