12-09-2013, 10:50 AM
کوشا نوشته: وجود ماهیت ندارد بلکه انیت محض استمقصود من ماهیت داشتن خود "وجود" نبود. بلکه ماهیت آن وحدت وجودی را که در نظرتان بود، جویا شدم.
ماهیات عارض بر وجودند و وجود حقیقی ندارند با یک نگاه اجمالی به پیرامون تنها سه مفهوم قابل درک است بود، نبود، و نمود
نبود عدم محض و مفهومی انتزاعی است و مصداق خارجی ندارد
نمود، ماهیت و رنگ وجود و نمایش دهنده وجود است و
آنکه اصالت و حقیقت دارد وجود است که واحد است
اما در بحث هستی شناسی آیا موافق هستید که:
در مورد بیشینه اشیا، ما از طریق محسوسات به ماهیت و سپس وجود آنها می رسیم. پس وجود آنها هم به واسطه نمودهایشان ادراک می گردد. اینکه در مورد ذات وجود هم پی به اصالت
آن می بریم؛ در گرو اداراک موجودات(هستندگان) است.
اگر مخلف نظر من هستید؛ به مهر توضیح دهید که خرد چه طور می تواند فارغ از پرداختن به "موجود"، صرفا به "وجود" بپردازد؟
کوشا نوشته: با پیمودن راهی که امثال حلاج رفته اندمن تا اندازه ای با اشعار خواجه عبدالله انصاری آشنایی دارم. اینها که معرفی کردید گویا به عرفان اسلامی پرداخته اند؛ و آیا به نظرتان کسی که در فلسفه، اسلام را خرافه
دو کتاب رساله صد میدان و منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری به این منظور تالیف شده اند.
یافته است؛ می تواند در عرفان اسلامی چیزی بدست آورد؟!
در ضمن؛ من قبول دارم که برای هر فربود، شاید نشود استدلال منطقی ارایه داد. ولی به هر روی، باید برای خردقابل پذیرش باشد.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...