04-12-2013, 04:00 PM
mosafer نوشته: اون پیک رو جدی گفتم گزافش کجا بود؟
از مدتی که بیشتر دقت میکنم به پارسی نوشتن و خواندن واقعا برام جای تعجبه که برخی الفاظ هتا(یا حتا؟) به گوشم هم نخورده
این چند روز اخیر شک میکنم به تمام لغاتی که آموختم چون یکی یکی رد میشن از نظر پارسی
پرسشی که مطرح میکنم بخاطر همین هست اگر نه این جستار تنها جستاری هست که واقعا دوستش دارم و لذت میبرم از خواندن اش (درسته؟)پس گزافه ای نخواهم گفت
میبینید که گاهی مابین صحبت معمولی هم سوال ام رو میپرسم چون سعی میکنم عمیقا در ذهنم بمونه
+
این نوع حرف ها که ظاهرا زیباتر میکند متن را، بیشتر مناسب قطعات ادبی هست نه خبر مرگ و زاد روز
خواهش میکنم, آموزاندن دانستههایِ خودم از پارسیک برای من هم خوشیآوره (:
همچنین:
هتّـا درسته, هتا واژهای[sup][aname="rpa40317c70d04e4e6699eb012ce476c5f5"][[/aname][anchor="pa40317c70d04e4e6699eb012ce476c5f5"]1][/anchor][/sup] است پارسیک و از هاتای اوستایی میاید.
لغات همان لغت است که خود تازیکیدهیِ[sup][aname="rpa74df25f0370543da95553023ed37eb3c"][[/aname][anchor="pa74df25f0370543da95553023ed37eb3c"]2][/anchor][/sup] logos یونانی است, بجای آن ما «واژه» داریم که چندینهیِ آن میشود واژهها یا واژگان.
نظر = نگر, دید, چشم
از نظر من = به دید, من, از چشم من, به نگر من, از نگر من
چند روز اخیر = بتازگی, چند روزِ پیشین, چند روز کنونی, چند روز پاینی
متن = نوشته; مقاله = نوشتار
مناسب = درخور, فراخور, شایسته
بخاطر = برای, از اینرو, از روی, ...
واقعا = براستی
لذت = خوشی
مابین = میان! اندر (:
حرف = صحبت = سخن, گفتگو, گپ
لغات همان لغت است که خود تازیکیدهیِ[sup][aname="rpa74df25f0370543da95553023ed37eb3c"][[/aname][anchor="pa74df25f0370543da95553023ed37eb3c"]2][/anchor][/sup] logos یونانی است, بجای آن ما «واژه» داریم که چندینهیِ آن میشود واژهها یا واژگان.
نظر = نگر, دید, چشم
از نظر من = به دید, من, از چشم من, به نگر من, از نگر من
چند روز اخیر = بتازگی, چند روزِ پیشین, چند روز کنونی, چند روز پاینی
متن = نوشته; مقاله = نوشتار
مناسب = درخور, فراخور, شایسته
بخاطر = برای, از اینرو, از روی, ...
واقعا = براستی
لذت = خوشی
مابین = میان! اندر (:
حرف = صحبت = سخن, گفتگو, گپ
همینجور از چندینه بستن واژگان به شیوهیِ تازیک[sup][aname="rpaf66491e8008b49e99028c35ba4db1ac6"][[/aname][anchor="paf66491e8008b49e99028c35ba4db1ac6"]3][/anchor][/sup] باید خودداشت.
همهیِ واژگان, چه عربی, چه انگلیسی, چه دیگر را باید بشیوهیِ پارسیک چندینه بست:
قطعات = قطعهها
در پارسیک ما دو شیوهیِ چندینه بستن داریم, یکی بیشتر و تنها برای جانداران به کار میرود, دیگری برای هر چیزی که خواستید:
پرندگ (پرنده) —> پرندگان, پرندگها
هومن[sup][aname="rpa383501ea0fc44e238e7b0d07eca65303"][[/aname][anchor="pa383501ea0fc44e238e7b0d07eca65303"]4][/anchor][/sup] —> هومنان
هموند[sup][aname="rpa94fba5e4dfd641bc97133386974887cc"][[/aname][anchor="pa94fba5e4dfd641bc97133386974887cc"]5][/anchor][/sup] —> هموندان, هموندها
درخت —>درختان
...
هومن[sup][aname="rpa383501ea0fc44e238e7b0d07eca65303"][[/aname][anchor="pa383501ea0fc44e238e7b0d07eca65303"]4][/anchor][/sup] —> هومنان
هموند[sup][aname="rpa94fba5e4dfd641bc97133386974887cc"][[/aname][anchor="pa94fba5e4dfd641bc97133386974887cc"]5][/anchor][/sup] —> هموندان, هموندها
درخت —>درختان
...
در فرهنگ زبان پارسی همیشه یک دگرسانی[sup][aname="rpadc288b82ec3c4780b0afa2102b03146c"][[/aname][anchor="padc288b82ec3c4780b0afa2102b03146c"]6][/anchor][/sup] میان جاندار و بیجان داده میشده که از نگرش نیاکان ما و ارزش دهی
والا به زندگی سرچشمه میگیرد, بنمونه پسوند "گر" تنها برای جانداران به کار میرفته (و امروز کمابیش میرود):
آسیابگر
کوزهگر
رایانه (بجای رایانگر)
...
کوزهگر
رایانه (بجای رایانگر)
...
در انگلیسی ولی بنمونه که زبان همریشهای با پارسیک است, پسوند "گر" یا "er" برای همه چیز به کار میرود: computer (رایانه) و ...
mosafer نوشته: گاهی تفسیر موضوعی کوتاه در چندین خط بر زیبایی اش میافزاید
یا نه، کلا ساده گفتن بهتر هست؟
اینها دیگر پیوندی به زبان ندارند و هر کس خود بهتر میداند چگونه بنویسید که فراخور و زیبنده باشد (:
من خودم سادهگویی را میپسندم.
----
[aname="pa40317c70d04e4e6699eb012ce476c5f5"]1[/aname]. [anchor=rpa40317c70d04e4e6699eb012ce476c5f5]^[/anchor] Vâžidan || واژیدن: سخن گفتن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to speak; to tell; to say
[aname="pa74df25f0370543da95553023ed37eb3c"]2[/aname]. [anchor=rpa74df25f0370543da95553023ed37eb3c]^[/anchor] Tâzikidan || تازیکیدن: عربی کردن; معرب کردن to arabicize
[aname="paf66491e8008b49e99028c35ba4db1ac6"]3[/aname]. [anchor=rpaf66491e8008b49e99028c35ba4db1ac6]^[/anchor] tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
[aname="pa383501ea0fc44e238e7b0d07eca65303"]4[/aname]. [anchor=rpa383501ea0fc44e238e7b0d07eca65303]^[/anchor] hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
[aname="pa94fba5e4dfd641bc97133386974887cc"]5[/aname]. [anchor=rpa94fba5e4dfd641bc97133386974887cc]^[/anchor] ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
[aname="padc288b82ec3c4780b0afa2102b03146c"]6[/aname]. [anchor=rpadc288b82ec3c4780b0afa2102b03146c]^[/anchor] digar+sân+i{pasvand}::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت difference
.Unexpected places give you unexpected returns