04-18-2013, 02:17 PM
mosafer نوشته: من دیوانه ی سحری هستم که مست باشی بی شراب
و در آغوشم کشی
غرق بوسه ام کنی و بر لبانم بدوزی شهوت عشق را
و من رها در کسی شوم که از من است...
هتا در این متن کوتاه نتوانستم پارسی ترش کنم
+
من دیوانه ی بامدادی هستم که مست باشی بی مِی
و در آغوشم کشی
غرق بوسه ام کنی و بر لبانم بدوزی خوشی ِ دلدادگی را
و من رها در کسی شوم که از من است
بسیار خـوب! (:
این هم ١٠٠%* پارسیکیدهیِ[sup][aname=rpab45e][[/aname][anchor=pab45e]1][/anchor][/sup] آن:
من دیوانهیِ پگاهی[sup][aname=rpa53e1][[/aname][anchor=pa53e1]2][/anchor][/sup] هستم که مست باشی بی باده
و در آغوشم کِشی
تکابیده[sup][aname=rpa5e1b][[/aname][anchor=pa5e1b]3][/anchor][/sup] در بوسه ام کنی و بر لبان ام بدوزی وَرَنیِ[sup][aname=rpa1d32][[/aname][anchor=pa1d32]4][/anchor][/sup] دلباختگی را
و من در رها در کسی شوم که از من است.
و در آغوشم کِشی
تکابیده[sup][aname=rpa5e1b][[/aname][anchor=pa5e1b]3][/anchor][/sup] در بوسه ام کنی و بر لبان ام بدوزی وَرَنیِ[sup][aname=rpa1d32][[/aname][anchor=pa1d32]4][/anchor][/sup] دلباختگی را
و من در رها در کسی شوم که از من است.
صبح = بامداد, پگاه, سپیدهدم, ...
غرق شدن = تکابیدن; میتوانیم بجای "غرق در بوسه", «بوسه باران» هم بگوییم.
عشق = دلباختگی, شیفتگی, دلدادگی
شراب = مِی, بادِه
غرق شدن = تکابیدن; میتوانیم بجای "غرق در بوسه", «بوسه باران» هم بگوییم.
عشق = دلباختگی, شیفتگی, دلدادگی
شراب = مِی, بادِه
*
خود «و» هنوز تازیکه[sup][aname=rpa0660][[/aname][anchor=pa0660]5][/anchor][/sup], در پارسیک بندواژهیِ[sup][aname=rpa71e7][[/aname][anchor=pa71e7]6][/anchor][/sup] o را داریم, ولی در آغاز گزاره میتوان "اود" نیز گفت: «اود در آغوشم کشی», بمانند und یا and انگلیسی.
----
[aname=pab45e]1[/aname]. [anchor=rpab45e]^[/anchor] pârs+ik+idan::Pârsikidan || پارسیکیدن: پارسیک کردن; ترزبان به پارسیک Ϣiki-En to persianize
[aname=pa53e1]2[/aname]. [anchor=rpa53e1]^[/anchor] Pegâh || پگاه: بامداد; صبح زود; سحر; سپیده دم Dehxodâ, Ϣiki-En daybreak
[aname=pa5e1b]3[/aname]. [anchor=rpa5e1b]^[/anchor] tak+âbidan::Takâbidan || تکابیدن: کارواژه تکابیدن به چم غرق شدن است.تک+آب+یدن.می دانیم که تک همان ته است.در گذشته تک به چم ته کاربرد داشت مانند این چامه ناصر خسرو:بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز/می بینم اگر ذره ای اندر تک دریاست/غرق شدن =ته آب رفتن٬از همین روی تکابیدن(غرق شدن)همان تهِ آب رفتن است.بهمن Ϣiki-En, Ϣiki-En to sink; to drown
[aname=pa1d32]4[/aname]. [anchor=rpa1d32]^[/anchor] varan+idan::Varanidan || ورنیدن: داشتن شهوت; وَرَن از «فرهنگ پهلوی» Ϣiki-En to lust
[aname=pa0660]5[/aname]. [anchor=rpa0660]^[/anchor] tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
[aname=pa71e7]6[/aname]. [anchor=rpa71e7]^[/anchor] band+vâže::Bandvâže || بندواژه: حرف ربط Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ conjunction
.Unexpected places give you unexpected returns