04-03-2013, 08:31 PM
بعضی براین باورند كه ساختار نژادی یك قوم به پیروی از شرایط مكانی و زمانی تغییر می كند ؟ از نظر تجربی هم ثابت شده كه عواملی از قبیل موقعیت جغرافیائی . آب و هوای منطقه ای . شرایط زیست محیطی . میزان بارندگی . نورآفتاب . نوع خوراك . حاصلخیزی سرزمین . فراهم بودن نیازهای مادی و معنوی و دیگر عوامل ریز و درشت درشكل گیری و یا استحاله نژادی دخالت دارند .
بنابراین موهبت رشد یا نكبت عقب ماندگی به پارامترهائی بستگی دارد كه از كنترل و مهار انسان خارج است . یعنی فرهنگ ملتها ریشه در ساختار نژادی دارد و ساختار نژادی ریشه در عوامل دیگر . برای مثال اگر اسكیموها را با ساكنان قاره آفریقا مقایسه كنیم . این سئوال پیش می آید كه آیا تفاوت محیط زیست دو نژاد متفاوت پرورده ؟ یا نژادهای متفاوت محیط زیست خود را به دلخواه انتخاب می كند ؟
بدیهی است كه فرض اول درست است . یعنی ویژگی نژادی و فرهنگی هرقوم برخاسته از محیط زیست است . انسان در ارتباط با محیط زیست آن شده كه هست . فرضا رنگ تیره بومیان آفریقائی واكنش پوست بدن آنهاست در برابر تابش شدید آفتاب . ( بخاطر تراكم ملانین ها در پوست آنان تا مقاوم شود ) . این صفت گرچه اكتسابی اما طی چند نسل به صفت ژنتیكی تبدیل می شود .
فرضا اگر یك گروه سفید پوست اروپائی به منطقه هاره آفریقا مهاجرت كند . پس از چند نسل رنگ پوستش به تیرگی می گراید . در واقع آب و هوا ی گرم آفریقا سبب پرورش نژادسیاه و جثه درشت آن می گردد. در حالیكه سرزمین معتدل و حاصل خیز اروپا نژاد سفید و خوش استعداد را پرورش می دهد . و باز فلسفه مرغ و تخم مرغ پیش می آید .
اینكه نقاط خوش آب و هوا و حاصلخیز را نژادهای برتر تصرف كرده اند و یا اینكه آب و هوای خوب و سرزمین زرخیز توانسته نژاد برتر پرورش دهد ؟ آیا هوشمندی اروپائیان سبب شده كه سرزمین معتدل انتخاب كنند . یا سرزمین معتدل سبب تیز هوشی آنان شده ؟ خود جای بحث دارد .
نوع خوراك نیز بر كیفیت نژادی تاثیر تعین كننده دارد . فرضا افراد گیاه خوار طبع و طینتی آرام دارند . وگوشتخواران كه از گوشت خوك و یا گاو تغذیه می كنند خشن ترند . و همین طورافرادی كه گوشت طیور و ماهی می خورند طبیعتی متفاوت دارند .
لاكن اعتراف به برتری نژادی به این معناست كه قبول كنیم پیشرفت غربی ها به خاطر برتری نژاد آنها بوده . درحالیكه چنین نیست . بسیاری از اختراعاتی كه غرب در دوره مدرنیته بدان دست یافته . قرنها قبل چینی ها به آن دست یافته بودند . مانند اختراع كاغذ . باروت . ساعت . پمپ آب . ذوب فلزات و غیره . اما سیستم سیاسی و اقتصادی آنان مانع ادامه این روند گردیده .
