06-06-2013, 11:17 PM
shirin نوشته: 1- چقدر زندگی بر وفق مرادت هست؟ و معمولا چه احساسی داری؟ (استرس یا آرامش یا درگیری ذهنی و . ..)
این روحیه فرزام گرای من باعث شده احساس کنم آنچنان که باید و شاید زندگی بر وفق مراد نیست...البته میدونم که این یک حس درونی هست و بیشترش ربطی به شرایط من نداره !! معمولا درگیری ذهنی دارم البته در مقطع خاصی از زندگی هم هستم که مزید بر علت شده !! شاید ده سال دیگه بهتر بتونم این سوال رو جواب بدم :e405:
نقل قول:2- یه صحنه که باعث آرامشت میشه رو توصیف کن.
یک جای خلوت، آرام و بی سر و صدا ، طبیعت زیبا و بودن با کسی که دوستش دارم
نقل قول: 3- از شغلت راضی هستی؟
فعلا و در ایران نه ، البته آواز دهل از دور خوش است و مرغ همسایه هم همیشه غاز است...شاید برای بقیه رویایی به نظر برسد اما حداقل تا اینجا من رو ارضا نکرده که هیچ شاید گاهی حس پشیمانی هم پیدا کرده باشم !! اصولا در ایران در هر وضعیتی اگر بخواهی به اخلاق پایبند باشی بهت سخت خواهد گذشت!!
نقل قول:4- دلت میخواد بچه داشته باشی؟ اگه آره دختر یا پسر؟
فعلا نه تصوری از بچه داشتن ندارم چون میدونم شرایطی که برای تربیت فرزند لازم هست مهیا نیست و نمیتونم این مسوولیت سنگین رو به دوش بکشم...مخصوصا وقتی در طی این سال ها کمی و کاستی هایی که در تربیت خودم از جانب پدر و مادرم بوده (علی رغم اینکه همه سعیشون رو کردن) رو متوجه شدم !! مسوولیت بسیار بسیار بسیار سنگینی هست، دوست ندارم یک موجود دیگه بعد ها تنها به واسطه علاقه من به بچه داشتن ، حس بدی از بودن در این دنیا بکند...اما شخصا بچه ها رو خیلی دوست دارم اما دختر و پسرش رو زیاد تا حالا فکر نکردم و گمان هم نکنم برام تفاوتی داشته باشه.
نقل قول:5- اگه به یه دختر خیلی علاقمند بشی و بهش پیشنهاد بدی اون بگه چون دوست پسر داره نمیتونه پیشنهاد تو رو قبول کنه آیا تلاش میکنی که نظرشو جلب کنی به این امید که با دوست پسرش بهم بزنه و با تو دوست بشه؟
نه هرگز چنین کاری نمیکنم...جدا از اون من اصولا ناگهانی از کسی خوشم نمیاد ، بلکه باید شناخت کافی ازش داشته باشم که این شامل اطلاع از روابط شخصیش هم هست !! یعنی بعید هست که قبل از پیشنهاد دادن نفهمیده باشم که با کس دیگه ای در ارتباط هست...وقتی هم که بدونم به طور اتوماتیک از ذهن من میره کنار !! من دوست ندارم برای منافع خودم به کس دیگری(حالا اون پسر دیگه) آسیب بزنم اون هم از طریق وسوسه یک فرد و روش های غیر اخلاقی...
نقل قول:6- آیا جایی که لازم هست حاضری جونتو به خاطر نجات کسانی از دست بدی؟ اگه آره چه کسانی؟
سوال سختی هست...اما فکر میکنم اصولا نباید کسی جونش رو به خطر بندازه ، چون ممکنه این جوری هم خودش از بین بره و هم نتونه کمکی به طرف مقابل کنه !! یعنی ما تا وقتی که هستم میتونم به کسی کمک کنم...اگر جانم رو به خطر بندازم ( البته دقیقا نمیدونم چه شرایطی مد نظر شما بود شیرین جان ) ، با توجه به اینکه اوضاع احتمالا بحرانی هست و فرصت کافی برای سنجیدن احتمال موفقیت من در نجات افراد وجود نداره ، در نتیجه کار غیر معقول من هست و شاید این کار رو موکول کنم به یک حالت کنترل شده تر...
مثلا شب ناگهان زلزله میاد ، من میتونم سریع از خونه خارج شم و دیگه به بقیه اتاق ها سرکشی نکنه جهت بیرون آوردن بقیه ساکنین یا میتونم زمانی رو از دست بدم برای بیرون آوردن اونها...خب فرض کنید ساختمان خراب شد و همه زیر آوار موندیم !! اینجا من چه کمکی کردم؟در صورتی که اگر به سرعت از خونه خارج شم ، بعد میتونم حتی اگر بقیه زیر آوار بودن ، به تنهایی یا حتی با کمک بقیه و اطلاع از حضور ساکنین در قسمت های مشخص خانه شانس نجات دادن اونها رو افزایش بدم.
حالا شاید این حساب و کتاب من کمی برای شما خنده دار باشه...
در هر صورت بقای خودم ارجح هست که میتونه در نهایت به بقای دیگران هم کمک کنه !! مگر اینکه زمانی رو به موت باشم یا بیماری لا علاجی داشته باشم و در یک وضعیتی که به خطر انداختن جانم 100% باعث نجات فرد دیگری میشه این کار رو خواهم کرد.
خب قطعا خانواده خودم اولویت دارن برام...
نقل قول: 7- نظرت در مورد مرد یا زنی که تو روابط زناشوییش خیانت میکنه چیه؟ کلا خیانت مفهومی داره در این زمینه؟
نظر خاصی ندارم فقط مسوولین یه لطفی کنن وقتش رو بیشتر کنن !!
جدا از شوخی خب به نظر من قطعا مشکلی در رابطه اونها وجود داشته و هر دوطرف هم مقصر هستن...یا با هم صادق نبودن به اندازه کافی یا همدیگه رو به هر شکلی محدود کرده بودن و ...من از نظر اخلاقی این کار رو محکوم میکنم و بهتر میدونم افراد قبل از انجام چنین کاری از همدیگه جدا شن یا اینکه طرف مقابل رو در جریان تصمیمشون بذارن !! البته حالات مختلفی رو میشه در نظر گرفت و روی هر کدوم بحث کرد...