11-03-2010, 05:27 PM
A لغات - ادامه
اؤيمك: Öymək
اؤيود: پند، نصيحت، Öyud
اؤيونمهك: فخر كردن، تكبر ورزيدن، Öyunmək
آبيده: تاريخ بنا، Abıdə
ات ازن: چرخ گوشت، Ət əzən
اتجه: جوجه پر در نياورده، بيپر و مو، گوشتي، Ətcə
اتجيل: گوشتخوار، Ətcil
اتليك: گوشتي، پروار، Ətlik
آتماجا: كنايه، سخن گوشه دار، Atmaca
آتيجي: حلاج، Atıcı
آج: گرسنه، Ac
آجي باغيرساق: روده دراز، Acı bağirsaq
آجي: تلخ، Acı
آجيقلي: خشمگين، Acıxlı
آجيماق: ترشيدن، ماسيدن، Acımaq
آجيمتيل: تلخوش، Acımtıl
آجيناجاقلي: درد آور، Acınacaqlı
آجينماق: گؤينهمك، سوزش حس كردن، سوختن، Acinmaq
آچار: فصل باهار، Açar
آچي: زاويه، Açı
آچيق اوتوروم: ميز گرد، Açıq oturum
آچيليش: افتتاح، Açılış
آخار: جاري، روان، مايع، Axar
آختاريش: تحقيق، Axtarış
آخشام: عصر، Axşam
آخيجي: روان، Axıcı
آخيش: افول ستاره، جريان آب، Axış
آخيم:جريان امور، Axım
آخين:جريان تند، Axın
آخينتي:جريان، سيلاب، Axıntı
آد:نام، اسم، Ad
آدا:جزيره، Ada
آداخلي:نامزد، نشانلي، Adaxlı
آدام اؤلدورهن: قاتل، Adam öldürən
----------------------------------------
برای دعوا کردن کلمات متعددی بکار می رود که هر کدام شکل و حالت ویژه ای را از دعوا بیان می کنند مانند:
دؤیوشمک:همدیگر را کتک زدن
ووُروشماق:همدیگر را زدن
ساواشماق:با یکدیگر دعوا و جنگ کردن و گلاویز شدن
دیدیشمک:دعوا همراه چنگ زدن همدیگر
چارپیشماق:دعوا و برخورد به یکدیگر،تصادم
دالاشماق:با هم دعوای لفظی کردن
دارتیشماق:با هم مشاجره کردن
چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن
تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همدیگر
بؤغوشماق:دعوا همراه یقه ی همدیگر را گرفتن و خفه کردن
تیپشمک و تیپکلشمک:دعوا همراه لگد انداختن به هم
خیرتدکلشمک یا فیرتیلاقلاشماق:دعوا همراه گلوی همدیگر را گرفتن
سؤیوشمک:همدیگر را دشنام دادن
دیرشمک:دعوا کردن،رو در روی هم ایستادن
بؤغازلاشماق:گلوی همدیگر را گرفتن،رو در روی هم قرار گرفتن،دعوا کردن
چیرپیشماق:زدوخورد
دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن
سؤپورلشمک:گلاویز شدن،در هم آویختن
همچنین برای اینکه بگوئید فلانی از در وارد شد ، بسته به شخصیت فلانی و نحوه ی ورود و مناسب گوینده با وی کلمات زیر بکار میرود:
قاپی دان گلدی(از در آمد،بطور متعارف)
قاپی دان ایچری بویوردولار(از در تشریف فرما شدند)
قاپیدان گیردی(از در وارد شد،بطور خودمانی)
قاپی دان گئچدی(از در گذشت)
قاپی دان سؤخولدو(از در خودش را چپاند)
قاپی دان تپیلدی(از در خودش را به زور تو کرد)
قاپی دان دوروتولدو(از در یواشکی تو آمد)
قاپی دان سؤروشدو(از در سر خود آمد تو،بمعنی مجازی)
