05-28-2011, 06:08 AM
ببینید به نگر نمی رسد که با دانش کنونی بتوانیم اثبات کنیم که همه ی آن چه اخلاقی به نگر می رسد بر بستر ژنتیک ساخته شده است، زیرا در نگاه نخست این پرسش پیش می آید که چه توضیحی برای این که میان جانوران اخلاق نیست، هست؟ به سخن دیگر اگر ما بپذیریم که اخلاق بر پایه ژنتیک باشد و هم چنین بپذیریم که ما فرگشت داشته ایم باید بررسی ها اثبات کنند که برای نمونه راست گویی میان دلفین ها یا میمون ها یا رده های پایین تر در ستون فرگشتی برای نمونه نرم تنان، نیز هست و یا نیست.
از سوی دیگر هوش نیز تعریف درستی ندارد. ما نمی توانیم یک مورچه را بدون هیچگونه هوشی در نگر بگیریم.
با در نگر داشتن این دو و با توجه به تئوری کارا
Because it is so impractical to use the underlying physical laws to predict human behavior, we adopt what is called an effective theory.
(هاوکینگ، کتاب طرح بزرگ، برگ 56 ) که از سوی هاوکینگ عنوان می شود ما می توانیم بپذیریم که ناگزیرهای اخلاقی هستند. خوبی این پذیرش از سوی ما این است که نخست خداپرستان نمی توانند به طور کامل بپذیرند که ناگزیری اخلاقی خالص و ناب هست. دو، ما متهم به بی ثباتی اخلاقی نمی شویم. چون خداپرستان نمی توانند بپذیرنند که خدا در حوزه کنش خدا باید در محدوده ی قوانین اخلاقی کنش داشته باشد، به خود خود خدا را از حوزه قادر متعال بودند بیرون می اندازد.
از سوی دیگر هوش نیز تعریف درستی ندارد. ما نمی توانیم یک مورچه را بدون هیچگونه هوشی در نگر بگیریم.
با در نگر داشتن این دو و با توجه به تئوری کارا
Because it is so impractical to use the underlying physical laws to predict human behavior, we adopt what is called an effective theory.
(هاوکینگ، کتاب طرح بزرگ، برگ 56 ) که از سوی هاوکینگ عنوان می شود ما می توانیم بپذیریم که ناگزیرهای اخلاقی هستند. خوبی این پذیرش از سوی ما این است که نخست خداپرستان نمی توانند به طور کامل بپذیرند که ناگزیری اخلاقی خالص و ناب هست. دو، ما متهم به بی ثباتی اخلاقی نمی شویم. چون خداپرستان نمی توانند بپذیرنند که خدا در حوزه کنش خدا باید در محدوده ی قوانین اخلاقی کنش داشته باشد، به خود خود خدا را از حوزه قادر متعال بودند بیرون می اندازد.