در عین حال فاصله زیاد پیشرفت و شكاف عمیق ثروت بین اروپای سفید پوست و آفریقای سیاهپوست این شبهه را در ذهن القا می كند كه آیا اصولا ریشه نژادی می تواند سند برتری باشد ؟ و این كه اصولا اصل و نسب تا چه میزان در سعادت بشر نقش ایفا می نماید ؟
افتخار نژاد سفید در انحصار اروپائیان نیست . خیلی از اقوام نظیر عرب و ترك و فارس و كرد و بلوچ در ردیف نژاد سفید هستند اما پیشرفت چندانی نكرده اند . برعكس نژاد زرد در خاور دور در دهه های اخیر به پیشرفتهای بزرگی نائل آمده . و تفاوت فاحش فن آوری را در شرق و غرب آسیا موجب گردیده .آیا با درك این واقعیت ها می توان بر نظریه برتری نژادسفید مهرتائید نهاد ؟
بنابراین موهبت رشد یا نكبت عقب ماندگی به پارامترهائی بستگی دارد كه از كنترل و مهار انسان خارج است . یعنی فرهنگ ملتها ریشه در ساختار نژادی دارد و ساختار نژادی ریشه در عوامل دیگر . برای مثال اگر اسكیموها را با ساكنان قاره آفریقا مقایسه كنیم . این سئوال پیش می آید كه آیا تفاوت محیط زیست دو نژاد متفاوت پرورده ؟ یا نژادهای متفاوت محیط زیست خود را به دلخواه انتخاب می كند ؟
بدیهی است كه فرض اول درست است . یعنی ویژگی نژادی و فرهنگی هرقوم برخاسته از محیط زیست است . انسان در ارتباط با محیط زیست آن شده كه هست . فرضا رنگ تیره بومیان آفریقائی واكنش پوست بدن آنهاست در برابر تابش شدید آفتاب . ( بخاطر تراكم ملانین ها در پوست آنان تا مقاوم شود ) . این صفت گرچه اكتسابی اما طی چند نسل به صفت ژنتیكی تبدیل می شود .
فرضا اگر یك گروه سفید پوست اروپائی به منطقه هاره آفریقا مهاجرت كند . پس از چند نسل رنگ پوستش به تیرگی می گراید . در واقع آب و هوا ی گرم آفریقا سبب پرورش نژادسیاه و جثه درشت آن می گردد. در حالیكه سرزمین معتدل و حاصل خیز اروپا نژاد سفید و خوش استعداد را پرورش می دهد . و باز فلسفه مرغ و تخم مرغ پیش می آید .
اینكه نقاط خوش آب و هوا و حاصلخیز را نژادهای برتر تصرف كرده اند و یا اینكه آب و هوای خوب و سرزمین زرخیز توانسته نژاد برتر پرورش دهد ؟ آیا هوشمندی اروپائیان سبب شده كه سرزمین معتدل انتخاب كنند . یا سرزمین معتدل سبب تیز هوشی آنان شده ؟ خود جای بحث دارد .
نوع خوراك نیز بر كیفیت نژادی تاثیر تعین كننده دارد . فرضا افراد گیاه خوار طبع و طینتی آرام دارند . وگوشتخواران كه از گوشت خوك و یا گاو تغذیه می كنند خشن ترند . و همین طورافرادی كه گوشت طیور و ماهی می خورند طبیعتی متفاوت دارند .
لاكن اعتراف به برتری نژادی به این معناست كه قبول كنیم پیشرفت غربی ها به خاطر برتری نژاد آنها بوده . درحالیكه چنین نیست . بسیاری از اختراعاتی كه غرب در دوره مدرنیته بدان دست یافته . قرنها قبل چینی ها به آن دست یافته بودند . مانند اختراع كاغذ . باروت . ساعت . پمپ آب . ذوب فلزات و غیره . اما سیستم سیاسی و اقتصادی آنان مانع ادامه این روند گردیده .
در عین حال فاصله زیاد پیشرفت و شكاف عمیق ثروت بین اروپای سفید پوست و آفریقای سیاهپوست این شبهه را در ذهن القا می كند كه آیا اصولا ریشه نژادی می تواند سند برتری باشد ؟ و این كه اصولا اصل و نسب تا چه میزان در سعادت بشر نقش ایفا می نماید ؟
افتخار نژاد سفید در انحصار اروپائیان نیست . خیلی از اقوام نظیر عرب و ترك و فارس و كرد و بلوچ در ردیف نژاد سفید هستند اما پیشرفت چندانی نكرده اند . برعكس نژاد زرد در خاور دور در دهه های اخیر به پیشرفتهای بزرگی نائل آمده . و تفاوت فاحش فن آوری را در شرق و غرب آسیا موجب گردیده .آیا با درك این واقعیت ها می توان بر نظریه برتری نژادسفید مهرتائید نهاد ؟