04-10-2013, 07:04 PM
رونوشت[sup][aname="rpa66e17738100a486ab972e728811d1753"][[/aname][anchor="pa66e17738100a486ab972e728811d1753"]1][/anchor][/sup] از بایگانی: پرسش و پاسخهای فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
از زمان باستان، آدمی این گرایش را داشته است كه چیزی را كه نمیداند
با افسنه و داستان و فانتزی و خرافات و خدایان و توتم ها و جز ان ، پر كند.
یكی از پدیده هایی هم كه برای ادمی ناشناخته تر از همه بوده و هست،
همان چیستی زندگی و اندیشه و ذهن بوده است. چرا كه برای شناخت
ذهن، باید خود ذهن بازتابی از خود را بررسی میكرده و این بدشواری
شدنی بوده. آدمی میدیده است كه پس از شكافته شدن پیكر كسی، در آن
هیچ اثری از اندیشه و مهر و هوش و غیره دیده نمیشود! پس انرا چون
ملموس و بویژه جامد یا مایع نبوده، چیزی " لطیف"، " اثیری " ( اتریك)
می پنداشته. میدیده است كه تا زمانی كه كسی دم و بازدم دارد زنده است،
و در هنگام مرگ، واپسین بازدم از او بیرون آمده. پس چنین پنداشته كه
زندگی و جان، این چیز ناملموس و رازالود، همان دم است ( به سانسكریت
آتم ، در آلمانی Atem ، در انگلیسی Odem )، همین دم به تازی به
واژه های نفس و روح و رایحه وابسته است و حتی در تورات و قران، به
اینكه خداوند روح ( جان و زندگی و ..) را به كالبد آدم " دمیده" است ، سخن
در میان است ( نفخ روح). پس نخستین پنداشت های آدمی از مفهوم روح یا
آتمان، از همان دم و از نفس كشیدن بوده است كه سپس، این مفهوم راه
خود را رفته و پس از اینكه روشن شده است كه هوا همان جان و روان
نمی باشد، انرا به موجود نادیدنی ، كه كاركرد آن " زنده نگه داشتن " است
بسته اند. از اینجا این پنداشت برای ادمی پدید امده است كه پیكر آدمی ، از
جنسی پلید و خاكی و پست ( در اثر نیروی گرانش[sup][aname="rpac03307bb96dd4520a3706ac29883944c"][[/aname][anchor="pac03307bb96dd4520a3706ac29883944c"]2][/anchor][/sup]، آدمی هر چیز را كه توان
برخاستن نداشته و در پایین بوده، با ارزش "بد" دانسته و برای همین چیز
های بد را، پست و پایین و دون مایه و چیز های خوب را "والا" و عالی و
بلند جایگاه و .. خوانده است)بوده ولی روان و روح و آتمان او ، از سوی
خداوند ( كه ناگزیر[sup][aname="rpa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc"][[/aname][anchor="pa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc"]3][/anchor][/sup] در بالاو آسمان و عرش و غیره بوده) بدو دمیده شده و
از آمیزش[sup][aname="rpae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109"][[/aname][anchor="pae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109"]4][/anchor][/sup] این دو عنصر خاكی و ایزدی، پست و بالا، بی ارزش و پر ارزش
است كه كل وجود آدمی ساخته شده است: این كنه چم[sup][aname="rpa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165"][[/aname][anchor="pa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165"]5][/anchor][/sup] " دوآلیسم" است كه
سپس اندیشمندان هر دینی ، یك جور شلوار برای آن دوخته اند و در آرایش
و پیرایش آن كوشیده اند. نخست در زمان فرزانگان[sup][aname="rpab4982fe554c946d397f1c8ba48165193"][[/aname][anchor="pab4982fe554c946d397f1c8ba48165193"]6][/anchor][/sup] یونان، چون میدیدند
كه بگاه ترس و مهر و خشم و غیره، دل به تپش كم و بیش می افتد، جایگاه
اندیشه و خرد و آز و راز و رشك و .. را در دل دانسته و از انجایی كه
دریافته بودند كه هر اندام درونی پیكر، یك كاری را انجام میدهد، كار دل
و یا همان قلب را اندیشه پنداشته بودند ( همین باور نادرست را مردم گرفته
اند و حتی قران هم گرفته كه میگوید : آنها چشم دارند ولی نمی بینند، انها
قلب دارند، ولی نمیفهمند یا. ما به انچه در قلبهای انهاست /در سینه های
آنهاست آگاهیم[sup][aname="rpa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"][[/aname][anchor="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7][/anchor][/sup]! و اینست كه امروزه میگوییم " دلت چی میخواد؟) از اینرو
روح و روان و زندگی، دیری با دل پیوند داده میشد ( فرزانگان یونان مغز
را دستگاه خنك كننده ی پیكر میدانستند، چون چین چین بود). اكنون با
پیشرفت دانش، روشن شده است كه مغز و اندیشه باهم سروكار دارند،
این است كه اكنون، دوآلیست ها، ادعا میكنند كه مغز یك ابزار ارتباطی
برای روح است، یعنی با ان پیكر را كنترل میكند و اگر مغز آسیب ببیند،
دیگر روح سراغ آن نمی اید و نمیتواند پیكر را فرماندهی كند!
البته اینها هنوز روی نادانی مردم و اینكه هنوز دانش در بخش شناخت
مغز و داده پردازی ان ، تازه كار است، حساب باز كرده اند و ادعای
" فلسفی " آنها این است كه چون ماده، مثلا ً الكترون هوش ندارد،
حس ندارد، اندیشه ندارد، زنده نیست و ...، پس این هوش و خرد و اندیشه
و مهر و غیره كه آدمی دارد، باید از جای دیگر آمده باشد و آنجا هم
جایی نمیتواند باشد جز از سوی خود خدا و از اسمانها !. پس خداوند باید
موجودی باشد كه این چیز ها را بیمرز و بی شمار داشته باشد كه بخشی
از آنرا، بهمراه بخشی از " روح" خود به آدمی دمیده است و گرنه آدمی
همان خال و لجن بیش نیست. .سپس هم داستانهای فانتزی جور كرده اند
كه بله آدمی باید در این جهان روح خود را بپالاید[sup][aname="rpa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d"][[/aname][anchor="pa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d"]8][/anchor][/sup] !? كه این روح شایستگی
بازگشت بسوی آسمان و خدا و لقاء الله و غیره را داشته باشد ( در دین
ترسایی و عرفان و ..). البته در اسلام این والایی به حوری و غلمان
پایان یافته است.
