10-19-2013, 05:42 PM
کوشا نوشته: گاهی برای فهم یک موضوع لازم نیست خود را دچار پیچیدگی کنیم؛ منظور من مفهوم عام هستی است و به یک شیئ خاص مادی نظر ندارم، بسیار ساده تر از آنچه به تصور آید؛ حداقل برای ما یک هستی بیشتر قابل درک نیست برای اینکه هستی دومی را فرض کنیم نیاز به یک مرز فرضی بین هستی اول و دوم است به نام عدم یعنی باید سه چیز داشته باشیم:سخن شما سخنی تماما شخصی ، و موضوع تاپیک تماما فلسفی است. هرچند مرزی میان سخنان فلسفی وجود ندارد اما اینگونه هم نیست ک ب تمام یافته های بزرگان این وادی بی توجه باشیم. شما ب هر ترتیب ممکن از ورود ب بحث خودداری میکنید و حتی نقطه ی تقابل خود را نیز مشخص نمیکنید . زیرا یک دیندار هستید .. و ایشان را عمریست در همین هیئت میبینیم. صدالبته ک از آغاز این بحث معلوم بود ک چه رویه ای طی خاهد شد اما دلایل من برای ادامه ی بحث برای خودم جالب است. آخرین سخنم با شما اینست ک تا زمانی ک نقطه ی تقابل سخن خود با سخن مرا مشخص نکنید این بحث گامی پیش نخاهد رفت.
1-هستی موجود
2-عدم
3-هستی مفروض
اما چون عقلا به دلیل تناقض ( وجودِ عدم)، عدم قابلیت داشته شدن نیست داشته سوم نیز حتی فرضش محال است، پس آنچه می ماند یک و فرد است فردی یکپارچه و بدون هیچ خللی.
حال جای این سوال است این علم و آگاهی چه نفعی برای ما دارد و چه جهلی را از ما دور می کند؟