اؤيمك: Öymək
اؤيود: پند، نصيحت، Öyud
اؤيونمهك: فخر كردن، تكبر ورزيدن، Öyunmək
آبيده: تاريخ بنا، Abıdə
ات ازن: چرخ گوشت، Ət əzən
اتجه: جوجه پر در نياورده، بيپر و مو، گوشتي، Ətcə
اتجيل: گوشتخوار، Ətcil
اتليك: گوشتي، پروار، Ətlik
آتماجا: كنايه، سخن گوشه دار، Atmaca
آتيجي: حلاج، Atıcı
آج: گرسنه، Ac
آجي باغيرساق: روده دراز، Acı bağirsaq
آجي: تلخ، Acı
آجيقلي: خشمگين، Acıxlı
آجيماق: ترشيدن، ماسيدن، Acımaq
آجيمتيل: تلخوش، Acımtıl
آجيناجاقلي: درد آور، Acınacaqlı
آجينماق: گؤينهمك، سوزش حس كردن، سوختن، Acinmaq
آچار: فصل باهار، Açar
آچي: زاويه، Açı
آچيق اوتوروم: ميز گرد، Açıq oturum
آچيليش: افتتاح، Açılış
آخار: جاري، روان، مايع، Axar
آختاريش: تحقيق، Axtarış
آخشام: عصر، Axşam
آخيجي: روان، Axıcı
آخيش: افول ستاره، جريان آب، Axış
آخيم:جريان امور، Axım
آخين:جريان تند، Axın
آخينتي:جريان، سيلاب، Axıntı
آد:نام، اسم، Ad
آدا:جزيره، Ada
آداخلي:نامزد، نشانلي، Adaxlı
آدام اؤلدورهن: قاتل، Adam öldürən
----------------------------------------
برای دعوا کردن کلمات متعددی بکار می رود که هر کدام شکل و حالت ویژه ای را از دعوا بیان می کنند مانند:
دؤیوشمک:همدیگر را کتک زدن
ووُروشماق:همدیگر را زدن
ساواشماق:با یکدیگر دعوا و جنگ کردن و گلاویز شدن
دیدیشمک:دعوا همراه چنگ زدن همدیگر
چارپیشماق:دعوا و برخورد به یکدیگر،تصادم
دالاشماق:با هم دعوای لفظی کردن
دارتیشماق:با هم مشاجره کردن
چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن
تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همدیگر
بؤغوشماق:دعوا همراه یقه ی همدیگر را گرفتن و خفه کردن
تیپشمک و تیپکلشمک:دعوا همراه لگد انداختن به هم
خیرتدکلشمک یا فیرتیلاقلاشماق:دعوا همراه گلوی همدیگر را گرفتن
سؤیوشمک:همدیگر را دشنام دادن
دیرشمک:دعوا کردن،رو در روی هم ایستادن
بؤغازلاشماق:گلوی همدیگر را گرفتن،رو در روی هم قرار گرفتن،دعوا کردن
چیرپیشماق:زدوخورد
دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن
سؤپورلشمک:گلاویز شدن،در هم آویختن
همچنین برای اینکه بگوئید فلانی از در وارد شد ، بسته به شخصیت فلانی و نحوه ی ورود و مناسب گوینده با وی کلمات زیر بکار میرود:
قاپی دان گلدی(از در آمد،بطور متعارف)
قاپی دان ایچری بویوردولار(از در تشریف فرما شدند)
قاپیدان گیردی(از در وارد شد،بطور خودمانی)
قاپی دان گئچدی(از در گذشت)
قاپی دان سؤخولدو(از در خودش را چپاند)
قاپی دان تپیلدی(از در خودش را به زور تو کرد)
قاپی دان دوروتولدو(از در یواشکی تو آمد)
قاپی دان سؤروشدو(از در سر خود آمد تو،بمعنی مجازی)