خوشبختانه در نیم سده ی واپیسن، دانش بویژه در زمینه ذرات بنیادین
و مكانیك كوانتومی و هوش ساختگی و پرنسیپ و مهاد[sup][aname="rpa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"][[/aname][anchor="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9][/anchor][/sup] و مفهوم " هوش"
و داده پردازی و رایانه ، پیشرفت های بزرگی كرده است كه برخی میدان
های تاریك گذسته را كه در ان دوآلیست ها و خدا باوران و ایده الیست ها
میداندار بودند، روشن كرده و آنها را به سختی و بدبختی افكنده است.
اكنون میدانیم كه اندیشه، چیزی نیست جز داده پردازی، كه با همكاری
و پیوند گره ها ی مادی[sup][aname="rpab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"][[/aname][anchor="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10][/anchor][/sup] ، چه یاخته[sup][aname="rpa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"][[/aname][anchor="pa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"]11][/anchor][/sup] باشند و چه ترانزیستور، بدست میاید
و هر ذره بنیادین هم حتی توان داده پردازی ساده و نخستینی[sup][aname="rpa21161d4328b84e09bb80cea84c145510"][[/aname][anchor="pa21161d4328b84e09bb80cea84c145510"]12][/anchor][/sup] خود را دارد.
بر این پایه، بر طبق این مهاد كه چیزهای پیچیده، میتوانند از چیزهای
ساده پدید بیایند ( همانگونه كه ما خود از یاخته ها و از اسید های امینه
و در پایان از اتمها و كوارك ها درست شده ایم)، اندیشه ی پیچیده و " والای"
ادمی هم از تركیب وهمكاری اندیشه های ساده و نخستینی primitive
ذرات بنیادین پدید امده اند. برای همین هم رایانه های "بی جان" ! سرانجام
توانستند در یكی دوسال پیش، كهرمان و استاد شترنگ[sup][aname="rpa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5"][[/aname][anchor="pa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5"]13][/anchor][/sup] جهان را شكست دهند
چون توان داده پردازی و افمارش[sup][aname="rpaceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105"][[/aname][anchor="paceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105"]14][/anchor][/sup] ( حسابگری/ محاسبه) انها در این زمینه،
از ادمی بیشتر بود. هم اكنون یك ماشین حساب، تند تر از یك آدم افمارش
میكند و یا كنترل هواپیماهای ایرباس، از بس كه پیچیده است، با رایانه انجام
میشود ( موبایل های خود را در هواپیما روشن نكنید كه فوتون های ان،
میتوانند داده پردازی رایانه را بهم بزنند و شما با هواپیما سرنگون شوید!)
همچنانكه گفتیم، هر یك دره هم میتواند یك گره داده پردازی ( node، neuron )
باشد و برای همین هم اكنون دانشمندان در پی ساختن رایانه های كوانتومی
هستند كه بجای صفر و یك های گره های ترانزیستوری و .. از وضعیت های
دیسكرت كوانتومی بجای ان سود برده و در پی ان، یك ترانزیستور را ( كه هم
اكنون بی اندازه كوچك شده) به یك ذره بنیادین كاهش دهند. ما حتی توانسته ایم
كه روش كلی كار مغز آدمی را دریافته و بدانیم كه یك شبكه ی نورونی است
و توانسته ایم رایانه هایی بر پایه ی این روش و مهاد[sup][aname="rpaeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034"][[/aname][anchor="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9][/anchor][/sup] كار، بسازیم كه همچون
مغز، توان یاد گیری و بازشناسی الگو ها ( pattern recognition )را دارند و
هم اكنون در برخی بانكها، برای بازشناسی دستینه[sup][aname="rpa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f"][[/aname][anchor="paeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034"]15][/anchor][/sup] ( امضای) مردم،
از این مهاد سود برده میشود.
بزبان دیگر، كار داده پرداز چیزی جز بازتاب و mapping سیگنال های درونشد
( ورودی/ input به یك چینش و سیگنال برونداد ( خروجی) نمی باشد. مهم
نیست كه این دستگاه رایانه باشد یا مغز، گیاه باشد یا چرخ گوشت.
امّا یك سیستم سیبرنتیك، فزون بر داده پرداز، البته به گیرنده ها و فرستنده
ها هم نیاز دارد و همچنین دارای یكان انرژی ( energy supply ) هم هست و
ما ادمیان و جانوران و گیاهان، چنین سیستم هایی هستیم. ( سیستم =
همكاری اجزا و ذرات ماده در یك یكان انجام كار).
ذرات بنیادین همچنان كه گفتیم ، دارای ویژگی سرشتین " همكنشی" هستند.
آنها بردو بخش هستند، ذرات نیرو بر ( ذرات انرژی=جنبش) و ذرات فرمانبر
از نیرو ها ( فرمیون ها). یك پروتون و یك الكترون باهم از راه فوتون ها ،
، دادو ستد آگاهی و داده ها را میكنند. فوتون در همكنشی با الكترون، او را
بسوی پروتون میكشاند، یعنی "برخودرش" با الكترون ، این اثر و این جنبش را
به الكترون میدهد كه در راستای پروتون برود، ولی همین فوتون، اگر میان
دو الكترون رفت و آمد كند، هر دوی انها را جنبشی در راستای دور شدن از
هم میدهد و بدیگر[sup][aname="rpaab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f"][[/aname][anchor="pa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f"]16][/anchor][/sup] زبان، به انها فرمان میدهد و میگوید كه از هم دور شوند.
این همان اندیشه و داده پردازی و هوش ذرات بنیادین است كه هوش برجسته
و پیچیده ی ما و رایانه ها هم از همین آجرهای كوچك هوش درست شده است،
چنانكه زیباترین فیلم های رایانه ای هم از صفر و یك ها، در یك چینش ویژه
درست شده اند. روشن است كه تا ذرات مادی[sup][aname="rpa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb"][[/aname][anchor="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10][/anchor][/sup] به این چینش ویژه برسند كه
ویژگی هوشمندی شان را هر چیه بیشتر نمایان و برجسته boost كند،
١۳ میلیارد سال زمان كیهانی ، كه از ان ۵ میلیارد سال روی زمین بوده،
نیاز داشته است. در چشم شهباز[sup][aname="rpad7a14b0645574813881b4ab5747110c2"][[/aname][anchor="paab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f"]17][/anchor][/sup] ( عقاب)، ویژگی بینایی " ماده" برجسته
شده و در گوش بالموش[sup][aname="rpae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"][[/aname][anchor="pa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb"]18][/anchor][/sup] ( خفاش)، ویژگی شنوایی ماده، كه هردو باز
چیزی نیستند جز همكنشی ذرات مادی با یكدیگر. پس هر چینشی از ماده،
توانسته است و میتواند یك ویژگی نهادین آنرا برجسته و نمایان كند. از
چینش هاست كه زاب[sup][aname="rpa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31"][[/aname][anchor="pad7a14b0645574813881b4ab5747110c2"]19][/anchor][/sup] مایع بودن و یا جامد بودن بدست میاید، وگرنه آب
همان آب و مولكولهای H2O است كه در چینشی، مایع و روان و در
چینشی دیگر، سخت و سرد و در چینشی دیگر بخار و " لطیف" است.
