09-08-2013, 05:48 PM
آلیس نوشته: چرا از بیرون نیامده؟!بیشتر واژگانی که اکنون به آ پسوندی پایان میپذیرند در گذشته به "آگ" پایان میگرفته اند که دیرتر "آی" و سپس "ا" شده اند،
زبان پارسی قانون هایی دارد که همنشینی واجها کنار یکدیگر را میپالاید و سادهسازی میکند. همانطور
که گفتم دو مصوت کنار هم خوانش نمی شوند و برای همین «واج میانجی» در اینگونه واژگان پدید آمد.
پس انگیزه ی /ی/ در این واژه ها پیشینهی آنان نیست، بساکه چندینهی دستوری و قانونی آن هاست، چرا؟
بسادگی برای اینکه هر واژه ای که به /آ/ مختوم شود چندینه ی آن "ا آن" نمی شود و فارغ از پیشینهای که دارد
واج میانجی بخود میگیرد. پس انگیزهی /ی/ در دانایان چندینهی کهن و پیشین آن نیست، همانطور که چندینهی
اژدها بریخت اژدهاگان نادرست است. (مگر اینکه چهرهی کهن و ادبیک آن را بخواهیم)
بنابراین واج /ی/ در چندینهی واژگان از بیرون و دستور زبان به واژه راه میابد و اینطور هم نیست که چندینهی
یک واژه ازلی و ابدی با /ی/ بوده باشد.
مانند
دان + اگ = دانای =دانا
شکیب + آگ = شکیبای = شکیبا
(شکیییدن = صبر کردن)
بسیاری دیگر هم با "ا" پسوندی نیستند، باز ایگونه بودند، مانند
دیباگ = دیبای = دیبا
[ATTACH=CONFIG]2358[/ATTACH]
بساری هم که با "او" پایان میگرفته اند در بیخ، "اوگ" بوده، مانند هندوگ = هندو، مینوگ = مینو ، ...
پسوند "ی" زابی هم در گذشته "ایک" بوده مانند پارسی که پارسیک بوده و هنوز هم در واژگانی مانند تاریک، باریک، نزدیک، زندیق بجای مانده.
بر این پایه, سود جستن از این ریخت امروزه هم روا هست و با دستور زبان پارسی در ستیز نمیباشد.
همچنین به این انگیزه است که در چندینه ی واژگانی که به "ا" پایان میپذیرند، این "ک" بگونه نوین آن "ی" خودنمایی میکند و از بیرون نیامده. همچنان که "گ" در ستارگان از بیرون نیامده و نشانگر این است که ستاره ، در بیخ ستارک بوده است:
[ATTACH=CONFIG]2359[/ATTACH]
پس آوردن "گ" در اژدهاگان، همان اندازه بجاست که "گ" در ستارگان و نه اینکه ادبیک کهن باشد.
آلیس نوشته: بنابراین واج /ی/ در چندینهی واژگان از بیرون و دستور زبان به واژه راه میابد و اینطور هم نیست که چندینهیواژه . [ ژَ / ژِ ]
یک واژه ازلی و ابدی با /ی/ بوده باشد.
(اِ) به لغت زند و پازند به معنی کلمه باشد که لفظ است و آن از دو حرف یا بیشتر
مرکب میشود. (ازبرهان ). واژه کلمه را گویند. (رشیدی ). پهلوی : واچک
واژه | لغت نامه دهخدا
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد