در چارچوب این سخنگاه (فاروم)، پارسی گویی درسد بالا دارد که جای ستایش است
، ولی بازهم میتوان در جاهایی بهنود هایی بخشید بی انیکه از تراز همگانی دور شویم برای نمونه، جمع پارسی بجای جمع عربی:
امکانات =
امکان ها
امتیازات =
امتیاز ها
تغییرات = تغییر ها
ایجاد تغییرات در پست
46082 = دگرگونی
در پست
46082
تنظیمات =
تنظیم ها
راهنمای
استفاده از
امکانات تارنما= راهنمای
کاربرد امکان های تارنما( سخنگاه)
یا جایگزینی واژگان تازی به واژگان آشنای پارسی مانند:
ارسال جستار نو=
فرستادن یا
ساختن جستار نو/
پیک جستار نو
واپسین
ارسال از سوی ...= واپسین
پیک/
پیام از سوی ...
واژه
آشغال پارسی است و میتوان بجای
زباله دانی، نوشت آشغالدانی
دلیل برای ویرایش:
در انیجا واژه دلیل نادرست بکار رفته ( بجای علت). دلیل و علت دو چیز جدا و وارونه ی هم هستند:
1- سرما،
علت آمدن برف و باران است
سرما---> باران
2- خیسی زمین ،
دلیل این است که دیشب باران باریده.
باران---> خیسی
پس دلیل به
نشانگر و اثر چیزی میگویند، و علت به
انگیزه و پدید آوردنده ی چیزی.
پس بجای
دلیل ویرایش باید یا نوشت "
علت ویرایش" یا پارسی اش را نوشت : "
انگیزه ی ویرایش"
sepaas!
تازگی چنین پیامی دریافت نمودم:
نقل قول:ارسال منتقل شد
نقل قول: مزدك بامداد
ارسال شما با مشخصات زیر انتقال داده شد :
================================================== ========================
ارسال:
از آنجایی که واژه ی آیینه سراپا پارسی است، گمان ندارم که......
جُستار نو:
گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
================================================== ========================
اگر سوالی در این باره دارید با مدیر تالار مطرح کنید .
با احترام
تیم گردانندگیی دفترچه
این پیغام به صورت خودکار و تنها برای آگاهی شما فرستاده شده ، از پاسخ دادن به آن یا فرستادن پیغام خصوصی برای کاربر دفترچه خودداری کنید .
کمی بهتر و شاید زیباتر این بود:
پیک جابجا شد
مزدك بامداد
پیک شما با شناسه های زیر جابجا شد :
================================================== ========================
پیک: ...
جُستار نو: ...
================================================== ========================
اگر پرسشی در این باره دارید با گرداننده ی تالار به میان نهید.
با ارج بسیار
تیم گردانندگی دفترچه
این پیغام به شیوه ی خودکار و تنها برای آگاهی شما فرستاده شده ، از پاسخ دادن به آن یا فرستادن پیغام خصوصی برای کاربر دفترچه خودداری کنید
مزدك بامداد نوشته: کمی بهتر و شاید زیباتر این بود:
مزدک گرامی ما در این سایت دو شکل ترجمه داشتیم . یکی فارسی و دیگری پارسی که هر کسی که دلش میخواست سیستم را روی پارسی ست میکرد و تمام داستان پارسی میشد .
مسئولیتش به عهده مهربد گرامی بود ، ولی نمیدونم چی شد که بیخیالش شد !
الان هر دوتای اینها با هم قاطی شدند و خر تو خری شده برای خودش .
خیلی ها هستند که با پارسی گویی رابطه خوبی ندارند به همین دلیل این سایت حق انتخاب رو به کاربران داده بود تا خودشون انتخاب کنند که چه چیزی میخواهند . ولی متاسفانه یک مقداری ریخته به هم همه چیز .
امیدوارم ادمین و مهربد گرامی در اولین فرصت یک دستی به سر و روی این آشفتگی های ایجاد شده بکشند .
با تشکر. جمع اژدها چه می شود؟
یه نفر نوشته: با تشکر. جمع اژدها چه می شود؟
چندینه (جمع دستوری) ی اژدها، میشود:
١- اژدهایان ( مانند چندینه ی چارپا، که چارپایان است، به انگیزه ی یای پنهان)
٢- اژدهاگان ( چون درستش اژدهاک/آستیاگ/ضحاک است)
۳- اژدها ها
که میشود از این سه یکی را برگزید و هر سه درست هستند.
----
تشکر = سپاس
مزدك بامداد نوشته: اژدهاگان
مزدک ارجمند، تا جاییکه من میدانم "اژدهاگان" واژهی درست و درخوری نیست، نمونهوار چندینههای زیر را ببینید:
جانور ==> جانور+ان
دانــا ==> دانــا+
ی+ان
در چندینهی دومی صامت /ی/ به نشانهی جمع افزوده شده است، برای اینکه دو مصوت در کنار هم خوانشپذیر نیستند و
چندینهی "دانــا" به ریخت "دانــاآن" نادرست است، از همین رو صامت میانجی را برای این واژگان، که در این نمونه واج /ی/
نمایندهی آن بود میاوریم. ولی صامت میانجی /گ/ که شما آن را بکار بردید برای واژگان مختوم به /ه/ بکار میرود، مانند خوانندگان،
شنوندگان، زندگان، تشنگان و ... از این رو چون اژدها به مصوت /آ/ در آمده است واژهی اژدهاگان چندینهی سزاوار و درستی
برای اژدهـآ نمیباشد.
sonixax نوشته: مزدک گرامی ما در این سایت دو شکل ترجمه داشتیم . یکی فارسی و دیگری پارسی که هر کسی که دلش میخواست سیستم را روی پارسی ست میکرد و تمام داستان پارسی میشد .
مسئولیتش به عهده مهربد گرامی بود ، ولی نمیدونم چی شد که بیخیالش شد !
الان هر دوتای اینها با هم قاطی شدند و خر تو خری شده برای خودش .
پارسیک و پارسی داشتیم, ولی چون کسی پارسیک را به کار نمیبرد, من آنرا با پارسی آمیختم که همینی است که اکنون
داریم و چندان روی پارسیکیِ همهیِ واژگان پافشاری نشده, نمونه ساعت را هم میشد تَسو و دقیقه را هم باریکه آورد, ولی مایهیِ دلزدگی میشد.
نگرشهایِ سرور مزدک را هم من همان روز که نوشتند ویراستم, دیگریها را هم دیرتر خواهم افزود.
آلیس نوشته: مزدک ارجمند، تا جاییکه من میدانم "اژدهاگان" واژهی درست و درخوری نیست، نمونهوار چندینههای زیر را ببینید:
جانور ==> جانور+ان
دانــا ==> دانــا+ی+ان
در چندینهی دومی صامت /ی/ به نشانهی جمع افزوده شده است، برای اینکه دو مصوت در کنار هم خوانشپذیر نیستند و
چندینهی "دانــا" به ریخت "دانــاآن" نادرست است، از همین رو صامت میانجی را برای این واژگان، که در این نمونه واج /ی/
نمایندهی آن بود میاوریم. ولی صامت میانجی /گ/ که شما آن را بکار بردید برای واژگان مختوم به /ه/ بکار میرود، مانند خوانندگان،
شنوندگان، زندگان، تشنگان و ... از این رو چون اژدها به مصوت /آ/ در آمده است واژهی اژدهاگان چندینهی سزاوار و درستی
برای اژدهـآ نمیباشد.
هماگونه که پیشتر نوشتم، گزینه ی نخست اژدهایان بود، چرا که از "ی" پنهان در اژدها(ی) سود جستیم، دانا هم در بیخ همان دانای است که در پهلوی
داناک بوده که کم کم "ک" بسوی "ی" ساییده شد و سپس خود "ی" هم افتاد .پس این "ی" بیخود در چندیده نیامده و از بیرون هم نیامده است.
[ATTACH=CONFIG]2356[/ATTACH]
همین گونه از
آژیداهاگ، اژدها پدید آمد. ( نام
ضحاک هم از همین اژدهاک گرفته شده.
[ATTACH=CONFIG]2357[/ATTACH])
ابر کتف ضحاک جادو دو مار
برست و برآورد ز ایران دمار
سر بابت از مغز پرداختند
مر آن اژدها را خورش ساختند.
Ferdowsi
پس ما اگر داناگان هم بگوییم درست است ولی به ریخت کهن.
مزدك بامداد نوشته: .پس این "ی" بیخود در چندیده نیامده و از بیرون هم نیامده است.
چرا از بیرون نیامده؟!
زبان پارسی قانون هایی دارد که همنشینی واجها کنار یکدیگر را میپالاید و سادهسازی میکند. همانطور
که گفتم دو مصوت کنار هم خوانش نمی شوند و برای همین «واج میانجی» در اینگونه واژگان پدید آمد.
پس انگیزه ی /ی/ در این واژه ها پیشینهی آنان نیست، بساکه چندینهی دستوری و قانونی آن هاست، چرا؟
بسادگی برای اینکه هر واژه ای که به /آ/ مختوم شود چندینه ی آن "ا آن" نمی شود و فارغ از پیشینهای که دارد
واج میانجی بخود میگیرد. پس انگیزهی /ی/ در دانایان چندینهی کهن و پیشین آن نیست، همانطور که چندینهی
اژدها بریخت اژدهاگان نادرست است. (مگر اینکه چهرهی کهن و ادبیک آن را بخواهیم)
بنابراین واج /ی/ در چندینهی واژگان از بیرون و دستور زبان به واژه راه میابد و اینطور هم نیست که چندینهی
یک واژه ازلی و ابدی با /ی/ بوده باشد.
آلیس نوشته: چرا از بیرون نیامده؟!
زبان پارسی قانون هایی دارد که همنشینی واجها کنار یکدیگر را میپالاید و سادهسازی میکند. همانطور
که گفتم دو مصوت کنار هم خوانش نمی شوند و برای همین «واج میانجی» در اینگونه واژگان پدید آمد.
پس انگیزه ی /ی/ در این واژه ها پیشینهی آنان نیست، بساکه چندینهی دستوری و قانونی آن هاست، چرا؟
بسادگی برای اینکه هر واژه ای که به /آ/ مختوم شود چندینه ی آن "ا آن" نمی شود و فارغ از پیشینهای که دارد
واج میانجی بخود میگیرد. پس انگیزهی /ی/ در دانایان چندینهی کهن و پیشین آن نیست، همانطور که چندینهی
اژدها بریخت اژدهاگان نادرست است. (مگر اینکه چهرهی کهن و ادبیک آن را بخواهیم)
بنابراین واج /ی/ در چندینهی واژگان از بیرون و دستور زبان به واژه راه میابد و اینطور هم نیست که چندینهی
یک واژه ازلی و ابدی با /ی/ بوده باشد.
بیشتر واژگانی که اکنون به آ پسوندی پایان میپذیرند در گذشته به "آگ" پایان میگرفته اند که دیرتر "آی" و سپس "ا" شده اند،
مانند
دان + اگ = دانای =دانا
شکیب + آگ = شکیبای = شکیبا
(شکیییدن = صبر کردن)
بسیاری دیگر هم با "ا" پسوندی نیستند، باز ایگونه بودند، مانند
دیباگ = دیبای = دیبا
[ATTACH=CONFIG]2358[/ATTACH]
بساری هم که با "او" پایان میگرفته اند در بیخ، "اوگ" بوده، مانند هندوگ = هندو، مینوگ = مینو ، ...
پسوند "ی" زابی هم در گذشته "ایک" بوده مانند پارسی که پارسیک بوده و هنوز هم در واژگانی مانند تاریک، باریک، نزدیک، زندیق بجای مانده.
بر این پایه, سود جستن از این ریخت امروزه هم روا هست و با دستور زبان پارسی در ستیز نمیباشد.
همچنین به این انگیزه است که در چندینه ی واژگانی که به "ا" پایان میپذیرند، این "ک" بگونه نوین آن "ی" خودنمایی میکند و از بیرون نیامده. همچنان که "گ" در ستارگان از بیرون نیامده و نشانگر این است که ستاره ، در بیخ ستارک بوده است:
[ATTACH=CONFIG]2359[/ATTACH]
پس آوردن "گ" در اژدهاگان، همان اندازه بجاست که "گ" در ستارگان و نه اینکه ادبیک کهن باشد.
آلیس نوشته: بنابراین واج /ی/ در چندینهی واژگان از بیرون و دستور زبان به واژه راه میابد و اینطور هم نیست که چندینهی
یک واژه ازلی و ابدی با /ی/ بوده باشد.
واژه . [ ژَ / ژِ ]
(اِ) به لغت زند و پازند به معنی کلمه باشد که لفظ است و آن از دو حرف یا بیشتر
مرکب میشود. (ازبرهان ). واژه کلمه را گویند. (رشیدی ). پهلوی :
واچک
واژه | لغت نامه دهخدا