همچنان كه گفتیم، زمانی كه یك ذره ی مادی میتواند یك ذره ی مادی
دیگر را از راه دادو ستد فوتون و یا درات نیروبر دیگر، دریافت كند و در برابر
ان واكنش نشان دهد، در واقع وجود ان دره ی دیگر را " حس"كرده،
دریافته و درك كرده است. همه حس های ما هم روی این توانایی ماده
بنیاد شده اند. برای نمونه، باید فوتون ها از چیزی به چشم ما برسد و در
یاخته[sup][aname="rpa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6"][[/aname][anchor="pa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"]11][/anchor][/sup] های شبكیه، در اثر همین همكنشی های كوانتومی، جریان كهربایی
( الكتریكی) پدید بیاورد كه این جریان و سیگنال بتواند به یاخته های
نورونی كه آنها هم با نیروی كهربایی( برق) كار میكنند، دچار دگرگونی
وضعیت شده و سیگنالهای كهربایی دیگری از ان سرهم بندی كنند
و این سیگنال را مثلا ً به ماهیچه های بازو بفرستند كه دست شمارا
از كنار فندك سوزنده، پس بكشد.
پس گروهی از ذرات ماده، میتواند حس گسترده تری از یك ذره ی تنها
داشته باشد و از ذرات بیشتر دیگری آگاهی بگیرد و هر چه این گروه
ذرات بیشتر و سازمان یافته تر باشد، میتوان باز و باز و بصورت همفزاینده(تصاعدی)، آگاهی های هرچه بیشتری از ذرات هر چه بیشتر
دیگر جهان دریافت نموده و حس ژرف تر و پیچیده تری داشته باشد.
مثلا ً در بالموش، سیگنالهای آوایی را كه در گوش او به جریان كهربایی
تبدیل میشوند در روند داده پردازی چون یك پرده ی سینما از آگاهی های
دریافت شده، درختها و دوری و نزدیكی انها، حشره و دوری و نزدیكی
او و تندای[sup][aname="rpa8cdc20708fe04e25b55805f91de3d8ab"][[/aname][anchor="pae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"]20][/anchor][/sup] پرواز او برای داده پرداز هستند.
بزبان دیگر، همچنان كه داده پردازی مغز ما، برای ما همان ذهن و چون
یك پرده ی سینما با بو و مزه و گرما و سرماست، هر داده پردازی دیگری
هم یك جور پرده ی سینمای ذهنی و یك جور holomovement* پدید
میاورد. برای نمونه، ما یك تاس را چنین میبینیم، امّا جانداری و یا دوربینی
كه در شب میبیند و یا گیرنده ی رنگی ندارد آنرا جور دیگر میبیند(نگاره[sup][aname="rpacec4f3cc482a4cb380dfbf50a420533e"][[/aname][anchor="pa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31"]21][/anchor][/sup] ی دوم)
و یك بالموسكه تنها از راه گیرنده های آوایی، اگاهی[sup][aname="rpaa130559f02d248ac8e8d5a47ae01aeab"][[/aname][anchor="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7][/anchor][/sup] بدست میاورد، ان آگاهی
را مانند نگاره ی سوم " میبیند".
http://i28.tinypic.com/w2d0jr.gif
یك روبات فوتبالیست، میدان بازی را میبیند و توپ را میبیند و بازیكنان خودی
و هماوردان را نیز میبیند و تندا و راستای توپ را هم میبیند ولی این دیگر
همه ی ان چیزی است كه او میتواند از جهان بیرون از ذهن خود ببیند.
یك گیاه هم با دریافت مولكولهای ویژه و فوتون ها و اب و .. خورشید را
میبیند، گیاهان همسایه را میبیند، جای كنده شدن برگش را میبیند
( حس كردن و دیدن از یك خانواده اند)، یك پروتون، الكترونهای گرد هسته
و را میبیند و یك الكترون، یك پروتون را میبیند، دیدن پروتون و دیدن ما
در مهاد[sup][aname="rpaa74b9513a5074752af663ea888c4d553"][[/aname][anchor="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9][/anchor][/sup] و بنیاد، یك فرایند بیشتر نیست: دریافت فوتون!
پس حس همان دریافت آگاهی (داده) از ذرات دیگر مادی[sup][aname="rpa95f8f2c3862e401c9f5f95b954963335"][[/aname][anchor="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10][/anchor][/sup] است.
اندیشه همان داده پردازی(سفرنگ داده به آگاهی =ذهن) است
هوش همان تندای داده پردازی در زمان است.
روح همان همكاری سیستماتیك اجزای یك سیستم است
( ما زمانی میمیریم كه یك یا چند جز مهم از سیستم ما،
كار خود را به هر انگیزه، انجام ندهد، مثلا ً چماق بخورد
توی سرمان )
و دستیابی به هوش بالاتر از ادمی هم ممكن است، چون
بالا بردن توان و تندای[sup][aname="rpa43edd163da5041dba551e8f0e11b9b9f"][[/aname][anchor="pae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"]20][/anchor][/sup] داده پردازی شدنی است و سیوه ی
داده پردازی شبكه ای و موازی هم ممكن است و همانگونه
كه هوش ما از ماهی نخستین تا موش نخستین و تا پریمات
نخستین به هوش احمدی نژاد رسیده، فزونتر از انهم شدنی است و خواهد شد و در احمدی نژاد متوقف نخواهد گردید!
*
holomovement
زمانی كه در سینما نشسته اید و یك گاوچران در فیلم میتازد،
تازش او یك جنبش مجازی است، در عین حال یك جنبش
واقعی هم هست. واقعی هست، چون جنبش او همان جنبش
و خوردن فوتون های پروژكتور سینما به پرده سینماست.
مجازی هست چون گاوچرانی واقعی در سینما وجود ندارد
و تنها بازتابی از گاوچرانی كه در دشت های تگزاس میتاخته
است، بصورت فوتون های پروجكتور، " نمایان" میشود و
به شما اگاهی[sup][aname="rpa5af067aa4316459fae09ad9499806649"][[/aname][anchor="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7][/anchor][/sup] از وجود ایشان میدهد، پس تاختن او یك
تاختن واقعی بوده كه اكنون به نماد یك تاختن مجازی ولی
با ابزار واقعی ( فوتونها) در پرده سینمای شما دگرگون
شده. ذهن شما هم این پرده ی سینماست،زمانی كه به یك
گاوچران نگاه میكنید، در واقع خود گاوچران را نمیبینید،
بلكه فوتون ها ( آگاهی ها) ی رسیده از او در ذهن شمانمایش داده میشوند و شما انگاره[sup][aname="rpa1213807656534809b5ad1d4209ed1d9c"][[/aname][anchor="pa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6"]22][/anchor][/sup] ای از او را " میبینید"
----
[aname="pa66e17738100a486ab972e728811d1753"]1[/aname]. [anchor=rpa66e17738100a486ab972e728811d1753]^[/anchor] ru+nevešt::Runevešt || رونوشت: کپی Dehxodâ, Ϣiki-En copy
[aname="pac03307bb96dd4520a3706ac29883944c"]2[/aname]. [anchor=rpac03307bb96dd4520a3706ac29883944c]^[/anchor] gerân+eš{pasvand}::Gerâneš || گرانش: جاذبه Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ gravitation
[aname="pa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc"]3[/aname]. [anchor=rpa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc]^[/anchor] Goziridan || گزیریدن: تصمیم گرفتن to decide
[aname="pae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109"]4[/aname]. [anchor=rpae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109]^[/anchor] Âmixtan || آمیختن: مخلوط کردن to mix mischen || آمیختن: یکی کردن to merge
[aname="pa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165"]5[/aname]. [anchor=rpa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165]^[/anchor] Cam || چم: معنی; چرایی Ϣiki-En, MacKenzie meaning
[aname="pab4982fe554c946d397f1c8ba48165193"]6[/aname]. [anchor=rpab4982fe554c946d397f1c8ba48165193]^[/anchor] far+zân::Farzân || فرزان: حکمت Dehxodâ, Ϣiki-En wisdom
[aname="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7[/aname]. ^ [anchor=rpa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30]آ[/anchor] [anchor=rpaa130559f02d248ac8e8d5a47ae01aeab]ب[/anchor] [anchor=rpa5af067aa4316459fae09ad9499806649]پ[/anchor] Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن to be informed
[aname="pa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d"]8[/aname]. [anchor=rpa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d]^[/anchor] Pâludan || پالودن: تمیز کردن; پاک کردن Ϣiki-En, Ϣiki-En to refine; to clear
[aname="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9[/aname]. ^ [anchor=rpa71406078d88949c6a12dd6d88968f093]آ[/anchor] [anchor=rpaeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034]ب[/anchor] [anchor=rpaa74b9513a5074752af663ea888c4d553]پ[/anchor] Mehâd || مهاد: اصل Ϣiki-En principle; law
[aname="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10[/aname]. ^ [anchor=rpab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be]آ[/anchor] [anchor=rpa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb]ب[/anchor] [anchor=rpa95f8f2c3862e401c9f5f95b954963335]پ[/anchor] Mâdi || مادی: material
[aname="pa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"]11[/aname]. ^ [anchor=rpa280fece4bef843bdacb9ef489a548857]آ[/anchor] [anchor=rpa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6]ب[/anchor] Yâxte || یاخته: سلول Ϣiki-En cell
[aname="pa21161d4328b84e09bb80cea84c145510"]12[/aname]. [anchor=rpa21161d4328b84e09bb80cea84c145510]^[/anchor] noxost+in{miyânvand}+i{pasvand}::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En primitive
[aname="pa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5"]13[/aname]. [anchor=rpa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5]^[/anchor] šat+rang::Šatrang || شترنگ: شطرنج Dehxodâ, Ϣiki-En chess
[aname="paceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105"]14[/aname]. [anchor=rpaceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105]^[/anchor] Afmâridan || افماریدن: حساب کردن to calculate
[aname="paeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034"]15[/aname]. [anchor=rpa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f]^[/anchor] dast+in{miyânvand}+e::Dastine || دستینه: امضاء Dehxodâ, Ϣiki-En signature || دستینه: حکم sentence | || دستینه: زینتی که در بند دست و ساعد گذارند wristlet; bracelet
[aname="pa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f"]16[/aname]. [anchor=rpaab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f]^[/anchor] Digarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En to change
[aname="paab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f"]17[/aname]. [anchor=rpad7a14b0645574813881b4ab5747110c2]^[/anchor] šah+bâz::Šahbâz || شهباز: عقاب Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ eagle
[aname="pa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb"]18[/aname]. [anchor=rpae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1]^[/anchor] bâl+muš::Bâlmuš || بالموش: خفاش Ϣiki-En bat
[aname="pad7a14b0645574813881b4ab5747110c2"]19[/aname]. [anchor=rpa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31]^[/anchor] Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org attribute; adjective
[aname="pae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"]20[/aname]. ^ [anchor=rpa8cdc20708fe04e25b55805f91de3d8ab]آ[/anchor] [anchor=rpa43edd163da5041dba551e8f0e11b9b9f]ب[/anchor] Tondâ || تندا: سرعت Ϣiki-En speed
[aname="pa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31"]21[/aname]. [anchor=rpacec4f3cc482a4cb380dfbf50a420533e]^[/anchor] negâr+e::Negâre || نگاره: تصویر Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ image
[aname="pa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6"]22[/aname]. [anchor=rpa1213807656534809b5ad1d4209ed1d9c]^[/anchor] engâr+e::Engâre || انگاره: انگاره (ایده) که از انگاشتن میاید. www.loghatnaameh.org, Ϣiki-En idea
neverman_sa نوشته: http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post47135
درود و سپاس .
دوالیزم چیست ؟
آیا هوش از ماده قابل تفکیک است ؟
تعریف واژه های هوش ، احساس ، روح ، تفکر چیست ؟
آیا دستیابی به هوشی معادل هوش بشر امکان پذیر است ؟
هرچند جواب پرسش دوم اندکی بیان شد اما بسیار بسیار خرسند خواهم شد که نگر فراگیر شما را نیوش کنم .
از زمان باستان، آدمی این گرایش را داشته است كه چیزی را كه نمیداند
با افسنه و داستان و فانتزی و خرافات و خدایان و توتم ها و جز ان ، پر كند.
یكی از پدیده هایی هم كه برای ادمی ناشناخته تر از همه بوده و هست،
همان چیستی زندگی و اندیشه و ذهن بوده است. چرا كه برای شناخت
ذهن، باید خود ذهن بازتابی از خود را بررسی میكرده و این بدشواری
شدنی بوده. آدمی میدیده است كه پس از شكافته شدن پیكر كسی، در آن
هیچ اثری از اندیشه و مهر و هوش و غیره دیده نمیشود! پس انرا چون
ملموس و بویژه جامد یا مایع نبوده، چیزی " لطیف"، " اثیری " ( اتریك)
می پنداشته. میدیده است كه تا زمانی كه كسی دم و بازدم دارد زنده است،
و در هنگام مرگ، واپسین بازدم از او بیرون آمده. پس چنین پنداشته كه
زندگی و جان، این چیز ناملموس و رازالود، همان دم است ( به سانسكریت
آتم ، در آلمانی Atem ، در انگلیسی Odem )، همین دم به تازی به
واژه های نفس و روح و رایحه وابسته است و حتی در تورات و قران، به
اینكه خداوند روح ( جان و زندگی و ..) را به كالبد آدم " دمیده" است ، سخن
در میان است ( نفخ روح). پس نخستین پنداشت های آدمی از مفهوم روح یا
آتمان، از همان دم و از نفس كشیدن بوده است كه سپس، این مفهوم راه
خود را رفته و پس از اینكه روشن شده است كه هوا همان جان و روان
نمی باشد، انرا به موجود نادیدنی ، كه كاركرد آن " زنده نگه داشتن " است
بسته اند. از اینجا این پنداشت برای ادمی پدید امده است كه پیكر آدمی ، از
جنسی پلید و خاكی و پست ( در اثر نیروی گرانش[sup][aname="rpac03307bb96dd4520a3706ac29883944c"][[/aname][anchor="pac03307bb96dd4520a3706ac29883944c"]2][/anchor][/sup]، آدمی هر چیز را كه توان
برخاستن نداشته و در پایین بوده، با ارزش "بد" دانسته و برای همین چیز
های بد را، پست و پایین و دون مایه و چیز های خوب را "والا" و عالی و
بلند جایگاه و .. خوانده است)بوده ولی روان و روح و آتمان او ، از سوی
خداوند ( كه ناگزیر[sup][aname="rpa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc"][[/aname][anchor="pa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc"]3][/anchor][/sup] در بالاو آسمان و عرش و غیره بوده) بدو دمیده شده و
از آمیزش[sup][aname="rpae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109"][[/aname][anchor="pae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109"]4][/anchor][/sup] این دو عنصر خاكی و ایزدی، پست و بالا، بی ارزش و پر ارزش
است كه كل وجود آدمی ساخته شده است: این كنه چم[sup][aname="rpa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165"][[/aname][anchor="pa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165"]5][/anchor][/sup] " دوآلیسم" است كه
سپس اندیشمندان هر دینی ، یك جور شلوار برای آن دوخته اند و در آرایش
و پیرایش آن كوشیده اند. نخست در زمان فرزانگان[sup][aname="rpab4982fe554c946d397f1c8ba48165193"][[/aname][anchor="pab4982fe554c946d397f1c8ba48165193"]6][/anchor][/sup] یونان، چون میدیدند
كه بگاه ترس و مهر و خشم و غیره، دل به تپش كم و بیش می افتد، جایگاه
اندیشه و خرد و آز و راز و رشك و .. را در دل دانسته و از انجایی كه
دریافته بودند كه هر اندام درونی پیكر، یك كاری را انجام میدهد، كار دل
و یا همان قلب را اندیشه پنداشته بودند ( همین باور نادرست را مردم گرفته
اند و حتی قران هم گرفته كه میگوید : آنها چشم دارند ولی نمی بینند، انها
قلب دارند، ولی نمیفهمند یا. ما به انچه در قلبهای انهاست /در سینه های
آنهاست آگاهیم[sup][aname="rpa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"][[/aname][anchor="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7][/anchor][/sup]! و اینست كه امروزه میگوییم " دلت چی میخواد؟) از اینرو
روح و روان و زندگی، دیری با دل پیوند داده میشد ( فرزانگان یونان مغز
را دستگاه خنك كننده ی پیكر میدانستند، چون چین چین بود). اكنون با
پیشرفت دانش، روشن شده است كه مغز و اندیشه باهم سروكار دارند،
این است كه اكنون، دوآلیست ها، ادعا میكنند كه مغز یك ابزار ارتباطی
برای روح است، یعنی با ان پیكر را كنترل میكند و اگر مغز آسیب ببیند،
دیگر روح سراغ آن نمی اید و نمیتواند پیكر را فرماندهی كند!
البته اینها هنوز روی نادانی مردم و اینكه هنوز دانش در بخش شناخت
مغز و داده پردازی ان ، تازه كار است، حساب باز كرده اند و ادعای
" فلسفی " آنها این است كه چون ماده، مثلا ً الكترون هوش ندارد،
حس ندارد، اندیشه ندارد، زنده نیست و ...، پس این هوش و خرد و اندیشه
و مهر و غیره كه آدمی دارد، باید از جای دیگر آمده باشد و آنجا هم
جایی نمیتواند باشد جز از سوی خود خدا و از اسمانها !. پس خداوند باید
موجودی باشد كه این چیز ها را بیمرز و بی شمار داشته باشد كه بخشی
از آنرا، بهمراه بخشی از " روح" خود به آدمی دمیده است و گرنه آدمی
همان خال و لجن بیش نیست. .سپس هم داستانهای فانتزی جور كرده اند
كه بله آدمی باید در این جهان روح خود را بپالاید[sup][aname="rpa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d"][[/aname][anchor="pa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d"]8][/anchor][/sup] !? كه این روح شایستگی
بازگشت بسوی آسمان و خدا و لقاء الله و غیره را داشته باشد ( در دین
ترسایی و عرفان و ..). البته در اسلام این والایی به حوری و غلمان
پایان یافته است.
خوشبختانه در نیم سده ی واپیسن، دانش بویژه در زمینه ذرات بنیادین
و مكانیك كوانتومی و هوش ساختگی و پرنسیپ و مهاد[sup][aname="rpa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"][[/aname][anchor="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9][/anchor][/sup] و مفهوم " هوش"
و داده پردازی و رایانه ، پیشرفت های بزرگی كرده است كه برخی میدان
های تاریك گذسته را كه در ان دوآلیست ها و خدا باوران و ایده الیست ها
میداندار بودند، روشن كرده و آنها را به سختی و بدبختی افكنده است.
اكنون میدانیم كه اندیشه، چیزی نیست جز داده پردازی، كه با همكاری
و پیوند گره ها ی مادی[sup][aname="rpab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"][[/aname][anchor="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10][/anchor][/sup] ، چه یاخته[sup][aname="rpa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"][[/aname][anchor="pa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"]11][/anchor][/sup] باشند و چه ترانزیستور، بدست میاید
و هر ذره بنیادین هم حتی توان داده پردازی ساده و نخستینی[sup][aname="rpa21161d4328b84e09bb80cea84c145510"][[/aname][anchor="pa21161d4328b84e09bb80cea84c145510"]12][/anchor][/sup] خود را دارد.
بر این پایه، بر طبق این مهاد كه چیزهای پیچیده، میتوانند از چیزهای
ساده پدید بیایند ( همانگونه كه ما خود از یاخته ها و از اسید های امینه
و در پایان از اتمها و كوارك ها درست شده ایم)، اندیشه ی پیچیده و " والای"
ادمی هم از تركیب وهمكاری اندیشه های ساده و نخستینی primitive
ذرات بنیادین پدید امده اند. برای همین هم رایانه های "بی جان" ! سرانجام
توانستند در یكی دوسال پیش، كهرمان و استاد شترنگ[sup][aname="rpa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5"][[/aname][anchor="pa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5"]13][/anchor][/sup] جهان را شكست دهند
چون توان داده پردازی و افمارش[sup][aname="rpaceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105"][[/aname][anchor="paceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105"]14][/anchor][/sup] ( حسابگری/ محاسبه) انها در این زمینه،
از ادمی بیشتر بود. هم اكنون یك ماشین حساب، تند تر از یك آدم افمارش
میكند و یا كنترل هواپیماهای ایرباس، از بس كه پیچیده است، با رایانه انجام
میشود ( موبایل های خود را در هواپیما روشن نكنید كه فوتون های ان،
میتوانند داده پردازی رایانه را بهم بزنند و شما با هواپیما سرنگون شوید!)
همچنانكه گفتیم، هر یك دره هم میتواند یك گره داده پردازی ( node، neuron )
باشد و برای همین هم اكنون دانشمندان در پی ساختن رایانه های كوانتومی
هستند كه بجای صفر و یك های گره های ترانزیستوری و .. از وضعیت های
دیسكرت كوانتومی بجای ان سود برده و در پی ان، یك ترانزیستور را ( كه هم
اكنون بی اندازه كوچك شده) به یك ذره بنیادین كاهش دهند. ما حتی توانسته ایم
كه روش كلی كار مغز آدمی را دریافته و بدانیم كه یك شبكه ی نورونی است
و توانسته ایم رایانه هایی بر پایه ی این روش و مهاد[sup][aname="rpaeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034"][[/aname][anchor="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9][/anchor][/sup] كار، بسازیم كه همچون
مغز، توان یاد گیری و بازشناسی الگو ها ( pattern recognition )را دارند و
هم اكنون در برخی بانكها، برای بازشناسی دستینه[sup][aname="rpa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f"][[/aname][anchor="paeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034"]15][/anchor][/sup] ( امضای) مردم،
از این مهاد سود برده میشود.
بزبان دیگر، كار داده پرداز چیزی جز بازتاب و mapping سیگنال های درونشد
( ورودی/ input به یك چینش و سیگنال برونداد ( خروجی) نمی باشد. مهم
نیست كه این دستگاه رایانه باشد یا مغز، گیاه باشد یا چرخ گوشت.
امّا یك سیستم سیبرنتیك، فزون بر داده پرداز، البته به گیرنده ها و فرستنده
ها هم نیاز دارد و همچنین دارای یكان انرژی ( energy supply ) هم هست و
ما ادمیان و جانوران و گیاهان، چنین سیستم هایی هستیم. ( سیستم =
همكاری اجزا و ذرات ماده در یك یكان انجام كار).
ذرات بنیادین همچنان كه گفتیم ، دارای ویژگی سرشتین " همكنشی" هستند.
آنها بردو بخش هستند، ذرات نیرو بر ( ذرات انرژی=جنبش) و ذرات فرمانبر
از نیرو ها ( فرمیون ها). یك پروتون و یك الكترون باهم از راه فوتون ها ،
، دادو ستد آگاهی و داده ها را میكنند. فوتون در همكنشی با الكترون، او را
بسوی پروتون میكشاند، یعنی "برخودرش" با الكترون ، این اثر و این جنبش را
به الكترون میدهد كه در راستای پروتون برود، ولی همین فوتون، اگر میان
دو الكترون رفت و آمد كند، هر دوی انها را جنبشی در راستای دور شدن از
هم میدهد و بدیگر[sup][aname="rpaab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f"][[/aname][anchor="pa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f"]16][/anchor][/sup] زبان، به انها فرمان میدهد و میگوید كه از هم دور شوند.
این همان اندیشه و داده پردازی و هوش ذرات بنیادین است كه هوش برجسته
و پیچیده ی ما و رایانه ها هم از همین آجرهای كوچك هوش درست شده است،
چنانكه زیباترین فیلم های رایانه ای هم از صفر و یك ها، در یك چینش ویژه
درست شده اند. روشن است كه تا ذرات مادی[sup][aname="rpa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb"][[/aname][anchor="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10][/anchor][/sup] به این چینش ویژه برسند كه
ویژگی هوشمندی شان را هر چیه بیشتر نمایان و برجسته boost كند،
١۳ میلیارد سال زمان كیهانی ، كه از ان ۵ میلیارد سال روی زمین بوده،
نیاز داشته است. در چشم شهباز[sup][aname="rpad7a14b0645574813881b4ab5747110c2"][[/aname][anchor="paab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f"]17][/anchor][/sup] ( عقاب)، ویژگی بینایی " ماده" برجسته
شده و در گوش بالموش[sup][aname="rpae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"][[/aname][anchor="pa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb"]18][/anchor][/sup] ( خفاش)، ویژگی شنوایی ماده، كه هردو باز
چیزی نیستند جز همكنشی ذرات مادی با یكدیگر. پس هر چینشی از ماده،
توانسته است و میتواند یك ویژگی نهادین آنرا برجسته و نمایان كند. از
چینش هاست كه زاب[sup][aname="rpa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31"][[/aname][anchor="pad7a14b0645574813881b4ab5747110c2"]19][/anchor][/sup] مایع بودن و یا جامد بودن بدست میاید، وگرنه آب
همان آب و مولكولهای H2O است كه در چینشی، مایع و روان و در
چینشی دیگر، سخت و سرد و در چینشی دیگر بخار و " لطیف" است.
همچنان كه گفتیم، زمانی كه یك ذره ی مادی میتواند یك ذره ی مادی
دیگر را از راه دادو ستد فوتون و یا درات نیروبر دیگر، دریافت كند و در برابر
ان واكنش نشان دهد، در واقع وجود ان دره ی دیگر را " حس"كرده،
دریافته و درك كرده است. همه حس های ما هم روی این توانایی ماده
بنیاد شده اند. برای نمونه، باید فوتون ها از چیزی به چشم ما برسد و در
یاخته[sup][aname="rpa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6"][[/aname][anchor="pa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"]11][/anchor][/sup] های شبكیه، در اثر همین همكنشی های كوانتومی، جریان كهربایی
( الكتریكی) پدید بیاورد كه این جریان و سیگنال بتواند به یاخته های
نورونی كه آنها هم با نیروی كهربایی( برق) كار میكنند، دچار دگرگونی
وضعیت شده و سیگنالهای كهربایی دیگری از ان سرهم بندی كنند
و این سیگنال را مثلا ً به ماهیچه های بازو بفرستند كه دست شمارا
از كنار فندك سوزنده، پس بكشد.
پس گروهی از ذرات ماده، میتواند حس گسترده تری از یك ذره ی تنها
داشته باشد و از ذرات بیشتر دیگری آگاهی بگیرد و هر چه این گروه
ذرات بیشتر و سازمان یافته تر باشد، میتوان باز و باز و بصورت همفزاینده(تصاعدی)، آگاهی های هرچه بیشتری از ذرات هر چه بیشتر
دیگر جهان دریافت نموده و حس ژرف تر و پیچیده تری داشته باشد.
مثلا ً در بالموش، سیگنالهای آوایی را كه در گوش او به جریان كهربایی
تبدیل میشوند در روند داده پردازی چون یك پرده ی سینما از آگاهی های
دریافت شده، درختها و دوری و نزدیكی انها، حشره و دوری و نزدیكی
او و تندای[sup][aname="rpa8cdc20708fe04e25b55805f91de3d8ab"][[/aname][anchor="pae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"]20][/anchor][/sup] پرواز او برای داده پرداز هستند.
بزبان دیگر، همچنان كه داده پردازی مغز ما، برای ما همان ذهن و چون
یك پرده ی سینما با بو و مزه و گرما و سرماست، هر داده پردازی دیگری
هم یك جور پرده ی سینمای ذهنی و یك جور holomovement* پدید
میاورد. برای نمونه، ما یك تاس را چنین میبینیم، امّا جانداری و یا دوربینی
كه در شب میبیند و یا گیرنده ی رنگی ندارد آنرا جور دیگر میبیند(نگاره[sup][aname="rpacec4f3cc482a4cb380dfbf50a420533e"][[/aname][anchor="pa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31"]21][/anchor][/sup] ی دوم)
و یك بالموسكه تنها از راه گیرنده های آوایی، اگاهی[sup][aname="rpaa130559f02d248ac8e8d5a47ae01aeab"][[/aname][anchor="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7][/anchor][/sup] بدست میاورد، ان آگاهی
را مانند نگاره ی سوم " میبیند".
http://i28.tinypic.com/w2d0jr.gif
یك روبات فوتبالیست، میدان بازی را میبیند و توپ را میبیند و بازیكنان خودی
و هماوردان را نیز میبیند و تندا و راستای توپ را هم میبیند ولی این دیگر
همه ی ان چیزی است كه او میتواند از جهان بیرون از ذهن خود ببیند.
یك گیاه هم با دریافت مولكولهای ویژه و فوتون ها و اب و .. خورشید را
میبیند، گیاهان همسایه را میبیند، جای كنده شدن برگش را میبیند
( حس كردن و دیدن از یك خانواده اند)، یك پروتون، الكترونهای گرد هسته
و را میبیند و یك الكترون، یك پروتون را میبیند، دیدن پروتون و دیدن ما
در مهاد[sup][aname="rpaa74b9513a5074752af663ea888c4d553"][[/aname][anchor="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9][/anchor][/sup] و بنیاد، یك فرایند بیشتر نیست: دریافت فوتون!
پس حس همان دریافت آگاهی (داده) از ذرات دیگر مادی[sup][aname="rpa95f8f2c3862e401c9f5f95b954963335"][[/aname][anchor="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10][/anchor][/sup] است.
اندیشه همان داده پردازی(سفرنگ داده به آگاهی =ذهن) است
هوش همان تندای داده پردازی در زمان است.
روح همان همكاری سیستماتیك اجزای یك سیستم است
( ما زمانی میمیریم كه یك یا چند جز مهم از سیستم ما،
كار خود را به هر انگیزه، انجام ندهد، مثلا ً چماق بخورد
توی سرمان )
و دستیابی به هوش بالاتر از ادمی هم ممكن است، چون
بالا بردن توان و تندای[sup][aname="rpa43edd163da5041dba551e8f0e11b9b9f"][[/aname][anchor="pae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"]20][/anchor][/sup] داده پردازی شدنی است و سیوه ی
داده پردازی شبكه ای و موازی هم ممكن است و همانگونه
كه هوش ما از ماهی نخستین تا موش نخستین و تا پریمات
نخستین به هوش احمدی نژاد رسیده، فزونتر از انهم شدنی است و خواهد شد و در احمدی نژاد متوقف نخواهد گردید!
*
holomovement
زمانی كه در سینما نشسته اید و یك گاوچران در فیلم میتازد،
تازش او یك جنبش مجازی است، در عین حال یك جنبش
واقعی هم هست. واقعی هست، چون جنبش او همان جنبش
و خوردن فوتون های پروژكتور سینما به پرده سینماست.
مجازی هست چون گاوچرانی واقعی در سینما وجود ندارد
و تنها بازتابی از گاوچرانی كه در دشت های تگزاس میتاخته
است، بصورت فوتون های پروجكتور، " نمایان" میشود و
به شما اگاهی[sup][aname="rpa5af067aa4316459fae09ad9499806649"][[/aname][anchor="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7][/anchor][/sup] از وجود ایشان میدهد، پس تاختن او یك
تاختن واقعی بوده كه اكنون به نماد یك تاختن مجازی ولی
با ابزار واقعی ( فوتونها) در پرده سینمای شما دگرگون
شده. ذهن شما هم این پرده ی سینماست،زمانی كه به یك
گاوچران نگاه میكنید، در واقع خود گاوچران را نمیبینید،
بلكه فوتون ها ( آگاهی ها) ی رسیده از او در ذهن شمانمایش داده میشوند و شما انگاره[sup][aname="rpa1213807656534809b5ad1d4209ed1d9c"][[/aname][anchor="pa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6"]22][/anchor][/sup] ای از او را " میبینید"
----
[aname="pa66e17738100a486ab972e728811d1753"]1[/aname]. [anchor=rpa66e17738100a486ab972e728811d1753]^[/anchor] ru+nevešt::Runevešt || رونوشت: کپی Dehxodâ, Ϣiki-En copy
[aname="pac03307bb96dd4520a3706ac29883944c"]2[/aname]. [anchor=rpac03307bb96dd4520a3706ac29883944c]^[/anchor] gerân+eš{pasvand}::Gerâneš || گرانش: جاذبه Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ gravitation
[aname="pa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc"]3[/aname]. [anchor=rpa590876d019264a52ab727eeaeb5a9fcc]^[/anchor] Goziridan || گزیریدن: تصمیم گرفتن to decide
[aname="pae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109"]4[/aname]. [anchor=rpae1ffcea96fcb4160a7101c495225b109]^[/anchor] Âmixtan || آمیختن: مخلوط کردن to mix mischen || آمیختن: یکی کردن to merge
[aname="pa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165"]5[/aname]. [anchor=rpa26eca07551ca4944a82a7ea8322e7165]^[/anchor] Cam || چم: معنی; چرایی Ϣiki-En, MacKenzie meaning
[aname="pab4982fe554c946d397f1c8ba48165193"]6[/aname]. [anchor=rpab4982fe554c946d397f1c8ba48165193]^[/anchor] far+zân::Farzân || فرزان: حکمت Dehxodâ, Ϣiki-En wisdom
[aname="pa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30"]7[/aname]. ^ [anchor=rpa39842adf6b7947819f4e80b720f9bf30]آ[/anchor] [anchor=rpaa130559f02d248ac8e8d5a47ae01aeab]ب[/anchor] [anchor=rpa5af067aa4316459fae09ad9499806649]پ[/anchor] Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن to be informed
[aname="pa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d"]8[/aname]. [anchor=rpa00e5362beeed4d4daf5d8a61a098229d]^[/anchor] Pâludan || پالودن: تمیز کردن; پاک کردن Ϣiki-En, Ϣiki-En to refine; to clear
[aname="pa71406078d88949c6a12dd6d88968f093"]9[/aname]. ^ [anchor=rpa71406078d88949c6a12dd6d88968f093]آ[/anchor] [anchor=rpaeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034]ب[/anchor] [anchor=rpaa74b9513a5074752af663ea888c4d553]پ[/anchor] Mehâd || مهاد: اصل Ϣiki-En principle; law
[aname="pab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be"]10[/aname]. ^ [anchor=rpab472c5b5fe494c429565e9e064eec7be]آ[/anchor] [anchor=rpa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb]ب[/anchor] [anchor=rpa95f8f2c3862e401c9f5f95b954963335]پ[/anchor] Mâdi || مادی: material
[aname="pa280fece4bef843bdacb9ef489a548857"]11[/aname]. ^ [anchor=rpa280fece4bef843bdacb9ef489a548857]آ[/anchor] [anchor=rpa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6]ب[/anchor] Yâxte || یاخته: سلول Ϣiki-En cell
[aname="pa21161d4328b84e09bb80cea84c145510"]12[/aname]. [anchor=rpa21161d4328b84e09bb80cea84c145510]^[/anchor] noxost+in{miyânvand}+i{pasvand}::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En primitive
[aname="pa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5"]13[/aname]. [anchor=rpa90230588b3f84b72aaa4542aabc5abe5]^[/anchor] šat+rang::Šatrang || شترنگ: شطرنج Dehxodâ, Ϣiki-En chess
[aname="paceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105"]14[/aname]. [anchor=rpaceaffa4db33642be9a1caf67f67c6105]^[/anchor] Afmâridan || افماریدن: حساب کردن to calculate
[aname="paeef220ef831a4ee79ecce6d1330ec034"]15[/aname]. [anchor=rpa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f]^[/anchor] dast+in{miyânvand}+e::Dastine || دستینه: امضاء Dehxodâ, Ϣiki-En signature || دستینه: حکم sentence | || دستینه: زینتی که در بند دست و ساعد گذارند wristlet; bracelet
[aname="pa2e6fa4d37c1f4622bb3583202af9409f"]16[/aname]. [anchor=rpaab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f]^[/anchor] Digarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En to change
[aname="paab6e65b6ddd2430eab863c8768cef43f"]17[/aname]. [anchor=rpad7a14b0645574813881b4ab5747110c2]^[/anchor] šah+bâz::Šahbâz || شهباز: عقاب Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ eagle
[aname="pa3096865f685c403aa9deb23ce8bdafbb"]18[/aname]. [anchor=rpae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1]^[/anchor] bâl+muš::Bâlmuš || بالموش: خفاش Ϣiki-En bat
[aname="pad7a14b0645574813881b4ab5747110c2"]19[/aname]. [anchor=rpa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31]^[/anchor] Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org attribute; adjective
[aname="pae2e4162aae1c4fa08a82f4958e9339c1"]20[/aname]. ^ [anchor=rpa8cdc20708fe04e25b55805f91de3d8ab]آ[/anchor] [anchor=rpa43edd163da5041dba551e8f0e11b9b9f]ب[/anchor] Tondâ || تندا: سرعت Ϣiki-En speed
[aname="pa3d467848c82c4fe4a52193459c63bf31"]21[/aname]. [anchor=rpacec4f3cc482a4cb380dfbf50a420533e]^[/anchor] negâr+e::Negâre || نگاره: تصویر Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ image
[aname="pa7bb6631b22ac4c408a20350fce8739c6"]22[/aname]. [anchor=rpa1213807656534809b5ad1d4209ed1d9c]^[/anchor] engâr+e::Engâre || انگاره: انگاره (ایده) که از انگاشتن میاید. www.loghatnaameh.org, Ϣiki-En idea
.Unexpected places give you unexpected returns